اندیشه

بررسی انواع کفر

انواع کفر

(کفر الحاد و انکار  ، کفر شرک ، کفر
اهل کتاب و کفر نفاق )

دکتر یوسف قرضاوی

کفر الحاد و انکار : یکی از امور نهی شده
کفر، الحاد و انکار است. صاحب چنین کفری، ایمان ندارد که این جهان دارای پروردگار
و آفریدگاری باشد؛به فرشتگان، کتاب های آسمانی و پیامبرانی که به عنوان مژده دهنده
و بیم دهنده از جانب خداوند مبعوث شده اند، ایمان ندارد. ایمان ندارد که جهان و
روز آخرتی باشد که در آن روز، جزا و سزای اعمالی که انسان ها قبل از مرگ انجام
داده اند، به آنها داده می شود. کافر ملحد به الوهیت و به نبوت و رسالت و به سزا و
جزای روز آخرت، ایمان ندارد. بلکه او مانند پیشینیان خود که قرآن درباره آنها نقل
می کند می گوید:( إِنْ هِیَ إِلا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ
بِمَبْعُوثِینَ)انعام/۲۹

زندگی جز حیات دنیوی
چیز دیگری نیست و ما بعد از مرگ زنده نمی شویم.

یا بعضی کفر خود را
چنان بیان می کنند: زندگی تنها عبارت است از این که بچه هایی به دنیا می آیند و
زمین آنها را می بلعد و چیز دیگری جز این نیست. کفر مادی گرایان در هر عصر و زمانی
الحاد و انکار بوده و می باشد. فکر کمونیستی که کاخ های پوشالی آن فرو ریخت براین
کفر قرار داردقانون ومقررات دولتی را اساس و زیربنای همه ی مسائل می داند و به هیچ
معبودی ایمان ندارد و زندگی را تنها در بعد مادی آن می بیند . بنابراین دیدگاه،
دین خرافاتی بیش نیست.

گفته ی یکی از ملحدین
در بین آنها مشهور و پذیرفته شده است که می گوید:«این درست نیست که می گویند خدا
انسان را آفریده است بلکه این انسان است که خدا را آفریده است.»

به راستی این دیدگاه
یک گمراهی بسیار شدید است زیرا علاوه بر منطق وحی، منطق عقل، منطق فطرت، منطق علم،
منطق جهان هستی و منطق تاریخ،دلایل قاطعی بر ثبوت آفریدگار را اقامه کرده اند و
همگی این طرز فکر را مردود می دانند.

(وَمَنْ یَکْفُرْ
بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ
ضَلالا بَعِیدًا )نساء/۱۳۶

و هر کس به خدا و
فرشتگان او وکتاب ها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد،در حقیقت دچار گمراهی دور
و درازی شده است.

البته کفر الحاد و
انکار، بدترین انواع کفر است.

 

کفر شرک

پس از کفر الحاد و
انکار مطلق، کفر شرک قرار دارد، مانند اعراب جاهلی که به وجود خدا ایمان داشتند،
او را خالق آسمان ها و زمین و همه ی موجودات می دانستند و خداوند را رازق و خالق
مرگ و زندگی می پنداشتند،اما با وجود این اعترافات که «توحید ربوبیت» را تشکیل می
دهد در«توحید الوهیت» برای خدا شریک قایل بودند، چرا که همراه با خدا یا تنها و
بدون خداوند متعال،به پرستش و عبادت خدا خواندگانی در آسمان یا زمین می
پرداختند.خداوند متعال در مورد آنان چنین می فرماید:

(وَلَئِنْ
سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ
الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ)زخرف/۹

و اگر از آنان
بپرسی:«آسمان ها و زمین را چه کسی آفریده؟»حتما” خواهند گفت:«آنها را همان
قادر دانا آفریده است.»

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ
مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَسَخَّرَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ
اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ عنکبوت/۶۱

واگر از ایشان بپرسی:«
چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده و خورشید وماه را چنین رام کرده است؟»حتما”
خواهند گفت:«الله»

 

(قُلْ مَنْ
یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ أَمْ مَنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ
وَالأبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ
مِنَ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الأمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا
تَتَّقُونَ )یونس/۳۱

بگو«کیست که از آسمان
و زمین به شما روزی می بخشد؟ یا کیست که حاکم بر گوش ها و دیدگان است؟و کیست که
زنده را از مرده بیرون می آورد و مرده را از زنده خارج می سازد؟ و کیست که کارها
را را تدبیر می کند؟»خواهند گفت:«خدا»پس بگو:«آیا پروا نمی کنید؟».

مشرکین به آفریدگار
بودن و رازق بودن و مدبر بودن خداوند متعال ایمان داشتند ولی همراه با خدا،
خداخواندگانی از درخت یا سنگ یا هر چیز دیگری پرستش می کردند و می گفتند:( مَا
نَعْبُدُهُمْ إِلا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى)زمر/۳

ما آنها را نمی پرستیم
جز برای این که ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند.

 

(وَیَعْبُدُونَ مِنْ
دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاءِ
شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ )یونس/۱۸

وبه جای خدا چیزهایی
را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند و نه به آنان سود می دهد. و می
گویند:این ها نزد خدا شفاعت گران ما هستند.

این نوع کفر با اشکال
گوناگونی که دارد، اعم از شرک و بت پرستی عرب و شرک مجوس که معتقد به دو اله نور و
ظلمت هستند و اعم از شرک وبت پرستی هندوها و بودایان و غیره، هنوز عقل و فکر صدها
میلیون انسان در آسیا و آفریقا را به گمراهی کشانده است و در بین انواع کفرها
بیشترین یار و هوادار را دارد.

شرک، لانه و مأوایی
است برای خرافات که باعث سقوط انسان و ذلت اوست چون به پرستش چیزهایی می پردازد که
در خدمت او قرار دارند و مسخر او هستند. لازم است یان بت ها در خدمت انسان قرار
گیرند و مطیع و فرمانبردار او باشند!

خداوند متعال می
فرماید:( وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ
فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ )حج/۳۱

و هر کس به خدا شرک
ورزد چنان است که گویی از آسمان فرو افتاده و مرغان شکاری او را ربوده اند و یا
باد او را به جای دور افکنده است.

 

کفر اهل کتاب

کفر اهل کتاب خفیف تر
و پایین تر از کفر شرک است،کفر اهل کتاب اعم از یهود و نصارا، به خاطر ایمان
نداشتن و تکذیب نمودن رسالت پیامبر خدا، محمد(ص)است که خداوند متعال او را با
آخرین رسالت خود مبعوث داشته و کتاب جاویدان و نسخ ناپذیر خود را بر او نازل کرده
است که از جهتی تصدیق کننده ی تورات و انجیل و از جهت دیگر تصحیح کننده ی آن هاست
و در این باره خداوند متعال می فرماید:( وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ
بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا
عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ
أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ )مائده/۴۸

و ما این کتاب را به
حق به سوی تو فرستادیم، در حالی که تصدیق کننده کتاب های پیشین و حاکم بر
آنهاست.پس میان آنها بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن! با دور شدن از حقی که به
سوی تو آمده از هواهایشان پیروی مکن.

محمد(ص) که آمد به
اصلاح و تصحیح مفاهیم و تصوراتی که اهل کتاب از الوهیت داشتند همت گماشت،چرا که
شبهات و شائبه های فراوان نسبت به معنی الوهیت در کتاب ها و معتقدات آنها دیده می
شدو صفای آن به کلی مکدر شده بود،توحید پاک و منزه ای که ابراهیم ابوالانبیا (ع)با
خود آورده بود از بین رفته بود و تورات،معانی و مفاهیم تجسیم و تشبیه را نسبت به
خدای واحد و بی نظیر القا می کرد، تا جایی که می گویی او را یکی از افراد بشر به
حساب می آورد،صفات ترس،حسد،کینه و تحت تأثیر قرار گرفتن را برای خداوند قرار می
داد،او را در حالی نشان می داد که گویی با انسان کشتی می گیرد و بر او پیروز می
شود،همان گونه که در داستان کشتی و مبارزه با اسرائیل چنین صحنه ای را مشاهده می
کنیم و در موارد فراوان از اسفار تورات و ملحقات آن تجسم و تشبیه به وضوح و آشکار
مشاهده می شود.

معتقدات نصارا هم به
انحراف و بدعت تثلیث،دچار شده بود بعد از این که قسطنطین امپراتور روم به نصرانیت
درآمد و ثنیت و بت پرستی روم تأثیرات زیادی بر دیانت مسیح گذاشت،در نتیجه نصرانیت
قدرت و حکومت را به دست آورد ولی از لحاظ دینی با شکست و خسران مواجه شد تا جایی
که تعدادی از علمای ما گفته اند:رومی ها به نصرانیت در نیامدند بلکه نصرانیت رومی
شد.

با این وصف یهود و
نصارا هر چند به خاطر باور نداشتن به رسالت اسلام و صداقت محمد(ص) کافر محسوب می
شوند، اما با توجه به این که اهل کتاب آسمانی هستند از موضع خاصی برخوردارند،چرا
که در کل به الوهیت و رسالت آسمانی و جزای آخرت ایمان دارند. به همین جهت از غیر
اهل کتاب به مسلمانان نزدیک ترند. وبه همین دلیل قران اجازه داده است که غذای
ایشان را بخوریم وبا آنان روابت خانوادگی و ازدواج برقرار سازیم و می فرماید
) وَطَعَامُ
الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا
الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ )انعام/۵

…و طعام کسانی که
اهل کتابند برای شما حلال وطعام شما برای آنان حلال است، ازدواج با زنان پاکدامن و
مؤمن و زنان پاکدامن که بیش از شما کتاب آسمانی به آنان داده شده برای شما حلال
است. قرآن کریم در همین سوره پیرامون کفر نصارا می فرماید:

 ( لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ
اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ …)مائده/۷۲

کسانی که گفتند خدا
همان مسیح بن مریم است،قطعا” کافر شدند.

(لَقَدْ کَفَرَ
الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَهٍ )مائده/۷۳

کسانی که به عقیده ی
تثلیث قائل شده و گفتند: الله یکی از سه خدایان است، قطعا” کافر شدند.

کسانی که می
گویند:«نصارای امروز غیر از نصارای عصر نزول قرآن هستند»دلیلی ندارد،چون مشهور و
معروف است که نصرانیت از زمان انعقاد«کنفرانس نیقیه»در سال ۳۲۵میلادی نشانه ها و
اصول انعقادی خود را معین ساخته اند.

یاران پیامبر(ص)از
ابتدای اسلام و از همان دوران قبل از هجرت از مکه ی مکرمه به مدینه ی منوره،نسبت
به اهل کتاب بخصوص نصارا احساس نزدیکی می کردند با شکست رومی ها بیزنطین در برابر
ایرانیان مجوس،متأثر و اندوهگین شدند.متقابلا” مشرکان و بت پرستان مکه از
پیروزی ایرانیان اظهار سرور و شادی می نمودند و هر دو طرف،مسلمان و مشرک می دانستند
چه کسانی از لحاظ عقیده به آنان دور یا نزدیک می باشد.در همین رابطه قرآن نازل شد
و به مسلمانان مژده داد که در آینده نه چندان دور،رومی ها بر ایرانیان پیروز می
شوند.به آیه های اول سوره روم توجه فرمایید: الم (١)غُلِبَتِ الرُّومُ (٢)فِی
أَدْنَى الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (٣)فِی بِضْعِ
سِنِینَ لِلَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ
الْمُؤْمِنُونَ (۴)بِنَصْرِ اللَّهِ (۵)

..رومیان از ایرانیان
شکست خوردند،این شکست در نزدیکترین سرزمین(که نواحی شام است رخ داده است)و ایشان
پس از چند سالی از شکست پیروز خواهند شد. همه چیز در دست خدا و به فرمان اوست چه
قبل(که رومیان شکست خورده اند)و چه بعد(که آنان پیروز می گردند)و در آن روز (که
رومیان پیروز می شوند)مؤمنان از پیروزی خدا شاد می شوند

قاعده کلی ای که از
این آیات به دست می آید این است:در ارتباط و همکاری ها و برخوردهای اجتماعی خود
لازم است اهل کتاب را بر سایر غیر مسلمانان ترجیح دهیم مگر این که شرایط خاصی در
بین باشد،مانند عداوت و کینه توزی های شدید یهودیان و صربها نسبت به مسلمانان که
به مراتب از ملحدان بدترند.

البته کافران به چند
دسته تقسیم می شوند،برخی از آنان در حالت صلح با مسلمانان به سر می برند که لازم
است ما هم به این حالت احترام بگذاریم وآن را رعایت کنیم.بعضی دیگر با ما در حال
دشمنی و جنگ هستند که بر ما واجب است که به همان شیوه که با ما می جنگند با ایشان
بجنگیم.عده ای هم تنها کافرند و عده ای هم کافرند و هم ظالم یا کافرند و بازدارنده
دیگران از راه خدا. هر یک از این گروه ها حکم خاص خود را دارند و خداوند متعال می
فرماید:( لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ
وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (٨)إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ
الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ
وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ
فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ )ممتحنه۹- ۸

خدا شما را از کسانی
که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند باز نمی دارد
که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید،زیرا خدا دادگران را دوست می
دارد.خدا فقط شما را از دوستی با کسانی باز می دارد که در کار دین با شما جنگ کرده
و شما را از خانه هایتان بیرون رانده و در بیرون راندنتان از دیگران پشتیبانی کرده
اند و کسانی که ایشان را به دوستی گیرند،ظالم و ستمگرند.

یکی از مقررات اسلام
این است که اهل ذمه،از حق انسانی و شهروندی برخوردارند،چون اهل «دارالسلام»محسوب
می شوند.در مجموع آنها در تمام منافع و زیانها با مسلمانان شریک و یکسانند،مگر در
چیزهایی که به مقتضای اختلاف دینی امکان پذیر نیست.بنابراین هیچ گاه اهل ذمّه مکلف
و ملزم به چیزی نمی شوند که باعث از بین بردن هویت و شخصیت دینی آنان شود،آن گونه
که مسلمانان هم ملزم به چنین چیزی نمی گردند.

کفر مرتد:

یکی از امور ثابت و
مقرر نزد علمای اسلام این است: بدترین نوع کفر، آن است که بوسیله پشیمانی و برگشت
از دین مقدس اسلام پدید می آید ارتداد و برگشت از دین عبارت است از خارج شدن و
بیرون آمدن از اسلام پس از آن که خداوند او را به دین اسلام هدایت می بخشد. لذا
کفر بعد از اسلام شدیدتر از کفر اصلی است. همان شیوه ای است که دشمنان اسلام با
تمام توان خود برای به کار گیری آن در تلاش می باشند. خداوند می فرماید:

(وَلا یَزَالُونَ
یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا )بقره/۲۱۷

و آنان پیوسته با شما
می جنگند تا در صورت امکان شما را از دینتان برگردانند.

سپس خداوند به بیان
سزا و جزای کسانی می پردازد که از این گمراهان پیروی می کنند و با تبعیت از هوا و
آرزوهای شیطانی خود، از دین اسلام دور می شوند، می فرماید:

(وَمَنْ یَرْتَدِدْ
مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَئِکَ حَبِطَتْ
أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَهِ وَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ
فِیهَا خَالِدُونَ )بقره /۲۱۷

و کسانی از شما که از
دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه می شود و
ایشان اهل آتش اند و در آن ماندگار خواهند ماند.

ارتداد و برگشتن از
اسلام در چنین حالتی، خیانت به اسلام و امت اسلامی است زیرا ولاء و دوستی خود را
عوض می کنند و از ملتی به ملت دیگر روی می گرداند.چنین حالتی بسیار شبیه به خیانت
به ملت و وطن است. چون محبت و دوستی خود را از وطن و ملتی به وطن و ملتی دیگر
انتقال داده است و به جای عشق و خدمت به وطن و ملت خود به وطن و ملت دیگر عشق می
ورزد و خدمت می کند. پس اتداد تنها یک تغییر تفکر نیست، بلکه تغییر همکاری و عضویت
از قومی به قوم دیگر است که با قوم اولی در تضاد و دشمنی قرار دارد.

به همین خاطر اسلام در
مبازره با ارتداد شدت نشان می ده. بخصوص وقتی که شخص، ارتداد خود را اعلان می
کند  و دیگران را به ارتداد خود دعوت می
نماید، ارتداد در چنین حالتی خطر بزرگی را برای هویت جامعه ی اسلامی به وجود می
آورد و اساس و پایه ی عقیده را تهدید می نماید، به همین دلیل است که بعضی از علمای
سلف اعم از تابعین و غیر تابعین مرتدین را مشمول محاربین دانسته اند که خداوند
درباره ی آنها می فرماید:

( إِنَّمَا جَزَاءُ
الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأرْضِ فَسَادًا
أَنْ یُقَتَّلُوا ) مائده/۳۳

سزای کسانی که بر حکومت
اسلامی می شورند و بر احکام شریعت می تازند و با خدا و پیامبرش می جنگند و در روی
زمین دست به فساد می زنند،(این است که کشته شوند)

شیخ الاسلام ابن تیمیه
می فرماید:«سعی و تلاش  به فساد در زمین با
انتشار کفر و شبهات بر ملت اسلام، بدتر و خطرناک تر از تلاش به فساد، با دزدی و
گرفتن اموال و کشتن اشخاص می باشد». این گفته صحیح است، چون از بین رفتن شخصیت و
هویت دینی و نابودی عقاید آن، برای ایمان داران از ویران شدن منازل و از دست دادن
اموال و کشته شدن افرادشان خطرناک تر وشدیدتر است. به همین سبب قرآن اهل ایمان را
تشویق و ترغیب می نماید که با گروه قوی از اهل ایمان به جهاد و مبارزه با ارتداد
برخیزند و بر باطل سکوت ننمایند و در راه حق از طعنه و سرزنش دیگران باکی نداشته
باشند و می فرماید(مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ
بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ
عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَخَافُونَ لَوْمَهَ
لائِمٍ )مائده/۵۴

ای کسانی که ایمان
آورده اید، هر کس از شما از دین خود برگردد به زودی خدا گروه دیگری را می آورد که
آنان را دوست می دارد و آنان نیز او را دوست دارند، اینان با مؤمنان فروتن وبر
کافران سرافرازند و در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامت گری نمی ترسند.

خداوند منافقان را در
آن هنگام که به اظهار و ابراز کفر خود می پردازند و می فرماید:

(قُلْ هَلْ
تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ
أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا
فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ ) توبه/۵۲

بگو: آیا برای ما جز
یکی از دو نیکی را انتظار می برید؟ در حالی که ما انتظار می کشیم که خدا از جانب
خود یا به دست ما عذابی به شما برساند. پس انتظار بکشید که ما هم با شما در
انتظاریم.

خداوند هنگامی منافقان
را به دست مسلمانان به عذاب می رساند که کفر درونشان را آشکار کنند و گرنه
مسلمانان قلب آنان را نشکافته اند و نمی دانند مسلمانند یا کافر. رفتار و واکنش
مسلمانان نسبت به منافقان ب اساس گفته هایی است که بر ربانشان ظاهر می شود.

احادیث فراوانی راجع
به کشتن مرتد از یاران پیامبر به صحت رسیده است و عقیده ی جمهور مسلمانان نیز همین
است. از عمر(رض) هم روایت شده است که جایز است مرتد را در زندان باقی گذاشت، تا
فکر کند و به سوی پروردگارش برگردد و توبه کند. امام  نخعی و سفیان ثوری نیز همین نظر را دارند.

البته من این نظر را
در مورد مرتد ساکت، ترجیح می دهم. اما کسی که آشکارا مرتد می شود و دیگران را به
ارتداد دعوت می کند، فکر نمی کنم نه عمر خطاب و نه نخعی و ثوری هیچ کدام راضی
باشند افکار فاسد، ویرانگر و از بین برنده ی عقاید اسلام، به میل خود آزاد باشند و
کسی قاطعانه در برابر آنان نایستد و مبلغین به سوی این افکار پلید را از تبلیغ باز
ندارد، هرچند این مفسدین از طرف نیروهایی تغذیه و تقویت هم بشوند.

بنابراین لازم است
میان ارتداد پنهانی و ارتداد غلیظ، فرق گذاشت و در بین مرتد ساکت و مرتدی که
دیگران را به ارتداد دعوت می کند، جدایی قائل شد. مرتدی که به دعوت می پردازد، جزو
کسانی است که به محاربه و دشمنی با خدا و پیامبر(ص) می پردازد و تلاش دارد، تا در
زمین شر و فساد نماید. علمادر بین بدعت خفیف و بدعت غلیظ و کسی که دیگران را به
بدعت دعوت می کند و کسی که ساکت است و کسی را دعوت نمی کند فرق گذاشته اند.

 

کفر نفاق:

یکی از شدیدترین و
غلیظ ترین انواع کفر از جهت ایجاد خطر برای زندگی و جامعه اسلامی کفر نفاق است،چرا
که منافقان در لباس اسلامی،در قلب جامعه اسلامی و مسلمانان به عنوان مسلمان زندگی
می کنند،در اقامه نماز و پرداخت زکات و انجام مناسک و شعائر اسلامی با مسلمانان
شریکند،و حال آن که در باطن دشمن مسلمانان هستند و علیه آنان دسیسه می چینند و با
دشمنان اسلام همدست می شوند و به همین دلیل قرآن به بیان اخبار آنان اهتمام ورزیده
و پرده از روی آنها برداشته و اوصاف و اخلاق آنان را روشن ساخته است،تا جایی که
سوره توبه را سوره ی «فاضحه»(رسوا کننده)نامیده اند.چون این سوره صفات منافقان را
را پیگیری می کند و پرده از اخلاق و خصوصیات آنان برمی دارد.همچنین سوره ای مخصوص
این گروه به نام«المنافقون»و آیات بسیار زیاد دیگر در قرآن کریم راجع به آنها نازل
شده است.در اوایل سوره بقره سه یا چهار آیه به بیان اوصاف اهل تقوا و دو آیه
درباره کافران آمده است در حالی که سیزده ایه به معرفی و شرح احوال منافقان پرداخته
و به همین خاطر خداوند عمیق ترین مکان های دوزخ را به آنان اختصاص داده است.

(إِنَّ
الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ
نَصِیرًا (١۴۵)إِلا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ
وَأَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَسَوْفَ یُؤْتِ
اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا)نساء/۱۴۶- ۱۴۵

مناقفان در پست ترین
درجات دوزخند و هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت.مگر کسانی که توبه کنند و اعمال
خود را اصلاح نمایند و به خدا تمسک جسته،دین خود را برای خدا خالص گردانند که در
آن صورت با مؤمنان خواهند بود.

در عصر ما بسیاری
هستند که مرتد شده و از اسلام روی برگردانیده اند و به وحی الهی و رسالت
پیامبر(ص)اعتراف ندارند،شریعت الهی را به عنوان مرجع اعلی که افکار و رفتار و
روابط را تنظیم میکند قبول ندارد،در درون خود نسبت به دینداری و اهل دین و مبلغین
آن کینه توزند و آنان را حقیر و کوتاه نظر می پندارند اما منافقند و می خواهند
همچنان تحت لوای اسلام بمانند و تحت نام اسلام در زمره ی مسلمانان باقی مانند.این
گروه،از منافقان زمان پیامبر(ص)بسیار بدترند زیرا آنان هر چند با بی حالی و کسالت
که بود،به اقامه ی نماز می پرداختند.ولی منافقان این عصر اصلا” نماز را به
جای نمی آورند.آنان جز اندکی به ذکر خدا نمی پرداختند ولی اینان نه کم و نه زیاد
خدا را به یاد نمی آورند،آنان در غزوات همراه مسلمانان بودند و پا به پای ایشان با
دشمن می جنگیدند، ولی اینان همراه با دشمنان،با مسلمانان می جنگیدند،آنان با
مسلمانان در مسجد جمع می شدند ولی اینان با کافران در مرکز فسق و فساد به سر می
برند چنانچه این منافقان موضع خود را مشخص می کردند و به صراحت کفر خود را اعلام
می نمودند،آنگاه شناخته می شدند و ما هم از اذیت و آزارشان راحت می شدیم ولی در
حالتی باقی مانده اند که خداوند می فرماید:

(یُخَادِعُونَ اللَّهَ
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ )بقره/۹

با خدا و مؤمنان نیرنگ
می بازند؛ولی جز بر خویشتن نیرنگ نمی زنند و نمی فهمند.

 

————————————

منبع: شناخت اولویت
های دینی در پرتو قرآن و سنت

مولف : دکتر یوسف
قرضاوی

مترجم: ابوبکر حسن
زاده

انتشارات: نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا