اندیشه

سنت تناوب در حوزه ی تمدن

سنت تناوب در حوزه ی تمدن

محمد غزالی

پس از اینکه خداوند سرگذشت غزوه ی احد را بیان نموده و توضیح داده که مسلمانان
تابع چه سنت هایی بوده اند و عدم شناخت این سنتها چگونه منجر به سقوط یا شکست آنان
گردیدفرموده است:

 

 (قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ )آل
عمران/ ۱۶۵

 «بگو،این از سوی خود شما است.»

متعاقب آن،خداوند مقوله ای را مطرح نمودند که «سنت تناوب در حوزه ی
تمدن»نامیده می شود:

 

 (وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا
وَأَنْتُمُ الأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ
فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ
النَّاسِ ) آل عمران/ ۱۴۰- ۱۳۹

 «سستی نکنید و اندوهگین مباشید که شما
برترید اگر مؤمن باشید.اگر به شما زخمی رسیده، به آنان زخمی مانند زخم شما رسیده
است.و این روزها است که ما آنها را میان مردم دست به دست می کنیم.»

برخی از تمدن شناسان نام «ادوار تمدنی»را بر این سنتها نهاده اند.این
دانشمندان مشخصه ها و قوانینی برای این سنت وضع کرده و کوشیده اند آنها را بر تمدن
های بشری موجود در تاریخ منطبق سازند.بخشی از این مشخصه ها و قوانین بر تمدن
اسلامی انطباق یافته اند؛اما در بخشهای دیگر،تمدن اسلامی تحت محاسبات آنان در «سنت
تناوب در حوزه ی مدن »یا «ادوار تمدنی»در نیامده است.چون امت اسلام هنوز نمرده و
تمدن اسلامی مدام در حال نوزایی است.

زمانی که به تاریخ شرق و غرب جهان می نگرم ،می بینم انگار امپراتوریها و دولت
ها بیشتر به انسان شبیه اند؛چون دارای عمری هستند که زمانی پایان می پذیرد.درست
است که تمدن در خاورمیانه شکل گرفته است.اینکه اغلب پیامبران در خاورمیانه مبعوث
شده اند نیز همین است چون شکوفایی ملکات و استعدادهای انسان در تمدن
مصر،شام،عراق،جنوب اروپا (یونان و ایتالیا)یعنی تقریبا” در حوزه ی اقیانوس
مدیترانه شکوفا شده اند.این هم درست است که تمدن هایی در هند و چین وجود داشته است
ولی از آنجا که این تمدن ها در گوشه و کنار جهان بوده اند،گویی تمدن های منطقه ای
بوده اند یا لااقل از نظر رشد عقلی و بلوغ فکری به پای تمدن خاورمیانه نمی رسیده
اند.البته اینها همه نوعی حدس و گمان است.

برای من روشن شده که،تمدن در مصر طلوع و سپس غروب نموده است.در یونان طلوع و
سپس غروب کرده است.در روم طلوع و سپس غروب کرده است.با خیزش اسلام در سرزمین عرب نیز
طلوع و سپس پنهان و فسرده شده است.اکنون در حوزه ی تمدن تحولاتی مشاهده می شود که
گفته می شود تمدن در جنوب و جنوب شرق آسیا:ژاپن و کشورهای همجوار آن طلوع خواهد
کرد.

به گمان من کسانی که چنین می پندارند، تنها به تمدن مادی باور دارند چرا که
اکنون پیشرفت مادی در ژاپن،تایوان،کره و سایر کشورهای جنوب شرق آسیا،شبیه به
پیشرفت های حاصل شده در اروپا و آمریکا است.در بازارهای داخلی نیز رقابتهایی با
اروپا و آمریکا صورت می گیرد.اما به باور من جهان،شاید نزد خداوند چنان جایگاهی
داشته باشد که،کرامت انسان را با بازار کالاهای لوکس که دستاورد تمدن جدید هستند
مرتبط نکند.

به گمان من یک تمدن دینی شکل خواهد گرفت و اسلام به عنوان مغز و محتوای آن
وارث جهان خواهد گردید.این تمدن اسلامی قبل از پایان یافتن تاریخ جهان همه ی دنیا
را فرا خواهد گرفت.در این باب من در قرآن دو سند دارم:

سند نخست،این فرموده ی خداوند در سوره روم:

(وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ
سَاعَهٍ کَذَلِکَ کَانُوا یُؤْفَکُونَ. وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ
وَالإیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یَوْمِ الْبَعْثِ
فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ )روم/ ۵۶- ۵۵

«روزی که قیامت برپا می شود تبهکاران سوگند می خورند که جز لحظه ای نمانده
اند.این چنین باز داشته می شدند.آنان که دانش و ایمن داده شده بودند گفتند که شما
در علم خدا تا روز رستاخیز باقی ماندید.و این روز رستاخیز است.»

انگار این کتاب تا روز رستاخیز باقی خواهد ماند.مفهوم بقای کتاب،بقای پیام و
تمدن آن است.

سند دوم:فرموده ی خداوند در سوره ی آل عمران:

(وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ
الْقِیَامَهِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ
فِیهِ تَخْتَلِفُونَ) آل عمران/ ۵۵

«من آنان را که از تو پیروی کردند،تا روز قیامت برتر از کافران قرار می
دهم.سپس بازگشت آنان به سوی من است.بنابراین درباره ی آنچه شما اختلاف می
کردید،میانتان قضاوت می کنم.»

پیروان عیسی،به ویژه ی زمان ظهور وی،همان مسلمانان هستند.مسیحیانی که عیسی را
خدا قرار دادند دشمنان او هستند نه پیروانش.دلیل این نظر در قرآن از سیاق آیه ی
ذیل به دست می آید:

(إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ.
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ
قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ
بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) آل عمران/ ۵۲ – ۵۱

«براستی که خداوند پروردگار من و پروردگار شما است پس او را بپرستید.راه راست
همین است.چون عیسی از آنان احساس کفر کرد گفت:چه کسی یاور من به سوی خداست؟حواریون
گفتند:ما یاوران(دین)خداییم.به خدا ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم.

در اینجا مسلمانان همان کسانی هستند که،زمان ظهور عیسی از وی پیروی می
کنند.آنان پیروان حقیقی او هستند تا روز قیامت باقی خواهند ماند.همین مطلب از
حدیثی به دست می آید که امام احمدبن حنبل روایت نموده است.

(و الله لیبلغن هذا الامر ما بلغ اللیل و النهار،و لن یبقی أهل مدر و لا وبر
الا دخلوا فی الاسلام بعز عزیز،أو بذل ذلیل)

به خدا این امر(اسلام)قطعا” تا جایی می رسد که شب و روز وجود داشته
باشد(تا جایی می رسد که خورشید طلوع و غروب کند)و صاحب هیچ خانه ی گلی و مویی(کنایه
از شهرنشین و بادیه نشین)باقی نمی ماند مگر اینکه داخل اسلام می شود.این کار با
عزت دادن افراد عزتمند و ذلیل ساختن افراد خوار صورت خواهد گرفت.(یعنی کسانی که
مسلمان شوند،عزت می یابند و کسانی که از آن روی برتابند خوار می گردند).»

جابجایی تمدن یا دست به دست شدن تمدن،یک سنت است.اما آیا محتمل است که
اروپاییان اسلام را بپذیرند و حامل  این
تمدن شوند؟شاید.آیا ممکن است مسلمانان بخود آیند،به سوی خدا بازگردند و این تمدن
را برپا کنند؟شاید… شاید… بطور دقیق نمی دانم چه چیز رخ خواهد داد ولی گاه
چشمم به احادیثی می افتد که در موضوع خود غریب اند امّا مطالعات برخی از دانشمندان
آنها را تأیید می کند.

تعدادی از دانشمندان می گویند:«در آینده یک دگرگونی جهانی صورت خواهد
گرفت.سرزمینهای سرسبز و شاداب،خشک خواهند شد و سرزمینهای بیابانی و خشک،سرسبز
خواهند گردید و رودخانه ها در آنها جاری خواهند شد.اکنون این پرسش مطرح است که آیا
اینها همان سرزمینهای عرب است که گفته شده در زمان عاد وثمود،سرشار از خیرات و
برکات بوده اند.

شنیده ام که سرزمین نجد آکنده از مزارع،میوه جات و انواع تولیدات حیوانی بوده
است.آیا این محصولات با پیدایش نفت رفته رفته کم شده اند؟نمی دانم چرا؟در هر صورت
گاه سنت تناوب یا جابجایی تمدن به وقوع می پیوندد.اما به طور دقیق نمی دانم
که،گلدسته ی تمدن جهانی کجا جابجا خواهد شد و کدام ملت در این میدان پیشتاز خواهد
بود تا سایر ملت ها از آن دنباله روی کنند؟سنت خدا در هستی همین است.

مردمی که به جنبه ی مادی توجه دارند از ادوار تمدن:ظهور یک تمدن و سپس پژمردگی
و نابودی آن سخن گفته اند.اگر انسان تاریخ تمدن ها را بکاود،آن اصلی را که «ادوار
تمدن» نامیده می شود بر اوضاع امت اسلام منطبق نخواهد یافت.در خصوص آقایی ملت ها و
سپس نابودی آنها،در تاریخ می بینیم بسیاری از تمدنها به مقام آقایی و سیادت رسیده
اند اما سپس نابود شده اند و پایان یافته اند؛

به گونه ای که اکنون اصلا” وجود ندارند و به جز ارزش تاریخی خود واجد هیچ
ارزش عملی نیستند.

در حالیکه اگر تاریخ را بکاویم می بینیم امت اسلام به نسبت فرایند طلوع و افول
یا خیزش و ریزش تمدنها در تمام ابعاد زندگی خود،به طور کامل تابع سنت«ادوار
تمدن»نبوده است.

خمیر مایه ی خیزش و نوزایی تمدنها،در
قرآن وجود دارد.اسباب طلوع و افول تمدنها (سنتها)در قرآن

بیشتر به معادلات ریاضی شبیه
اند.مسلمانان به مجرد اینکه کنش و واکنش متقابل و درستی با این

سنتها داشتند،یک تمدن آفریدند.زمانی هم
که عدم شناخت نسبت به آنها وجود داشته باشد،سقوط

صورت خواهد گرفت.بدین جهت می بینیم با
وجود همه ی عوارضی که تمدن اسلامی را احاطه نموده

از قبیل فساد داخلی، استبداد سیاسی و موج های ویرانگری که از بیرون تهدیدش می
کردند،با همه اینها باز هم محفوظ مانده است.شاید بدان جهت که این تمدن نشأت گرفته
از وحی و ابدیت قرآن است،نوعی تمایز یا خصوصیت بدست آورده باشد.در تمدن اسلامی
قابلیت خیزش و نوزایی به طور مستمر وجود دارد.نابود و ریشه کن نشدن این تمدن دلیل
بر عدم تبعیت آن از اصل ادوار تمدن و مقیاس های دیگر مرتبط با تمدن به شکل قطعی
است.شاید این عدم نابودی به سبب آن بوده که امت مسلمان امت خاتم و وارث نبوت است و
علاوه بر این ایمان کامل شرط و خمیر مایه ی خیزش و نوزایی است.بدین جهت خداوند پس
از شکست غزوه ی احد فرموده است:

 (وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا
وَأَنْتُمُ الأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ
فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ
النَّاسِ )آل عمران / ۱۴۰- ۱۳۹

«سستی نکنید و اندوهگین مباشید که شما برترید اگر مؤمن باشید.اگر به شما زخمی
رسیده،به آنان نیز زخمی مانند شما رسیده است. و این روزها است که ما آنها را میان
مردم دست به دست میکنیم.»

این درست است…من هم این برداشت را تأیید می کنم همچنان که گفتم این امت
بیمار می شود؛اما نمی میرد.دردها و بیماری هایی که دچارش می شوند،اغلب از ناحیه ی
آشفتگی قدرت و اضطراب حکومت پدید می آید تباهی و آفت زدگی مداوم در پوسته ای عارض
می شود،که تنه را می پوشاند.حکومت همان پوسته است.

فساد قدرت،در نظام اسلامی نوعی پوسته است چون اسلام یک حزب سیاسی نیست؛بلکه
مجموعه ای از آموزه ها و ارزش ها است. حکومت شاید تسمه یا نواری باشد که تعالیم و
آموزه های اسلام با آن بسته می شود.با بریده شدن این تسمه،تعالیم و آموزه ها
همچنان ثابت و استوار باقی مانده اند.

این نکته با قضیه ی سقوط بغداد،بیشتر روشن می شود.چرا که پس از آن،مغولان
بیدرنگ داخل اسلام شدند.با همه ی کوشش های سخت اروپا برای جذب آنان و اینکه از
حملات آنها یک جنگ صلیبی بسازند باز هم اسلام را پذیرفتند.اکنون نیز عملا”
حمله ی مغولان به کشورهای اسلامی،در تاریخ اروپا به عنوان یک حمله صلیبی تدریس می
شود.در کنار این قضیه،حقیقتا” اندلس(اسپانیا) در معرض یک تهاجم ویرانگر که
شبیه انداختن بمب اتم هست،قرار گرفت.چرا که تمام کینه های صلیبی،در آنچه دادگاه
های تفتیش عقاید نامیده می شود، با هم پیوند خورده بودند.تصفیه ی فیزیکی- به تعبیر
امروزی – به عنوان یک اصل جهت محو اسلام از اسپانیا، تلقی شده بود.مسلمانان باید
از این موضوع درس می گرفتند. چرا که همین قضیه در یوگسلاوی روی داده است.

بدون تردید تحریک گرایش های قومی و بیدار ساختن فریادهای نژادی و
ناسیونالیستی،کوششی است برای از بین بردن احساسات دینی و اسلامی.

این یک حقیقت است،و باید بدان توجه نمود.

————————————————

از کتاب نگرشی نو در فهم قرآن

تألیف محمد غزالی

ترجمه :داود ناروئی

انتشارات : احسان

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا