زن خانوادهسياسي اجتماعيمقالات ارسالی

من حجابم را دوست دارم… کی شاکی است؟

من حجابم را دوست دارم… کی شاکی است؟

نویسنده: صالحه رحمتی*

نماز پیشین را اداء کردم، همین که روسری ام را جابجا کردم و چادرم را پوشیدم ، یکی گفت: این قدر خودت را بوقچه‌پیچ می کنی که چی؟ یعنی چه خودت را خفه کرده ای؟! برگشتم به سمت صدا؛ دختری را دیدم که در گوشه مسجد نشسته بود.

پرسیدم با منی؟ گفت: بله، با تو ام و همه بیچاره هایی مثل تو که در افکار قرون وسطایی گیر افتاده اید. ناراحت نیستی، اذیت نمیشی با این پارچه‌ی دور و برَت، خسته نمیشی از این پارچه‌ی کلان دور سرَت؟!

تا خواستم که صحبت کنم، گفت: به خودت نگاه کن، ببین چقدر زشت شده ای! چرا مثل پیرزن ها خودت را پوشانیده ای، فقط هم این را یاد دارید که به افرادی مثل من گپ مفت بزنید.

خندیدم و گفتم: چقدر دلت پر بود دوست من، هنوز هم اگر حرفی مانده بگو.

خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شما فایده ای ندارد. گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم: ازدواج کردی؟ گفت: بله. گفتم: من حجابم را دوست دارم، این حجاب مهربانیست، با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل دیگران هستی. گفتم: حجاب دارم به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل حجابم حفظ زندگی توست. با تعجب به چهره ام نگاه کرد،

پرسیدم: برای اولین بار با همسرت در کجا آشنا شدی؟ گفت: فلانجا همدیگر را دیدیم و او پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.

گفتم: خوب، خداوند قبل از دستور دادن به من که خود را بپوشانم به مردها می گوید که مراقب نگاهتان باشید. قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ (نور/۳۰)

مسؤولیت من یک چیز است و مسؤولیت مردان چیزی دیگر. این وظایف مکمل هم اند.

یعنی اگر مردی به من نگاه کرد، پوشش و حجاب من باید مانع و حافظ او باشد و اگر من حجاب درست و کاملی نداشتم کنترول نگاه مرد باید مانع و حافظ من باشد. همسر تو، تو را دید، کشش و علاقه ایجاد شد و تو را انتخاب کرد. کجا نوشته است که همسر تو نمی تواند از تماشای زنان غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است!

گفت: ما به هم تعهد کرده پیمان بستیم. گفتم: غریزه منطق نمی شناسد، زندگی های بسیاری با چشم خود دیدم که با یک نگاه آلوده به فنا رفت. من حجاب دارم تا اگر روزی همسر تو به وظیفه اش عمل نکرد و به تعهدش به تو پایبند نبود و نگاهش را کنترول نکرد، زندگی تو از هم نپاشد، همسرت نسبت به تو دلسرد نشود، محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نگردد. من به خود سخت می گیرم و در گرمای تابستان، زیر لباس و حجابی که بیشتر شبیه کوره هست از گرمی هلاک می شوم. زمستان، زیر برف و باران برای کنترول و جمع کردنش خسته می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده تو. من هم مثل تو زن هستم و تمایل به آشکار کردن زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم در تابستان ها کمتر عرق بریزم. زمستان ها راحت تر در بیرون از خانه قدم بزنم. من بروی همه این علاقه ها و کشش ها خط سرخ کشیدم تا به اندازه سهم خودم، حافظ گرمای زندگی تو باشم. سکوت کرده بود.

گفتم: راستی، هر کس در کنار وظایفش حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان جامعه ام با صورت پر رنگ و لعاب، موهای رنگ کرده‌ی پریشان و ده ها رقم عشوه و اداء، چشمان همسر من را به سوی خودشان بکشانند.

حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل آرایش و پوشش تو شاکی باشم یا تو از من؟

بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به این موضوع این طور نگاه نکرده بودم، راست می گویی.

* دانشجویی از هرات

منبع: اصلاح انلاین

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا