اندیشهتاریخمطالب جدید

رویکرد غرب نسبت به اسلام

رویکرد غرب نسبت به اسلام

نویسنده : سلیمان ملا

از دیر باز تا کنون غرب نسبت به اسلام، دو رویکرد داشته. یکی مثبت و دیگری منفی. که البته همیشه سعی بر این بوده تا جبهه منفی تقویت شود، و اعتقاد به همزیستی مسالمت آمیز چندان مطرح نیست. ولی نباید نقش یهودیان را در این زمینه فراموش کنیم. نخست به رویکرد مثبت غرب می پردازیم که موضع مثبت اندیشی را در قبال اسلام اتخاذ کرده. و اگر این جبهه تقویت می شد بدون شک آرزوی دیرینه خیلی ها که برای برقرای صلح پایدار جهانی هستند محقق می شود و شکل واقعیت به خود می گرفت. رویکرد (اول) راجع به این رویکرد واقع گرا و منصف که حقایق را همان گونه که هست می بینند. تصریحات دیگریدهونکه خاور شناس آلمانی، و برنارلویس مستشرق معروف را ذکر می کنیم و تقدیم خواننده عزیز کنیم.

 

ترس تاریخی غربی ها از اسلام

در برهه ای از تاریخ، غرب نتوانست فتوحات برق آسای اسلامی را متوقف کند. اسلام توانست بر بخش عمده امپراطوری روم، و شریان های اقتدار غربیان در جهان تسلط پیدا کند، و شکشت های بی شماری را متوجه آنان کند، و پایه های تمدن غرب را به لرزه در آورد. در سایه تمدن اصیل آن، تمدن غرب افوال و زوال خود را حتمی دید. لذا برای جبران شکست های خود، همیشه در ستیز با آن بوده، غافل از این که اسلام آمد تا پایه های تمدن دینی را استحکام بخشد. و خدمات ارزنده ی بی شمار مادی و معنوی را در اختیار جهانیان قرار دهد.

اوج مقابله ی غرب با اسلام را می توان در جنگ های صلیبی دنبال کرد که غرب در سال ۱۰۹۹ موفق شد تا بیت المقدس را به اشغال خود در آورد و به مدت قریب به ۹۰ سال در آن حاکمیت کند. اما بعدا” با رهبری هوشمندانه سردار کُرد، صلاح الدین ایوبی، در سال ۱۱۸۷ سرزمین بیت المقدس، از لوث صلیبی ها پاک شد. اما با این تفاوت که اتباع ریچارد شیردل سوابق تاریخی خود را خیلی خوب به یاد دارند، و به حافظه سپرده اند اما پیروان سلطان صلاح الدین از چنین حافظه ی قوی برخوردار نیستند.

ما مسلمانان موفقیت های تاریخی خود را خیلی زود از یاد می بریم اما آنان شکست های ذلت بار در تاریخ خود را به خوبی در حافظه ذهنی سپرده اند و لذا یکی از فرماندهان ارتش ایتالیا به نام لاردالبنی هنگامی که خلافت عثمانی سقوط کرد، و فاتحانه به سرزمین شام و شهر مورد علاقه سلطان کبیر، یعنی دمشق پا می گذارد بر سر مزار ایشان حاضر می شود، و بعد از گذشت ۷ قرن از، بغض و نفرت خود را بر سر مزار صلاح الدین خالی می کند، و با کوبیدن پا به مزارش خطاب به ساطان آرمیده در خواب می گوید: صلاح الدین هم اکنون جنگ های صلیبی پایان یافته و ما دوباره به سرزمین تو آمده ایم. آری دشمنان ما از قبر شیر مردان ما هم می ترسند چه رسد به زنده های ما، آنان از جغرافیا، از ثروت و سرزمین، از اعتقادات، از هر چیزی که به ما مربوط می شود حتی از روسری دختران ما در مدارس و دانشگاه های خود می ترسند. و همین پوشش اسلامی را اخلاق تروریست ها می خوانند. نگرانی آنان از تمدن اصیلی است که به شکل تدریجی سرگرم ذوب کردن تمدن های کاذب بی محتوای آنان است.

از تمدن هایی که توان مقاومت در برابر تمدن اسلام نداشتند، و مضمحل شدند می توان تمدن های قدیمی مصر، هلال خصیب، ایرانی و شمال هند عنوان کرد. نگرانی های آنان هنگامی دو چندان می شود که می بینند تمدن اسلام، بعد از شکست در جبهه نظامی هم، شکست ناپذیر بیست، و به جای این که تمدن ملت های غالب و فاتح بر تمدن مسامانان که مغلوب واقع می شدند چیره گردد خود آن هم در تمدن اسلامی ذوب می شود و پیروان و مدافعینش جذب آن می شوند. مانند مغول های که آمدند و زیر بناهای فرهنگی و اقتصادی مسلمانان را درهم کوبیدند،و به قتل و غارت در ممالک اسلامی پرداختند. اما همین ها که به جنگ تمدن و تفکر اسلامی آمده بودند، و در میدان نظامی کاملا” موفق شده بودند، در مقابل منطق برتر اسلام و تمدن اصیل او به زانو در آمدند، و بعدا” به خدمت گزاران مخلص آن مبدل شدند.

به همین خاطر است که غربیان نگرانند و از تمدن اصیل اسلامی که حامل پیام فکر و اندیشه است در هراسند. آنان در کنار جبهه ی نظامی همیشه در فکر متوقف کردن جریان روشنفکری بوده اند، و از ارتباط تنگاتنگ حرکت فکر و اندیشه با تمدن اسلامی به ستوه آمده اند؛ زیرا در پرتو آن، فکر انسان تنویر می یاید، و اندیشه قوت می گیرد، و در تکاپوی رسیدن به حقایق به خوبیث می فهمد که اسلام نه تنها با تفکر و پیشرفت و اندیشه و علوم در ستیز نیست؛ بلکه حامی و پشتیبان اصلی آن هم هست.

این مسئله پر اهمیتی است که زینب عبدالعزیز در کتاب( محاصره و اباده) از آن پرده بر می دارد، و معتقد است که سیاست پاک سازی اروپاییان که خود را در دادگاه های تفتیش عقاید(انگزاسیون) نمایان ساخت قبل از این که روشنفکران غربی را هدف قرار دهد دنبال مسلمانان رفت. او چنین می گوید:

آنچه که اکنون، در این اقدام ویران گر، مد نظر ماست تلاش های مستمر و دامنه داری است که در تمامی قاره ها برای نابودی و در منگنه قرار دادن اسلام صورت می گیرد. به گونه ای که تمام جهانیان نظاره گر آن هستند. گر چه یورش علیه اسلاماز آغاز گسترش آن شروع شده و در دادگاه های تفتیش عقاید- قرون وسطایی- به اوج خود رسید و اساسا” این دادگاه ها به منظور از بین بردن مسلمانان در جنوب اروپا، اسپانیا و پرتغال تشکیل شده بود به طوری که حتی یک مسلمان هم در آن دیار باقی نماند!! از این رو، اقداماتی که امروزه در سطح جهان برای محاصره کردن اسلام عملی می شود بازگشت به همان آغازی است که هیچ گاه روند آن متوقف نشده است، و علاج این امر نیازمند ایستادگی و مقاومت بی امان است»

شایان ذکر است که بگوییم همین ارتباط تنگاتنگ اندیشه و اسلام و دعوت اسلام به فراگیری علوم و معارف و تحقیق و تفحص، بن مایه های اصلی و ریشه های بنیادین رنسانس، یا تجدید حیات علمی در اروپاه و شکل دهنده آن محسوب می شود.

صرف نظر از واهمه غربی ها از اسلام، تلاش بی وقفه مراکز و بنیادهای یهودی در سراسر جهان برای متقاعد ساختن آنان به رویارویی جدی با اسلام، روند اسلام ستیزی غرب، را تشدید کرده و بر وحشت و نفرت او از اسلام افزوده است.

یهودیان از همان آغازین لحظات ورود پیامبر گرامی اسلام (ص) به مدینه منوره، برای اطفا نور اسلام در تلاش بوده اند، و حتی توطئه قتل ایشان را هم چیدند، و همیشه در فکر ایجاد تشکیل یک جبهه واحد با حضور قبایل مختلف عرب بودند علی رغم معاهدات صلحی که با ایشان داشتند.

همین تحرکات پلید آنها باعث شد که سرزمین حجاز از لوث آنان پاک شود، و اجبارا” به شام کوچ کنند. آری آنها همیشه طعم تلخ شکست ها ی ذلت باری که در خیبر و در قلعه های محکم بنونضیر و بنی قریظه متحمل شدند به از یاد نبرده اند. و لذا بعد از وفات پیامبر(ص) راه های نفوذ در صفوف مستحکم مسلمانان را پیدا کردند، و با مسلمان شدن تصنعی و ظاهری افرادی، همچون ابن سبا و کعب الاحبار، طرح های پیچیده ای برای ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و ضربه زدن به حکومت اسلامی طراحی کردند. یهودیان با حضور مشترک بقایای شکست خوردگان فارس و روم، نقش اساسی را در به شهادت رساندن دومین خلیفه پیامبر ایفا کردند و نقشی نود درصدی را هم در به شهادت رساندن خلیفه سوم حضرت عثمان (رضی اللهُ عنهُ) ایفا کردند. که در نهایت، جنگ برادرکشی در میان حضرت علی(ع) و حضرت معاویه(رضی اللهُ عنهُ) به راه افتاد. هنوز هم که شدت تبعات منفی توطئه یهودیان کینه توز، که جنگ برادرکشی را در میان مسلمانان به راه انداختند مشاهده می شود.

اوج نقشه های شوم آنان بر ضد جهان اسلام در دنیای معاصر، که در طول تاریخ، مدام به بازسازی و تجدید آنها پرداخته اند هنگامی مشاهده می شود که با مشارکت تمامی قوای کفر، به موفقیت انجامید، و توانستند آخرین پایگاه اسلامی که عبارت است از خلافت عثمانی، در سال (۱۹۰۹م) آن را نابود کنند. اما آنچه که در این اثنا جلب توجه می کند تحرکات کم نظیر یهودیان است که قبل از براندازی خلافت عثمانی با برگذاری اولین کنگره صهیونیستی در شهر بازل سوئیس با حضور ۳۰۰ نفر از رهبران یهود آغاز به کار کرد، و در پایان کنگره یکی از رهبران یهود، به نام تئودر هرتزل، خطاب به شرکت کنندگان گفت: «به شما مژده می دهم که دولت یهود، تأسیس شد. تعجب نکنید که برای تأسیس آن، مدتی تعیین کنم. ده سال، زیادتر یا کمتر. اما به هر حال از ۵۰ سال زیادتر طول نمی کشد. همین پیش گویی هرتزل به وقوع پیوست و در سال ۱۹۴۸ درست در مدتی که او عنوان کرد دولت یهودی تأسیس شد»

البته این مسئله حکایت از نقشه های دقیق و شمرده آنان دارد که حتی زمان تنفیذ آن را هم مشخص کرده است .

بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی هم برای این که خطر اسلام پایان یافته تلقی شود و از شکل گیری جبهه متحد اسلامی – که همیشه از آن در هراس بوده اند- جلوگیری کنند گام های بعدی آنان عبارت بود از:

۱-      معاهده سایکس پیکو در سال ۱۹۱۶ و تجزیه خاورمیانه به موجب آن؛ تا در سایه شوم این توطئه بزرگ، اتحاد مسلمانان از هم گسسته شود، و با محصور کردن آنان در محدوده های جغرافیایی کوچک، برای همیشه تحت سلطه استعمار باقی بمانند، و با شعله ور کردن حس ناسیونالیستی در میان آنها، از اتحاد دوباره آنان جلوگیری به عمل آید که با سرگرم شدنشان به کشمکش های داخلی و جنگ های قومی فرصت توجه به قضایای عام اسلامی را نداشته باشند.

۲-      به وسیله معاهده شومی همچون اعلامیه بالفور در (۱۹۱۷م) دولت منحوس یهودی، در قلب جهان اسلام، و در قدس شریف تأسیس شد، و ضمانت حفاظت و حراست از آن راهم بر عهده گرفتند؛ تا از طریق آن بتوان اهرم های فشار بر مسلمانان کماکان در دستشان باقی بماند.

بعد از تشکیل دولت یهودی، یهودیان به تحریکاتی در سطح بین الملل دست زدند و در تلاشی مستمر و مداوم، توانستند به مراکز تصمیم گیری جهانی، و مجامع مهم آن، و از جمله سازمان ملل که ۶۰% کارکنانش از آنان تشکیل می شود راه پیدا کنند. و جای پای خود را در مرکز ثقل تصمیم گیری قدرت های بزرگ از جمله آمریکا با راه اندازی لابی های معروف برای رسیدن به تصمیمات مجلس نمایندگان آن کشور باز کنند و در خیلی دیگر از کشورهای جهان هم چون فرانسه،ایتالیا، مجارستان، رومانی، کوبا و… هم به سِمت های عالی رسیده اند.

در آمریکا وضعیت به گونه ای است که لابی های صهیونیستی چه در اتاق کار مؤسسات آمریکایی حضور چشم گیر دارند، و چه در راهروهای منتهی به مجلس نمایندگان، برای تصویب قوانین مورد نظر، که مرتبا” با آنها مشغول چانه زنی هستند، و به تطمیع مالی آنان می پردازند. علی رغم تلاش برای نفوذ در مراکز تصمیم گیری دولت ها در پی در دست گرفتن منابع اقتصادی غربی ها و از جمله آمریکا هستند. طوری به حوزه اقتصاد آمریکا وارد شده اند که اکثریت شرکت های تجاری، صنعتی و معادن مختلف در کنترل آنهاست.

این در حالی است که جمعیت آنان در آمریکا از ۳۰% هم تجاوز نمی کند. برای این که افکار عمومی جهان را از حقیقت های موجود در دنیا منحرف کنند امپراطوری های خبری بزرگی را تشکیل داده اند. طوری که اکثر خبرگزاری های معروف دنیا زیر نظر و نظارت آنها اداره می شود.

همه این فعالیت های منظم و منسجم، و همه جانبه در راستای سیاست همگان ساختن غربی ها با خود، و همنوا شدن آنان در امر سرکوب اسلام گرایی با صهیونیسم در سراسر جهان صورت می پذیرد. تبلیغات اغوا کننده یهودیان باعث شده است که افزون بر ترس تاریخی غرب از اسلام، نگرانی های آنان تشدید شود، و اسلام ستیزی در اولویت کاری و در صدر فعالیت های بین المللی آنان قرار گیرد . و پدیده الاسلامرفوبیا یعنی ترس از اسلام را تعقیب کنند، و بزرگ کنند.

تلاش های یهو، باعث شد که اتحادیه صهیون صلیبی که قبل از براندازی خلافت عثمانی به صحنه آمد هر روز اشکال وسیع تر به خود گیرد، و این همان چیزیست که پیامبر گرامی اسلام (ص) ۱۴ قرن، پیش آن را پیش بینی کرده و می فرماید:

یُونیک اَمُ أن تداعی علیکم کما تداعی الأکلهُ إلی قصعتِها

نزدیک است که ملت ها بر ضد شما همدیگر را بخوانند همچون خورندگان ثرید که یکدیگر را به خوردن آن می خوانند.

 

رویکرد منفی غرب نسبت به اسلام

از دیر باز تا کنون غرب نسبت به اسلام، دو رویکرد داشته. یکی مثبت و دیگری منفی. که البته همیشه سعی بر این بوده تا جبهه منفی تقویت شود، و اعتقاد به همزیستی مسالمت آمیز چندان مطرح نیست. ولی نباید نقش یهودیان را در این زمینه فراموش کنیم. نخست به رویکرد مثبت غرب می پردازیم که موضع مثبت اندیشی را در قبال اسلام اتخاذ کرده. و اگر این جبهه تقویت می شد بدون شک آرزوی دیرینه خیلی ها که برای برقرای صلح پایدار جهانی هستند محقق می شود و شکل واقعیت به خود می گرفت.

رویکرد (اول) راجع به این رویکرد واقع گرا و منصف که حقایق را همان گونه که هست می بینند. تصریحات دیگریدهونکه خاور شناس آلمانی، و برنارلویس مستشرق معروف را ذکر می کنیم و تقدیم خواننده عزیز کنیم.

هونکه می گوید:« گسترش اسلام در اروپا تمدن غرب را به پیش برد. چه اولین بار در قرن هفتم میلادی هنگامی که عرب های مسلمان بر اروپا مسلط شدند، و یک امپراطوری اسلامی را بنیان گذاشتند، و نفوذشان را بر بخش های بزرگی از مناطق دریای مدیترانه ی قدیم گسترش دادند محرک های بسیار نیرومندی برای پیش برد آینده اروپا تا عصر حاضر بودند، و با انتقال دادن مرکز ثقل تاریخی به میان ژرمن ها در اروپای میانه ساختار و بافت جهان غرب را تغییر دادند.

ایشان جوانب دیگری از تسلط تمدن اسلام را تبیین می کند، و معتقد است که این جوانب هم به مثابه دومین تساط تمدنی اسلام بر غرب بود، و می افزاید:

«دومین پیروزی هنگامی بود که جهان اسلام انبوه تولیدات فرهنگی را در زمینه های علوم،هنر، صنعت، و هم چنین زمینه های متعع تمدنی، به جهان غرب ارزانی داشت این نعمت ها ی سرشار، از طریق زایران خانه ی خدا، صلیبی ها، بازرگانانی که به امپراتوری اسلامی می آمدند، و همچنین توسط دانشمندان و محققان در آموزشگاه و دانشگاه های اسلامی، به جهان غرب سرازیر شد.

این گروه از دانشمندان پیوسته در حال گشت و گذار بودند، آثار خود را به آن دیار می بردند… همچنین ما نباید ترجمه ی کتاب هایی را که به زبان عربی نوشته شده بودند فراموش کنیم، به ویژه نقش دارالترجمه که در شهر صُلَیُطله(تولدوی امروز اسپانیا) تأسیس شده بود. نقش دانشمندانی که به دربار پادشاهی فردریک دوم در صِقِلیه راه یافته بودند در این میان چشم گیر است.

برنارلویس مستشرق معتقد است«اسلام یک امپراتوری، و یک تمدن جهانی بود که قلمرو آن سه قاره(اروپا، آفریقا و آسیا) را شامل می شد، و اقوام، نژادها، و ملیت های گوناگونی را در بر می گرفت، و جای گزین تمدن های قدیمی مصر، هلال حصیب،ایران و شمال هند شد.

علی رغم زمینه تمدنی اسلام، بسیاری از مورخان، مستشرقین، و متفکرین و فلاسفه غرب از زاویه دیگری به اسلام نگاه کرده اند، و اسلام را حامل یک رسالت معنوی و انسانی دانسته اند، و به همین خاطر به اسلام گرویده اند. در این میان می توان به جمع کثیری اشاره کرد از جمله روژه گارودی فیلسوف، رابرت کرین سیاستمدار آمریکایی و مشاور نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا، مورین موکای پزشک فرانسوی و رایت اونورابل لرد انگلیسی، و خیلی های دیگر.

رویکرد دوم: در این رویکرد که واکنشی منفی در قبال اسلام تلقی می شود و اصلا” به خود اجازه نمی دهد که این واقعیت را بپذیرد که اسلام می تواند بزرگترین کمک ها را در زمینه حل معضل روحی به آنها ارائه کند. با روحیه ای خصمانه به اسلام می نگرد، و معتقد است«که اسلام دشمن همیشگی صلح، ثبات و تمدن غرب است، و همین رویکرد در سطوح مختلفی گسترش یافته تا حدی که اسلام در آن به یک مترسک جهانی تبدیل شده است و در عین حال ایم مسئله یک رویکرد دینی و تناقض گونه هم به خود گرفته، و چنین تبلیغ می شود که اسلام با مسیحیت در حال جنگ است. اگر مسلمانان در قبال مسیحیان اعلام موضع می کنند در نظر آنه به دین معناست که اسلام دشمن مسیحیت است و اصلا” فراموش کرده اند که اسلام، حضرت عیسی (ع) را از پیامبران خدا می داند»

برخی از اروپاییان این گونه عنوان می کنند که اسلام یک دین اشتباهی است و بر همین مبنا در برابر مسلمانان موضع خصمانه ای اتخاذ می کنند. همین اسلام ستیزی غرب بعد از حوادث یازده سپتامبر شکل وسیع تری به خود گرفت به گونه ای که تمامی مطبوعات و رسانه ها ی غربی بعد از وقوع آن مرتبا” به این فکر دامن می زنند که مسلمانان در اشتباه به سر می برند. تنها سؤالی که روزنامه نگاران غربی بعد از آن حادثه برجسته کنند این است که از این به بعد چه اقداماتی برای ارائه چهره نوین از اسلام اتخاذ می شود؟

ناگفته نماند همان گونه که قبلا” هم گفته شد نقش صهیونیسم جهانی و تلاش های سخت اسراییل در پس این موضع گیری های خصمانه و تصریحات منفی بین نهفته است. و هر روز بر شعله ورتر کردن خصومت های غرب و رویکرد منفی گرای آن نسبت به اسلام می افزایند . حتی خیلی از آگاهان سیاسی در خود آمریکا و نقاط دیگر بر این باور هستند که سازمان جاسوسی اسرائیل(موساد) طراح اصلی انفجار برج های تجارت جهانی بودند، و همین سازمان، قبل از انفجار، در جریان چنین اقدامی بوده است.

«شبکه تلویزیونی فاکس نیوز طی چهار برنامه تحت عنوان مبارزه با تروریسم نوین که روزهای یازدهم سپتامبر تا چهاردهم سپتامبر(۲۰۰۱م) پخش شد به بازداشت ۶۰ اسرائیلی که به جاسوسی بر ضد امریکا متهم شده بودند اشاره کرد و از اقداماتی که پلیس فدرال آمریکا (اف،بی، آی) پس از حادثه یازده سپتامبر به عمل آورده بود به طور مشروحی پرده برداشت»

اکنون باید پرسید چرا تمامی کارکنان یهودی برج های تجارت جهانی در روز انفجار در آنجا حضور نداشتند؟

نکته جالب توجه این که به جز شبکه فاکس و مجله (Executiv tntelli gence Reviews)که هردو متعلق به لیندون لاروش سیاستمدار آمریکا هستند، و او هم به دشمنی با لابی صهیونیزم مشهور است همه خبرگزاری ها این موضوع را بایکوت خبری کردند؛ زیرا همان گونه که قبلا” گفته شد یهود شریان ها ی خبری دنیای غرب را زیر نفوذ و سلطه خود دارند. حتی همین برنامه( مبارزه با تروریسم) که شبکه فاکس آن را منتشر ساخت با توجه به اهرم های فشاری که مؤسسات صهیونیستی در آمریکا در دست دارند به مدیر آن شبکه (رابرت مردوخ) فشار وارد کردند تا آن را از سایت اینترنتی این شبکه که به امپراتوری خبرگزاری های مشهور است حذف کند.

آری جهان شاهد موج سهمگینی از اتهام تروریسم بر ضد اسلام و مسلمانان بعد از وقوع حادثه یازده سپتامبر شد و هست.

—————————–

نام کتاب: اسلام   و نفی خشونت و افراط گرایی / مؤلف: سلیمان ملا / نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا