تربیت، اخلاق و تزکیه

موانع تزکیه ( نفس ،دشمنان خدا و وسوسه شیطان)

موانع تزکیه جهاندار امینیموانع تزکیه ( نفس ،دشمنان خدا و وسوسه شیطان)

نویسنده: نبیل حامد المعاذ / مترجم:جهاندارامینی

شیطان و وسوسه های او

آن گاه که ابلیس لعین از سجده کردن در مقابل آدم تکبر ورید و از رحمت الهی  بدور شد ، با خود عهد بست که بر انسانها غلبه پیدا کند و همه آنها را به جز بندگان مخلص خدا، از راه راست منحرف سازد.سسو حکمت خداوند نیز به گونه ای است که وسایل و آنچه که او در مسیر گمراهی و فتنه گری بندگان نیاز دارد فراهم شده است. ولی خداوند عزوجل ما را امر کرده که شیطانرا دشمن خود بدانیم  و ما را بر حذر داشته که از او اطاعت و تبعیت نکنیم و مواظب باشیم در دامهایی که برای هلاک انسانها گسترده است گرفتار نشویم و این هشدار ها و اندرزها را به روشنی در کتاب خدا و سنت روسول اکرم می یابیم.

ابن قیم  ( رحمه الله ) اشاره دارد به این که علمای تکیه و برگان طریقت وسلوک هرگز اعتنایی به گفته های شیطان نمی کردند، چون می دانستند قرآن و سنت به روشنی آفتهای نفس و راه علاج آن را بیان کرده و حتی اگر شرّ و آفتی نیز متوجه نفس گردد از وسوسه های شیطان می باشد.

ابن قیم کتابی را با عنوان« اِغاثهُ الَّهفانِ مِن مصایدِ الشیطان» نگاشته است که به بیان دسیسه ها و مکرهای شیطانی پرداخته است.

حیله های شیطان به گونه ای است که اگر دری بر بنده ای می گشاید، همزمان در دیگری را بروی میبندد و مسیر ها را برایش می آراید، چون هفش ارتکاب معصیت است و نفس نیز صاحب خود را به سوی یکی از این راهها می کشاند چون هدف نفس نیز، اشباع شدن و دست یافتن به لذت آنی است.

غزالی ( رحمه الله )می گوید:« نگهداری  و حفظ  قلب از وسوسه های شیطان  واجب و ضروری است و این فرض عینی است که بر هر مکلفی وجوب پیدا می کند و مقدمه واجب و هر آن چه که انسان را به آن می رساند واجب می باشد و دفع شیطان ممکن نیست مگر اینکه راههای نفوذ او را بشناسیم، بنابراین شناخت راههای نفوذشیطان به قلب انسان واجب می گردد که این راهها نیز بسیارند.»[۱]

سپس غزالی به ذکر این راهها ی پردازد: خشم و عضب،حسد، سیر بودن شکم، حُب به تزئین لباس و خانه، طمع نسبت به دیگران، عجله کردن در کارها دلبستگی به درهم و دینار و مال و حیوانات و زمین و امکانات، بخل ، ترس از فقر، تعصب به مذاهب، شک انداختن در عقاید و اصول مردم، سوء ظن نسبت به مذاهب.[۲]

هم چنین ابن قیم بحث مفصل و جالبی در مورد عواقب و دسیسه های شیطان دارد که چگونه بر انسان غلبه می یابد و از چه راههای نفوذ می کند، که مواردی از آن را به ترتیب بیان می کینم:

۱.    کفر به خدا و صفات وی و هم چنینی کفر به دین و روز آخرت و به آن چه که توسط پیامبرش فرستاده شده؛با ایمان به این موارد ، از مهلکه نجات می یابد و مرحله بعد برای وی آغاز می شود:

۲.    بدعت در عقیده و عبادت فرد؛ مومن با تبعیت از سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب و تابعین رهایی می یاید . مرحله بعد:

۳.    مزین نمودن گناهان کبیره و باز کرده درهای آرزو و خواسته های نفسانی و به تأخیر انداختن توبه؛ فرد، با تقرب به خدا و توبه نصوح نجات پیدا می کند . مرحله بعد:

۴.    گناهان صغیره است ؛ شیطان انجام آن را برای فرد آسان جلوه می دهد و به وی القا می کند : تو که مرتکب گناه کبیره نشده ای و حتی گناه صغیره نیز انجام نداده ای! با چنین وسایلی گناه کردن را برایش آسان می گرداند و حتی او را با تکرار گناهان کوچک به سمت و سوی گناهان کبیره می کشاند، تا این که به گناه کبیره عادت میکند و برآن اصرار می ورزد . اگر از این مرحله نیز با هوشیاری کامل و دوری از گناهان و استغفار و توبه و با انجام نیکها به دنبال هر گناهی، رهایی یافت شیطان دسیسۀ دیگری را شروع می کند و آن:

۵.    مباحات و مشغول شدن بهآن است ؛ که فرد را از طاعت و عبادت و تاش برای کسب توشه آخرت و به تدریج فرد سنتها را ترک میکند و بعداً او را نیز به ترک واجبات می کشاد و حداقل امر این است که پرداختن به این مباحات فرد را از رسیدن به منفعت های بزرگتر و مدارج بالاتر محروم می کند . در این مرحله نیز اگر فرد با بصیرت و شناخت بهتر از عبادات به آن مشغول گردد و اهمیت معامله و تجارت  با خداوند و لطف و کرم او را درک کند ، نجات خواهد یافت  و بعد از آن :

۶.    اعمال زشت و ناپسندی  است که شیطان به آن امر می کند و ان را در نزد وی زیبا جلوه می دهد؛ فرد نیز اعمال پوچ و بی لاساس را با فضیلت و با ارزش می بیند، زشت و زیبا و ضعیف را راجح و ناپسند را مستحب می پندارد. اما چه کسانی مفتون این فتنه ها خواهند شد؟ باید بگوییم که این افراد خیلی کم هستند چون بیشتر افراد در مراحا اولیه مغلوب شیطان خواهند شد. در این مرحله با هم صحیح از اعمال و مراتب و اولویتهای آنها و با تشخیص فضیلت آنها می توان رهایی یافت . ( مانند اهل علم و بصیرت)اما آخرین حربۀ شیطان که رهایی از آن وجود ندارد و اگر کسی از آن نجات می یافت می بایستی، پیامبران که بهترین خلق الله هستند ، می بود و آن مرحله هفتم است که :

۷.    شیطان تمام توان و نیروی خود را با انواع اذیت و آزار بر علیه دست و زبان و قلب فرد، بسیج می کند تا بر او تسلط یابد و به هر اندازه فرد به مراتب بالاتر از خیر و نیکی برسد، شدت این مرحله بیشتر خواهد بود. رهایی از این مرحله وجود نداردو بنده دراین مرحله ( تا فرارسیدن مرگ)در جنگ با شیطان و همدستان وی خواهد بود.[۳] وتنها راه پیشگیری در این مراحل بعد از استعانت و یاری از پروردگارو پناه جستن به وی از دامهای شیطان ، مسدود کردن دریچه های ورود شیطان و رعایت احتیاط در برابر نیرنگ های اوست. و ذکر خداوند در رأس اعمالی است که مانع افتادن فرد در دامهای شیطان می شود . در روایت امده است که خداوند با ذکر یا امر کرد که به پنج چیز عمل کند و به بنی اسرائیل نیز یاد می دهد تا آنها نیز عمل کنند . یکی از آن موارد : کر و یاد خداوند است. مثل شخصی که توسط دشمن به سرعت تعقیب می شود و او خود را به دژ مستحکم و نفوذ ناپذیری برساند و خود را از دست آنها نجات دهد. به همین ترتیب بنده، تنها با پناه بردن به ذکرخداو یاد خدا میتواند در امنیت و امان باشد.[۴]

امام شوکانی ( رحمه الله ) می گوید:« این حدیث دلیلی است بر این که ذکر، صاخب خود را از شیطان محفوظ می دارد و همان گونه که قلعۀ مستحکم فرد را از دشمنش محافظت می کند فرد ذاکر نیز از دامها و دسیسه های شیطان در امان خواهد بود وهر کس از مکر شیطان در امان باشد از دو خطر بزرگ  رهایی می یابد و آن شیطان و نفس اماره است.[۵]»

ابن عباس از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمود : « شیطان بر قلب بنی آدم ایستاده است، اگر او مشغول کر خدا شود، خود را مخفی می کند و کتنار می رود و اگر از یاد خدا  غافل شود شیطان او را وسوسه می کند.»[۶]

انس هم روایت می کند که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :« هر کس که از خانه بیرون می رود اگر بگوید :بسم الله توکلت علی الله لا حول ولا قوه الا بالله ، به او گفته می شود : هدایت شدی و حفاظت شدی، و شیطان از او دور می شود . شیاطین به همدیگر می گویند : چه می توان کرد با کسی که هدایت شد و محافظت می شود؟»[۷]

گفتن » لا اله الا الله» نیزازدیگر وسایل نجات دهده است. عثمان بن عفان ( رضی الله عنه)  می گوید : خواست از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) بپرسم چه چیزی ما را در برابر وسوسه های شیطان محافظت میکند ، ابوبکر( رضی الله عنه)فرمود: من این سوال را قبلاً پرسیده ام و ایشان در جواب فرمودند: همان چیزی منجی شماست که من از عمویم خواست که بگوید  اما نگفت ( منظور لا اله الا الله)[۸]

ابن قیم  ( رحمه الله )می گوید:« فرد ذاکر با ذکر ،شیطان را زمین می کوبد و او را زمین گیر می کند،همانطور که شیطان اهل غفلت وفراموشی را بهزمین می زند . بعضی از سلف صالح گفته اند: هر گاه ذکر و یاد خدا در قلبت تثبیت شود، شیطان را بگونه ای  زمین گیر میکند که شیاطین دیگر در اطراف وی جمع می شوند ومی گویند: این را چه شده است؟ و چه بلائی بر سرش آمده؟گفته میشود: او را انسانس مَسّ(لمس) کرده است.»[۹]

تلاوت قرآن  به صورت  عام وتلاوت بعضی از سوره ها به صورت خاص تأثیر بسزایی در محافظت از وساوس شیطانی دارد. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد سوره بقره میفرماید:« هر چیزی قله و نوکی دارد که قله قرآن سوره بقره است، هر کس این سوره را شب بخواند شیطان تا سه شب وارد خانه او نمی شود و کسی که ان را در روز بخواند تا سه روز شیطان به خانه او نزدیک نمی شود.»[۱۰]

هم چنین میفرماید : « هر کس ده آیه از سوره بقره را بخواند ، شیطان تاصبح داخل آن خانه نخواهد شد و ان ده آیه شامل چهار آیه اول سوره بقره تا » أُالئک هُمُ المفلحون » و آیه الکرسی و دو آیۀ بعد از آن و ند آیه آخر سوره بقره می باشد.»[۱۱]

راههای پیشگیری از نفوذ شیطان متعدد و فراوان می باشند که می توان به کتابهای اذکار و غیره رجوع کرد . از  خداوند میخواهیم که ما را از شیطان رانده شده و از وسوسه های او نجات دهد.(آمین)

 

نفس

نفس ، انواع و معانی متعدد و صفات و ویژگیهای مختلفی دارد. یکی از این انواع، مطمئنه است و نسبت به وجود خدا و وعده و وعیدهای او و اوامر و نواهی او و دین فرستادۀ او به اقناع و آرامش رسیده است  دیگر نفس  لوّامّه ، که صاحب خود را در کوتاهی درعبادت لوم و سرزنش میکند و نوع دیگر آن اَمّاره بالسّوء ( بسیارامر کننده به بدی)است ،که مراد مادراین مبحث همین نوع از نفس  میباشد . و هر جا که اهل تزکیه از مذمت نفس و مبارزه با آن ومخالفت و سرکوب آن صحبت کردند، مقص.دشان همین نفس اماره به سوء است . هم چنین که غزالی درتعریف نفس اماره به غضب و شهوت و مرکز تجمع تمامی صفات نکوهیده  درانسان ، گفته می شود»[۱۲]. و حال اگر بخواهیم خطر این نفس را برای انسان ، بیان کنیم کافی است این آیه از قرآن را یادآور شویم که خداونددرباره قابیل میفرماید:

« فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ» ( مائده/۳۰)

ترجمه :

پس نفس ( سرکش ) او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمم به کشتن کرد ، و ( عاقبت به ندای وجدان گوش فرا نداد و ) او را کشت ! و از زیانکاران شد ( و هم ایمان خود را و هم برادرش را از دست داد ) .

هم چنین گفته خداوند از زبان یعقوب به فرزندانش که میفرماید:

« بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْراً» (یوسف/۱۸)

ترجمه: لکه نفس ( امّاره ) کار زشتی را در نظرتان آراسته است و ( شما را دچار آن کرده است)

و یا سخن خداوند از زبان سامری که گوساله را برای بنی اسرائیل درست کرد:

« وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی» (طه/۹۶)

ترجمه: این چنین نفْسِ من مطلب را در نظرم آراست ( و آنچه می خواستم انجام دادم ) .ادی از تسلط نفس بر انسان و مطیع ساختن او در برابر شهوات وجود دارد.

ابن قیم می گوید:« منشأ همه مریضیهای قلب، نفس اماره می باشد که مواد فاسدی از آن منتشر می شودکه به تمام اعضاء بدن سرایت می کند و اولین عضوی که به آن آلوده می شود ، قلب است ، بنابراین پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه از شرّ این نفس و آثار تخریبی و آنچه که بر ان مترتب می شود ریال به خدا پناه می برد. تمامی عارفان و سالکین مسیر عبودیت با  وجود  اختلاف در مسیر و منهج بر این مسأله اتفاق دارند که نفس اماره  ارتباط قلب را با پروردگار قطع می کند وتا زمانی که فرد با خواهش های نفسانی مخالفت نکند و از آن دوری نگیرد . خداوند بات بنده اش ارتباط پیدا نخواهد کرد. عده ای از عرفا گفته اند : نهایت مسیر سالکان این است  که اگر بر نفس خود غلبه یافتند نجات یافته و و پیروز شده اند ولی اگر نفس بر آنها غلبه پیدا کند هلاک گشته اند و شکست خورده اند .[۱۳]» خداوند میفرماید:

« فَأَمَّا مَن طَغَى * وَآثَرَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا*د فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى* وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى* فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى» (نازعات/۳۷- ۴۱)

ترجمه: امّا آن کسی که طغیان و سرکشی کرده باشد .* و زندگی دنیا را ( برگزیده باشد و بر آخرت ) ترجیح داده باشد .* قطعاً دوزخ جایگاه ( او ) است* و امّا آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده باشد ، و نفس را از هوی و هوس بازداشته باشد .* قطعاً بهشت جایگاه ( او ) است و زندگی دنیا را ( برگزیده باشد و بر آخرت ) ترجیح داده باشد .

هر گاه نفس اماره  بر قلب چیره گردد تنها راه علاج آن ، محاسبه ی نفس و مخالفت با آن است و اهمال و سستی در محاسبه نفس و مبارزۀ با آن و همراهی و تبعیت از آن ، هلاک و نابودی قلب را به همراه دارد.

درحدیثی که امام احمد وعده ای دیگر، از شداد بن أوس روایت می کنند آمده است:آدم زرنگ کسی است که نفسش را محاسبه میکند و برای بعد از مرگشتلاش کند، و عاجز وناتوان کسی است که از خوسته های نفسانی پیروی میکند وازخدا تمنای خواسته و آرزوهایش را می کند.

از عمر ( رضی الله عنه) روایت شده است که فرمود:« خود را محاسبه کنید قبل از این که شما را محاسبه کنند و اعمال خود را وزن کنید قبل از این که آنها را برایتان وزن کنند، اگر امروز خود را محاسبه کنید فردا(قیامت) برایتان آسان خواهد بود وخود را برای نمایش اعمال در چنان روز بزرگی اماده کنید، در آن روز ( اعمالتان به خدا) عرضه می شود و چیزی از کارهایتان مخفی و پوشیده نمیماند.»

حسن بصری ( رحمه الله ) می گوید:« انسان همیشه  در خیر و نیکی خواهد بود اگر واعظی در وجودش پیوسته او را نصیحت کند و همیشه او را مورد محاسبه قراردهد.»[۱۴]

همچنینی می گوید:«مؤمن  همیشه نفسخود را مورد خطاب قرار می دهد که منظورت از این گفته چه بود؟ یا هدف از خوردن این چیست؟ هدف از نوشیدن آن چیست؟اما انسان فاجر زندگی را می گذراند و نفسش را هرگز مورد خطاب قرار نمیدهد.»[۱۵]

در باب محاسبه نفس گفته ها و تألیفات فراوانی وجود دارد که می توان به آنها رجوع کرد. مانند«  مدارج السالکین اثرابن قیم جوزی» الاحیاء فی علوم الدین اثر غزالی » یا مختصر منهاج القاصدین» و غیره.

بر صاحبان دعوت و جهاد لازم است که برمبارزه و مجاهده با نفس تداوم بیشتری داشته باشندو هم چنین واجب است که با نفسشان که انها را به سوی راحتی و تنبلی و بی ارادگی سوق می دهد به شدن مقابله کنند . اما مجاهده با نفس در ترک محرمات و معاصی  ، مرتبه ای پایین تر است که همه افراد در آن مشترک هستند و شایسته نیست که داعیان در این مرحله کوتاهی داشته باشند.

 

دشمنان خدا

هدف کفار در مقابله با مؤمنین ، این است که آنها را از مسیر عبودیت خارج  سازند و آنان را در کفر و گمراهی با خود هم مسیر کنند:

« وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء» ( نساء/۸۹)

ترجمه :

( شما می خواهید چنین منافقانی هدایت یابند و ) آنان دوست می دارند که شما کافر شوید همان گونه که خود کافر شده اند و ( در کفر با ایشان ) مساوی شوید . هر چند در نیل به این هدف به صورت عام عاجز هستند ولی همیسه در تلاشند تا ما را به مخاطره بیندازند و شیاطین نیز دسیسه های خبیث و وسوسه های زشت خود را به آنان القا میکنند تابدین وسیله مسیر دعوت را سد کنند وهدایت قرآنی را به مخاطره بیندازند.

« وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ»(فصلت/۲۶)

ترجمه :

کافران ( به همدیگر ) می گویند : گوش به این قرآن فرا ندهید ، و در ( هنگام تلاوت ) آن یاوه سرائی و جار و جنجال کنید ( تا مردمان هم قرآن را نشنوند و مجال اندیشه درباره مفاهیم آن از ایشان گرفته شود و ) شما پیروز گردید .

مکر ونیرنگشان را مخفیانه به قصد تجاوز به سرزمین های اسلامی در شهر و روستا پیش برده اند ونه تنها خطری برای تزکیه می باشند ، بلکه تهدید بزرگتری برای نابودی اصلدین به شمار میروند و لا حول و لا قوّه الا بالله.

اینلشکر کشی  و ورود دشمنان به صورتهای گوناگونی است. بنابراین بر هر مؤمنی که میخواهد خود را نجات دهد و دَین خود را به خدا، خانواده اش و امتش اَدا کرده باشد لازم است که در رسوا کردن دشمنان کوتاهی نکند وخود و دیگران را تشویق کند تا همگی با هم دشمن را محاصره کنیم و او را از سرزمین خود شکت خورده بیرون برانیم و در این معرکه نباید هیچ گونه تساهل و ترحمی وجود داشته باشد.

« وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»(حج/۴۰)

ترجمه:

و به طور مسلم خدا یاری می دهد کسانی را که ( با دفاع از آئین و معابد ) او را یاری دهند . خداوند نیرومند و چیره است ( و با قدرت نامحدودی که دارد یاران خود را پیروز می گرداند ، و چیزی نمی تواند او را درمانده کند و از تحقّق وعده هایش جلوگیری نماید ) .

در پایان باید بگوییم که موانع  دیگری از جمله ، کتمان آیا قرآن و یا معاوضۀ آن با بهرۀ ناچیز دنیایی و یا پیمان شکنی با خدا و … وجود دارد که می توان در خلال آیات قرآن و سنت بیابیم که ما در این کتاب به ذکرموارد مهمی از آنها اکتفا نمودیم.

————————————————

منبع:تزکیه ضرورت ، وسایل ، موانع / مؤلف: نبیل حامد المعاذ / مترجم: مترجم:جهاندارامینی /  انتشارات: نشراحسان / نوبت چاپ:اول ۱۳۸۸

 


[۱]. الاحیاءج۳، ص ۳۰

[۲].همان منبع ج۳، ص ۳۰و ۳۹

[۳]. مدارجئالسالکین ، ج ۱ص ۲۴۴ – 249 با کمی تلخیص

[۴]. روایت از ترمذی، ابن حبان، احمد و غیره ، تحفه الذلکرین، ص ۲۳ – الوابل الصیب، ص ۲۲

[۵]. تحفهالذلکرینص ۲۵

[۶].به روایت ابوبعای ، بیهقی، بخار، تحفه الذلکرین ، ص ۱۹ ، تح الباری، ج ۸، ص ۶۱۸

[۷]روایت از ترمذی ، ابوداود، نسائی ، الوابل الصیب ، ص ۸۱

[۸]امام احمد در مسندش روایت میکند و الفتح الربانی ، ج ۱۴، ص ۲۰۹ و ۲۱۰

[۹].مدارج السالکین ج ۲، ص ۴۴۱.

[۱۰].ابن حبان روایت می کند، تحفه الذلکرین ، ص ۲۳۲

[۱۱]. طبرانی از ابن مسعود روایت کرده است،تحفه الذلکرین ص ۱۰۲

[۱۲]. الاحیاء، ج ۳ ،ص ۴.

[۱۳]. اغاثه اللهفان، ج ۱ ص ۷۴و ۷۵.

[۱۴]همان منبع.

[۱۵]الاحیاء.ج ۴، ص ۳۹۲.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا