دعوت و داعیمطالب جدید

دعوت اشخاص غافل و بی علاقه

دعوت اشخاص غافل و بی علاقه

نوینسده : سیدابوالحسن ندوی /مترجم: مولانا محمد قاسم

مولانا محمد الیاس رحمه الله با فهم این مطلب که ایمان و اعتقاد به اصول دین به منزله زمین است که می توان بر آن باغها و عمارتهای دین را قائم کرد و با توجه به اینکه طلب دین و قدردانی آن به منزله سرمایۀ اصلی است که تمام شکوفائی ها به آن بستگی دارد، کلیه توجهات خود را از کارهای فرعی و تکمیلی منصرف کرده بر این کار اساسی و اصلی متمرکز ساخت، و همه تن به آن مشغول گشت. شایان ذکر است که ایشان در مورد مفید بودن و حقانیت بقیه شعبه ها کوچکترین تردیدی نداشت بلکه پیوسته نسبت به خدمت کنندگان آن شعبه ها بسیار ارزش و احترام قایل بود.

و همواره برای موفقیت آنها دعا می کرد. اما بر اساس تجربیاتی که داشت خودش تصمیم گرفت که فقط به همین کار مشغول شود، بقول خودش مصمّم شد که سرمایه درد و فکر موهبت های خدادادی را به جز این کار در چیزی دیگر صرف ننماید. در آخرین بیماری، روزی به مولانا سیدعطاءالله شاه بخاری فرمود:

« جناب سید! من نخست به کار تدریس در مدرسه پرداختم، طلاب با استعداد بکثرت در حلقه درسم می آمدند، فکر کردم نتیجه کوشش و جدیت من با آنها چه خواهد شد، اینها که برای عالم و مولوی شدن به مدرسه آمده اند. بعد از تحصیل علم، عالم و مولوی شده یکی از شغلهای معروف را انتخاب خواهند کرد. بعضی ها برای امرار معاش علم طب خوانده به درمان و معالجه بیماران خواهند پرداخت. عده ای در امتحان مدارس دولتی و دانشگاه شرکت کرده بعد از گرفتن مدرک در دبستان و دبیرستان استخدام خواهند شد.

بعضی دیگر خدمت در مدارس دینی را ترجیح خواهند داد، بالاخره بجز کارهای فوق چیزی دیگر نخواهد شد، بعد از این فکر، دلم منصرف شد.

بعد از آن زمانی رسید که شیخ و مرشدم به من اجازه بیعت عنایت فرمود.

من به تلقین و ارشاد مراجعت کنندگان مشغول شده در این زمینه زیاد توجه کردم، به لطف الهی مراجعت کنندگان بزودی تحت تأثیر قرار گرفته طوری احساس ترقی و رشد می نمودند. که خود بنده دچار حیرت شدم، به فکر افتادم که نتیجه این کار چه خواهد شد؛ حداکثر تعدادی ذاکر و صاحبان حال بوجود خواهند آمد. بعد مشهور خواهم شد. فلان می آید که برای من دعا کنید تا در دادگاه حاکم شوم، دیگری می آید که به من یک تعویذ بدهید. یکی می آید که برای ترقی تجارت و کسب من دعا کنید.

آخرین ثمره این کار تعدادی اهل ذکر خواهند بود که این سلسله را ادامه خواهند داد، بالاخره از این کار نیز منصرف شده فکر کردم که بهترین مصرف نیروهای ظاهری و باطنی که خداوند متعال عنایت فرموده این است که آنها را در همان کاری صرف کنم که رسول اکرم (ص) تمام قوای خود را در آن صرف کرده است، آن کار عبارت است از اینکه بندگان الله مخصوصا” افراد غافل و بی تفاوت را به سوی الله دعوت نمودن و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزیدن و به منظور اعلاء کلمه الله به مال وجان ارزشی قایل نشدن.

هدف نهضت ما همین چیز است، به دیگران نیز همین حرف را می گوییم، اگر این کار صورت بگیرد هزاران برابر کنونی مدارس دینی و مراکز تربیتی بوجود خواهد آمد، بلکه هر مسلمانی یک مدرسه مجسّم و سیّار خواهد شد، آنگاه است که میراث نبوّت در سطح گسترده ای پخش شدهو همگان از آن بهره مند خواهند شد آنچنانکه شایسته آن است.» در آخرین دوران زندگی گاهی اوقات مقوله حضرت خواجه عبدالله احرار رحمه الله را که امام ربانی مجددالف ثانی در مکتوبات نقل کرده بازگو می کرد.

« اگر من به اصطلاح شیخی کنم هیچ شیخی در عالم مرید نیابد، اما مرا کار دیگری فرموده اند. و آن ترویج شریعت و تأیید ملت است» حضرت مجدد در توضیح این جمله می فرماید:

« لاجرم به صحبت سلاطین می رفتند و به تصرف خود ایشان را منقاد می ساختند و بتوسل ایشان ترویج شریعت می فرمودند.»

مولانا رحمه الله به قدری خود را به این کار اختصاص داده بود که اگر کسی پیشنهاد دیگری می کرد یا به کار دیگری او را فرا می خواند آن را نمی پذیرفت و معذزت می خواست.

به یکی از دوستانش که تقاضای تعویذ کرده بود چنین می نویسد:

« برادر عزیز! خداوند متعال تو را خوشحال نگه دارد؛ بنده تعویذ و دعانویسی و افسون وغیره بلد نیستم، این چیزها را یاد نگرفته ام اگر شما از من کار تبلیغ را یاد بگیرید تا بر دین استقامت نمایید خیلی بهتر خواهد شد، این کار زندگی دنیا را آسان نموده و زندگی بعد از مگ را آباد و شاداب خواهد کرد. البته من فقط می خواهم به تبلیغ مشغول باشم ولی این را هم بلد نیستم.» در نامه ای دیگر می فرماید:

« تعویذ و افسون بلد نیستم به اعتقاد من تبلیغ مرهم هر دردی است خداوند متعال از نشر و اشاعه دین راضی می گردد و حضرت محمد(ص) در روضه اقدس خود احساس آرامش می کند، وقتی خشنودی خدا و رسول حاصل گشت خداوند متعال هر مشکلی را حل خواهد کرد.»

در نامه سومی مرقوم می فرماید:

« دوست عزیز! من کار تعویذ نویسی نمی کنم، با این هنر آشنایی ندارم، در یک مسجد افتاده به لطف الهی برای کامیابی زندگی بعد از مرگ تلاش و کوشش می کنم، خداوند متعال مرا در زمره کسانی قرار بدهد که از نعمتی بزرگ مانند شخص رسول الله (ص) بهره مند می شوند، من به همین چیز مشغول هستم اگر شما و دوستانتان به این چیز نیاز نداشته باشید حتما” به این سو متوجه شوید شاید چیزی به دستشان برسد.»

———————————-

منبع: مولانا محمد الیاس(رح) و نهضت دعوت و تبلیغ /مؤلف: مولانا سیدابوالحسن ندوی /مترجم: مولانا محمد قاسم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا