قرآنمطالب جدید

معنای این کلمات قرآنی اثم ، جناح ، حُوب ، خطیئه ، ذنب ، زلّل ، سیئه ، فاحشه ، فحشا ، منکر ، وِزر

معنای این کلمات قرآنی اثم ، جناح ، حُوب ، خطیئه ، ذنب ، زلّل ، سیئه ، فاحشه ، فحشا ، منکر ، وِزر

 نویسنده: محمد محمد داوود/ ترجمه و اقتباس: عبدالجبار غواصی

اثم ـ جناح ـ حُوب ـ خطیئه ـ ذنب ـ زلّل ـ سیئه ـ فاحشه و فحشا ـ منکر ـ وِزر

إثم در لغت:

به معنای کندی و تأخیر در کسب خیر است که از این جمله گرفته شده است: ناقه آثمه، شتری که در راه رفتن کند است.

جناح در لغت:

به معنای میل به گناه، جنایت و جرم است.

 

حُوب در لغت:

به معنای گناه است و گفته شده به معنای گناه بزرگ است.

 

خطیئه در لغت:

 نیز به معنای گناه است و اصل آن از «خطا یخطو» است یعنی از چیزی گذشتن و آن را فراموش کردن و این واژه در مورد کسی به کار می‌رود که از خیر روی‌گردان شده است و آن را رها کرده است و إبن منظور بین خطأ و خطیئه تفاوت قایل شده است و از بعضی از زبان شناسان نقل کرده که «خطأ» از روی قصد نیست اما خِطءُ و خطیئه گناهی است که از روی قصد باشد.

 

زلَلَ در لغت:

 به معنای گناه و خطا است چون خطاکار از راه درست منحرف شده (زلّل) است.

 

ذنب درلغت:

به معنای گناه جرم و معصیت است.

 

سیئه در لغت:

به معنای زشت و شرم‌آور است.

 

فاحشه در لغت:

 به معنای گناهی که در زشتی از حد گذشته باشد و فحش و فحشا نیز همانند فاحشه است.

 

منکر در لغت:

مخالف نیکی است و آن چیزی است که قلب آن را نمی‌پسندد و با وجود آن آرام نمی‌گیرد.

 

وزر در لغت:

به معنای سنگینی است و به گناه وزر گفته می‌شود چون صاحب خود را سنگین کرده و آرامش او را بر هم می‌زند.

مطالب فوق برای ما روشن می‌کند که کاربرد معمولی لغوی همان گونه که کتب فرهنگ لغت ذکر کرده است میان چهار واژه از این واژه‌ها تفاوتی قایل نشده است و این چهار واژه را هم معنا معرفی کرده است و آن چهار واژه عبارت است از: إثم، خطیئه، ذنب، زلل.

در حالی که واژه سیئه در کاربرد لغوی دارای ویژگی زشتی است و زشت‌تر از سیئه، واژه‌های فاحشه و فحشا است چون وجه تمایز این دو واژه از دیگر واژه‌های هم معنا شدت قبح و زشتی است.

و هم اکنون توجه خود را معطوف به معانی این واژه‌ها در کاربرد قرآن کریم می‌کنیم واژه‌هایی که در کاربرد لغوی هم معنا بوده است تا ببینیم قرآن چه زیبا هر یک از این واژه‌ها در جای مناسب خود به کار گرفته به طوری که جایگزین کردن واژه‌ی دیگری که هم معنای آن است به جای آن درست نیست.

إثم

واژه‌ی إثم به دفعات در قرآن به کار رفته است و از آن جمله آیه ۸۵ سوره بقره است

«‏ ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِّنکُم مِّن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن یَأتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»(بقره/۸۵)

«‏پس از آن، این شما هستید که یکدیگر را می‌کشید و گروهی از خودتان را از خانه‌ها و سرزمینتان بیرون می‌رانید،  (و دیگران را بر ضدّ آنان برمی‌شورانید و یاری می‌دهید و ایشان را علیه آنان) از راه گناه و دشمنانگی ، همپشتی و پشتیبانی می‌کنید . ولی اگر (بعضی از آنان به صورت) اسیران نزد شما (و هم‌پیمانانتان) بیایند (برای نجاتشان می‌کوشید و) فدیه می‌دهید (و ایشان را آزاد می‌سازید. اگر از شما پرسیده شود ، چه چیز شما را وامی‌دارد که فدیه آنان را بپردازید و آزادشان سازید ؟ می‌گوئید که کتابهای آسمانیمان به ما دستور می‌دهد که فدیه اسیران بنی‌اسرائیل را بپردازیم و ایشان را آزاد سازیم . مگر کتابهای آسمانی به شما دستور نمی‌دهند که خون آنان را نریزید و ایشان را از خانه و کاشانه آواره نسازید ؟ ) و حال آن که بیرون راندن ایشان ( و کشتن آنان) بر شما حرام است. آیا به بخشی از (دستورات) کتاب ( آسمانی ) ایمان می‌آورید و به بخش دیگر (دستورات آن ) کفر می‌ورزید ؟ برای کسی که از شما چنین کند، جز خواری و رسوائی در این جهان نیست ، و در روز رستاخیز (چنین کسانی) به سخت‌ترین شکنجه‌ها برگشت داده می‌شوند، و خداوند از آنچه می‌کنید بی‌خبر نیست.‏»

أبوحیان واژه‌ی (إثم) در آیه‌ی فوق این گونه تفسیر می‌کند: دو دیدگاه درباره‌ی (إثم) وجود دارد، دیدگاه اول: این است که إثم عملی است که فاعل آن مورد ملامت قرار می‌گیرد.

دیدگاه دوم: إثم عملی است که نفس انسان از آن بیزار است و قلب با وجود آن آرامش ندارد.

با بررسی آیاتی که در آن واژه‌ی إثم به کار رفته معانی زیر به دست می‌آید: این که إثم یک فعلی است که از روی قصد انجام می‌گیرد و دیگر اینکه إثم گناهی است بزرگ و نیز این فعل عام است و همه گناهان را در بر می‌گیرد.

 

و خلاصه مطالبی که در مورد واژه‌ی (إثم) گفته شد به شرح ذیل است:

إثم عمل زشتی است که سزاوار مذمت و ملامت است.

نفس انسان از آن بیزار است و قلب با آن آسایش ندارد.

واژه‌ای است که به گناهان بزرگ و کوچک گفته می‌شود اما بیشتر برای گناهان بزرگ به کار می‌رود که از روی قصد انجام می‌گیرد.

جناح:

واژه‌ی جناح به دفعات در قرآن به کار رفته است از آن جمله آیه زیر است:

«‏لَّیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ »نور/۲۹

اولین نکته در مورد کاربرد واژه‌ی (جناح) در قرآن این است که این واژه در کل قرآن به صورت منفی به کار رفته است و جناح عملی است که انسان میان ترک یا انجام آن مختار است.

واژه‌ی جناح هر جا در قرآن به کار رفته به معنای میل به گناه است در قرآن جناح عام‌تر از إثم است چون إثم به طور قطعی مجازات در پی دارد اما جناح گاهی مجازات و گاهی سرزنش را به دنبال دارد.

با بررسی آیه‌هایی که در آن واژه‌ی (جناح) مورد استفاده قرار گرفته به این نتیجه می‌رسیم که این واژه دارای مشخصه‌های ذیل است:

دارای معنایی عام‌تر نسبت به دیگر واژه‌های هم معنا.

میل به گناه گرچه که مرتکب آن نشده باشد.

اختیار فعل و ترک آن.

حُوب:

این واژه تنها یک بار در قرآن به کار رفته است و آن در سوره نساء آیه ۲ است.

«‏ وَآتُواْ الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً ‏» نساء/۲

«‏و به یتیمان اموالشان را (بدان گاه که پا به رشد گذاشتند و به حدّ بلوغ رسیدند) بازپس بدهید، و اموال ناپاک (و بد خود) را با اموال پاک (و خوب یتیمان) جابجا نکنید، و اموال آنان را با اموال خودتان (به وسیله آمیختن و یا تعویض‌کردن) نخورید. بیگمان چنین کاری، گناه بزرگی است.»

حوب در این آیه به معنای گناه بسیار بزرگ است.

أبوحیان سه معنا برای این واژه ذکر کرده است: گناه، ظلم و وحشت.

خطأ ـ خطیئه ـ خِطءَ:

واژه‌ی (خطأ) تنها دو بار در قرآن به کار رفته است که هر دو بار در آیه زیر ذکر شده است:

«‏ وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَئاً وَمَن قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَئاً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهٍ وَدِیَهٌ مُّسَلَّمَهٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن یَصَّدَّقُواْ فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهٍ وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِّیثَاقٌ فَدِیَهٌ مُّسَلَّمَهٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهً فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَهً مِّنَ اللّهِ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً» نساء/۹۲

«‏هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا . کسی که مؤمنی را به خطا کشت باید که برده مؤمنی را آزاد کند و خون‌بهائی هم به کسان کشته بپردازد مگر این که آنان درگذرند ( و از دریافت خون‌بها که صد شتر است ، چشم‌پوشی کنند ) . اگر هم کشته ، مؤمن و متعلّق به کافرانی بود که میان شما و ایشان جنگ و دشمنی بود ، آزاد کردن برده مؤمنی دیه او است ( و دیگر خونبهائی به ورثه کشته داده نمی‌شود ) . و اگر کشته ، از زمره قومی بود که ( کافر بودند و ) میان شما و ایشان پیمانی برقرار بود ( همچون اهل ذمّه و هم‌پیمانان مسلمانان ) پرداخت خونبها به کسان مقتول و آزادکردن بنده مؤمنی دیه او است . اگر هم دسترسی ( به آزاد کردن برده ) نداشت باید دو ماه ( قاتل ) پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد. خداوند ( این را برای ) توبه ( شما ) مقرّر داشته است ، و خداوند آگاه ( از بندگان خود و ) حکیم است ( در آنچه مقرّر می‌دارد ).»

همان طور که أبوحیان بیان می‌کند (خطأ) فعل غیر ارادی است پس معنای آیه‌ی فوق این است که مؤمن از روی قصد و نیت کسی را به قتل نمی‌رساند بلکه این عمل ناآگاهانه از او صادر می‌شود.

اما واژه‌ی خطیئه به صورت مفرد و جمع بارها در قرآن تکرار شده است از آن جمله آیات ذیل است:

«‏ بَلَى مَن کَسَبَ سَیِّئَهً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‏» بقره/۸۱

«‏آری! هر کس مرتکب گناه شود ، و گناه (احساس و وجدان و سراسر وجود) او را احاطه کند، این چنین افرادی یاران آتش بوده و جاودانه در آن خواهند ماند.»

«‏ وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئَهً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً ‏» نساء/۱۱۲

«‏هرکس دچار لغزشی شود یا گناهی بکند ، سپس آن را به بیگناهی نسبت دهد ، به راستی بهتان و گناه آشکاری مرتکب شده است.»

(خطیئه) به معنی گناه کوچک است و بیشتر کاربرد آن در مورد اعمالی است که از روی قصد انجام نگرفته بلکه به اشتباه رخ داده است مانند این که تیری به سوی شکاری رها کرده اما به اشتباه به انسانی اصابت کند.

خِطء:

واژه‌ی (خِطء) تنها یک بار در قرآن به کار رفته است که در آیه‌ی ذیل می‌باشد:

«‏ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءاً کَبِیراً ‏» اسراء/۳۱

«‏و ( از آنجا که روزی در دست خدا است ) فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی نکشید . ما آنان و شما را روزی می‌دهیم ( و ضامن رزق همگانیم ) . بی‌گمان کشتن ایشان گناه بزرگی است.»

خطء در آیه‌ی فوق به معنای گناه بزرگی است که از روی قصد و نیت باشد.

ذَنب:

واژه‌ی ذنب به صورت مفرد و جمع در آیات متعددی از قرآن به کار رفته است که از آن جمله آیه ذیل می‌باشد:

«‏ وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ‏» آل عمران/۱۳۵

«‏و کسانی که چون دچار گناه (کبیره‌ای) شدند، یا (با انجام گناه صغیره‌ای) بر خویشتن ستم کردند ، به یاد خدا می‌افتند ( و وعده و وعید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم می‌دارند و پشیمان می‌گردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار می‌شوند – و بجز خدا کیست که گناهان را بیامرزد ؟ – و با علم و آگاهی بر (زشتی کار و نهی و وعید خدا از آن) چیزی که انجام داده‌اند پافشاری نمی‌کنند (و به تکرار گناه دست نمی‌یازند).»

از آیه فوق مشخص می‌شود که (ذنب) به معنی گناه بسیار زشت و ستمی است که در گذشته اتفاق افتاده باشد لذا (ذنب) در این باب عام‌تر از بقیه کلمات است چون شامل گناهان بزرگ و کوچک می‌شود و ذنب بیشتر مربوط به میان خدا و انسان است.

زَلَلَ:

واژه‌ی (زلل) با تمام مشتقاتش چهار بار در قرآن به کار رفته است از آن جمله آیه ذیل می‌باشد:

«‏ إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ‏» آل عمران/۱۵۵

«‏آنان که در روز رویاروئی دو گروه ( مسلمانان و کافران در جنگ احد ) فرار کردند ، بیگمان اهریمن به سبب پاره‌ای از آنچه کرده بودند ( که سرکشی از فرمان خدا بود ) آنان را به لغزش انداخت و خداوند ایشان را بخشید ، چرا که خداوند آمرزنده و شکیبا است.»

اصل (زلل) در مورد پا بکار رفته است می‌گویند: «زلّت قدمه» یعنی لغزید. سپس در مورد اندیشه و باور به کار می‌رود.

راغب اصفهانی می‌گوید (زلّه) در اصل به معنای پا را بی‌هدف رها کردن است لذا به گناهی که از روی قصد و نیت نباشد (زلّه) می‌گویند.

و به طور اجمال (زلل) در کاربرد قرآنی به اشتباه کوچکی گفته می‌شود که از روی قصد و نیت نباشد اما فاعل خود را به خطای بزرگ‌تری می‌کشاند.

سیئه:

واژه‌ی (سیئه) به دفعات به صورت مفرد و جمع در قرآن به کار رفته است از آن جمله آیه ذیل است:

«‏ بَلَى مَن کَسَبَ سَیِّئَهً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‏» بقره/۸۱

«‏آری ! هر کس مرتکب گناه شود ، و گناه ( احساس و وجدان و سراسر وجود ) او را احاطه کند ، این چنین افرادی یاران آتش بوده و جاودانه در آن خواهند ماند.»

واژه‌ی سیئه در کاربرد قرآنی به معنای عمل زشت و مخالف کار نیک است. و نیکی (حسنه) و عمل زشت (سیئه) بر دو نوع است:

اول: به اعتبار عقل و دین مانند آیه ذیل:

واژه‌ی سیئه در کاربرد قرآنی به معنای عمل زشت و مخالف کار نیک است. و نیکی (حسنه) و عمل زشت (سیئه) بر دو نوع است:

اول: به اعتبار عقل و دین مانند آیه ذیل:

«‏ مَن جَاء بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَهِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ ‏» انعام/۶۰

«‏هرکس کار نیکی انجام دهد ( پاداش مضاعف ، دست‌کم از دریای جود و کرم خداوند معظّم ) ده برابر دارد ، و هرکس کار بدی کند ، پادافره او ( به سبب عدل و داد یزدان ) جز هم‌سنگ و هم‌سان آن داده نمی‌شود و به ( اینان با افزایش کیفر ، و به آنان با کاهش پاداش از ) ایشان ظلم و ستم نمی‌گردد.»

دوم: به اعتبار خلق و خوی مانند آیه ذیل:

«‏ فَإِذَا جَاءتْهُمُ الْحَسَنَهُ قَالُواْ لَنَا هَذِهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَطَّیَّرُواْ بِمُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَلا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللّهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ ‏» اعراف/۱۳۱

«‏ولی (آنان نه تنها پند نگرفتند ، بلکه) هنگامی که نیکی و خوشی بدیشان دست می‌داد ( که اغلب هم چنین بود) می‌گفتند : این به خاطر ( استحقاق و امتیازی است که بر سایر مردمان داریم و ناشی از میمنت و مبارکی) ما است. امّا هنگامی که بدی و سختی بدیشان دست می‌داد، می‌گفتند:  ( این خشکسالیها و بلاها همه ناشی از ) نحوست و شومی موسی و پیروان او است ! هان!  (ای مردمانِ همه اعصار و قرون بدانید ) که بدبیاری آنان تنها از جانب خدا ( و با تقدیر و تدبیر او نه کس دیگری) بوده است ، ولیکن اکثر آنان (این حقیقت ساده را) نمی‌دانستند (و دیگران نیز اغلب نمی‌دانند که خوشی و ناخوشی و سختی و فراخی برابر اراده و مشیّت خدا به انسان دست می‌دهد).»

با توجه به مطالب فوق مشخص می‌گردد که (سیئه) در قرآن به معنای گناه زشتی است که به فاعل خود آسیب می‌زند و او را در نگاه مردم بی‌اعتبار می‌کند و در قرآن این واژه (سیئه) بیشتر در مورد گناهی به کار رفته است که میان انسان و انسانی دیگر رخ دهد.

خلاصه‌ی مطالب فوق این است که واژه‌ی سیئه در کاربرد قرآنی دارای مشخصه‌های زیر است:

عمل زشت.

میان انسان و انسانی دیگر رخ می‌دهد.

فاعل خود را بد نام می‌کند.

فاحشه ـ فحشاء:

واژه‌ی (فاحشه) در اصل به کردار و گفتار بسیار زشت گفته می‌شود یا همان طور که إبن فارس می‌گوید: حروف (فاء، حاء، شین) بر هر چیز زشت و ناپسند دلالت می‌کند.

اما این واژه (فاحشه) در قرآن به معانی ذیل می‌آید:

 

به معنی لواط

«‏ وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَهَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ‏» نمل/۵۴

«‏لوط را ( هم به سوی قوم خود فرستاده‌ایم ) . وقتی به قوم خود گفت : آیا به سراغ کار بسیار زشت ( لِواط ) می‌روید ، در حالی که ( پلشتی و سرانجام شوم آن را ) می‌دانید؟!»

به معنی زنا

«‏ وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَهَ مِن نِّسَآئِکُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعهً مِّنکُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً» نساء/۱۵

«‏و کسانی که از زنان شما مرتکب زنا می‌شوند ، چهار نفر از ( مردان عادل ) خودتان را به عنوان شاهد بر آنان به گواهی طلبید ، پس اگر گواهی دادند ، آنان را در خانه‌های ( خود برای حفظ ایشان و دفع هرگونه شرّ و فسادی ) نگاه دارید تا مرگشان فرا می‌رسد یا این که خداوند راهی را برای ( زندگی پاک و درست ، یا عقوبت ) آنان ( با ازدواج یا توبه ، یا وضع حکم دیگری ) باز می‌کند.»

 

به معنی اندیشه بد

«‏ وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» آل عمران/۱۳۵

«‏و کسانی که چون دچار گناه (کبیره‌ای) شدند، یا (با انجام گناه صغیره‌ای) بر خویشتن ستم کردند ، به یاد خدا می‌افتند (و وعده و وعید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم می‌دارند و پشیمان می‌گردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار می‌شوند – و بجز خدا کیست که گناهان را بیامرزد ؟ – و با علم و آگاهی بر (زشتی کار و نهی و وعید خدا از آن) چیزی که انجام داده‌اند پافشاری نمی‌کنند (و به تکرار گناه دست نمی‌یازند).»

بر این اساس معانی دو واژه‌ی (فاحشه و فحشاء) در چهار مورد خلاصه می‌شود:

اول: عمل زشت

دوم: بسیار زشت

سوم: از روی قصد و نیت

چهارم: بسیار نفرت برانگیز

منکر:

واژه‌ی منکر به دفعات در قرآن به کار رفته است از آن جمله آیه ذیل است:

«‏ اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ‏» عنکبوت/۴۵

«‏(ای پیغمبر !) بخوان آنچه را که از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی شده است ، و نماز را چنان که باید برپای دار . مسلّماً نماز ( انسان را ) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند (در نظر شرع) بازمی‌دارد ، و قطعاً ذکر خدا و یاد الله ( از هر چیز دیگری ) والاتر و بزرگتر است ، و خداوند می‌داند که شما چه کارهائی را انجام می‌دهید ( و سزا و جزایتان را خواهد داد).»

(منکر) هر عملی است که عقل سالم آن را زشت می‌داند و آن واژه‌ای است عام که شامل هر چیزی می‌شود که قلب از آن نفرت دارد و نفس از انجام آن خودداری می‌کند و با توجه به معنای لغوی آن که از ریشه‌ی (نکر) به معنی نشناختن است وجه تسمیه‌ این کلمه این است که آن چیزی است که به خاطر شدت زشتی مثل این است که عقل آن را نمی‌شناسد.

بر این اساس «منکر» بدترین و وحشت‌ناکترین گناه پس از فاحشه است.

وزر:

این واژه دوازده بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است از آن جمله آیه ذیل می‌باشد:

«‏ قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلاَ تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‏» انعام/۱۶۴

«‏( ای پیغمبر ! به کسانی که تو را همچون خود به شرک‌ورزی می‌خوانند ) بگو : آیا ( سزاوار است که ) پروردگاری جز خدا را بطلبم ( و معبودی جز او را پرستش بکنم ) و حال آن که خدا پروردگار هر چیزی است‌ ؟ هیچ کسی جز برای خود کار نمی‌کند ، و هیچ کسی گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد . سرانجام همه شما به سوی خدا باز می‌گردید و شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزید آگاه می‌سازد ( و میانتان درباره راه و روش و ادیان و عقائدتان داوری می‌کند).»

وزر احساسی است که با ارتکاب گناه فاعل خود را تحت فشار قرار می‌دهد.

خلاصه مطالب فوق نشانگر این موضوع است که دقت کاربرد این واژه‌ها در قرآن به شکلی است که انسان از انجام آن ناتوان است. این واژه‌ها در [زبان] عربی هم معنا است اما هر یک در کاربرد قرآنی دارای ویژگی و معنای خاصی است که زبان معمولی فاقد آن است و همه‌ی این واژه‌ها بر کاری دلالت می‌کند که موجب ملامت و مذمت است گر چه هر کدام دارای معنای خاص است که نمی‌توان واژه‌ی هم معنا جایگزین آن کرد:

إثم: به هر گناهی گفته می‌شود گرچه بیشتر کاربرد آن برای گناهان کبیره است.

جناح: از إثم عام‌تر است چون شامل ارتکاب گناه و میل به آن می‌شود.

حوب: شامل گناه، ستم، وحشت و سنگ‌دلی می‌شود.

خطیئه: گناه کوچکی است که از روی قصد و نیت نباشد و (خِطء) گناهی که از روی قصد باشد.

زلل: لغزش به سوی گناه، آن چه انسان از گناهان صغیره به گناهان کبیره سوق دهد.

سیئه: گناه زشتی است که به فاعل خود آسیب می‌زند و او را نزد مردم بدنام می‌کند، گناهی که به طور علنی و در انظار عموم انجام شود.

فاحشه: گناهی که در زشتی از حد بگذرد و نفس و فطرت سالم از آن دوری جوید.

منکر: آن چه قلب آن را نپسندد اما سبک‌تر از فاحشه است.

وزر: فشار گناه بر فاعلش.

————————————

منبع: واژه‌نامه تفاوت معنایی کلمات قرآن کریم/ مؤلف: محمد محمد داوود/ ترجمه و اقتباس: عبدالجبار غواصی/ نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا