دعوت و داعیسياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

اسلام و مسلمان خواهان ، صلح ، آشتی و امنیت هستند

اسلام و مسلمان خواهان ، صلح ، آشتی و امنیت هستند

نوشته: ابراهیم نویری / ترجمه: عبدالخالق احسان

امنیت، صلح و آرامش شرط اساسی از شروط استقراری محسوب می گردد که دانشمندان تاریخ و جامعه شناسی آن را نخستن عامل از عوامل و اساسات ضروری تمدن و نهادینه سازی پایه های پیشرفت و ترقی انسانی قلمداد کرده اند.

اما منازعه، اختلاف و چند دستگی در هر رابطه انسانی و اجتماعی که باشد، منجر به اختلال و ناموزونی اساسات امنیت، صلح، سلامتی، آرامش و استقرار اجتماعی می گردد که سبب اولی و عامل حیاتی تطور و رشد و شکوفایی جامعه انسانی است.

بناء به صورت قطعی می توان خاطر نشان کرد که عاملین اختلاف تضاد و دشمنی و پراکندگی، جنایت هولناکی را در حق امنیت، صلح، توافق و تعاون مرتکب شده اند؛ چون اسلام مشتق از دلالت لفظ ( سلم، سلام و سلامت) می باشد.

علاوه برآن (سلام) یکی از نام های نیکوی الله متعال است و مراد از (دارالسلام) که در قرآنکریم وارد شده، بهشت برین می باشد. الله متعال می فرماید: “لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُمْ بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ” [ الأنعام ۱۲۷ ]. برای آنان ( که پندپذیر و بیدارند ) دارالسلام است که ( بهشت یزدان است و زدوده از آفات و بلایا بوده و غم و اندوه به ساحت آن راه ندارد و ) از سوی پروردگارشان بدیشان تعلّق می گیرد، و خداوند به سبب کاری که ( در دنیا ) انجام می داده اند، سرپرست و یاور آنان است.

آموزه های اعتقادی، تربیتی، سلوکی و تمدنی اسلام؛ به صورت قطعی مسلمان را از اولین مراحل رشدش به احترام و بزرگداشت این اساسات آماده می سازد تا این اصول در اعماق وجودش کشت شده و در سلوکش تمایل خودجوشی به صلح، امنیت، مسالمت و همزیستی نهادینه شود.

حتی که کلمه (سلام) و مشتقات آن بیش از صد بار در قرآنکریم ذکر شده است، در حالی که کلمه حرب (جنگ) تنها در شش آیه قرآنی آمده است.

لهذا بهترین روش و نزدیکترین آن به حکمت و صواب، پایبندی به این معادله است؛ بر علاوه آنها، برادری است که اسلام در ضمیر و وجدان پیروانش نهادینه می سازد که از برادری انسانی شروع شده و به برادری ایمان به الله و عقیده یکتاپرستی به اوج می رسد و مسلمان را به این قناعت می رساند که اختلاف جنسیت ها، برداشتها، قناعت ها و نظریات سنتی از سنتهای الله متعال در مورد مخلوقات و حقیقت جامعه انسانی می باشد.

اسلام پیروانش را از غلو و زیاده روی در بیان دیدگاه ها و باورها منع می کند و بر محافظت به مشترکاتی که وحدت جماعت و جامعه را تأمین کند؛ تشویق می نماید و اجازه نمی دهد که زیاده روی، وسیله نابودی و تخریب جامعه شده و باعث ریخته شدن خون فرزندان یک سرزمین گردیده و توانایی ذاتی سازندگی، تطور و ترقی که شروط اصلی امنیت، استقرار و صلح می باشند؛ را مضمحل سازد.

سلام که نماد صلح و آشتی است ؛ خلق استوار اسلامی بوده و مسلمان واقعی بر اساس اصل فطرت و ساختارش با سلام زندگی نموده و سلام را موقع عبادت و ادای نماز تکرار می کند و سلام را به اطرافش و محیط عمومی و خصوصی اشاعه می نماید.

اسلام بخاطر حرص شدیدی که به صلح دارد، از پیروانش خواسته که آرزوی روبرو شدن به دشمن را نداشته باشند؛ اما اگر با دشمن درگیر شدند باید صبر نموده و قربانی بدهند و برای نصرت و پیروزی بی دریغانه تلاش نمایند.

اسلام به منظور ترسیخ پایه های صلح و زندگی مسالمت آمیز، قاعده دعوت و ارتباط گرفتن را اصل رابطه با مخالفین قرار داده است؛ حتی که خواننده سیرت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم متوجه می شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم چقدر به صلح و مسامحه و برادری حریص بودند که نام های خشن و جنگ افروز را تغییر می دادند.

به حیث نمونه می توان یاد آور شد که رسول الله صلی الله علیه و سلم از لفظ حرب ( جنگ) متنفر بوده و دوست نداشتند که چنین اسمی را بشنوند و اصحابشان را آموزش داده بودند که بهترین اسم ها نزد الله متعال: عبدالله و عبدالرحمن بوده و راسترین اسم ها حارث و همام می باشد و زشترین اسم ها حرب ( جنگ ) و مره ( تلخ ) می باشد. عرب ها در دوران جاهلیت نام های فرزندان خویش را حرب و مره می گذاشتند؛ اما اسلام این نام ها را ناپسند دانست تا کلمه جنگ نزد مسلمانان عادی تلقی نشود؛ این نمونه برای تأکید اسلام به صلح و امنیت و مسالمت بسنده است.

این دین حنیف تأکید می نماید که تحقق مصالحه ملی شرط اساسی و عامل تأثیرگذار ایجاد امنیت و استقرار در جامعه می باشد؛ دلیل این مدعا این است که فقدان صلح و سازگاری داخلی و یا ضعف و سستی آن به صورت طبیعی منجر به فقدان امنیت و نبود استقرار می شود که نتیجه طبیعی آن خصومت، جنگ و زد و خورد خواهد بود که هر طرف تلاش می کند تا طرف مقابل را ضربه زده و اذیت و آزاری به او برساند.

درین اوضاع نابسامان و غیر طبیعی لابد حقوق ضایع شده و حرمت ها هتک می شود و منافع عمومی نابود می گردد.

هرگاه یک طرف احساس کند که وجود و مصالحش در خطر می باشد؛ بدون کدام قاعده و ضابطه ی به فکر انتقام می شود و جامعه را به فروپاشی و تعطیل مؤسسات عمومی وادار می سازد.

از جانب دیگر می بایست به نتایج و آثار مثبت مصالحه ملی توجه نمود که در سایه آن رشد، شکوفایی، پیشرفت و تقدم تحقق می یابد تا مردم به طرف سازندگی، تولیدات، بخشندگی و قربانی کردن وقت و مال توجه مبذول داشته و به مصالح مشترک وقعی بگذارند و در نتیجه همه تلاشها، توانایی ها و مهارت ها و تخصص ها در خدمت جامعه قرار می گیرند.

و بر عکس، اگر در جامعه اختلاف ، خصومت، جنگ و خشونت پیدا شود و هرکس به فکر سرنگونی طرف مقابل باشد؛ در نتیجه مصالح گروهی و شخصی بر مصالح عمومی و مشترک قالب می گردد.

آنگاه که منظومه مصالحه ملی مختل شود؛ ترقی و پیشرفت می ایستد و به تأخیر می افتد و به صورت کلی متوقف می گردد و حفاظت آن مقداری ترقی که وجود دارد نیز دشوار می شود تا که بنای جامعه فرومیپاشد و کیان وطن متزلزل می گردد و مصالح دین و امت ضایع می شود.

چقدر با عظمت و بزرگ است، دعوت اسلام به سوی حفاظت این اصول و تثبیت آن به اسلوب تربیتی، اعتقادی و سلوک سالم انسانی تا انسان مسلمان را اهلیت ادای رسالت خلافت و اعمار زمین و نفع رسانی به جامعه و تمام بشریت درین زندگی نصیب گرداند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا