مقالات ارسالیناودارانی کورد

بدیع الزمان سعید نورسی ؛ دانشمندی که به نام جاسوس دفن شد

بدیع الزمان سعید نورسی؛ دانشمندی که به نام جاسوس دفن شد

در جولای ۱۹۶۰ در منطقه آفیون جسدی را به ما تحویل دادند که با خودروهای نظامی به منطقه نظامی آفیون انتقال دادیم. هویت این جسد به شدت توسط فرماندهان مخفی نگه داشته می شد. ۱۲ سرباز و ۶ گروهبان مسئول این ماموریت بودند. من در خصوص هویت جسد سوال پرسیدم که گفتند این جسد یک جاسوس است.

شیخ سعید نورسی مشهور به بدیع الزمان در سال ۱۲۹۳ هجری قمری سه سال قبل از خلافت سلطان عبدالحمید ثانی در روستای نورس، یکی از روستاهای بخش اسپارتا از توابع استان بدلیسدر منطقه کردنشین ترکیه و از پدرومادری کرد متولد گردید. پدرش صوفی میرزا کشاورزی متدین و مادرش بانو نوریّه بود.

خانواده او کشاورز بودند و او به یادگیری علم ودانش روی آورد. ابتدا نزد ملا محمد افندی درس را شروع کرد ونزد برادر بزرگترش ملا عبدالله نورسی در ایام تعطیلی واستراحت هفتگی مطالب دیگری می‌آموخت. سپس به روستای پیرمس خدمت ملا نور محمد رفت. سعید در زمان بسیار کمی توجه استاد ومردم آنجا را به خود جلب کرد.

هنوز سن ایشان به شانزده سالگی نرسیده بود که در سال ۱۸۸۲ به ماردین رفت ودر مسجد جامع آن شهر تدریس را شروع کرد وبه سؤالات مسلمانان جواب می‌داد.در سال ۱۸۸۴م. حسن پاشا والی شهر وان از ایشان خواست تا پیش او برود ودر آنجا ساکن شود. پیشنهاد اورا پذیرفت ورفت ودر خانه طاهر پاشا مقیم شد. در آنجا در مدرسه خُرخُر حدود بیست سال تدریس کرد.

بعد از آنکه خبر سخنرانی گلادسون وزیر انگلیسی که در(مجلس عوام انگلستان) یک جلد قرآن را بلند کرده وگفته بود: تا زمانی که این قرآن در دست مسلمانان باشد، ما نمی‌توانیم بر آنها حکومت کنیم لذا ناچاریم این قرآن را از بین برده یا اینکه رابطه مسلمانان را با آن قطع کنیم.

به این خاطر بدیع الزمان با خود عهد نمود که تمام زندگیش را در راه نمایان ساختن عظمت قرآن صرف نماید. عزمش را جزم نمود تا برای خدمت به قرآن یک دانشگاه اسلامی را درشرق آنادول، با سبک دانشگاه الأزهر مصر به نام الزهراء تأسیس کند. به این منظور در سال ۱۸۹۶ به استانبول رفت ومدت یک سال ونیم در خانهٔ یکی از دوستانش اقامت کرد تا طرح خود را به متولیان امر تقدیم کند ومی کوشید تا شاید طرح اورا تصویب کنند ولی عاقبت با دست خالی به وان برگشت. در سال ۱۹۰۷ به استانبول برگشت ودر هتل شکرچی اقامت گزید وبر سر در منزلش تابلویی نصب کرد با این عنوان که در اینجا «هر مشکلی حل وبه هر سؤالی جواب داده می‌شود بدون آنکه از کسی سؤال شود».  در سال ۱۹۱۰ استانبول را ترک وبه وان باز گشت ودر انجا کتابهای مناظرات و محاکمات را نوشت که در سال ۱۹۱۳ م در استانبول چاپ شدند. در سال ۱۹۱۱ به قصد دیدار با خواهرش از شام دیدن کرد ودر مسجد اموی دمشق به زبان عربی سخنرانی نمود.

وی پس از آن سالها در میان جنگ جهانی اول زندگی را با مشقت گذراند ولی از ترویج علم و دین در جامعه بازننشست.سرانجام سال ۱۹۵۷ از راه رسید. بدیع الزمان روز به روز پیر تر وضعیف تر می‌شد. در سالهای آخر عمر خود در شهر اسپارته با شاگردانش زندگی می‌کرد. بعضی وقتها به بارلا وامیر داغ نیز سفر می‌کرد. در سال ۱۹۶۰ در ماه مارس بیماریش شدت گرفت وبعدها معلوم شد که به ذات الریه دچار شده‌است.

وی ۲۳ مارس ۱۹۶۰ از دنیا رفت و جسدش در شانلی اورفا به خاک سپرده شد اما بعدها دولت ترکیه جسد وی را به مکان نامعلومی منتقل کرد. بدیع الزمان خداپرست بدون فرزند از دنیا رفت چون که در تمام عمرش ازدواج نکرد.

۵۵ سال پس از درگذشت بدیع الزمان سعید نورسی عالم مسلمان کرد ترکیه در سالگرد درگذشت این عالم بزرگ جهان اسلام “احمد جم” از شاگردان ایشان و کسی که از نزدیک در جریان خاکسپاری این عالم بزرگ بوده در مصاحبه اختصاصی با روزنامه زمان حقایقی تاسف باری در خصوص انتقال جسد این عالم کُرد ترکیه عنوان کرد.

بدیع الزمان سعید نورسی، که در ۲۳ مارس ۱۹۶۰ از دنیا رفت ابتدا در شانلی اروفا به خاک سپرده شد. ولی بعد از کودتای ۲۷ مارس در ترکیه کودتا کنندگان جسد سعید نورسی را از قبر خارج کرده و به یک مکان ناشناخته منتقل کردند.

احمد جم، از شاگردان نهضت نور در قاضی عنتاب که از نزدیک در جریان انتقال جسد بدیع الزمان سعید نورسی در ماه جولای ۱۹۶۰ بوده است می گوید: در آن تاریخ سرباز بودم. به عنوان نیروی محافظ انجام وظیفه می کردم و از نزدیک شاهد تمام این اقدامات حکومت بودم. در جولای ۱۹۶۰ در منطقه آفیون جسدی را به ما تحویل دادند که با خودروهای نظامی به منطقه نظامی آفیون انتقال دادیم. هویت این جسد به شدت توسط فرماندهان مخفی نگه داشته می شد. ۱۲ سرباز و ۶ گروهبان مسئول این ماموریت بودند. سلاح های پر از فشنگ جنگی به ما داده شد. دستور تیراندازی را صادر کرده بودند و امر شده بود در صورت مشاهده کوچکترین تحرکی تیراندازی کنیم. هیچ کدام از سربازان و گروهبانان از این که هویت جسد کیست اطلاعی نداشتیم. من در خصوص هویت جسد سوال پرسیدم که گفتند این جسد یک جاسوس است. نیمه شب بود که از راه های پر پیچ و خم جسد را به یکی از کوه های اطراف اسپارت منتقل کردیم. قبری را آماده کرده و وی را در آنجا قرار دادیم. نه سنگ قبری و نه علامتی بر روی قبر گذاشته شد. وقتی کار دفن کردن تمام شد ساعت حدود ۲ بامداد بود که برگشتیم. یکی از گروهبانانی که همراه تیم ماموریت بود تهدید کرد اگر دهانتان باز شود و کلمه ای در این خصوص به زبان بیاورید پایان سربازیتان را به چشم نمی بینید. ۳ روز بعد به صورت اتفاقی به اسنادی برخوردم که نشان می داد جنازه آن روز متعلق به سعید نورسی بوده است. آن موقع حالی پیدا کردم که به هیچ عنوان نمی توانم به زبان بیاورم. از درگذشت استاد بدیع الزمان سعید نورسی ۵۵ سال گذشت. در طول این مدت مکتب نور و شاگردان ایشان راه وی را ادامه دادند و در کار خدمت به خلق خدا بودند. برخی از این افراد هستند که در نهایت گمنامی به فعالیت می پردازند.

منبع: کردپرس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا