بیداری اسلامی

تسامح و مدارا با مخالفان

تسامح و مدارا با مخالفان

دکتر یوسف قرضاوی

مقدمه :تسامح ، مدارا ، معادل اصطلاح انگلیسی T0lerance اسنت . وجود آن ها در جامعه ی لیبرال و دموکرات از ابتدایی ترین و اصولی ترین شرایط می باشند. این رویکرد با مخالفین پس از فروپاشی نظام تک جانبه نگر و تمامیت خواه کلیسا در قرون وسطی ، مورد اهتمام فلاسفه و اندیشمدان اروپایی قرار گرفت . جای گیری این مفاهیم در ذهن و روح افراد – علیالخصوص قدرتمندان – موجب پرهیز از دشمنی و برخوردهای منجر به حذف فیزیکی خواهد شد . در پناه آن – و صد البته با وجود شرایطی دیگر – صلح و آرامش در جامعه حاکم می گردد در چنین جامعه ای است که بستری مناسب برای چاره جویی نابسامانی های بشری و اظهار عقیده و نظر و مبادله ی اندیشه و در نتیجه هدایت انسان ها ایجاد می گردد . مفاهیم بنیادین اسلام به گونه ای می باشند که استقرار آن جز در بستر صلح و آرامش امکان پذیر نخواهد بود . به همین دلیل برای استقرار امن و اسایش بر تسامح و مدارا با مخالفان تأکید ورزیده است . دکتر یوسف قزضاوی در این مقاله ی کوتاه برای اثبات اهمیت تسامح با مخالفین در اسلام ، از آیات و احادیث زیادی استشهاد آورده که قابل توجه می باشد .

از جمله نشانه های رفتار مدنی که در قرآن آمده و سنت پیامبر (ص) نیز آن را به تفصیل بیان کرده است : مدارا با مخالفان می باشد که به خصوص با کسانی که در دین و عقیده با مسلمانان مخالف هستند.

قرآن کریم اساس محکمی برای این رفتار مدنی نهاده است و می فرماید : «لا ینها کم الله عن الذین لم یقاتلو کم فی الدین و لم یخرجوکم من دیار کم ان تبرهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین . انما ینهاکم الله عن الذین قاتلو کم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون : اما خدا شما را از کسانی که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند ، باز نمی دارند که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا شما را از دوستی با کسانی باز می دارد که در کار دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه هایتان بیرون رانده و در بیرون راندنتان با یکدیگر هم پشتی کرده اند و هر کس آنان را به دوستی گیرد همان ستمگرانند (( الممتحمه : ۸ و ۹ )).

در آیه ی فوق عبارت « لا ینهاکم الله »آمده است ؛ تا این عقیده را نفی کند که نیکی کردن ، برقراری رابطه و عدالت ورزی با کسانی که در دین مخالف اند درست نیست . بلکه آیه بیان کرده است که برخورد عادلانه با آن ها مورد خشنودی خداوند است . و از طرف دیگر در آیه ی فوق همراه « قسط» ، « بر » هم آمده است و « بر » خاص تر از « قسط » است چرا که به معنی احسان و نیکی می باشد .

هنگامی که قرآن پایه ی عقیدتی این رفتار والا را محکم و استوار کرده است ؛ دو حقیقت بسیار مهم را درباره ی نگرش مخالفان به هم دیگر بیان کرده است .

اول آنکه : اختلاف دینی مردم با همدیگر از مشیت خداوند ناشی شده است و این هم به دور از حکمت وی نمی باشد و چیزی نمی تواند مانع از آن شود . اگر خداوند می خواست ، آن ها را به گونه ای دیگر خلق می کرد که دارای یک انتخاب و یک رفتار باشند و در این صورت دیگر نشانه و مشخصه ای برای بازشناسی و تمایز آن ها وجود نداشت خداوند می فرماید : «  و لو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لا یزالون مختلفین . الا من رحم و لذلک خلقهم » : و اگر پروردگار تو می خواست ، قطعاً همه ی مردم را امت واحدی قرار می داد در حالی که پیوسته در اختلافند مگر کسانی که پروردگار تو ، به آن ها رحم کرده و برای همین آنان را آفریده است » ( هود ۱۱۸-۱۱۹ )

مفسران می گویند « لذلک خلقهم » یعنی : برای اختلاف آن ها را خلق کرده است چون تفاوت و اختلاف میان انسان ها نتیجه ی تفاوت و اختلاف اراده و اختیار مخلوفات است و اگر خداوند می خواست آنسان ها را مانند ملایکه خلق می کرد که هیچ اراده و اختیاری نداشته باشند و هیچ اختلافی هم نداشته یاشند .

دوم آن که : حکم میان طرفین اختلاف برای حقی که به آن ایمان داشت و باطلی که به آن اعتقاد دارند و هم چنین مجازات آنها در حد توان و وظیفه ی انسان نیست بلکه این حق درخور و شایسته ی مقام خداوندی در روز آخرت می باشد . خداوند می فرماید : « و قالت الیهود لیست النصاری علی شی ء و قالت النصاری لیست الیهود علی شی ء و هم یتلون الکتاب و قال الذین لا یعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامه فیما کانوا فیه یختلفون » : و یهودیان گفتند : « ترسایان برحق نیستند » و ترسایان گفتند : « یهودیان برحق نیستند » . با آن که آنان کتاب آسمانی را می خوانند . افراد نادان هم سخنی مانند گفته ی ایشان گفتند . پس خداوند ، روز رستاخیز در آن چه با هم اختلاف می کردند میان آن ها داوری خواهد کرد » . بقره : ۱۱۳

خداوند خطاب به پیامبر در مورد مخالفینش می فرماید : « و ان جادلوک فقل الله اعلم بما تعملون * الله یحکم بینکم یوم القیامه فیما کنتم فیه تختلفون : اگر با تو مجادله کردند بگو : خداوند به آن چه می کنید داناتر است . خداوند در روز قیامت در مورد آن چه با یکدیگر در آن اختلاف می کردید ، داوری خواهد کرد »      حج : ۶۹/۶۸

هم چنین خداوند در مورد چگونگی برخورد با اهل کتاب خطاب به پیامبر می فرماید : « و قل امنت بما انزل الله من کتاب و امرت لاعدل بینکم الله ربنا و ربکم لنا اعنالنا و لکم اعمالکم لا حجه بیننا و بینکم الله یجمع بیننا و الیه المصیر : بگو : به هر کتابی که خدا نازل کرده است ایمان آوردم و مأمور شدم که میان شما عدالت کنم . خداوند پروردگار من و شماست ؛ اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شما ، میان ما و شما خصومتی نیست ، خداوند ما را جمع می کند و فرجام به سوی اوست » شورا : ۱۵ .

احادیث پیامبر (ص) نیز بر حقیقت فوق که قرآن بیان کرد تأکید می ورزد و به آن شکل های تفصیلی و اجرایی می بخشد . علی رغم پستی یهودی های مدینه و بد خلقی و توطئه هایشان علیه پیامبر (ص) و پیوستن آن ها به جبهه ی بت پرستان برای مبارزه با او و ریشه کن کردن دعوتش ، باز پیامبر با آن ها مهربان بود و با آن ها به نیکی رفتار می کرد و به نرمی سخن می گفت . و بهترین مثال و الگو را برای مهربانی با آن ها – چه با مرده هایشان ، چه به زنده هایشان – آفرید : عن عائشه ام المؤمنین قالت : دخل رهط من الیهود علی رسول الله (ص) فقالوا : السام علیک ( السام : الهلاک و الموت ) . قالت عائشه : ففهمتها ، فقلت : علیکم السام و اللعنه فقل رسول الله : « مهلا یا عائشه فان الله یحب الرفق فی الامر کله » فقلت : یا رسول الله ! اولم تسمع ما قالوا ! ؟ قال رسول الله  « فقد قلت : و علیکم »  : از حضرت عائشه (رض) نقل شده است که : گروهی یهودی نزد پیامبر آمدند و گفتند : « اسام علیک » یعنی مرگ برتو حضرت عائشه می فرماید : من متوجه شدم و در جوابشان گفتم : « و علیکم السام و اللعنه » یعنی مرگ و لعنت بر شما  سپس پیامبر فرمود : آرام باش عائشه ! چرا که خداوند نرمی و مهربانی را در هر کاری دوست دارد . گفتم : « ای پیامبر خدا مگر آن چه را گفتند نشنیدی ؟ » پیامبر فرمود : من هم گفتم و علیکم . مفهوم این کار این این است که پیامبر (ص) با بیان عبارت  و علیکم مسأله را خیی ساده گرفت . و این معنی را القا کرد : که مرگ چیز مشترک میان ما و شماست و همه ی ما می میریم و مرگ ما و شما چیزی قطعی و حتمی است .  و در این زمینه ابن عمر (رض) از پیامبر نقل می کند که فرمودند : « اذا سلم علیکم الیهود فانما یقول احدهم : السام علیک ، فقل : و علیک » یعنی هرگاه یهودی ها بر شما سلام کردند می گویند : « السام علیک » و شما هم بگویید : و « علیک » بخاری روایت کرده است که گروهی همراه جنازه ای از کنار پیامبر خدا رد شدند پیامبر خدا (ص) از حا برخاست بعد فردی به پیامبر گفت : « آن جنازه ی فرد یهودی است !! » پیامبر فرمود : « الیست نفسا » یعنی : مگر انسان نیست ؟؟ »

این بدان معنا است که هر انسانی شخصیت و احترامی دارد و مهم نیست که بر چه دینی باشد . این چنین اصحاب پیامبر درس تسامح و تساهل را از پیامبر بزرگوار اسلام (ص) یاد می گرفتند از مجاهد نقل شده است : « ان عبدالله بن عمرو ذبحت له شاه فی اهله . فلما جاء قال : اهدیتم لحارنا الیهودی ؟ سمعت رسول الله یقول : ما زال جبریل یوصیی بالجار حتی ظننت انه یورثه : در خانه ی عبدا بن عمرو گوسفندی را قربانی کرده بودند . هنگامی که به منزل آمد گفت : سهم همسایه یهودیمان را داده اید ؟ چون از پیامبر (ص) شنیدم که می فرمود : آن قدر جبریل مرا نسبت به رعایت حقوق همسایه توصیه می کرد که گمان کردم از دارایی همسایه برایش ارث قرار می دهد .

ابن عباس می گوید : « جواب سلام را بدهید خواه سلام کننده یهودی ، مسیحی یا مجوسی باشد چون خداوند می فرماید :« و اذا حییتم بتحیه فحیوا بأحسن منها أو ردوها : و چون به شما درودگفته شد شما به صورتی بهتر از آن درود گویید یا همان را در پاسخ برگردانید »   نساء ۸۶

روزی مردی مجوسی ( زرتشتی ) بر او سلام کرد او هم در جواب گفت : « و علیک السام و رحمه الله » . یکی از اشخاصی که همراه او بودند گفت : چرا  « و رحمه الله » گفتی ؟! جواب داد : « مگر او در رحمت خداوند زندگی نمی کند » .

ابو موسی اشعری برای یکی از راهبان نامه ای نوشته و بر او سلام کرده بود و به او گفتند : « به شخصی که کافر است سلام می کنی ؟ » در جواب گفت : او به من نامه نوشته و بر من سلام کرده بود من هم جواب سلامش را دادم .

و هم چنین پیامبر با خویشاوندان مشرکش مدارا می کرد و این در حالی بود که آن ها او و اصحابش را اذیت می کردند . اما پیامبر نه تنها علیه آن ها دعا نمی کرد بلکه برایشان دعا هم می کرد .

از حضرت عایشه ( رض) نقل شده است که از پیامبر پرسیدند : « آیا روزی سخت تر از روز « احد » برتو گذشته است ؟ » پیامبر فرمود : « به راستی که قومت قریش چه بلاهایی بر سر من آوردند ؟ اما سخت ترین چیزی که از طرف آنان با آن مواجه شده ام روز عقبه بود . با ابن عبد یالیل و ابن عبد کلال صحبت کردم و مسأله را با آنها در میان گذاشتم ولی آن چه را از آن ها انتظار داشتم و خواست من بود انجام ندادند . در حالی که ناراحت بودم ، رفتم  و به خود نیامدم تا زمانی که به « قرن الثعالب » – مکانی است – رسیدم آنجا سرم را بلند کردم و دیدم که لبری بر سرم سایه کرده بود . به آن نگاه کردم و جبرئیل (ع) را در آن دیدم . مرا صدا زد و گفت : خداوند سخن قومت و آن جوابی را که به تو دادند شنید . پس فرشته ی کوه ها مرا به سویت روانه کرد تا هر چه را می خواهی به او دستور دهی . فرشته ی کوه ها مرا صدا زذ و گفت : ای محمد ! خداوند گفتگوی شما و قومت را شنید  و من فرشته ی کوه ها هستم و خداوند مرا فرستاده تا هر چه بخواهی به من دستور دهی . از من چه می خواهی ؟ اگر می خواهی « اخشبان » ( دو کوه در اطراف مکه ) را بر سر آن ها فرو ریزم . پیامبر فرمود : « از خداوند می خواهم که از نسل آن ها کسانی پدید آورد که خدا را عبادت کنند و برای او شریکی قایل نشوند .

از ابن مسعود نقل شده است : « گویی پیامبر را می بینم که هم چون یکی از پیامبران خدا مورد اذیت قومش قرار گرفته است او را خون آلود کرده اند . اما او خون را از صورتش پاک می کرد و می گفت : « اللهم أغفر لقومی فإنهم لا یعلمون : خداوندا خویشاوندانم را ببخش چون به راستی آن ها نمی دانند »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا