تربیت، اخلاق و تزکیه

انواع غفلت و علاج آن

انواع
غفلت و علاج آن

علامه فقیه ابوللیث سمرقندی

مترجم : محمد طاهر احمد زاده مقدم

یکی از صفات ربّ العالمین « الرحمن »است ، صاحب رحمت است و رحمت
خداوند قدّوس  ایجاب می کند که بندگان
خویش  را به سعادت برساند که الله سبحانه و
تعالی برای کامیابی و سعادت جاوید بشریت قانونی بنام «دین» نازل فرمود وبرای
انسانها به ارمغان فرستاد آنگاه پروردگار جهانیان ! برای این منظور که در وجود
انسانها زمینه و استعدادی پیدا شود که انسانها بتوانند بطور کامل بر قانون « دین»
عمل نموده و زندگی خود را با آن تطبیق دهند سلسله انبیاء (ع) را فرستاد و مبعوث
نمود یا به عبارت دیگر انبیاء (ع) مبعوث شدند تا به سبب جهدو کوشش آنها انسانها «
هدایت » را کسب نمودهوبه «الله» برسند لیکن در این راستا در زمانهای مختلف ،
مکانهای مختلف حجابهای مانع از آن شدند که کاروان بشریت به ربّ و معبود خود برسد و
مطابق منشاء رضای پروردگار خویش زندگی کند. از جمله حجاب «حکومت و بت پرستی » قوم
حضرت ابراهیم (ع) را گمراه نمود، حجاب « تجارت» 
قوم حضرت شعیب (ع) را منحرف کرد ، حجاب «زراعت» قوم سبا را هلاک کرد. حجاب
«شعبده بازی » قوم حضرت موسی (ع) را تحریف نمود. حجاب « قوم پرستی » قوم عاد را به
خشم و غضب الهی گرفتار کرد. حجاب « معاشرت آلوده » قوم حضرت لوط را تباه کرد .
حجاب « صنعت » قوم ثمود را مستحق عذاب نمود . حجاب «طبابت » قوم حضرت عیسی (ع) را
گمراه کرد . حجاب « مال  پرستی ) قارون را
تباه کرد . می توان گفت: بطور کلی این حجابها و حجابهایی مانند « شهوت پرستی » «
شهرت پرستی » ،  « نفس پرستی » و شیطان
پرستی و غیره در زمانهای مختلف باعث شدند تا انسانها از خویش ، از مقصد و هدف خویش
ودر نتیجه از پروردگار خویش غافل شوند. ولی انبیاء (ع) پرده غفلت را پاره نموده و
کوشش نمودند که مجموعه این حجابها را از جلوی چشم 
بصیرت بشریت بردارند و ظاهر و باطن انسانها و زندگی نخراشیده ونتراشیده
آنها را سر و سامان دادند و انسانها را متوجه حقایق و اعمالی نمودند که با اختیار
نمودن آن اعمال مدد، نصرت و معیت پروردگار خویش مستحکم نمودند واز مرز حجابها قدم
فراتر نهادند در دنیا ودر آخرت برای همیشه به سر بلندی ، عزت، شرف، خوشبختی و
رستگاری نائل آمدند. در این دنیا نیز ربّ العالمین با امداد غیبی آنها را یاری
نمود ودر آخرت نیز دروازه های خزائن نامحدود پروردگار برآنها گشوده خواهد شد . ولی
کسانی که ندای انبیاء (ع) را لبیک نگفتند و تعلق و پیوند و رابطه خویش را با
پروردگار جهانیان استحکام نبخشیدند اگر چه شکلها ، پستها ، سرمایه ها و ثروت ها ی
ظاهری دنیا را نیز داشتند لیکن خوار و پست و ذلیل زیستند ، در حالت ذلْت و خواری
مردند و ذلیل و خوار برانگیخته خواهند شد . زیرا آنها در کاروان انسانیت چنان
زندگی و حیاتی را اختیار کردند که هیچ فرقی با زندگی وحوش و حیوانیت ندارد.

به طور کلی حیات بشری به پنج دسته تقسیم می شود:

۱-  
حیات نفسانی:در
حیات نفسانی حاکم وحکمران زندگی بشر نفس است . با توجه به اینکه نفس دارای درک و
فهم و شعور نمی باشد در نتیجه در این گونه حیات انسان مطیع نفس است ودر جهت جلب
رضایت نفس می کوشد و همانطوری زندگی میکند که نفس او می خواهد و واضح است که حیات
نفسانی انسان را به تباهی و هلاکت می رساند.

۲-  
حیات عقلانی: در حیات عقلانی فراتر از نفس ، عقل حاکم وحکمران
زندگی بشر است اگر چه عقل دارای درکو فهم و شعور می باشد . اما چون معیار تشخیص
عقل ، بر بنیاد تجربیات حواس خمسه است و حواس خمسه به کثرت دچار خطا می شود با
توجه به اینکه عقل و علم انسان ناقص است ، اگر عقل سلیمی قانونی را برای سعادت بشر
تدوین نماید ناقص خواهد بود پس برنامه سعادت کامل بشری بایداز  سر چشمه ای 
باشد که خود متصف به کمال مطلق باشد.  

در حیات عقلانی انسان برای جلب رضایت مردم زندگی می کند
همانطوری زندگی می کند که مردم می خواهند . لباسی را می پوشد که دیگران را راضی
کند ، طوری حرف می زند که برای دیگران خوشایند باشد ، خلاصه تمام افعال و اعمال
بشر برای جلب رضایت دیگران خواهد بود ودر یک کلام انسان برای دیگران زندگی می کند
آرایش را به نمایش می گذارد تا آرامش حاصل مکند اما افسوس ! که هر گز به مقصد نمی
رسد و واضح است که اینگونه زندگی مملو از آرایش و ریا چه سرنوشتی خواهد داشت؟

۳-  
حیات ایمانی:در ایمانی
، ایمان حاکم وحکمران زندگی بشر است . در حیات ایمانی ، انسان پیوسته می کوشد تا
رضایت پروردگار را جلب نماید و برای جلب خداوند قدّوس بر قانون و دین پروردگار عمل
می کند اوامر را انجام می دهد واز نواهی دوری می جوید واضح است که سعادت دنیوی و اخروی
همه انسانها در قبضه قدرت پروردگار است اگر او راضی گردد دنیا و آخرت انسان آباد
می گردد.

۴-  
حیات عرفانی: در
حیات عرفانی ،فراتر از حیات ایمانی انسان پیوسته در جهت جلب منشاء رضامندی خداوند
گام بر می دارد در این راستا از فرط محبّت پروردگار جذباتی در انسان بوجود می آید
که منشاء رضامندی ربّ العالمین باشد.

۵-  
حیات وحدانی :در
حیات وحدانی ، فراتر از حیات عرفانی انسان چنان محو و مستغرق وحدت وجود است که
مالامال از یقین است ودر هر حالتی ابراهیم وار ، حتی نظر برما سوای الله نمی
افکند.(والله اعلم)

انبیاء (ع) جد و جهد و کوشش نمدند که
انسانها را از گرداب و منجلاب حیات نفسانی و عقلانی بیرون آورده و آنها را به سوی
حیات ایمانی و فراتر از آن سوق دهند . در واقع دکترها براین موضوع فکر و کوشش
میکنند که چگونه از گیاه برای نفع بشریت استفاده می حاصل کنند. بعضی از دانشمندان
و مهندسین فکر می کنند که چگونه از آفتاب بجای بنزین برای نفع بشریت استفاده حاصل
کنند . نجارها فکرو کوشش میکنند که چگونه از چوب و درخت ، درب و پنجره های خوبی
برای نفع بشریت سا خته شود. اما انبیا(ع) انسانها را به فکر و کوشش وا داشتند که
چگونه از خالق کون و مکان ، از خالق زمین و آسمان از خالق آفاق و انفس و چگونه از
ذات و صفات عالی الله واز خزائن بیشمار ربّ العالمین برای نفع بشریت استفاده شود.

چون سلسله نعمتهای خداوند ذو الجلال برای
انسانها ، دو گونه است:

۱-    
سلسله نعمتهای مادی
و جسمانی .

۲-    
سلسله نعمتهای
معنوی و روحانی.

مدار و محور سلسله نعمتهای مادی « جسم» و ارضاء و اشباع حواس
خمسه می با شد ، مدار و محور سلسله نعمتهای معنوی « قلب» و متعالی ساختن همه ابعاد
بشری است . نهایت اقتدار و سنبل کمال سلسله نعمتهای مادی و جسمانی « ملو کیت و
پادشاهیت» است و نهایت اقتدار و سنبل کمال سلسله نعمتهای معنوی و روحانی  « نبوت» است.

 اما در این راستا حجاب
« غفلت » بزرگترین سدّ و مانعی بوده است که انسانها را از رسیدن به مقصود
برحذرداشته است . می توان غفلت را به گونه های مختلف را به گونه های مختلف زیر رده
بندی نمود.

۱-غفلت انفرادی:غفلت انفرادی آنست که شخصی به تنهایی دچار
یکی از غفلتهای نامبرده زیر گردد. مانند غفلت فکری از خویش، غفلت عملی از هدف خویش
و غفلت زبانی و قلبی از پروردگار خویش.

۲-غفلت اجتماعی:گاهی پیش می آید که گروهی ، فرقه ای یا
شخصی سبب گمراه شدن جامعه و اجتماعی یا قومی می شوند و چون آنها بطور  اجتماعی دچار غفلت می شوند در نتیجه جرمشان نیز
اجتماعی است.

غفلت از خویش :هر عضوجهان اندرون بشر ، با هر عضو جهان
پیرامون و بیرون (کائنات) رابطه مستقیم و منعکس دارد . همه ما امروز «آگاهی »
دلریم ولی « خود آگاهی » نداریم یعنی اکثر چیزهای پیرامون خود را می شناسیم ولی
خود را نشناخته ایم و حتی اطلاع و توجهی نسبت به خویش و جهان اندرونی پر آشوب خویش
نداریم . بطور انفرادی و اجتماعی باید توجه بیشتری به این مورد بنماییم به توانایی
ها و استعداد های نهفته خویش پی می بریم 
ودر جهت ریشه کن کردن عیبها و نقصها ی نهفته در وجود خویش کوشش بکنیم یعنی
هر کس باید بداند که چه وظایفی نسبت به خویش دلرد و اینکه در قبال  جامعه و پروردگار چه نقشی باید داشته باشد؟

غفلت از هدف خویش:در طول تاریخ دلیل سقوط انسانها به پر
تگاهها و دره های باریک و تاریک این بوده است که به هدف خلقت و مقصد و رسالت خویش
پی نبرد اند زیرا هر چیزی تا آنگاه ارزشمند است که برآن مقصدی که برای آن پیدا شده
است استوار باشد . چنانچه قبلا اشاره شد ، الله سبحانه تعالی برای اینکه هدایت
به  انسانها برسد سلسله انبیاء (ع) را جاری
ساخت ودر آخر همه تاجدار مدینه محمد رسول الله (ص) را برای (انس و جن) برای کلیه
زمانها و مکانها و انسانها تا قیام قیامت مبعوث فرمود. اما همینک بعد از ختم نبوت
ووفات رحلت مبارک رسول الله (ص) هیچ نبی در دنیا وجود ندارد و تا قیامت نیز هیچ
رسولی بر حق، مبعوث نخواهد شد در حالیکه تنها سبب هدایت انسانها ، جهدو محنت و
کوشش انبیاء می باشد . این سوال پیش می آید که : ایا این امت احتیاج به هدایت
ندارد ؟ چون در حال حاضر هیچ پیامبری در دنیا وجود ندارد و خلاء نبوت کلیه افراد
امت را پریشان و سرگردان نموده است. جواب اینست که: درست است به علت ختم نبوت هیچ
نبی مبعوث نخواهد شد اما ذات عالی الله تعالی ، رسول الله (ص) مبعوث فرموده ،گلچین
کرده، برگزیده و فرستاده است . یعنی هر کسی از زمان بعثت رسول الله (ص) تا قیامت
از هر قبیله ، قشر و و سن و طبقه و زمان و مکانی باشد او برای این مقصد پیدا شده
است که خود را برد رسالت زیر عمل و پایبندی نموده وبرای اینکه کلیه افراد امت را
برای اینکار آماده بنماید ، باید با جان ومال و وقت قد علم نموده وبا قربان نمودن
کلیه غرایز و جذبات و استعدادها ، شبانه روز در این راستا بکوشد.

۱-    
به حیثیت خلافت
الله : عبدیّت

۲-    
به حیثیت نیابت
رسول الله (ص):دعوت

 

یعنی همان طوریکه خداوند عزوجل «ربّ النّاس » است. قران کریم
«هدی للنّاس » حضرت رسول اکرم(ص) » رحمه للنّاس» و هر یک از افراد این امت « اخرجت
للنّاس » می باشد. یا به عبارت دیگر حضرت رسول اکرم ، سرور انبیاء ه دین او
کاملترین دینها و امت وی  نیز عالی ترین
امتهاست از آن جهت این امت بهترین و عالیترین امتهاست که هر یک از افراد این امت
مانند سایر انبیاء برای رسالت و مقصد عالی حضرت رسول اکرم (ص) مبعوث گشته و
فرستاده شده اند. برای واضح شدن موضوع تقسیم بندی اخلاقی زیر را مقایسه کنیم .
حضرت موسی (ع) دارای «حسن خلق» بوده و پروان خویش را به طرف آن می خواند . حضرت
عیسی (ع) دارای « خلق کریم» بوده است وپروان خود را به سوی آن دعوت می داد اما
قران شریف حضرت رسول اقدس (ص) را به « خلق عظیم » خطاب نموده و آن حضرت (ص) اصحاب
ویاران امت خویش را به سوی آن دعوت داده است .

خلق حسن:در شریعت حضرت موسی (ع) چنان بوده است که
مثلا اگر کسی دندان شخص دیگری را می شکاند حتما باید قصاص گرفته می شد اگر بخشش می
کرد گناهکار می شد

خلق کریم :اگر کسی در شریعت حضرت عیسی مثلا دندان
شخص دیگری را مورد اصابت قرار میداد حتی الامکان با عفو و بخشش ، صاح و آشتی
برقرار می گشت.

خلق عظیم:که حضرت امام انبیاء (ص) دارای خلق عظیم
بوده است این صفت مخصوص این امت است که در برابر بدی های دیگران ضمن عفو بخشش باید
با آنها خوبی و خوش رفتاری نمود یعنی نه تنها بدی های دیگران مورد بخشش قرار داد
بلکه در قبال بدی های آنها باید به آنها نیکی نمود واین فراز کوچکی از آرمان و
رسالت عظیم این امت است.

غفلت از پروردگار خویش:بیندیشیم که ما
روزانه چه قدر از الله سخن می گوییم چه قدر از غیر الله ؟ چه قدر در یاد الهی
مشغولیم وچه قدر در یاد دنیا و غیر الله مصروف هستیم ؟

حتی انقدر کم بزرگی ، عظمت و صفات الله جل شانه را گفتیم ، کم
شنیدیم وکم در این مورد فکر کرده ایم هنگامی که اسم الله را می شنویم  ۹۹ صفات الله را در ذهن ما تجسم نمی شود اما
وقتی اسم دکتر را می شنویم مطب دکتر را و هنگامی که اسم مهندس را می شنویم شرکت
مهندسی با تمام بند وبساتش در ذهن ما مجسم می شود .

هر یک از سه غفلت نام برده شامل هر پنج مورد زیر نیز می شوند :

غفلت فکری :امروزه سریع ترین چیزی که با سرعت سر سام
آوری حرکت میکند سرعت نور شناخته شده است ولی سرعت فکر انسان بیشتر از سرعت نور می
باشد کمتر از یک ثانیه فکر انسان به سوی دنیا حتی به قیامت می رود . بنابرین کنترل
فکر بسیار کار مهم وسختی است هواپیما با سرعت کم وبیش یکهزار کیلومتر در ساعت حرکت
می کند واگر رادار ها آنرا راهنمایی نکنند و جهت ندهند سقوط می کند حال اگر رادار
ها ی ایمان ، رادارهای علم ، راداری ذکر وعبادت و رادار های اخلاق و غیره فکر
انسان را تقویت نکند بزودی سقوط می کند و اگر فکر انسان سقوط کرد زندگیش ساقط می
شود چون زندگی بازده اندیشه انسان است و هر کسی همانطور زندگی می کند که می اندیشد
. در نتیجه اگر فکر انسان مسموم شود حتما زندگی انسان آلوده می گردد.

غفلت عملی :این یک حقیقت انکار نا پذیری است که همه
افراد جامعه به اعمال یکدیگر چشم دوخته اند که چه کسی برآنچه که می گوید و عقیده
دارد ، عمل می کند ؟ در واقع مدعیان پر قیل و قال فراوان گشته اند اما اعمال به
ندرت یافت می شود و منظور از معلو مات اینست که ما را برای معلومات سوق می دهد .
ولی همه ما از خود چشم پوشی نموده و بر آنچه که هستیم قانع شده ایم و خود را زیر
سوال نمی بریم که من چقدر عمل نموده ام؟ من برای بشریت ، برای اسلام و برای خدا
چکار کرده ام ؟ اینکه ما فقط به عیوب همدیگر نگاه می کنیم و خود را مقصر و مسئول
نمی دانیم معلوم می شود به یک نوع غفلت عملی دچار شده ایم .

 عمل نمودن نیزدو مر حله
دارد:

۱-    
مرحله غالب نمودن
اعمال

۲-  
حفاظت اعمال:که
حفاظت عمل از انجام دادن عمل خیلی مهمتر و سختر است و چیزی که شایان ذکر است اگر
کم وبیش اعمالی نیز انجام می دهیم انرا بسنجیم که شامل قاعده افضل و مفضول اهم و
مهم نشویم . چون بالاخره اعمال و کارهای خوب فراوان ا ست اما اعمالی عالی هستند که
به منزله قلب پیکر جامعه می باشند اگر قلب از کار بیفتد کلیه اعضاء و جوارح از کار
می افتد. و شیطان نیز پیوسته کوشش می کند که انسان را از کارهای اهم به مهم و از
افضل به مفضول مشغول سازد . مثلا بعضی از بیماران چنان اند که برای مداوای آنها
باید برای مدت زمانی بستری شوند و تحت 
مراقبت ویژه قرار بگیرند ولی بیمارانی هستند که فورا احتیاج به عمل جراحی
پیدا می کنند که این عمل باید زیر نظر متخصصین ویژه صورت پذیرد در جامعه ما بیماری
های همه گیری یافت می شود که احتیاج به فوریتهای پزشکی دارد حتی گاهی برای نجات و
مداوای بیمار عضو یا عضو هایی را از پیکر بیمار جدا می کنند.

غفلت زبانی و قلبی : گاهی
اوقات انسان از روی غفلت سخنی برزبا می آورد لیکن چنان از گفتن از گفتن آن سخن
پشیمان می شود که پیوسته می گوید که : کاش چنین نمی گفتم ! در هر حال باید افسار
زبان را کنترل نمود و بغیر از دو استفاده، حق استفاده سومی از اعضاء و جوارح خود
نداریم و اگر عمل سومی را انجام دادیم با آن جرم نمدیم کلیه اعضای بدن ما در حدّ.

۱-    
ضرورت

۲-    
وبرای مقصد باید
استعمال شوند.

اگر می خواهیم چیزی در دل ما نقش ببندد
باید روزانه آنرا با زبان بگوییم و اگر می خواهیم یقین فاسدی از قلب ما بیرون رود
روزانه بایدبا زبان آنرا نفی نماییم که امید است روزی حقیقت ایمان و یقین در دل ما
نقش ببندد . چون هر چیزی رخ و جهتی دارد . رخ و جهت قلب مومن و مسلمان باید بطرف
الله و رسول (ص) باشد . کیفیت قلب هر کسی به شیوه استعمال چهار عضو از بدن بستگی
دارد:

۱- زبان          ۲- گوش          ۳- فکر          ۴- چشم  

هر آنچه را که روزانه زیاد بگوییم ، زیاد
بشنویم ، زیاد در آن مورد فکر کنیم و زیاد به آن نگاه کنیم مستقیما در قلب ما اثر
می گذارد . بدین منظور اکثر علما براین متفق اند که انسان باید روزانه چیزهایی را
حتما بگوید و چیز هایی هست که اصلا نباید برزبان جاری سازد . در هر حال دعوت
بزرگترین محرکی است که به مرور زمان خود انسان را برای عمل برآنچه که می وید و عمل
بر انچه که اعتقاد و یقین دارد آماده می سازد .

غفلت زمانی :الله جل جلاله برای
هر چیزی زمانی تنظیم نموده است : زمان سردی ، زمان گرمی ، زمان گرسنگی ، زمان سیری
، زمان تشنگی ، زمان سیرابی ، زمان جوانی ، زمان پیری ، زمان زندگی و زمان مرگ.

بنابراین در این دنیا هر چیزآغاز و پایانی دارد زمان با سرعت
نور به سوی گور در حرکت است و لحظه به لحظه از عمر ما کاسته می شود در واقع آخر هر
روز موت همان روز است . آخر هر هفته ، موت ،آن هفته است و آخر هر ماه و سال ، موت
و مرگ همان ماه و سال است به خود بیاییم که چند سال از عمر ما مرد . گذشته که گذشت
. آینده هم نیامده است ، قدر حال را بدانیم . زمان حال را به غفلت سپری نکنیم اکثر
انسان زمان حال را به خاطر حسرت برای گذشته و برنامه و امید برای آینده به هدر می
دهد و برای زمان حال هیچ برنامه ای در دست ندارد.

غفلت مکانی: هر چیزی میدان عملی دارد میدان عمل تجارت
مغازه است ، میدان محنت زراعت مزرعه است میدان محنت رسول الله (ص) مساجد بوده است
، چون حیات پاکیزه از محیط و ماحول پاکیزه در ست می شود . کاروان بشریت مسافت
طولانی را طی کرده است و مسافت طولانی تری را طی خواهد کرد . آغاز سفر از عالم
ارواح شروع شده و بعد از شکم مادر به شکم دنیا رسیده اند و بعد از این دنیا نیز به
شکم قبر خواهند رفت وبعد از حساب و کتاب قیامت برای همیشه یا به شکم بهشت یا به
شکم جهنم خواهند رفت . اگر نوزادی با عضوی ناقص به دنیا بیاید تا آخرین لحظه هیچ
کس نمی تواند آن عضو ناقص یا چشم یا پا را به او بدهد و اگر خدای ناکرده کسی با
ایمان ناقص به قبر و قیامت رفت کسی نمی تواند آنجا ایمان ناقص اورا کامل کند چون
در این دنیا باید ایمان را کامل می نمود و برای آخرت توشه ای با خود برمی داشت پس
نباید هیچ مکانی از ظواهر فریبنده دنیا ما را از خویش ، از هدف خویش و از پروردگار
خویش غافل سازد.

بنابراین در دنیا مانند غریب و مسافر زندگی کنیم همانطوریکه در
این دنیا به فکر ساختن خانه و مسکن هستیم باید به فکر ساختن ساختمان و عمارت در
جنّت نیز باشیم واز همین دنیا برای روشن نمودن قبر سیم کشی نماییم .

همانطور که قبلا اشاره شد باید در جستجوی کسب مدد، نصرت و معیّت
الله باشیم مدد و معیت الله همراه ابراهیم (ع) بود آتش برایش گلستان گشت و مدد و
معیِت همراه نمرود نبود روی نخت پادشاهی سرش را با کفش کوبیدند ، مدد و معیّت الله
همراه موسی (ع) بود بدون فوج و لشکر ، دریا شکافته شد و دروازه راه در قعر دریا
برایش مهیا شد . مدد و معیّت الله همرا فرعون نبود با اسلحه و لشکر مجهّز در همان
در یایی که به آن افتخار می کرد غرق و هلاک شد.

اگر امروز ! هدف به فراموشی سپرده شده و انسانیت به پرتگاه های
ضلالت سقوط نموده است …

اگر امروز ! ظلمت وتاریکی ، جهالت و سفاهت ، سر اسرجهان را فرا
گرفته…

اگر امروز ! یوغ ستم ، گردن بشریت را در خود حلقه کرده و فتنه
بیداد می کند …

اگر امروز ! صبح وشام ، سوز و فغان انسانها زمین را به لرزه در
آورده و ارزشها و اصالتها بی ارزش شده…

اگر امروز! حیات حیوانی ، تمدن نام گرفته، حقوق پایمال می شود و
قانون بی قانونی رایج شده است…

اگر در جهان امرو ز ! صدای بی عدالتی و بی باوری گوشها را آزار
می دهد و ناموس به بهای دنیا فروخته می شود …

اگر در دنیای امروز! انسانها هم چون چهار پایان افسار گسیخته در
آتش شهوت ، آتش گر فته اند …

اگر امروز ! احکام الهی ذبح می شوند و پکر طریقه های نورانی
رسول الله (ص) از زندگی و کاشانه مسلمانان دور انداخته می شود…

اگر امروز! استکبار ، استبداد ، و استثمار حیثیت مسلمانان را به
اجاره گرفته است و انسانها بنده شکم ودنیا شده اندو….. بخاطر اینست که:

مدد، نصرت ، معیّت وامداد غیبی خداوند براین امت قطع شده است .

بخاطرا ینست که: مسلمانها ، مسلمان نما شده اند وبه ظاهر اسلام
بسنده کرده اند .

   بخاطرا ینست که: قلوب
مسلمین ، مانند ویرانه ها گشته ، چراغ ایمان و یقین کم فروغ شده و بنیاد عقاید و
باور ها سست شده است

 بخاطرا ینست که: این
امت از خداوند عظیم واز رسول کریم (ص) دوری جسته اند و عبدیت  کامل الله و اتباع کامل رسول الله (ص) را
اختیار نکرده اند .

بخاطرا ینست که: این امت از خود ،از هدف و کار خود واز پروردگار
خویش بیگانه شده است.

بخاطرا ینست که: فریفته ظواهر دنیا و شیفته خواهشات شد ایم و
دین را به بهای دنیا فروخته ایم .

بخاطرا ینست که:   طمع دنیا چشم بصیرت ما را کور کرده وما را از
زندگی بعد از موت ، از حساب و کتاب غافل کرده است. بخاطرا ینست که: معرفت ، خوف و
محبت الله و اخلاص و للّهیت را حاصل نکرده ایم و…

آری ما و همه انسانها و نسلها برای مداوای
امراض و بیماریهای ظاهری و با طنی ، انفرادی و اجتماعی هیچ راه وپناهی جز عمل به
نسخه های تجویز شده الله و رسول الله را نداریم . پس به خود آییم قبل از اینکه مرگ
گردنهای ما را بزند و قبل از اینکه ما را به گورستان ببرند غرایز نامشروع و
خواهشات نفسانی خویش را در خاک دفن نماییم واز خواب سنگین غفلت بزرگ برخیزیم  غافلان را آگاه سازیم ورندانه برای صلاح و تزکیه
خویش وبرای اصلاح جامعه امت ، با فکر ودرد ، حکمت و بصیرت اعمالی شایسته انجام
دهیم. کتابی که پیش رو دارید تقریبا بیش از یکهزار سال پیش به زبان عربی نوشته است
برای همین منظور به فضل و توفیق ربّ العالمین ترجمه شده است که با الهام از قران و
احادیث وبا مطالعه و اتباع  سیره انبیاء
(ع) ، سیره رسول (ص) سیره اصحاب (رض) وسیره اسلاف (رح) تحول و دگرگونی  عظیمی در خویش  وباورهای خویشایجاد نموده ونیز تغیر وبازبینی
جدی در طریقه زندگی و هدف خویش بوجود آوریم تا بلکه دین کامل در زندگی همه انسانها
بیاید و معروفات وحسنات در تمام دنیا احیاء گردد و نافرمانیهای  خدا و منکرات ریشه کن شود وهمه انسانها در جهت
امن وآرامش وسعادت وکامیابی جاوید گام بردارند. انشاء الله

اگر سبزی بهار را می بینی ،زردی خزان را
نیز نگر .

اگر تابش زیبای خورشید را می نگری ، زوال
شامگاهش را هم به یادآر .

اگر قرص ماه را در شب چهارده می بینی ،
شبهایی را که ماه پنهان است نیز فراموش مکن .

طراوت وشادابی جوانی ، پژمردگی ایام
سالخوردگی را از یادت نبرد.

زندگی عارضی دنیا ، حیات ابدی آخرت را از
فکرت نر باید. لاحول ولا قوه الا با لله   

——————————————————————

منبع :  غافلان را آگاه سازیم

تصنیف عربی: علامه فقیه ابوللیث سمرقندی

ترجمه اردو: مولانا محفوظ الحسن سنهبلی

ترجمه فارسی : محمد طاهر احمد زاده مقدم

                                                            

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا