زن خانواده

پایه های اصلی کامیابی پیوند زنا شویی

پایه های اصلی کامیابی پیوند زنا شویی

جمعی از نویسندگان  / مترجم : داود
نارویی

کاخ خانواده برای
کامیابی نیازمند پاره ای از بنیاد های ضروری است . باید دانست که این بنیاد ها با
مفاهیم طبق اهمیتی که دارند ترتیب نیافته اند تا زن و شوهر با نخستین آنها کار را
آغاز کنند و با واپسین آنها کامیابی را به فرجام برسانند . هر کدام از زن و شوهر
ویژگی هایی متمایز و وضعیت ارتباطی متفاوت با دیگران دارند ؛ گاه ارتباطشان با عشق
یا احساس وابستگی و گاه نیز با دوستی و همکاری آغاز می شود . مهم آن  نیست که از کجا آغاز کنیم ؛ مهم آن است که
پیوند زنا شویی همه ی این مفاهیم را در بر داشته باشد .

 

عشق

بانو سمیه کرم از ادلر
، روان شناس معروف در باره ی رابطه ی عشق در روابط خانوادگی نقل کرده که می گوید :
(( عشق آمیزه ای از قدرت و مهرورزی است ، چون هر کدام از زن و مرد می خواهد با
توجه به ویژه ی خود ، دیگری را فرا بگیرد و عطوفت و مهرورزی خویش را بر او بپاشاند
. هر کدام می خواهد به دیگری پناه برد و از توجه و مهربانی دریافت کند ، چنان چون
کودکی خالص . نیاز وی به پرداختن به دیگری چنان است که گوی وی پدری است متعهد.))

عمومآ روان شناسان بر
این باورند که شوهر نباید منتظر بماند تا از همان آغاز زندگی زنا شویی ، عشقی پخته
و کامل به سراغ او بیاید ؛ چون جنبه ی حسی در زندگی زنا شویی ، به ویژه به نسبت زن
، نیازمند زمینه سازی دراز مدت و تربیت دقیق است .

 

احترام

مهم آن است که هر کدام
به شخصیت طرف مقابل احترام بگذارد و پیش از محاسن ، عیب ها و کاستی ها یش را
بپذیرد . پذیرش نیز به معنای درک این امر است که بخشی از ویژگی های شریک وی شاید
زاییده ی اوضاع و محیط باشد . از این روی ، ما نباید بکوشیم از عیب ها و کاستی های
او خرده بگیریم و احساس دلتنگی کنیم و درصدد برآییم تا با   قدرت ، آن ها را تغییر دهیم . برخی از این
عیبها خود به خود کم رنگ می شوند و از بین می روند ، به ویژه زمانی که آن طرف حس
کند شریک وی صرفآ به خاطر او آن عیب ها را تحمل می کند با آنکه ممکن است آن ویژگی
ها همچنان باقی می مانند . بنابراین ، انتقاد مداوم  و کشمکش پیوسته درباره ی آن ها سودی دارد ؟ !
این امر جز افزایش دشواری ها و خستگی ها فرجامی دیگر ندارد .

مقصود دیگر از احترام
گذاردن ، ارج نهادن به دیدگاه های طرف دیگر است ؛ حتی اگر آن ویژگی ها چنان بود که
با خواست های وی نمی توانست همگام باشد . اینجاست که اصل تقارب فکری ، خود را می
نمایاند . این بدان معناست که باید هر کدام به دیدگاه های دیگری حرمت بگذارد .
حرمت گذاردن نیز به معنای محترم داشتن وی در بود و نبود اوست . چون این درست نیست
که هنگام غیبت شریک زندگی ، در برابر دیگران از وی شکوه سر دهیم . زیرا این امر
پیش از آنکه کاخ وجود شریک زندگی را در چشم دیگران ویران کند ، در درون خود فرد
ویران می کند .

 

وابستگی

احساس وابستگی به یک
اصل خانوادگی ، از مفاهیم بنیادی در روابط زنا شویی است . ازدواج یک پیوند رسمی
صرف نیست که به موجب عقد ازدواج انجام پذیرفته است . یک پیوند جسمی صرف هم نیست که
ازدواج ، آن را ضروری ساخته است . ازدواج بسیار فراتر و متعالی تر از این هاست .
ازدواج یعنی آنکه دو فرد پذیرفته اند که مسیر زندگی خویش را با هم کامل کنند ؛ هر
کدام دردهای دیگری را درد های خود بداند و با خوشی ها ی شریک زندگی ، قلب او نیز
از شادی به وجد آید و پایکوبی کند . هر کامیابی یا دستیابی به هدفی ، به نفع
خانواده ثبت خواهد شد ، نه به نفع  فردی
خاص .  دختر ، خانواده ی  بزرگ خویش را رها می کند و می رود تا خانواده ی
کوچک خویش را تشکیل دهد از آن پس وابستگی اساسی وی به خانواده ی کوچک وی خواهد بود
.

 

همکاری

همکاری از مشخصه های
بارزی است که بایستی زن و شوهر بدان آراسته باشند . هر کدام بایستی تکیه گاه دیگری
باشد . شاید مفید باشد به برخی اشکال منفی 
، که گاه در پاره ای خانواده ها دیده می شود ، اشاره شود . بسا یکی از
طرفین راه کامیابی را بر دیگری می بندد و در گذاردن موانع در پیش روی او ، دست به
هر کاری می زند . گوی کامیابی او از ارج و قرب وی فرو خواهد کاست . گاه نیز اشکالی
زیبا از همکاری زن و شوهر دیده می شود . هر کدام به دیگری کمک می کند تا گامی به
پیش بگذارد . هیچ مانعی نیست که یکی از دو طرف از پاره ای اهداف خویش دست بکشد ،
به ویژه اگر  راه را بر تحقق اهداف دیگری
می بست ، چون هر پیشرفتی که هر کدام نایل می شود در فرجام به سود آن خانواده خواهد
بود . اینکه گفته می شود : ((در پس هر مردی بزرگ ، زنی است )) سخنی است درست .

 

 دوستی

دوستی شاید تنها واژه
ای باشد که تمام مشخصه های پیشین در باب مفاهیم اساسی روابط زنا شویی را در بر
داشته باشد ؛ دوستی یعنی عشق حقیقی ، احترام متقابل و متکی بر تفاهم و وابستگی –
به معنای تعهّد ادبی و معنوی در قبال طرف دیگر – زیباترین سخنی که از زن یا شوهر
می شنوی آن است که آنان در کنار روابط زنا شویی ، دوست همدیگرند . گاه شوهر نمی
تواند تمام خواست ها و سخنان نهفته در دلش را برای زنش فاش کند ، ولی چون احساس
کند زن ، دوست اوست  ، می تواند انگیزه های
رفتاری او را درک کند و ارج بگذارد و سخنان وی را بد برداشت نکند ، آنها را برای
وی باز می گوید . (رک : کرم ، سمیه ، مدخل المستقبلیه للعلاقات الا سریه ،
{دانشگاه قطر ،۱۹۹۶ م } صص ۱۷-۱۴ . )

ویژگی هایی که گروه
های اولیه ی اجتماعی دارا هستند ، ازدواج یا خانواده نیز گروهی به شمار می رود که
تا حدود زیادی از آن ها برخوردار است . به رغم این امر ، پاره ای ویژگی ها چنین
گروه هایی را برجسته می کند . این ویژگی میزان بیشتری از اعتماد دو سویه را فراهم
می آورد . اعتماد بیشتر نیز منجر به هم کنشی افزون تر از آنچه در بسیاری گروه هایی
دیگر رخ می دهد ، می شود .

در هم تنیدگی نقش هایی
که گروه خانواده در خود دارد ، منجر بدان می شود که بسیاری از کارها و فعالیت های
انجام شده به دست اعضا ، تأثیری ژرف در دیگری اعضا بگذارد . روابط دوستانه و موازی
بین بسیاری از اعضای خانواده برقرار می شود ؛ مثل روابط پدر و مادر با همکدیگر و
روابط پدر و مادر با فرزندان . چنین عواملی به هم کنشی با دیگر عوامل می پردازند و
بر حجم و انباشتگی آن ها می افزایند . زمانی که باور ها و خواست های ویژه ی پیوند
های خانوادگی برای یک مقطع زمانی در خور و در مواضع گوناگون از خصلت آرامش و
استقرار نسبی برخوردارند ، خانواده می تواند به وظایف خویش بپردازد ؛ اعضای گروه
خانواده از تنش ها تا حدودی رهایی یابند و اعضایی که در فرآیند هم کنشی مشارکت
دارند یک واحد مسئول و متکامل را تشکیل دهند .

از این روی ، هنگامی
که تمام این شرایط فراهم می آید خانواده سامانی خاص می یابد ؛ بدین معنا که در
فرآیند ساختن رویکرد های سامان یافته و مورد توافق اعضا ، همکاری انجام پذیرد .
این مجموعه از خواست ها یا رویکردهای دو سویه و همسان ، سامان دهی یا ساخت خانواده
و یا شبکه ی روابط  موقعیت ها ، نقش ها ،
ارزش ها و اهداف مشترک را ، که هماهنگی روابط خانوادگی روی آن استوار می شود ، شکل
می دهند . هنگامی که اعضا ی خانواده در همان خواست ها و اهداف شریک می شوند و به
همراه آنها به فعالیت می پردازند ، خواهند توانست نیاز های  روزانه ی خود را بر آورده کنند .

به رغم این مقوله ها ،
دشواری هایی رخ می نماید که از تفاهم یا پرداختن به نقش ها در درون و بیرون گروه
خانواده باز می دارد . در چنین موقعیت هایی گاه میان خواست های اعضا ی گوناگون
خانواده ، تنش هایی گذرا پدید می آید . چنانچه این تنش ها خصلت تداوم به خود
بگیرند ، در یک دستی و انسجام تمام خانواده تأثیر خواهند گذارد . آن دسته از
تغییرات اجتماعی  که بر جامعه عارض می شود
، می تواند به دگر دیسی ساختمان خانواده منتهی شود ؛ مثلآ گاه فراهم نبودن فرصت
های شغلی به بیکاری پدر خانواده می انجامد . این امر موجب می شود تا نه تنها نقش
اقتصادی پدر در خانواده تغییر کند ، بلکه در رویکردها و خواست های اعضای خانواده ،
در روابط دو سویه ی آنان با همدیگر و نیز در شبکه ی روابط خانوادگی و روابط
خانواده با جامعه  ی پیرامون تأثیر می
گذارد .

 

در زندگی زنا شویی گاه
شماری از عوامل دخیل خواهند بود که به نوبه ی خود منجر به آرامش زندگی خانوادگی و
موفقی در ازدواج خواهند شد . گاه نیز عوامل پیش گفته تأثیر معکوس خواهند گذارد
شکست و آشفتگی زندگی زنا شویی را به بار خواهند آورد همسانی یا ناهمسانی پشتوانه
فرهنگی زن یا شوهر ، که به زندگی زنا شویی انتقال می یابد ، به سازگاری یا
ناسازگاری منجر خواهد شد . همچنین رشد خواست ها و ارزش ها می توان از خلال کوشش
های مشترک و اشباع خواست ها ، به تقویت روابط و یک دستی منتهی شود ، یا روی به سوی
تنش و نا سازگاری گذارد زن و شوهر می توانند در انواع فعالیت های خانوادگی ،
کارهای تداخل خانه ، تربیت فرزندان ، سرگرمی های خانوادگی ، بیماری ، دوستان و …
با هم مشارکت داشته باشند ، یا یکی از آنان به سوی فعالیت های بیرون از دایره ی
خانواده بگریزد .

 

طی پژوهشی اهمیت پذیرش اجتماعی دیگران مثل خویشاوندان و دوستان در کمک کردن به زن و
شوهربرای سازگاری ، به ویژه در آغاز انطباق پذیری با موضع جدید ، روشن شده است .
با وجود این ، دینامیسم زندگی زنا شویی فرآیندی بیش از رشد روابط دوستانه تلقی می
شود ؛ ازدواج یعنی مشارکت در تصمیم گیری و کمال یافتن دیدگاه ها . در چنین فرآیندی
ازدواج به معنای تصمیم گبری های مستقل و جدا گانه افراد نخواهد بود . زن و شوهر
باید با هم بیندیشند و با هم تصمیم بگیرند . هرگاه تصمیماتی مشترک پیرامون مسایلی
نظیر بودجه ، مخارج ، یا تربیت فرزندان اتخاذ شود ، منتهی به تکامل زندگی زنا شویی
خواهد شد . ولی هر گاه  تصمیم به صورتی
اتوکراتیک یا فردی اتخاذ شود ، بنیان ازدواج سست و لرزان خواهد شد .

در وضعیت سازگاری زن و
شوهر ، احترام گذاردن به دیدگاه ها ی گوناگون و تحقق مشارکت دو سویه ، ازدواج تا
حدود زیادی تقویت خواهد شد و ساز گاری و انطباق پذیری به مثابه فرآیند و
دینامیسمی  مستدام ، استمرار خواهد یافت و
انطباق پذیری ازدواج به هر کدام از زن و شوهر کمک خواهد کرد تا با مواضع خانوادگی
و تغییراتی که بر مواضع اجتماعی رخ می دهد و برای نقش هر کدام – به مثابه ی زن و
شو هر – عاملی باز دارنده است ، رویارویی متناسبی داشته باشند . در کنار این جنبه
، جنبه های دیگر نیز هست که به خواستن برای کامیابی ازدواج و باور داشتن به ارزش
آن ، مهمترین آن ها ست .(رک : حسن ، محمد ، الاسره و مشکلات ها ، {دارالنهضه
العریبه ، ۱۹۸۱ م . } صص ۱۹۲-۱۸۹ .)

بانو سناء خولی در
نوشتار خود (۱۹۸۳ م ) به این نکته اشاره می کند که در طول زندگی زنا شویی ، زندگی
خانواده و ازدواج به ندرت کامل (
perfect ) خواهد بود ؛ چون بسیاری از رخدادهایی که راه را بر خانواده می بندد منجر به
شکل گیری بحران خواهد شد . بدیهی است خانواده با مشکلات مواجه می شود که اغلب
امکانات لازم را برای رو یا رویی با آنها در اختیار ندارد . دکتر محمد جوهری در
نوشتار خود (۱۹۷۹ م) بحران های خانوادگی را به موارد زیر تقیسم بندی می کند :

 

بحرانهای خانوادگی

۱-خانواده ای که در
وضعیت ساختمان تهی یا طلاق پنهان قرار گرفته است .
در چنین وضعیتی زن و شوهر با هم می زیند ؛ اما جز ر محدوده ای تنگ به هم نمی
رسند و برای هر کدام دشوار است که دیگری را از لحاظ
عاطفی تقویت کند . (چنین وضعیتی طلاق پنهان نامیده می شود زن و شوهر ممکن است
سالها زیر یک سقف یا حداقل ارتباط کلامی ، بهترین روزهای زندگانی خود را تلف کنند
. این وضعیت از هر نظر ویژگی های طلاق را دارد ، ولی به این دلیل وجود موانع
فرهنگی ، ارزشی ، شغلی ، قانونی و … آشکار نمی شود . در طلاق پنهان شانس حل مشکل
به صفر نمی رسد . متقابلآ طلاق متعارف به شکل حاد اتفاق می افتد و تکلیف اعضای
خانواده را روشن می کند ؛ در حالی که طلاق پنهان به شکل مزمن باقی می ماند و زن
وشوهر بی آنکه از هم جدا شوند ، در سر درگمی تاریکی  به سر می برند . این ادعا نیز درست نیست که
فرزندان در طلاق پنهان آسیب کمتری از طلاق متعارف می بینند  رک : خانواده و آسیب شناسی آن ، ص ۶۲ . مترجم
.)

۲- بحران های خانوادگی
که جدایی خود خواسته ی یکی از زن و شوهر را در پی دارند .
این جدایی گاه شکل از هم گسستن ، طلاق ، دوری یا مشکلاتی را به خود می گیرد ؛

۳- بحرانهای خانوادگی
بر آمده از رخدادهای بیرونی ،
این وضعیت در صورت
غیاب پیوسته و ناخواسته ی یکی از زن و شوهر و در اثر بی همسری ، یا زندان یا حوادث
طبیعی مثل سیل و جنگ ، پدید می آید ؛

۴ – بحران های درونی
منتهی به نا کامی ناخواسته در پرداختن به نقش ها ،
بیماری های روانی و فیزیو لوژیک و عقب ماندگی ذهنی کودک یا بیماری لا علاج زن
یا شوهر شامل این وضعیت می شود .

 

هیل (HILL
) در نوشتار خود بحران های خانوادگی را به سه دسته تقسیم بندی می کند :

۱- گسستن یا از دست
دادن  یکی از اعضای خانواده (
DISMEMBERMEN
). مقصود  هیل از هم گسستن ، از دست دادن
یکی از اعضای خانواده به سبب مرگ در جنگ ا بستری شدن یکی از زن و شوهر در
بیمارستان و یا مرگ یکی از پدر و مادر است ؛

 ۲ – افزایش( (Accessioمقصود از افزایش ، انضمام عضوی جدید به خانواده بدون آمادگی پیشین است ؛مثل به
فرزندی قبول کردن یک کودک ، پیوستن شوهر مادر به خانواده ، حضور پدر بزرگ یا مادر
بزرگ برای اقامت در خانواده ، پرستار ؛ چنانکه اکنون در کشور های عربی حوزه ی خلیج
رایج است ؛

۳ – افت اخلاقی (Demoralizdton)
این پدیده به از دست رفتن همبستگی خانواده یا افت اخلاقی آن اشاره دارد . مقصود
هیل از افت اخلاقی از دست دادن سر پرست خانواده ، خیانت به همسر و اعتیاد به مواد
مخدر یا مشروبات الکلی است . این پدیده می تواند به پیامد های بی شمار فروپاشی
خانواده بینجامد ؛ مثل طلاق ، خود کشی و جدایی .

 
————————————————————————–

منبع:فرو پاشی خانواده و آسیب شناسی آن

نویسندگان : آمینه جابر ، صالح ابراهیم ، عنود بنت ثامر آل ثانی و محمد
عبدالعلیم ابراهیم

مترجم : داود نارویی

انتشارات : نشر احسان ۱۳۸۴

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا