دعوت و داعیسياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

راه های فریب یک ملت و شیره سر مسلمانان مالیدن

راه های فریب یک ملت و شیره سر مسلمانان مالیدن

نویسنده : انور قاسم /ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد

چندین امر اساسی و مهم برای فریب همه ی ملت ها وجود دارد که محورتمام آن راه ها مهارت در اطلاعات و ترویج آن است. برای اجرای این امور عوامل زیر با هم مشارکت دارند: مؤسسات، انجمن ها،متخصصان، تحقیقات، گزارش ها، رسانه های تبلیغاتی و رواج هرج و مرج.

معمولاً عامه ی مردم به ویژه در زمان آشوب و هرج و مرج با آنچه از سوی این مؤسسات منتشر می شود، مخالفت نمی کنند؛ زیرا جامعه در چنین شرایطی آمادگی دریافت شایعه و اجرای هر پروژه ای را- هر چند نابخردانه و ساده باشد – دارد بر اساس این که نشانی از نجات و رهایی را با خود دارد.

زمانی که تمام این ابزارهای جنگی برای امتی جمع شود، بدان که مشکل و گرفتاری بزرگی به وجود می آید و جنگ به اوج خود می رسد.

توپ جنگی بهانه ها

برای این که ابرقدرت ها یا طاغوت ها بتوانند هر گونه تجاوز یا دشمنی خود را اعمال نمایند باید بهانه ای داشته باشند تا از راه آن به اجرای اهدافشان بپردازند و مشروعیت خود را کسب کنند. برای هدف قرار دادن ملتی باید مراحلی را آغاز کرد. اهمیت این مراحل در این نهفته است که اولاً در ملت مورد نظر احساس گناه ایجاد شود و در گام بعدی در هرچه برایش رخ می دهد امور زیر را در نظر داشت:

– بهره کشی از یک حادثه ی تراژدی یا ساختن آن و بزرگ جلوه دادنش.

– هدف قرار دادن ملت و کاملاً او را از جهت تبلیغاتی گناه کار و مقصر شمردن.

– تاکید بر این که آن ملت مسؤول نتایج است و حتی خودش در برابر اشتباهات دیگران که به او آسیب رسانده مسوؤول است.

– هدف قرار دادن فرهنگ ملت و عامل همه ی رفتارهای ملت را به آن نسبت دادن و این که باید آن فرهنگ تغییر یابد تا صلح فراگیر شود یا در نهایت اثری از آن باقی نماند.

– رسم و قانون هر دولتی بر این اساس است که بی گناهان را مستثنی می کند و حسابشان را جدا می داند،اما ملت را در سخن مستثنی کرده و عملاً آن ها را به بهانه ی شعار « در برابر تندباد نایست، در برابر عدالت مبارزه نکن» با اسلحه هدف قرار می دهد.

– اقدام به ایجاد تفرقه در بین ملت ها و شعله ور ساختن جنگ و درگیری بین آنان تا طاغوت ها از طولانی شدن اختلافات و درگیری ها بهره گیرند.

با اجرای این نقشه ها از سوی ستمگران، ملت مورد نظر به ملتی معذّب و رنجور تبدیل شده و ملت های دیگر به سربازانی تبدیل می گردند که با دشمنی و تجاوز قطعی خویش، کیفر و مجازاتش بیشتر می شود تا حدی که آن ملت به مرحله ی خودزنی می رسد.

نمونه ای قدیمی و زنده و ماندگار تا روز قیامت

پیش از هر چیزی باید بگوییم که کم آگاهی یا آگاهی نادرست، ملت ها را طعمه ای برای آن بازی های آلوده و ناپاک می گرداند.

از بارزترین این بازی ها؛ کم ارزش نشان دادن چهره ی اسلام در عقل های ما تا سطح عملیات زیان آور زیبا سازی است. این اقدامات به شکلی منفی تاثیر داشته است؛ در حالی که آن اقدامات زیباسازی در چارچوب راهکاری برای ظاهر زشتی است که غرب تلاش می کند آن را در خیال ما بپروراند.

اما مساله چنان شده است که در حقیقت در شخصیت اسلامی ما از بدی و زشتی کار چیزی نمی کاهد؛ چرا که اسلام تنها داستان ها و حکایت ها نیست، آن گونه که امروزه مسلمانان با آن تعامل می کنند، بلکه تعالیم و راه و منهجی است که به سوی هدفی معین و آشکار که دارای دشمنان و دوستان مشخصی است، حرکت می کند و هر گونه تغییری هر چند با حسن نیت همراه باشد، بیشترین آسیب و زیان را به آن خواهد رساند.

در باره ی اسلام می شنویم که دین تسامح و محبت و آشتی است و دیگر نمی شنویم که قدرت و قصاص، از تمام این ویژگی های یاد شده حمایت و پشتیبانی می کند و این به سبب تاکید بر حوادث و رویدادهایی بدون در نظر داشتن رویدادهای دیگر در تاریخ اسلامی است که جنبه ی نرمش و مهربانی را در اسلام برای ما روشن می سازد اما به جنبه ی قدرت توجهی ندارد.

جای تعجب است که می بینی این بازی هر سال به شکلی فعال تکرار می شود؛ پاپ به اسلام حمله می کند و می گوید: « اسلام دینی است که با خون یا شمشیر گسترش یافته است.» از شنیدن این سخن مسلمانان یکه می خورند و آن را انکار می کنند و خطیبان و واعظان می گویند: حقیقتاً دین اسلام با محبت و مهربانی و دعوت گسترش یافته است. سپس پاپ عذرخواهی می کند و می گوید: متن را اشتباهی خوانده ام.

اما دیگر نقشه و برنامه ریزی مطابق خواسته اش به هدف رسیده است.

مسلمانان بیشتر از غرب به صلح و آشتی پای بند هستند؛ زیرا غرب برنامه یا قدرت خود را با خون گسترش می دهد در حالی که مسلمانان می خواهند عکس آن را اثبات کنند، همانند کسی که می گوید: مرا بکش تا به تو ثابت کنم من قاتل نیستم.

این به مفهوم آن است که مخالف آنچه می کوشیم آن را اثبات کنیم همان هدف والای غرب است و آن عقده ای روانی و ناشی از اعمال و رفتارهایی است که تنها به سود غرب ادامه دارد.

عقده ی روانی مسلمانان

امروزه مسلمانان چندین عقده ی روانی را احساس می کنند؛ یکی از آن عقده ها همان « تحریف چهره ی اسلام» است که این عقده دست مسلمانان را از پشت می بندد و آنها در برابر هرگونه کار فردی افراط گرایانه – که هر انسان مسلمان به آن اقدام نماید؛ هر چند به دروغ خود را مسلمان بنامد – احساس نقص و کمبود می کنند.

بر این اساس جامعه ی اسلامی فریب این بازی تبلیغاتی را خورده است؛ به طوری که اگر هر مسلمانی به یک عمل انتقامی علیه غرب تجاوزگر بپردازد، دستگاه تبلیغاتی و رسانه های غرب و سایر کشورهای دیگر فریاد می زنند: « این فرد، مسلمانی افراط گرا و تندرو است» . اما اگر همین اقدام را هر شخص دیگری در جهان انجام دهد، به شرطی که دشمن غرب نباشد، عمل و اقدامی نژادپرستانه یا تمرد یا عملی خارج از قانون خوانده می شود، و تعبیر و عنوانی شبیه « مسیحی افراط گرا یا تندرو » برای او یافت نمی شود.

هرچند تا کنون، ۱۰۰۰۰ نفر از مسیحیان به دست افراط گرایان مسلمان کشته نشده است؛ در حالی که به علت اشغال عراق و رهبری و هدایت جنگ در خاورمیانه علاوه بر کوچ کنندگان و آوارگان، بیش از ۴ میلیون انسان کشته شده اند. با وجود این هیچ یک از مسیحیان از زشت نمایی و بدنامی چهره ی مسیحیت در جهان هراسی ندارند و در هیچ کانالی عربی یا جهانی چیزی به نام افراط گرایی مسیحی نمی شنویم!

برای نمونه حادثه ی فیلم اهانت آمیز نسبت به پیامبر ( ص ) را ذکر می کنیم:

روشنفکران مسلمان ما را نصیحت می کنند که اصلاً به عاملان آن توجه نکنیم و خود را به نادانی بزنیم و چشم پوشی کنیم؛ زیرا ما با توجه به آن ، آن فیلم را از راه داد و فریاد پخش می کنیم، همان گونه که هر عمل و اقدامی تروریستی و هولناک چهره ی اسلام را در برابر جهان زشت و بدنام خواهد نمود.

در این جا می بینم که دعوتگران نیز همان موضع را دارند، تا چه رسد به کشورهای عربی و اسلامی که مانع موضع گیری درست و مبارزه با این اهانت ها هستند.

سلطان عبدالحمید دوم چگونه به اهانت جواب داد؟

موضوع اهانت به پیامبر ( ص ) در سرزمین های غربی، اصلاً چیز جدیدی نیست، در تاریخ آمده است که سلطان عبدالحمید دوم، پیش از نمایش نمایشنامه ی اهانت آمیز در حق پیامبر ( ص ) لباس های جنگی را پوشید و به ارتش خود فرمان آماده باش جهت هشدار و تهدید برای آغاز جنگی بزرگ با فرانسه صادر کرد؛ و سفیر فرانسه را احضار نمود.

هنگامی که سفیر فرانسه بر او وارد شد، از دیدن دوراندیشی در چهره ی سلطان و اونیفرم نظامی اش در حضور سلطان از حال رفت و پس از این ماجرا اصلاً چنین نمایشنامه هایی به اجرا در نیامد.

نویسندگان یا کاربران مسلمان در شبکه های اجتماعی می نویسند که اسلامشان به علت رعب و وحشتی که انجام می گیرد مورد بی احترامی قرار می گیرد؛ در حالی که دنیا برای ما ثابت می کند که تنها قدرتمندان مورد احترام هستند و تنها به کسانی احترام می گذارند که از آن ها می ترسند.

روانشناسی ملت های مسلمان در تعامل با این واقعیت

در حالی که از زیبا نشان دهندگان چهره ی اسلام- در پاسخ به ادعای غرب که می گوید: اسلام با شمشیر توسعه یافته است – می شنویم که با صدای بلند و رسا فریاد می زنند که اسلام با دعوت گسترش یافته نه با شمشیر، در همان حال که غرب نشر اسلام با شمشیر را به عنوان عیب و نقص به شمار می آورد، خودش دموکراسی را با شمشیر گسترش می دهد . حقیقت این است که عموماً برای نشر و گسترش هر فکری باید سخن و شمشیری باشد که آن فکر را از نابودی حمایت نماید و با دشمنانش بجنگد و راه را پیش رویش باز نماید تا رسالت و پیام خویش را به دورترین نقطه ی جهان برساند.

اما این دفاع شهادت طلبانه و بی پروا از سوی مردمان مسلمان و مخالف این حقیقیت – که « اسلام فقط با دعوت گسترش یافته است.» – تا حد زیباسازی چهره ی اسلام متوقف نمی شود؛ بلکه به مرحله ی تغییر کامل نوع چهره ی اسلام می رسد تا با تعالیم خوار کننده و سست و تخدیر کننده ی اراده ها، به چهره ای کاملاً متفاوت، از جهت تمدن تبدیل شود.

این شور و هیجان جمعی در راهپیمائی ها و اعلام دفاع از اسلام به رفتارها و قناعت های پایدار و ثابت و حتی عقیده و باور درمی آید؛ پس صلح و آشتی یکی از ارکان دین می شود و مبارزه با دشمن مهاجم ، افراط گرایی به شمار می آید .

غرب به ما پس گردنی می زند و به اشغال سرزمین هایمان می پردازد و در مقابل ما باید با آشتی بی قید و شرط با او رفتار کنیم- رفتاری که ما ادعا می کنیم زیبا نشان دادن چهره ی اسلام است – و بر اساس دیدگاه علمای معاصر ما، آزادسازی سرزمین هایمان هیچ اشکالی ندارد؛ اما با روشی متناسب با شرایط و محیط با گفتگو یا با دعا؛ اما با دعای بسیار نرم و لطیف و رومانتیک.

هرگاه کسی از ما برخیزد و بکوشد دستی را بزند که ما را پس گردنی زده یا مانع ضربه ی او شود، غرب فریاد می زند و ما هم طوطی وار با آنان فریاد می کشیم: « این ها همان تروریست های اسلامی و افراط گرایان هستند .» و جامعه ی اسلامی هم بدون آگاهی به سرزنش آن انقلابی می پردازند و به یاد آن جمع زیاد بسیج شده می افتند که به اسلام نسبت تروریست می دهند.

باید اعتراف کنیم که غرب یک استراتژی روانی و بسیار زیرکانه دارد که با آن با مسلمان در جهان رفتار می کند و ملت های اسلامی را چنان می گرداند که تسلیم پس گردنی ها و ضربات شوند به جای این که با غرب مبارزه کنند با خود می گویند: ساکت باشید ما مسؤول هر آنچه روی می دهد هستیم؛ اما ما نیز از این که باید چه کسی باشیم و چه چیزی بخواهیم و دشمنان ما چه چیز و چه کسانی هستند، در جهل مرکب و نادانی عمیق فرو رفته ایم.

 

استراتژی متهم ساختن عموم ملت های مسلمان در تعامل دو جنبه دارد:

وقتی که آمریکا همه ی ملت های دشمن خود را به ارتکاب آن اقدام جزئی متهم می سازد منافعی از آن به دست می آورد:

اولاً: ناتوان ساختن یا خنثی کردن موضع دشمن در برابر خودش.

ثانیاً: تحریک ملت های دیگر و تفرقه افکندن بین آنان، طاغوت ها از این استراتژی قدرت و توانایی خویش را برای استمرار درگیری و عدم جنگ فرسایشی و جلوگیری از پایان رسیدن توان خود با به تنهایی وارد شدن به صحنه ی کارزار می گیرند.

ساخت اصطلاحات در افکار عمومی

مسلم است که اصطلاحات از راه انواع رسانه ها رواج پیدا می کند و با تکرار به مرور زمان به موضوعی از امور مقبول فرهنگی درمی آید و با وجود بی اساس و تو خالی بودنش، توسعه می یابد؛ زیرا عامه ی مردم آنچه را می شنود، تحلیل و بررسی نمی کند، بلکه صحنه و ظاهر او را فریب می دهد و همین صحنه و ظاهر، اصطلاح رایج را تقویت خواهد کرد و در ذهن مردم آن را می پروراند. برای چنین عملیاتی چندین ابزار ضروری است:

۱- پذیرش صحنه از ناحیه ی انسانی بدون توجه به علت.

۲- تکرار سخن و متنوع سازی و منشعب ساختن آن به روشی زیرکانه در جهت اصطلاح مورد نظر.

۳- محکوم سازی رویداد به وسیله ی انجمن ها و مؤسسات و جناح های غیر رسمی و رسمی و رسانه ها و هنرمندان و غیره.

۴- رواج و تبلیغ اصطلاح به بهترین سبک برای کسی که صلح جو است.

۵- اقدام به بسیج علیه دشمنی معین و کوچک از جنبه ی اسمی؛ اما در اوج قدرت، و در این میان بی گناه کسی است که خود را از انتقام گرفتن از ما دست بکشد.

۶- عذرخواهی از جنایت هایی که غرب در حق تو در جنگ مرتکب می شود و کم نمایی آن در رسانه ها و آن را یک اشتباه فردی دانستن.

۷- تبلیغ و ترویج مستمر این امر که مقصر و مجرم اصلی همان کسی است که جنگ را شروع کرده و باید او بدون وقفه و درنگ بهای آن را بپردازد.

و بدین ترتیب چرخ و گرداب فریب ادامه می یابد تا وقتی که ما از دام اصطلاحات پرطنین به هوش بیاییم.

لازم به یادآوری است که عامه ی مردم تفاوت بین حالت عموی و جزئی را نمی تواند درک کند، به همین علت می توان او را فریب داد و از این راه او را به بازی گرفت و از راه زورگویی به وسیله ی رسانه ها از جنبه ی روانی، معیارها و ملاک ها را عوض کرد و حالت کلی را فردی و یا بالعکس برایش جلوه داد.

http://www.turkpress.co/node/11072

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا