اندیشهفقه معاصرمطالب جدیدمقالات

مفهوم فقه مقاصد و حرکت بسوی فقهی نو

مفهوم فقه مقاصد و حرکت بسوی فقهی نو

نویسنده : دکتر یوسف قرضاوی/ مترجم: محمد آزاد شافعی – رضا اسعدی

به مناسبت مراسم افتتاحیه‌ی سمینار مقاصد شریعت

بسم الله الرحمن الرحیم

همه‌ی شکر و ستایش را مخصوص خدا می‌دانیم و بر رسول خدا(ص) که پیشوا، الگو و معلم ماست و بر آل و اصحاب و پیروان او، سلام و درود می‌فرستیم.

«رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً »کهف/۱۰

«پروردگارا ! ما را از رحمت خود بهره‌مند، و راه نجاتی برایمان فراهم فرما .‏»

«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ‏»آل‌عمران/۸

«پروردگارا ! دلهای ما را ( از راه حق ) منحرف مگردان بعد از آن که ما را رهنمود نموده‌ای، و از جانب خود رحمتی به ما عطاء کن. بیگمان بخشایشگر توئی تو .‏»

اما بعد:

برادران! شما شایسته‌ی درود هستید و من به شیوه‌ی اسلامی به شما درود می‌گویم؛ پس سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد. بر من لازم است که به خاطر آغاز این کار مبارک و سودمند یعنی تأسیس «پژوهش‌سرای مقاصد شریعت» به شما تبریک بگویم. از خداوند خواستارم که با عنایت خویش، این طرح را سبب خیر و برکت برای رسالت اسلامی، شریعت اسلامی، امت اسلامی، فقه اسلامی و همه‌ی علما و دانشجویان این عرصه، قرار دهد.

بر من لازم است که به شما خوشامد بگویم و به خاطر حضور، مشارکت و توجه شما به این مسئله، از شما سپاسگزاری نمایم. هر چند می‌دانم در این زمینه زحمات و تلاش‌های فراوانی متحمل شده‌اید. می‌دانم که بر این کار مسئولیت‌ها و مشاکل فراوانی را تقبل کرده‌اید.

تشکری ویژه هم به بنیانگذار و بانی اصلی این طرح، دوست بزرگوارمان آقای احمد زکی یمنی که طراح این پروژه بوده و از چند سال پیش در فکر تکمیل آن است تقدیم می‌داریم. ایشان با شوق و رغبت و همت فراوان با من و برادر عزیزمان دکتر «محمد سلیم عوّا» در این رابطه سخن گفت و ایشان بر ایده‌ی خود مصرّ بود و آن را پیگیری می‌کرد تا اینکه به مرحله‌ی اجرا رسید و شکر خدا امروز میلاد آن را شاهد هستیم.

برادران، بنده در این سخن آغازین در رابطه با دو امر سخن می‌گویم:

اول: سخن از توجه ویژه‌ی خویش به موضوع «مقاصد شریعت» و اینکه این توجه چه وقت آغاز شده و چه وقت پایان می‌پذیرد.

دوم: سخن از معنای «فقه مقاصد شریعت».

  • توجه ویژه‌ی من به مقاصد شریعت

از مدتها پیش به مقاصد شریعت و ضرورت شناخت آن به اهمیت آن در شکل‌گیری ساختار عقلانی فقیهی که می‌خواهد در اقیانوس شرع غوطه‌ زند و مرواریدهای آن را برگیرد و نیز به اهمیت آن چه به فقیه کمک می‌کند تا به حکم صحیح نایل آید و به ظاهر نصوص جزئی اکتفا نکند تا به بی‌راهه رود و نسبت به خدا و رسول او دچار سوء تفاهم شود، ایمان دارم.

علت اعتقاد من به مقاصد شریعت، آن است که به حکمت خدای تعالی ایمان دارم و علاوه بر این، «حکیم» یکی از اسماء نیکوی خداست. این اسم در قرآن کریم، بیشتر از نود مرتبه تکرار شده است و خدای سبحان در هر خلقتی طبق حکمت عمل کرده است. بنابراین خداوند سبحان هیج جیزی را بیهوده و برای سرگرمی نیافریده است و در تشریع قوانین نیز کاملاً حکیمانه عمل کرده و لذا هیچ قانونی را بیهوده و عبث وضع ننموده است.

خداوند از جهانیان بی‌نیاز است و اگر امر و نهیی یا حلال و حرامی و یا قانونی را متوجه آنان گردانیده، بدان خاطر نیست که سود و زیانی در نتیجه‌ی آن، عایدش گردد، خداوند سبحان از همه‌ی جهانیان بی‌نیاز است و آنچه برای بندگان خود تشریع فرموده، فقط خیر و صلاح آنان در دنیا و عقبی را دربردارد و شر و فساد را در حال و آینده از زندگی و سرنوشت آن‌ها دفع می‌کند. به عبارتی دیگر، قوانین الهی تنها برای برآورده کردن مصالح مخلوقات در حال و آینده تشریع شده است اما تنها کسانی که بدین امر واقف‌اند به این موضوع پی می‌برند و افراد ناآگاه از آن بی‌خبرند.

موارد متعدی در رشد و استقرار این رویکرد در روان و عقل من نقش داشته است:

الف) تدبر در قرآن کریم، و استدلال‌های مختلف آن در عرصه‌ی جهان آفرینش و در عرصه‌ی امر و قانون و مترتب ساختن مسببات بر اسباب، معلولات بر علل و نتایج بر مقدمات. تا جایی که امام ابن قیم فرموده است: در بیشتر از هزار جای قرآن این مسئله مطرح شده است.[۱]

ب) جمع‌بندی احکام شریعت و توجه به نمونه‌های آرمانی آن، ارزشهای والا، اهداف نیکو و مصالح بنیادی موجود در مطاوی آن که مشتمل بر خیر دنیا و آخرت برای فرد و خانواده و جامعه و امت و همه‌ی انسانیت است.

ج) ژرفکاوی در تألیفات دانشمندانی که بیش از توجه به الفاظ و اشکال شریعت به مقاصد آن اهتمام ورزیده‌اند. مانند امام ابوعباس ابن تیمیه (۷۲۸ ه‍)، شاگردان ایشان امام ابن قیم (۷۵۱ه‍) در شرق، امام ابواسحاق شاطبی (۷۹۰) در غرب، امام ولی‌الله دهلوی در هند (۱۰۷۶ه‍)، امام محمد بن ابراهیم وزیر (متوفی ۸۴۰) در یمن و در عصر حاضر، عالمانی همچون علامه محمد رشید رضا (متوفی ۱۳۵۴ه‍).

د) همزیستی و هم‌اندیشی با دانشمندانی که معتقد به تفکر مقاصدی و منکر ظاهرنگری در فهم نصوص‌اند؛ همچون محمود شلتوت، محمد عبدالله دراز، محمد یوسف موسی، محمد مدنی، محمد ابوزهره، عبدالوهاب خلاف، علی خفیف، محمد مصطفی شلبی، علی حسب‌الله، مصطفی زید، مصطفی زرقاء، مصطفی سباعی، بهی خولی، محمد غزالی، سید سابق و دیگر علمای این عصر.

هر اندازه که به تحقیقات خویش عمق بیشتری می‌بخشیدم، وضوح و ژرفای این رهیافت نیز برایم بیشتر می‌شد و سخن ابن قیم در اعماق وجودم ریشه می‌دوانید که فرموده؛ مبنا و اساس شریعت بر مصلحت معاش و معاد بندگان استوار گشته است، و تمامی جنبه‌های شریعت، عین عدل و رحمت و مصلحت و حکمت است.

از آن پس بود که ایمان به «فقه مقاصد»، شروع به عرضه‌ی حاکمیت خویش بر تفکر و اجتهادات و ترجیحات من نمود و در کتابها، فتاوی، سخنرانیها و برنامه‌هایی که در شبکه‌های ماهواره‌ای و غیره برگزار می‌کردم، خود را نشان داد. روش من به تدریج برای مردم هویدا گشت و دوران برخورد خود را با روش حرفیون (= معنا گریزان) یعنی کسانی که به معانی بی‌توجه هستند آغاز نمود. این برخورد با شکلیون (= قالب گرایان) نیز پیش آمد؛ کسانی که جوهره‌ی مطالب دین را نادیده می‌گیرند و فقط به شکل بسنده می‌کنند و راهی به سوی حقیقت نمی‌پیمایند.

من در بعضی از نوشته‌های خویش، آنان را “ظاهری مسلکهای جدید” نامیده‌ام. اینان در برابر ظاهریه‌ی قدیم، جمد و توقف در برابر ظواهر و انکار حکم و مقاصد و قیاسِ صحیح را به عنوان ویژگی خاص خود دارا هستند، هر چند که از دانش و تبحّر ظاهریه‌ی (قدیم) مخصوصاً در زمینه‌ی شناخت نصوص و احادیث و آثار برخوردار نیستند.

برخورد نوع تفکر و منهج من با لائیک‌های لیبرال و مارکسیست و با انسانهای واگرا و بی‌قید نیز از قدیم آغاز شده است، زیرا آنان هر چه را به اسلام بگراید مردود می‌دانند؛ قبله‌ی آنان با قبله‌ی اسلام، اهداف آنان با اهداف اسلام، مفاهیم آنان با مفاهیم اسلام و الگوهای آنان با الگوهای اسلامی کاملاً متمایز است.

و جای تعجب نیست که عناصر تندرو و افراطی‌هایی که با نام دین سخن می‌گشایند و بی‌قید و بندهای از همه جا گسیخته‌ای که با منطق دین سر ناسازگاری دارند در برابر من موضع بگیرند.

کسی که کتابهای فقهی بنده را مطالعه نماید، در می‌یابد که اهتمام بنده به مقاصد و اهداف شرعی در پرتو سخن گفتن مستقیم و بی‌شائبه درباره‌ی آن مقاصد، در موارد مختلفی متبلور می‌شود، مانند کتاب‌های زیر:

  • المدخل لدراسه الشریعه الاسلامیه.
  • کیف نتعامل مع القرآن العظیم. فهم صحیح قرآن – نشر احسان.
  • کیف نتعامل مع السنه النبویه. فهم صحیح سنت- نشر احسان.
  • السیاسه الشرعیه فی ضوء نصوص الشریعه و مقاصدها.
  • شریعه الاسلام صالحه للتطبیق فی کل زمان و مکان.
  • تیسیر الفقه فی ضوء القرآن و السنه.
  • مدخل لمعرفه الاسلام.
  • فی فقه الاولویات. شناخت اولویت‌ها – نشر احسان.
  • فی فقه الاقلیات.
  • فی فقه الدوله فی الاسلام. فقه سیاسی – نشر احسان.

بدین ترتیب، خواننده‌ی کتابهای من متوجه می‌شود که یه مقاصد، حکمتها و علل احکام توجه ویژه کرده‌ام و این مساله در اجتهادات، ترجیحها و گزینش احکام توسط من مشهود است.

در این زمینه راه را با کتاب “حلال و حرام” آغاز نمودم؛ با “فقه الزکاه” و “فتاوی معاصره” ادامه دادم؛ تا اینکه به سلسله کتابهای “تیسیر الفقه فی ضوء القرآن و السنه” رسیدم.

   به سوی فقهی نو

از زمانی که خورشید بیداری اسلامی در دهه‌ی اخیر قرن گذشته (قرن بیستم) طلوع کرد، و از همان زمانی که بنده به جهت‌دهی به روند حرکت بیداری اسلامی و محکم‌سازی گامهای آن بر منهج صحیح اسلامی یعنی منهج وسطیت و اعتدال، اهتمام ورزیدم خواستار برپایی ساختار این بیداری و تثبیت ستونهای آن بر اساس “فقهی جدید” شدم، فقهی که بتواند هدف را برای آن روشن گرداند و راه را برایش مشخص نماید و رویکرد را برای آن نمایان سازد تا مسئولیتش به تشویش نرود و در عرصه‌ی فهم دین یا درک دنیا، نقص و کاستی بر آن عارض نگردد.

قبلاً یادآور شدم که این نوع فقه بر چند شعبه‌ی خاص استوار است:

الف- فقه السنن (سنن جاری خدا در جهان آفرینش و جامعه‌ی انسانی).

ب- فقه المقاصد (یعنی مقاصد شریعت و اهداف مورد نظر آن از احکام جزئی شریعت).

ج- فقه المآلات (که عبارتست از آثار و نتایجی که مترتب بر احکام جزئی است).

د- فقه الموازنات (سنجش بایدها و نبایدها، یا سنجش میان مصالح و مفاسد، میان مصالح به نسبت یکدیگر یا مفاسد به نسبت یکدیگر و یا به هنگام تعارض، سنجش میان مصالح و مفاسد).

ه‍- فقه الاولویات (مقصودم این است که هر تکلیف شرعی در جایگاه و منزلت خاصش قرار گیرد؛ امور بزرگ، تحقیر نشود، مسائل ریز بزرگ نگردد. آنچه حق تقدم دارد به تأخیر نیافتد و آنچه شایسته‌ی به تعویق افتادن است در اولویت قرار نگیرد).

و- فقه الاختلاف؛ آنجا که نظرات متعدد و اجتهادات متفاوت است، سینه‌ها به آن خاطر تنگ نگردد. در این مجال قواعد علمی و اخلاقی ویژه‌ای وجود دارد که تنظیم کننده‌ی این اختلاف است و مراعات آن قوانین الزامی است.

فقه مقاصد : بنده معتقدم که “فقه مقاصد” رأس همه‌ی این ابعاد فقهی است. زیرا هدف از فقه مقاصد در حقیقت همان کنکاش در معانی، اسرار و حکمتهایی است که نصوص در ضمن خود دارند و هدف از آن پرهیز از جمود در برخورد با ظاهر و الفاظ نصوص و نیز پرهیز از بی‌توجهی به ماورای آنهاست. و اگر با دید عمیق‌تر و دامنه‌ای وسیع‌تر به فقه مقاصد بنگریم، خواهیم دید که همه‌ی انواع فقه موردنظر را در خود جای داده است.

به همین خاطر بر این باورم، اکنون که در این همایش باب سخن از “مقاصد” را گشوده‌ایم بدان معنی نیست که انواع دیگر فقه را نادیده انگاشته‌ایم، بلکه چنین می‌پندارم که همه‌ی آن انواع نیز به “دلالت تمّن” و “التزام” داخل در موضوع مورد بحث هستند.[۲] اگر چه به دلالت مطابقت نباشد.

بر این اساس امیدوارم آن انجمنی که امروز قصد تشکیل آن را داریم و به “انجمن مقاصد شریعت” نامبردار است، همان را انجمن فقه مورد نظر – با در نظر گرفتن شعبه‌های آن – بدانیم و موضوعات متعدد آن مورد توجه انجمن قرار گرفته و در متن اهداف آن گنجانده شود.

از خداوند متعال می‌خواهم که ما را هدف مطلوبمان برساند و توفیق دهد که بتوانیم وسائل و ابزار راهگشا را به کار گیریم و پاداش نیکو دهد، به برادر ما، شیخ زکی یمنی و همه‌ی شرکت کنندگان، همانگونه که به کارکنان صداقت‌پیشه بهترین اجر را عنایت می‌کند.

——————————–

منبع : پژوهشی در باب مقاصد شریعت (کندوکاوی میان مقاصد کلی و نصوص جزئی)/مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی/ مترجم: محمد آزاد شافعی – رضا اسعدی/ ناشر: نشر احسان/۱۳۹۲

[۱] نگا: ابن قیم، “الداء و الدواء”، ص۲۰، چاپخانه‌ی المودنی، با تحقیق محمد محی‌الدین عبدالحمید.

[۲] دلالت الفاظ بر معانی سه‌گونه‌اند: الف- دلالت مطابقت: در صورتی است که لفظ بر تمام معنایی که برای آن قرار داده‌اند لالت کند، مانند لفظ «خانه» در جمله‌ی زیر: «خانه‌ی من بالای شهر است»

ب- دلالت تضمن: در صورتی که لفظ بر جزئی از آن معنا دلالت کند، مانند لفظ «خانه» در این جمله: من در خانه مطالعه کردم. یعنی در بخشی از خانه.

ج- دلالت التزام: در صورتی است که لفظ بر چیزی دلالت کند که خارج از معنای اصلی اما ملازم آن باشد. مانند لفظ «خانه» در این جمله: خانه‌ی من به میهمان بسیار احترام می‌گذارد. که منظور اهل خانه است. «مترجم»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا