تاریخمحمّد رسول اللهمطالب جدید

توجه به کرامت انسان در جنگ های زمان پیامبر

توجه به کرامت انسان در جنگ های زمان پیامبر
ایهاب کمال احمد / ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد

حفظ جان و مراقبت از حیات بشری از مقاصد پنجگانه ی شریعت اسلامی است؛ چرا که احکام و قوانین آن برمحور حمایت و حفظ پنج امر می چرخد و این امر پایه و اساس تمام احکام فرعی است و اصطلاحاً ضرورت های پنجگانه نامیده می شود وعبارتند از: حفظ دینٰ، حفظ نفس، حفظ مالٰ، حفظ آبرو و حفظ عقل.

به خاطر کرامت و حق ادامه ی حیات و حفظ جان انسان؛ شریعت اسلامیٰ حرمت حیات انسانی و حفظ این حرمت و عدم تعرض و تجاوز به آن را با قتل یا چیزهای دیگر به رسمیت شناخته است. اسلام تجاوز به حقوق انسان و کشتن او را به ناحق حرام نموده و آن را نه تنها جنایتی هدف دار نسبت به همه ی انسان ها شمرده است؛ بلکه حفظ حرمت را نعمتی برای انسانیت به شمار می آورد.

خدای متعال برای تثبیت و توضیح این مفهوم می فرماید: ﴿ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا ﴾ [المائده: ۳۲].« هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه ی انسان ها را کشته است.»

در آیه ای دیگر خدای بلند مرتبه می فرماید: ﴿ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ﴾ [الأنعام: ۱۵۱].« کسی را بدون حق نکشید که خداوند آن را حرام کرده است.»
همچنین اسلام حفظ نفس را با تحریم خودکشی عملی می سازد؛ بر همین اساس، خودکشی در شریعت اسلامی مانند کشتن دیگران،بزرگترین گناه و جنایت به شمار می آید؛ همچنان که خدای والامقام می فرماید:﴿ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا ﴾ [النساء: ۲۹].« و خودکشی نکید و خون همدیگر را نریزید. بی گمان خداوند، نسبت به شما مهربان بوده ( و خواهد بود).»
و نیز می فرماید: ﴿ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ ﴾ [البقره: ۱۹۵].«خود را با دست خویش به هلاکت نیفکنید.»

اسلام، حدود و دیه و خون بها را به خاطر احترام نفس و محافظت از آن و دور شدن از فکر انتقام یا تجاوز یا هر جنایتی از این نوع، وضع کرده است؛ همچنین بذر عدالت و حب قصاص را در میان مردم می کارد.

این احکام از جنبه ی حمایت از نفس بشری چه بزرگ و کامل هستند؛ احکامی که شریعت اسلامی آن را بیش از ۱۴۰۰ سال پیش وضع نمود! در حالی که جامعه ی جهانی نتوانسته است که کشتار صدها بلکه هزاران نفر از بشر را مگر در سال ۱۹۴۸،جنایت به شمار آورد؛ زمانی که به واسطه ی مجمع عمومی سازمان ملل متحده تصویب کرد که نسل کشی جامعه ی بشری جنایتی نابخشودنی و کیفری است؛ هر چند که چنین مصوبه هایی از جنبه ی واقعی و عملی عینیت پیدا نکرده است؛ بر خلاف شریعت اسلامی که از جنبه ی نصوص و در سطح اجرای عملی و واقعی بر هر قانون دیگری برتری دارد.
برای نمونه؛ شریعت اسلامی برای قتل عمدی، قصاص از قاتل را واجب کرده است و به ولی مقتول پس از صدور حکم قاضی برای اعدام قاتلٰ، اجازه ی قصاص و اجرای حکم را داده است؛ اما جایز نمی داند که آنان غیر از قاتلٰ کسی دیگر را بکشند؛ بر خلاف رسم و آیینی که پیش از اسلام بر اساس اصل انتقام جویی جریان داشت. خدای متعال با این فرموده براین موضوع تاکید می فرماید : ﴿ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ﴾ [الأنعام: ۱۵۱]. « کسی را بدون حق نکشید که خداوند آن را حرام کرده است.»

مفهوم این آیه آن است که قتل هیچ کسی جز قاتل و تجاوز و تعرض به غیر قاتل و پرتاب آتش خون خواهی و انتقام به سوی بی گناهانی که جنایتی مرتکب نشده اند و به جنایتکاران کمک ننموده اند، جایز نیست.
شریعت اسلامی حق قصاص را در حق نفس برای تحقق معانی عدالت و اصلاح احساسات انتقام خواهی و حفظ نفس بشری ضمانت کرده است؛ چرا که وضع قانون قصاص از بهانه جویی ها و راه های کشتن دیگران جلوگیری می کند و افسار خون خواهی و انتقام را که منجر به جنایت ها وتجاوزبه حقوق دیگران می شودٰ،مهار می کند.

خدای متعال می فرماید: ﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى ﴾ [البقره: ۱۷۸].« ای کسانی که ایمان آورده اید، در باره ی کشتگان، قصاص بر شما فرض شده است.» سپس می فرماید: ﴿ وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ ﴾ [البقره: ۱۷۹]« ای صاحبان خرد برای شما در قصاص، حیات و زندگی است.» این قصاص، عام و بدون استثنا بر همگی اجرا می شود.

و بیان می فرماید که در این قصاص، حیات مردم نهفته است؛ زیرا چنین امری موجب حفظ حیات بشری می گردد و مانع و سپری را در برابر تجاوزهای پی در پی ایجاد می کند. خدای متعال در این باره می فرماید: ﴿ وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ﴾ [المائده: ۴۵].« و در آن ( کتاب آسمانی، تورات نام) مقرر داشتیم که انسان در برابر انسان ( کشته می شود ) و چشم در برابر چشم ( کور می شود ) و بینی در برابر بینی ( قطع می شود) و گوش در برابر گوش ( بریده می شود ) و دندان در برابر دندان ( کشیده می شود ) و جراحت ها قصاص دارد.»
پس هر کس انسانی را بکشد؛ کشته می شود و هر کس چشمی را کور کند، چشمش کور خواهد شد و هر کس بینی را ببردٰ بینی اش بریده خواهد شد و هر کس دندان دیگران را بشکند، دندانش شکسته خواهد شد.

قتاده از حسن و او از سمره روایت می کند که پیامبر ( ص ) فرمود: ((مَن قتَل عبْدَه قتلْناه، ومَن جدَع عبْدَه جدَعْناه))[۱].« هر کس برده اش را بکشد او را خواهیم کشت، و هر کس بینی برده اش را قطع کند، بینی اش را خواهیم برید.»
و در روایتی دیگر رسول خدا ( ص ) فرمود: ((مَن خصى عبده خصَیناه))[۲].« هر کس برده اش را اخته کند، او را اخته خواهیم کرد.»

قتاده از انس ( رض ) روایت می کند که یک یهودی سر کنیزی را بین دو سنگ کوبید، گفته شد: چه کسی این کار را با تو کرد؟ آیا فلانی؟ آیا فلانی؟ تا این که نام آن یهودی برده شد و آن کنیز با سرش اشاره کرد، پس یهودی را گرفتند و او اعتراف کرد، پیامبر ( ص ) دستور قصاص داد و سرش را به آن دو سنگ کوبیدند.[۳]

از انس ( رض ) روایت شده که ربَیّع – دختر نضر- دندان پیشین کنیزی را شکست، پس دیه خواستند و درخواست گذشت کردند اما آنها نپذیرفتند،پس نزد پیامبر(ص) آمدند و ایشان هم به آنها دستور قصاص داد. انس بن نضر گفت: ای رسول خدا (ص) آیا دندان رْبَیِّع شکسته شود؟ نه سوگند به کسی که تو را به حق فرستاد، دندانش شکسته نشود، پس پیامبر(ص) فرمود: « ای انس، آنچه خدا فرض کرده، قصاص است.» پس قوم راضی شدند و گذشت کردند. سپس پیامبر(ص) فرمود: ((إن من عباد الله مَن لو أقسم على الله لأبرَّه))[۴].«از میان بندگان خدا کسانی هستند که اگر به خدا سوگند یاد کنند، خدا خواسته ی آنان را اجابت خواهد کرد.»

رسول خدا(ص) از کشتن هم پیمان غیر مسلمان نهی کرده است و این اقدام را جنایتی به شمار می آورد که کیفرسختی دارد؛ از عبدالله بن عمر روایت شده که پیامبر ( ص ) فرمود: ((مَن قتل نفسًا معاهدًا لم یَرَحْ رائحه الجنه، وإن ریحها لیوجد من مسیره أربعین عامًا))[۵].« هرکس هم پیمانی را بکشدٰ، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید؛ گرچه بوی آن از فاصله ی چهل سال به مشام می رسد.»

از بخش های شگفت انگیز سیره ی نبوی در این خصوص، این است که سهیل بن عمرو در جنگ بدر به اسارت درآمد. او سخنرانی بلیغ بود؛ از این رو عمر بن الخطاب(رض) به رسول خدا (ص) گفت: دندان های پیشین پایینش را بکش تا زبانش بیرون آورده شود، با این کار هرگز در هیچ جایی علیه تو برنمی خیزد، پس پیامبر(ص) فرمود: ((لا أمثِّل به فیُمثِّل الله بی ولو کنتُ نبیًّا، ولعله یقوم مقامًا لا تکرهه))[۶].« او را ناقص العضو نخواهم کرد؛ زیرا خدا با من چنین خواهد کرد هرچند پیامبر باشم و شاید او در جایی برای سخنرانی برخیزد و تو از آن بدت نیاید.»

شریعت اسلامی نه تنها به جان انسان پس از تولدش برای زندگی اهمیت می دهد؛ بلکه حتی به جنین در شکم مادرش و پیش از ولادتش به عنوان انسان و به خاطر احترام به آدم بودنش اهمیت داده است،آنگاه که مادرش در برابر اذیت و آزار یا کتکی قرار می گیرد که موجب مرگ جنین در شکمش می گردد.
از ابوهریره (زض) روایت شده که زنی از قبیله ی هذیل به طرف زنی دیگر چیزی را پرتاب نمود، پس آن زن سقط جنین کرد؛ از این رو رسول خدا (ص) در این مورد به آزادی یک برده یا کنیزی حکم کرد[۷].

این حدیث پیامبر خدا (ص) دلیلی بر آن است که وقتی جنین بر اثر جنایت بمیرد، به طور کلی غره یا آزادی برده واجب است، خواه از مادرش جدا گردد و به صورت مرده بیرون بیاید یا در شکمش بمیرد، اما اگر زنده به دنیا بیاید،سپس بمیرد، در آن دیه ی کامل وجود دارد.
بر اساس آنچه گفته شد، حیات نفس انسانی در اسلام، کاملاً مصونیت دارد و تعرّض و تجاوز به آن با کشتن یا زخمی کردن یا به هر نوع از انواع تجاوز؛ خواه تجاوز به بدن یا به جان یا احساساتش یا تحقیر یا کاستن ارزش انسانیش باشدٰ، جایز نیست.
شریعت اسلامی مجموعه ای از احکام کیفرها را مانند ضمانات وضع نموده است تا عدم تجاوز به حیات انسان را تضمین نماید و انسان بتواند فعالیت خود را با آزادی کامل بدون مانع یا ضرر به انجام رساند.

اسلام نه تنها نفس بشری را در همه ی مراحل زندگی وقبل از ولادتش بزرگ داشته است؛ بلکه این بزرگداشت پس از مرگ نیز ادامه می یابد؛ چرا که شریعت اسلامی به دفن اجساد مردگان بعد از مرگشان دستور می دهد. عمر بن یعلی بن مره از پدرش روایت می کند که گفت: بارها با پیامبر‌(ص) مسافرت کرده ام و هیچ وقت او را ندیده ام که لاشه ی انسانی را ببیند و دستور دفنش را ندهد و او سوال نمی کرد که آیا مرده، مسلمان است یا کافر.[۸]

به همین علت پیامبر (ص) در جنگ بدر یارانش را دستور داد که به دفن لاشه های کشته شدگان مشرکین قریش در قلیب – چاهی سرباز و بی مالک – بپردازند.
از ام المؤمنین عائشه (رض) روایت شده که فرمود:رسول خدا‌(ص) دستور داد که کشته شدگان در چاه قلیب انداخته شوند، از میان آنها تنها «امیه بن خلف» به درون چاه انداخته نشد؛چون او در زره خود چنان باد کرده بود که زره را پوشانده بود، از این رو، یاران پیامبر به سویش رفتند و او را حرکت دادند تا این که زره از بدنش جدا شد، سپس او را در گودالی گذاشتند و آن اندازه خاک و سنگ بر او ریختند تا این که او را پنهان کرد. [۹]

یکی دیگر از نشانه های بزرگداشت حیات نفس بشری بعد از مرگش این است که از مثله کردن اجساد کشته شدگان و بازی با آنها و زشت و عیب دار نمودنشان نهی شده است. سلیمان بن بریده از پدرش روایت می کند که گفت: هرگاه رسول خدا (ص) فرمانده ی لشکری را به جایی می فرستاد در مورد خودش به او توصیه می کرد که تقوای خدا داشته باشد و در مورد مسلمانانی که با او بودند خیر و خوبی آنها را در نظر بگیرد و می فرمود: ((اغزوا بسم الله، فی سبیل الله، قاتِلوا مَن کفَرَ بالله، اغزوا ولا تغلُّوا، ولا تغدروا، ولا تمثِّلوا، ولا تقتلوا ولیدًا))[۱۰]. « به نام خدا و در راه خدا بجنگید، با کسانی که به خدا کفر می ورزند بجنگید، بجنگید؛ اما به غلّ و زنجیر نکشانید و پیمان شکنی و خیانت و مثله نکنید و نوزادان را نکشید.»

ترمذی می گوید: حدیث « بریره » حدیثی حسن و صحیح است و اهل علم، مثله را نمی پسندند و از آن متنفرند[۱۱].
از انس روایت شده که گفت: « رسول خدا (ص) در خطبه ی خویش به صدقه دادن تشویق می کرد و از مثله کردن نهی می فرمود.»[۱۲] شیخ الإسلام ابن تیمیه می گوید: مثله کردن به هنگام کشتن جز در حالت قصاص جایز نیست. عمران بن حصین(رض) گفته است: رسول خدا (ص) در هر خطبه ای که برای ما می خواند ما را به صدقه دادن فرمان می داد و ما را از مثله کردن بازمی داشت.»

حتی اگر زمانی با کافران جنگیده باشیم، بعد از کشتنشان آنها را مثله نمی کنیم و گوشها و بینی هایشان را نمی بریم و شکم هایشان را نمی شکافیم؛ مگر این که آنها با ما چنین کرده باشندٰ که در این صورت با آنها چنین خواهیم کرد؛ اما ترک آن بهتر است؛ همچنان که خدای متعال می فرماید: ﴿ وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ * وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ ﴾ [النحل: ۱۲۶، ۱۲۷].«هرگاه خواستید مجازات کنید تنها به اندازه ای مجازات کنید که در باره ی شما روا داشته شده است و اگر شکیبایی پیشه ساختید حتما شکیبایی برای شکیبایان بهتر خواهد بود. و شکیبایی کن و شکیبایی تو جز در پرتو توفیق یزدان میسر نیست.»
گفته می شود که این آیه زمانی نازل شد که مشرکان، حمزه (رض) و شهدای دیگر غزوه ی احد را مثله کردند، پس پیامبر (ص) فرمود: « اگر خدا مرا بر آنان پیروز گرداند حتماً دو برابر مشرکانٰ آنها را مثله خواهم کرد.»، اما وقتی این آیه نازل شد، پیامبر (ص) فرمود: « بلکه صبر خواهیم کرد.»[۱۳]

یک مقطع عجیب دیگر از سیره ی رسول خدا (ص) که نشانه ی احترام اسلام به نفس بشر، پس از مرگ است، نمونه ی زیر می باشد:
از قیس بن سعد و سهل بن حُنیف روایت شده که آن دو بزرگوار در قادسیه بودند، پس جنازه ای از کنار ایشان گذشت و آنها برخاستند، به آنها گفته شد: این جنازه از اهل ذمه ( اهل کتاب ) بود؟ آنها گفتند: جنازه ای از کنار رسول خدا (ص) گذشت، پس برخاست، به او عرض شد: این جنازه ی یک یهودی بود؟ پیامبر (ص) فرمودند: « مگر او یک انسان نیست؟!» [۱۴]

بدین ترتیب می بینیم که نه فقط اسلام به نفس بشری و نسبت به نوع انسان در همه ی مراحل زندگیش احترام گذاشته است؛ بلکه پس از مرگ نیز به او ارج می نهد و احکامی را وضع نموده که کرامت و ترقی و فضیلتش را حفظ می کند؛ خدای عزّ و جلّ می فرماید: ﴿ وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً ﴾ [الإسراء: ۷۰].«ما آدمیزادگان را ( با اعطای عقل، اراده، اختیار، نیروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست و غیره) گرامی داشته ایم و آنان را در خشکی و دریا حمل کرده ایم، و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان نموده ایم و بر بسیاری از آفریدگان خود کاملاً برتریشان داده ایم.»
[۱] تخریخ ازأحمد (۱۹۲۴۵)،وأبو داود (۳۹۱۴)، وترمذی (۱۳۳۴)،ونسائی (۴۶۵۵)، و حاکم (۸۰۹۸) وگفته است: این روایت بر اساس شرط بخاری صحیح است وذهبی با او موافق است.
[۲] مطابق لفظ أبی داود، ونسائی (۴۶۷۳).
[۳] بخاری (۲۲۳۶)، ومسلم (۳۱۶۵).
[۴] بخاری (۲۵۰۴)، ومسلم (۳۵۲۳).
[۵] بخاری (۶۴۰۳).
[۶] سیره ابن هشام (۲ / ۶۲۹)، ونگاه کن به: نصب الرایه (۳ / ۱۲۰).
[۷] بخاری (۶۳۹۵)، ومسلم (۳۱۸۳).
[۸] تخریج از حاکم (۱۳۷۴)، وگفته است : بر اساس شرط مسلم صحیح است.
[۹] تخریج از أحمد (۲۵۱۵۷).
[۱۰] مسلم (۳۲۶۱).
[۱۱] سنن الترمذی (۱۳۲۸).
[۱۲] بخاری (۳۸۷۱).
[۱۳] السیاسه الشرعیه (ص: ۱۰۵).
[۱۴] بخاری (۱۲۲۹)، ومسلم (۱۵۹۶).
http://www.alukah.net/sharia/0/89949/#ixzz3nBtPPX13

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا