كردستان

جمعیت « ژ.ک » در کرمانشاه


جمعیت«ژ.ک» در کرمانشاه

چکیده:نوشته حاضر به «جمعیت ژ.ک»از اولین تشکل های سیاسی کردستان، و فعالیت های آن در کرمانشاه اوایل دهه بیست پرداخته است، و سعی بر آن داشته که هر چند مختصر تلاش و فعالیت های این جماعت و شاخه کرمانشاه آن را در این منطقه از کردستان نشان دهد. بدین منظور به افراد عضو و نحوه فعالیت، ارتباط و سرانجام کار آنها، اشاره گردیده است.

ورود قوای متفقین به ایران در سال ۱۳۲۰ و واداشتن رضا شاه پهلوی به استعفا از سلطنت که منجر به خروج او از ایران و قبول تبعید و دوری از کشور گردید، و به دوران چندین ساله از اختناق و استبداد در ایرانپایان بخشید و در این میان کردستان نیز که به شیوه شدیدتری تحت ست قرار گرفته بود، رهائی از حاکمیت جبارانه پهلوی را تجربه کرد، چیزی که تا پیش از آن زمان حتی تصورش هم امکان پذیر نبود. در حکومت قدر قدرتی رضا شاه، سران عشایر کردستان عموما" در زندان­های تهران و اصهان در بند بوده و آن عده از ایشان که ظاهرا" ا زشز زندان رسته بودند، به دستور امیران سنگدلی همانند سپهبد امیر احمدی در شهرها به صورت تبعید گرفتار آمده و از خانه و کاشانه خویش دور کشته و مال و منال نیز سرگشته و بی سرپرست رها شده بودند.

استقرار قوای وتفقین د رنقاط گوناگون کشور و تقسم آن به دو منطقه­ی نفوذ انگلیس و شوروی و فروپاشی ارتش و نیروهای انتظامی که بهه دنبال جلع سلاح پادگان ها و کلانترها به وقوع پیوست و درج مقالات انتقادی از دوران حکومت رضاه شاه در نشریات، در واقع یک تابو شکنی به شمار آمده و مردم به شهامت و جسارتی دست یافتندکه آزادانه به انتقاد و اظهار عقیده خویش بپردازند.

همزمان با تغییر اوضاع سیاسی در کشور، درهای زندان­ها گشوده شد و زندانیان و تبعیدی­ها به منازل خود بازگشتند. در کردستان پوشش محلی که به دستور شاه مخلوع ممنوع شده بود مجددا" احیا گردید و اسلحه های پنهان شده در زیر خاک بیرون کشیده شد و عشایر مسلح گردیدند. در همان روزها بسیاری از نخبگان و روشن فکران کردستان از این تغیر و تحولات و دگرگونی اوضاع د رکشور به وجد آمده و فکر بهره­برداری صحیح و سروسامان بخشیدن به اوضاع حاصله بودند به گونه­ای منافع و مصالح عامه مردم و منطقه را تأمین نماید. آنان با بهره گرفتن از آزادی به دست آمده به فکر چاره­ای به قصد رهایی مردم از یوغ استبداد شاهان و دست یافتن به وحدت و یگانگی اقشار جامعه بودند، که آن را در تأسیس و سازمان دادن یک نشکل سیاسی و حزبی می دانستند. حزب یا جمعیتی که بتواند همگان را  گرد خود جمع نماید و از اختلاف و تفرقه جلوگیری نموده و مردم را در تعین سرنوشتشان مشارکت دهد.

نویسنده این نوشته در سال ۶_ ۱۳۶۴ با چندین تن از معمرین کرد مهابادی که در دهه­ی بیست شمسی فعالیت های سیاسی داشته­اند گفت گوهایی انجام داده­ام، به قصد آگاهی از اوضاع آن منطقه از کردستان و چگونگی شکل گیری جمعیت «ژ.ک» که عموما" به اسامی زیر اشاره داشته و آنان را از بانیان این تشکل سیاسی کردستان معرفی می کردند؛ عبدالرحمن ذبیحی، حسین فروهر، رحمان حلوی، قادر مدرسی، صدیق حیدری، احمد علمی و عزیز زندی. آنگونه که مصاحبه شوندگان عنوان می داشتند افراد فوق الذکر سرانجام پس از ماهها نشست و گفتگو های سری و محرمانه، به توافق می رسند که جمعیتی به نام ( کطمه­ه­ی ژیانه­و­ه­ی کورد) تأسیس نمایند که اختصارا" ان را جمعیت «ژ.ک» نام نهادند. بی گمان انتخاب این نام خود بیانگر این واقعیت است که بانیان و مؤسسان تشکل سیاسی و ملی مزبور در واقع درپی یافتن حیات نو و سرانجام سرو ساما بخشیدن به اوضاع سیاسی و اجتماعی کردستان بوده اند. جمعیت «ژ.ک» دارای هسته ای سه نفره بوده  و در واقع در هر هسته تنها سه نفر همدیگر را می شناخته اند و به این ترتیب ارتباط عمومی بین کلیه اعضا به وجود نیامده که صورت لو رفتن یک هسته، امکان شناسایی و دستگیری دیگر اعضا مقدور نبوده است.

به این ترتیب در روز ۲۵ مرداد ماه در سال ۱۳۲۱ در شهر مهاباد افراد زیر جمعیتی به نام «کطمه­ه­ی ژیانه­و­ه­ی کورد» تشکیل می دهند: حسین فروهر، عبدالرحمان ذبیحی، عزیز زندی، محمد یاهو، قادر مدرسی، عبدالرحمان امامی،قاسم قادری قاضی، صدیق حیدری، رحمان حلوی، عبدالرحمان داودی، محمد امین شرفی، احمد علمی، عبدالرحمان کیانی، محمد سلیمی و محمد نانوازاده. جمعیت مزبور در اندک مدتی در مهاباد و سپس دیگر مناطق کردستان تشکیل یافت، که آن نیز دلیلی بر میل و رغبت مردم به تغییر وضع سیاسی و اجتماعی خویش بوده به نحوی که بتواند در تعین سرنوشت خویش مشارکت داشته باشند.

در سنندج و کرمانشاه نیز اندیشمندان و روشنفکران کرد با خوشحالی از خبر تأسیس جمعیت«ژ.ک» و در کرمانشاه فردی به نام محمد سعید حافدی از خانواده قزلجی مهاباد که دادیار یکی از شعبات دادگستری آن شهر بود در صدد گرد آوری اعضا جهت راه اندازی شاخه­ ی «ژ.ک» در کرمانشاه گردید. از طرف دیگر سید محمدطاهر سید زاده هاشمی هم در همان ایام در بانک کشاورزی کرمانشاه استخدام شده بود که این دو به همراه چند تن دیگر از کردهای اهل قلم که دارای طبع شعر نیز بودند روزهای جمعه د رمنزل سلیمان بهرامی کمانگیر که رئس دایره­ی مستقلات اداره دارائی کرمانشاه بود گرد هم آمدند و چند ساعتی را به بحث و گفت و گو و شعر خوانی می پرداختند.

درهمان جلسات، حافدی قصد خود را دائر بر راه اندازی شاخه جمعیت «ژ.ک» کرمانشاه به آگاهی اعضا رسانده و آنگونه که این جانب از مرحومان سلیمان بهرامی کمانگیر، محمود محدود، سید محمد طاهر سید زاده هاشمی و سید محمد مسعودی شنیده ام افراد ذیل عضویت «ژ.ک» را پذیرفته اند: محمد سعید حافدی قزلجی، محمد طاهر سید زاده هاشمی، سلیمان بهرامی کمانگیر، محمود محدود،عبدالله مدبر، سید محمود مسعودی، ابراهین نادری، یدالله رضایی، عبدالسلام معتمدی، احمد لطفی، غلامرضا اعظمی و حسین شیرزاد که توانسته اند چهار هسته سه نفره تشکیل دهند.

سید مسعود محمودی رابط تشکیلات کرمانشاه با جمعیت مرکز در مهاباد بوده و به طوری که خود اظهار می داشت هر سال دو بار به مهاباد اعزام می گردید و در چند روزی که در آن جا اقامت می داشته در جلساتی با حضور مسؤلان و اعضا بلند پایه جمعیت شرکت کرده و پس از آگاهی از نظریات آنها و گرفت دستورات لازم به کرمانشاه باز می­گشته و اعضا را در جریان امر قرار می داده است.

سال ۱۳۲۲ محمد طاهر سید زاده هاشمی از خدمت در بانک کشاورزی استعفا داده و به روستای دولت آباد واقع در روانسر مراجعت می نماید و به همین سب به ندرت در جلسات هفتگی کرمانشاه مشارکت داشته است. عبدالسلام معتمدی که کارمند دارائی بوده در سال۱۳۲۳ به شهرستان سنقر و کلیایی منتقل می­گردد، یدالله رضایی و غلامرضا اعظمی و حسین شیرزاد به علت مشغله شخصی از شرکت در جلسات هفتگی خودداری می­نمایند، و ابراهیم نادری و محمود محدود هم در سال۱۳۲۴ به مهاباد می روند و رسما" عضویت حزب تازه تأسیس دمکرات ایران را که به دستور قاضی محمد به جای جمعیت «ژ.ک» اعلام گردیده بود می پذیرند.

عبدالله مدبر عضو مسن این جمع که ساکن سنندج بوده هر دو ماه یکبار در جلسات شرکت می­کرده و پس از عزیمت افراد فوق، نامبرده هم از شرکت در جلسات خودداری می نماید. به این ترتیب تنها چها رنفر باقی می مانند که در نتیجه این تغیر و تحول جلسات هفتگی خود را به جلسات فرهنگی تغییرنام داده و اعضای دیگر به آن افزوده می شوند که عموما" اهل قلم و شاعر بوده اند که ادارات گوناگون کرمانشاه اشتغال داشته و از دیگر مناطق کرد نشین به آن شهر انتقال یافته بودند.

در این جلسات مجله­ی «گلاویژ» که در بغداد توسط مرحومان  علاءالدین سجادی و ابراهیم احمد چاپ می­گردید و به سابقه دوستی و مودتی که مرحوم سلیمان بهرامی کمانگیر داشته اند و از طریق پست به نشانی کرمانشاه اداره دارائی برای نامبرده ارسال می داشته اند، به نظر شرکت گنندگان می­رسده و حول و حوش مطالب مندرج در آن نشریه به بحث و گفت و گو پرداخته اند و شاعران، اشعار سروده خویش را قرئت می کرده اند.

در اواسط بهار سال ۱۳۲۶ شمسی یکی از افسران شهربانی کرمانشاه که در اداره آگاهی اشتغال داشته و همسایه سلیمان بهرامی کمانگیر بوده نامبرده را از صدور دستورات محرمانه­ای در مورد بازرسی منزل ایشان مطلع می کند و بنا به توصیه آن افسر که خود نیز در سال های بعد به اتهام عضویت در سازمانحزب توده ستگیر و زندانی گردید، کلیه اسناد و کاتبات مربوط به جمعیت «ژ.ک» معدوم از بین برده می شود. احمدلطفی کارمند دارائی کرمانشاه که به فردی از آشنایان خود اعتماد کرده و او را از عضویتخویش در جمعیت«ز.ک» آگاه نموده بود به پلیس معرفی و بازداشت می گردد که چند سالی را در بند بوده و سرانجام از اداره اخراج شد.

در پایان چند سند مربوط به سال ۱۳۲۳ شمسی که به نظر می­رسد درباره مجله گلاویژ می­باشد و دال بر حساسیت رژیم پهلوی در آن سال هاست که چگونه به تهمیداتی در مورد توقیف این مجله پرداخته اند تا به دست خوانندگان نرسد، ارائه می گردند.اسناد مزبور مربوط به توقیف ۷۷ جلد از شماره های ۷و۸ و هم­چنین ۶۰ شماره مجله­ی گه لاویژ می باشد که از بغداد به مقصد تهران، کرمانشاه، سنندج و مهابادارسال گردیده و رئیس وقت شهربانی کل کشور (سرپاس سیف) رسما" از نخست وزریر تقاضای صدور دستور بازرسی نامه های کردهای مقیم تهران به مقصد مهاباد و سایر نقاطی که کردها در آنجاها ساکنند دارد.

در پایان لازم به یادآوری است که در همان زمان برخی عشایر نطقه کرمانشاه و کردستان از جمله اورامان و جوانرود با جمعیت (ژ.ک) مهاباد ارتباط داشته و آنان نیز نمایندگانی جهت اعلام وابستگی به جمعیت مزبور، اعزام داشته اند.

___________________________________________

منبع: تاریخ سیاسی معاصر کردستان ( فصل­نامه(روژه­ف)، بخش مقالات)

صاحب امتیاز: قاسم احمدی

نویسنده: محمد کمانگر «همایون»

نوبت چاپ: سال دوم/ شماره ۸و۹و۱۰/بهار،تابستان و پاییز ۱۳۸۷

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا