تربیت، اخلاق و تزکیه

انحطاط اخلاق

انحطاط اخلاقی

آلبرت انیشتین/ مترجم : ناصر موفقیان

تمامی ادیان، هنرها و علوم، شاخسارهایی از یک درخت واحدند. تمام این شور و شوقها برای پیشرفت بخشیدن به زندگی آدمی است و بر کشیدن آن از قلمرو موجودیت جسمانی صرف، و هدایت فرد به سوی آزادی. این تصادفی نیست که کهنترین دانشگاههای ما همه از مدارس علوم دینی برآمده اند. دانشگاه و کلیسا- تا آنجا که به وظایف حقیقی خود می پردازند- هر دو در خدمت شرف انسانی گام بر میدارند. و این وظیفه بزرگ را با گسترش تفاهم فرهنگی و اخلاقی، و چشمپوشی از کاربرد زور و حشیانه به انجام می رسانند.

وحدت ذاتی نهادهای فرهنگی کلیسایی و غیر کلیسایی در قرن نوزدهم ناپدید گشت و به نوعی خصومت بی معنا انجامید. با اینهمه، این دو نهاد در زمینه تلاشهای فرهنگی هیچ گاه کوچکترین شک و تردیدی به خود راه ندادند. هیچ کس درباره تقدس هدف شک و شبه ای نداشت. اختلاف فقط بر سر راه و روشها بود.

کشمکشها و پیچیدگیهای سیاسی و اقتصادی این چند دهه اخیر خطر هایی را در برابر ما آشکار ساخته اند که تیره فکر ترین بدبینان قرن گذشته آنها را به خواب هم نمی دیدند. در آن زمان، احکام اخلاقی کتاب مقدس درباره رفتار و کردار آدمی، همچون ضرورتهایی مسلم و مبرهن برای افراد و جامعه، مورد پذیرش مؤمن و غیر مؤمن بود. هر آنکس که جستجوی حقیقت و دانش عینی را همچون والاترین هدف جاودانی انسان نمی شناخت، به جد گرفته نمی شد و محلی از اعتبار نداشت.

اما امروز باید با وحشت و نفرت پذیرفت که این ستونهای تمدن انسانی استحکام خود را از دست داده است. ملتهایی که روزگاری منزلتی رفیع داشته اند اینک در برابر زورگویانی به تعظیم در می آیند که جرأت می کنند آشکارا مدعی شوند: حق هر آن چیزی است که در خدمت ما باشد! از دیدگاه اینان، جستجوی حقیقت برای حقیقت مفهومی ندارد و نباید مجاز شمرده شود. حکمروایی خود سرانه، ظلم و تعرض به افراد و معتقدات و گروههای اجتماعی، در این کشورها عریان و بی پرده صورت می گیرد، و همچون تقدیری توجیه شدنی یا غیر قابل اجتناب پذیرفته می شود.

و دیگر نقاط دنیا نیز رفته رفته به این نشانه های انحطاط اخلاقی خو می گیرند. ابتدایی ترین واکنش در برابر بیدادگری و برای عدالت، به دست فراموشی سپرده می شود- همان واکنشی که با گذشت زمان به صورت تنها حافظ انسان در برابر سقوط مجدد به بربریت در می آید. من بشدت معتقدم که اراده پرشور برای تأمین عدالت و کسب حقیقت تأثیر بیشتری در بهبود وضع انسان داشته است تا زیرکیهای حسابگرانه سیاسی که پس از مدتی لزوما" به بی اعتمادی عمومی منتهی می گردد. چه کسی می تواند شک داشته باشد که موسی برای بشریت رهبری بهتر از ماکیاولی بوده است؟

در زمان جنگ، شخصی می کوشید تا یکی از دانشمندان بزرگ هلندی را قانع کند که در طول تاریخ بشریت زور همواره بر حق پیشی گرفته است. دانشمند سرانجام به وی پاسخ داد: « من نمی توانم به اثبات برسانم که داعیه شما باطل است، ولی خوب می دانم که چندان علاقه ای به زیستن در چنین دنیایی ندارم!»

 

بکوشیم تا اندیشه واحساس و کردارمان همچون این مرد باشد و از پذیرفتن سازشکاری مقدر سر باز زنیم. بکوشیم تا در صورت لزوم از مبارزه برای دفاع از حق و حیثیت انسانی نیز نگریزیم. اگر چنین کنیم به زودی شاهد بازگشت به شرایطی خواهیم بود که ما را در شادمانی به خاطر انسانیت یاری خواهند داد.

 

——————————————————

منبع: حاصل عمر

تألیف : آلبرت انیشتین

مترجم : ناصر موفقیان

چاپ: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

چاپ دوم :۱۳۷۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا