رمضان

شب قدر

شب قدر

اندر رمضان جاک تو زر می گردد                               چون سنگ که سرمه بصر می گردد

آن لقمه که خورده­ای درر می گردد                            وان صبر که کرده­ای گهر می گردد

خداوند را سپاس می گذاریم که توفیق عنایت کرد تا در این ماه مبارک رمضان در خانه او گرد آیی و در اطراف معارف دینی سخن گوییم. در آمدن مها مبارک رمضان از قویترین دواعی برای یاد خداوند و تأمل در اطراف معانی دینی و پرداختن به خود و شؤون معنوی وجود انسان است. همانطور که از پیامبر نقل شده است یه به همان معناست  که نفس در زنجیر بودن شیطان و یا شیاطین به دلیل آن است یه به همان معناست که نفس آدمی در زنجیر است و آن زنجیر، همان خویشتن داری­هایی است که در این ماه میسر تر می باشد. چرا که با پانهادن بر سر پاره­ای از خواسته­های خود، به قدرت مقاومت بیشتری در برابر شیاطین دست می یابد. به همین خاطر یاد خداوند در این ماه برای آدمی آسانتر، دلپذیرتر و روح­بخش تر است. البته همه ماه­ها ماه خداوند و همه شب­ها شب قدر است، اگر آدمی قدر بداند. ولی گاهی ضیافت است و مقدمات و دواعی فراهم، و گاهی مقدمات فراهم نیست و آدمی از بساط قرب دورتر است.

روزه هدیه ای بود که خداوند به همه پیروان ادیان ارزانی کرده است و آنها را ملزم نمود که اگر خود نمی توانند تصمیم بگیرند و به راحتی و با محاسبات عقلانی بر سرکشی های نفس و عواطف پیروز شوند و یا بر سر پاره ای از خواسته­های مشروع و نامشروع خود بگذارند، دست کم به حرمت الهی چنین کنند و به دنبال آن آثار و نتایج نیکویش را هم ببیند. به همین دلیل است که در این ماه مجال تقرب بیشتر و نفس آماده­تر و دل از همه وقت دیگر به خدا نزدیک تر است. شیاطین نیز از همه اوقات بیشتر از اجتماع پارسایان و مؤمنان دورترند، و از همه بالاتر، آمادگی برای توبه و بازگشت به مسیر رضایت الهی بیشتر است. دعاهای این ماه نیز در این جهت است. البته آدمیان مأمور و مؤظفند که هیچگاه ارتباط خود را با خدا قطع نکنند و لذا خواندن دعا اختصاص به این ماه ندارد. اما در این ماه آمادگی بیشتری برای پیوند و ارتباط با خداوند وجود دارد. خداوند به پیامبر می فرماید:( روزها تو فرصت کافی داری که به کارهای روزانه­ات بپردازی، شب ها، جز کمی را برخیز و تلاوت قرآن کن، که ما بر تو قول سنگینی را فرو خواهیم فرستاد. یعنی نصیب معنوی تو در شب­ها بیشتر است.

می صبوح و شکر خواب صبحدم دم تا چند                          به غدر نیمه شبی کوش و گریه سحری

حاصل آنکه تمام فلسفه ماه مبارک این است که روح در این دوره کارآموزی، در مقابل غرایز و لذایذ و تعلقات خویشتن داری بورزد تا با کسب طهارت و قوت نفس و آمادگی ارتقا و صعود به مرتبه­ای را پیدا کند که زمام سرنوشت یک ساله­اش را به دست گیرد. رسیدن به چنان مرتبه­ای،عین رسیدن و فائز شدن به برکات لیلهالقدر و عین رقم زدن تقدیر سالانه خویش است، تا دوباره رمضانی دیگر در رسد و شب قدر دیگری قائم شود و کسب نیرو برای سال بعد در دستور کار شخص روزه دار قرار کیرد.

«شب قدر» شبی که تمامی وجود آن را، در کمال فرح و شادمانی و در کمال غبطه و حسرت و ابتهاج و شکوفندگی، در درون خویش ثبت و ضبط کرده است. شب اتصال مطلق، میان این زمین و آن ملاء اعلا. شب آغاز این قرآن بر قلب مبارک محمد(ص)، شب آن حادثه عظیمی که زمین مانند آن را به خود هرگز ندیده است، شبی که عظمت، دلالت و آثارش در همه حیات بشریت هویدا است. عظمتی که ادراک و فهم بشری بر آن احاطه ندارد، چرا که:

{‏ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ‏‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ‏؟  ‏ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ‏}…

و این نصوص قرآنی که دراین حادثه سخن می گویند، نزدیک است که اوج گیرند و به پرواز در آیند و سراسر عالم را نورباران کنند. بلکه آنها، آن نور نوازنده قلوب و نافذ لطیف و مهرآمیز را را جاری می سازند: نور تابان و پر فروغ خدا را در قرآنش:( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ) و نور فرشتگان و روح را، در حالی که آنان در تمام طول این شب میان زمین و ملاء اعلا در رفت و آمد هستند (‏ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ‏)… و نور فجر و سپده دمی که این نصوص آن را هماهنگ و هم نوا با نور وحی و نور ملائکه و روح سلام و صلح پر گشوده بر این وجود و بر این ارواح جاری در این وجود، به نمایش در می آورند. به این ترتیب که تماشا می کنیم: (‏ سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ‏) و آن شبی که این سوره از آن سخن می گوید همان شبی است که در سوره دخان از آن چنین یاد می کند:( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُّبَارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِین،‏ فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ، ‏ أَمْراً مِّنْ عِندِنَا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ ‏،‏ رَحْمَهً مِّن رَّبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏.) و معروف است که آن شبی از شب های ماه مبارک رمضان است، همانطور که د رسوره بقره این چنین آمده است:« شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ»… یعنی همان شبی که نزول قرآن بر قلب رسول الله آغاز گشت، تا آن را به مردم ابلاغ کند. و در روایتی از ابن اسحاق آمده است که اول وحی با سرآغاز سوره علق در ماه رمضان بود، و در این حال پیامبر در غار حرا مشغول مناجات و راز و نیاز با خدای خویش بود.

در تعیین این شب، اخبار فراوانی وارد شده است، آن را شب بیست و هفتم ماه رمضان معین کرده­اند. و بعضی آن را شب بیست و یکم این ماه، و گروهی دیگر آن را یکی از شب­های دهه آخر این ماه تعیین کرده­اند. و گروهی دیگر آن را سراسر ماه رمضان اطلاق کرده­اند. بنابراین در هرحال بر اساس قول ارجح، آن شب، شبی است از شب­های ماه رمضان.

گاهی انسان از ارزش حقیقی و عظمت هدایتی که خداوند برای او نازل کرده غافل می شود و د رنتیجه موضع گیری مطلوب در برابر هدایت خداوندی این است که نمی کند. موضع گیری مطلوب در برابر هدایت خداوندی این است که تصورات و ارزش­های اخلاقی آن درست فهمیده شوند به طوری که قلب انسان را فرا گرفته و آن چنان که کردارهای شایسته از نتایج لاینفکش باشد. غفلت از عظمت این هدایت و ابعاد مختلف آن انسان را از گرفتن موضع و موقف شایسته دور می گرداند. برای یاد آوری عظمت این هدایت و آگاه نمودن انسان، سوره قدر نازل شد، تا این غفلت زدوده شده و بنده را به اتخاذ موقف مطلوب باز خواند.

«قدر» معانی مختلفی از جمله: تقدیر و تدبیر، ارزش و مقام، اندازه گیری، دارد. اگر قدر را به معنی اندازه گیری در نظر بگیریم، سوره قدر بیان می کند که برای هر امری از امور مرتبط با حیات انسان حد و مرز و اندازه تعیین شده است. انسان مجموعه­ای از استعدادهاست و در حرکت به سوی کمالی که برایش مقدر شده یعنی تبدیل شدن به مجموعه­ای از ملکات خیر، نیاز به دانستن امور و موضع گیری دربرابر آن دارد. یعنی در زمینه حقایق (هست­ها و نیست­ها) چیزهایی بداند و نیز (باید و نبایدهایی) در اختیا داشته باشد تا متوجه شود که باید چه اموری را انجام داده و از انحام چه اموری باید خودداری کند. او باید خدا را به عنوان خالق امر و موقعیت خود را به عنوان مأمور بشناسد، و رابطه جهان آفرینش را که مجموعه­ای مخلوق مأمور است در ارتباط با خالق امر بشناسد، همچنین رابطه متقابل خود با جهان هستی و تفسیری که مورد به این سه مورد است درک کند.

مجموعه این مطالب بینش و جهان بینی انسان را تشکیل می دهند. اما انسان برای حرکت نیازمند مجموعه­ای از ارزش­ها می باشد، و تنها با در اختیار داشتن دو مجموعه بینش­ها و ارزش­ها است که می تواند طی طریق کند و به مقصد برسد. یعنی در زمینه « هست­ها و نیست­ها» و « باید و نبایدهایی» اموری مشخص میی شوند و حد و مرزها قابل درک گردند و هر امری با قدر و انداز­ه­ای که دارد برایش مشخص شود. یعنی روابط میان خداوند خالق امر و انسان و جهان آفرینش به عنوان دو مجموعه مأمور مشخص شده و هر امری با ندازه معینی بر او عرضه شود. در نتیجه در زمینه بینش­ها و ارزش­ها اندازه­گیرهای لازم است پس از آن تنها نیازمند "توجه و عزم"است. لذا برای تحقق امر عبودیت که انسان برای انجامآنپا به عرصه هستی گذاشته است، حد و مرز مسایل بینشی و ارزشی در هدایت الهی مشخص شده است  پس می توان گفت زمان نزول قرآن، زمان اندازه گیری است، و چون در عرف انسان فعلی که در یک مقطع زمانی صورت می گیرد به اول آن زمان نسبت داده می شود، از این جهت به جای اینکه گفته شود ۲۳ سال زمان نزول قرآن، زمان اندازه گیری بوده و هست، بیان شده که مبدأ و زمان نزول قرآن، زمان اندازه گیری است و چون نازل شدن در شبی از شب­ها شروع شده ، پس آن شب، زمان اندازه­گیری نامیده شده ات. « ‏ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ‏» یعنیما شروع به فرستادن این نمودیم. اگر چه مرجع ضمیر ذکر نشده، چون می فرماید«انزلناه» = آن چه باید نازل گردد، و پیداست انسان قبلا" همه نعمت­های لازم د راختیارش قرار گرفته جز نعمت هدایت، پس_ انزلناه _ یعنی آن هدایتی که انسان به آن نیازمند است. « ‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ‏» چه چیزی تور آن چنان گردانیدکه پی ببری «لیله القدر» چیست؟

« ‏ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ‏» : و آن بهتر و پر خیر تر از آن هزار ماه است. این عدد مثل بعضی جاهای دیگر در قرآن، عدد مشخص و معینی را نمی رساند، بلکه تنها نشانگر کثرت و فراوانی است. این شب واحد بهتر از هزاران ماه در زندگی بشر است. زیرا چه بسا هزاران ماه و هزاران سال سپری گشت بدون اینکه د رزندگی بشریت حتی جزیی از آن آثار و تحولاتی که این شب مبارک و سعدی از خود به جای می گذارد بجای گذاشته باشد. و این شب از جهت عظمت، در چنان مقامی است که حقیقت آن از حدود ادراک و فهم بشری برتر و والاتر است… و ‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ.

 

« ‏ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ‏» با انتخاب کلمه _ تنزل _ شنوندگان را به آن مقطع زمانی منتقل می کند. پس می فرماید: اکنون شما در آن لحظه و شب هستید. شبی که آغاز نزول قرآن در آن تحقق یافت. در آن شب ملائکه با روح فرود می آیند. "روح" یعنی آن شخصی که مایه حیا است. چون مایه حیات را ( همان هدایت اندازه گرفته شده را ) فرود می آورد. ملائکه هم به عنوان کمک و همراه در رسانیدن این امر بزرگ با او فرود می آیند. _ البته با اجازه پروردگارشان _ گویی کسب اجازه کرده­اند، چون انسان نیازمند این هدایت و اندازه گیری شده است، ما باید بر آن نازل شویم، و خداوند نیز اذن نزول فرموده­اند و تنزل آن ناشی از هر امری است که در زمینه هدایت برای بشر مطرح است. «‏ سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ‏» آن شب سلام است، تسلیم است، سالم گردانیدن است. یعنی اندازه­گیری­ها و فرستاند ارزش­ها و بینش­های مرزبندی شده همه در جهت سالم گردانیدن انسان از آفاتی است که متوجه او می شود. آن شب تا سپده دم، سلام است و مدخل ورود به دار السلام یعنی بهشت است. زیرا "سلام" یکی از صفات بهشت و یکی از تحییاتی است که خداوند به اهل بهشت می گوید. «‏ تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً » احزاب/۴۴ این سلام تعارفی نیست بلکه سامتی است از همه نقایص، کشمکش­ها، تعارض­ها و ناپاکی ها است. همان شربت طهور است که ا زدست حق می نوشند و سراپای وجوشان طاهر می شود. یکی از اسامی خداوند (سلام) است. پس در واقع نماد همنشینی با خداوند و مظهر اسم الهی شدن است و این هم نشینی خدا انسان تاسپده دم شب قد رادامه می یابد…

و ما مؤمنان مأموریم که هرگز این یادآوری و "ذکر" را فراموش نکنیم و به توبه فراموشی نسپاریم، در حالیکه پیامبران راهی همار و نرم را برای زنده نگه داشتن این یادآوری در روح هایمان قرار داده­اند تا همواره با آن در اتصال و پیوند باشند، و همچنین با آن حادثه­ی جهانی که در درون آن است، هم متصل باشند و در آن راه اموری است که ما را بر آن پیوند تشویق می کند از قبیل زنده و بر پا داشتن این شب در هر سالی، و جست وجو کردن و انتظار کشیدن آن در شب­های آخر رمضان که در صحیح مسلم و صحیح بخاری چنین آمده است: (شب قدر را در شب­های ده گانه ماه رمضان جست و جو کنید) و باز هم در صحیحین ذکر شده است :(هر کس شب قدر را از روی ایمان و برای کسب رضای خدا برپا دارد، همه گناهان او بخشوده می گردد. و دین اسلام تنها یک سری شکل­های ظاهری و بی محتوا نیست. و از این جهت است که رسول در باره قیام و زنده داشتن این شب فرمودند: باید از روی ایمان و کسب رضای خدا باشد: « ایمانا" و احتسابا" » و آن برای این است که این قیام و برپایی، زنده داشتن معانی و مفاهیم بزرگی باشد که این شب آنها را در بر دارد. یعنی : ایمانا"، و برای این است که تجرد یافته و خالص شده برای خدا باشد یعنی: احتسابا"، و از این جاست که این قیام و زنده داری، حقیقت معینی در قلب به تپش در می آید که با آن معنی و مفهومی که قرآن نازل کرده، در ارتباط و پیوند است. و نظام و روش اسلامی در تربیت، میان عبادت و حقایق و اصول عقیده در نهاد و ضمیر انسان ارتباط ایجاد می کند، و عبادت را وسیله­ای برای زنده داشتن این حقایق و روش ساختن و تثبیت آنها در سیمای زنده که در درون احساسات و وجدان، نفوذ می کند و از حدود فکر و اندیشه فراتر می رود، قرار می دهد.

بدون شک ثابت شده که این نظام و روش به تنهایی همانا صحیح ترین نظام­ها و روش­هاست، برای زنده ساختن و جان دادن به این حقایق، و ارزانی داشتن حرکت در عالم ضمیر و عالم سلوک رفتار. و نیز ثابت گردیده است که ادراک و فهم نظری نسبت به این حقایق به تنهایی و بدون تکیه بر عبادت و از راهی جز راه عبادت هرگز این حقایق را تثیبت نمی کند، و هرگز حرکتی پویا و سازنده به آن نمی دهد، نه در حیات فرد و نه در حیات اجتماع…

و این پیوند و رابطه میان یاداوری "لیلهالقدر" و میان قیام و زنده داری در آن از روی ایمان و خلوص، خود شمه­ای است از نظام و روش پیروزمند و پایدار اسلامی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا