مهارتهای زندگی

هنر شادی کردن و شاد بود

شادی کردنهنر شادی کردن و شاد بود

نویسنده: دکتر عائض / مترجم: محمدگل گمشادزهی

یکی از بزرگترین نعمتها، شادی دل و آرامش آن است. هرگاه دل، شاد باشد، ذهن و خاطر استوار می گردد و چیزهای زیبایی تولید می کند و انسان، سر حال و تازه تر می شود؛ گفته اند: شادمانی، هنری اکتسابی و آموختنی است. پس هر کس، چگونگی شادمانی را فرا بگیرد و به آن دست یابد، از زیباییها و شادیهای زندگی و از نعمتهای پیرامون خود بهره مند خواهد شد. قاعده اساسی در جستن و بدست آوردن شادمانی، تاب و تحمل است؛ کسی که تاب و تحمل دارد، از حوادث و فجایع تکان نمی خورد و به خاطر چیزهای پیش پاافتاده، پریشان نمی گردد. انسان، متناسب با قوت و صفای قلب، سرزنده و شادمان می شود.

اضطراب، سست نهادی و ضعف در پایداری، وسیله هایی هستند که غمها و ناراحتیها، سوار بر آنها به سراغ انسان می آیند؛ پس هر که خود را به بردباری، شکیبایی و صلابت عادت دهد، مشکلات و بحرانها، برایش آسان خواهند بود.

 

إذا اعتاد الفتی خوض المنایا … فأهون ما تمر به الوحول

 

"هرگاه جوان، خودش را به فرو رفتن در سختیها عادت دهد، آسانترین چیزی که از آن عبور می کند، باتلاقها هستند".

یکی از دشمنان شادمانی، تنگ نظری و کوته بینی است. بدین صورت که انسان، فقط به خودش اهتمام بورزد و جهان و آنچه را که در آن است، فراموش نماید. خداوند، دشمنانش را چنین توصیف نموده است: { أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ } "برایشان فقط خودشان مهم است".

پس این کوته نظران، جهان را در درون خود می بینند و در مورد دیگران نمی اندیشند و برای دیگران زندگی نمی کنند و به دیگران توجه نمی نمایند. ما باید گاهی برای چند لحظه ای از خود دور شویم و به دیگران بپردازیم تا بدین سان غمها و ناراحتیهای خود را فراموش کنیم؛ با این کار به دو فایده دست می یابیم: یکی اینکه خودمان را خوشبخت می کنیم و دیگری اینکه در خوشبخت کردن دیگران نیز مشارکت می ورزیم.

یکی از اصول فن شادمانی این است که انسان، فکر و اندیشه خود را کنترل نماید و نگذارد که فکر او، به هر سو بتازد و بی هدف، این سو و آن سو برود. اگر فکر و اندیشه ات را رها کنی، سرکشی می نماید و از حد می گذرد و با پرونده ای قطور از ناراحتیها به نزدت باز می گردد و کتاب غمها را از زمانی که به دنیا آمده ای، برایت می گشاید و می خواند.

هرگاه فکر و اندیشه، رها شود، گذشته اندوهبار و آینده هراسناک را به روی تو ترسیم می کند و آنگاه آشفته و ناآرام می شوی و احساساتت، طعمه حریق وحشتناک می گردد. پس فکر و اندیشه خود را با لگام توجه جدی و تمرکز بر کار مفید، مهار کن. { وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ } "و بر خداوندی که همیشه زنده است و نمی میرد، توکل کن".

یکی از اصول و پایه های مهم در زمینه بررسی شادمانی، این است که به زندگی ارزش و جایگاه واقعی آن را بدهیم؛ پس باید دانست که زندگی بیش از یک سرگرمی نیست و باید از آن رویگردان شوی و به آن بی اعتنا باشی؛ چون زندگی، مادری است که فراق و جدایی، مهر آن است و پستان فجایع و بلاها را در دهان انسان می گذارد و حوادث را فراهم می نماید؛ پس چگونه می توان به چنین چیزی توجه نمود و به خاطر امور از دست رفته آن، غم خورد؟

صفای زندگی، تیرگی است و درخشش آن بیهوده و یأس آور می باشد؛ نویدهای زندگی، سرابی در صحرایی خشک و بی آب است. آنچه می زاید، وجودی ندارد و آنکه در دنیا سرور و آقا است، مورد حسادت و کینه می باشد و آن کس که در دنیا در ناز و نعمت قراردارد، مورد تهدید است و عاشق دنیا با شمشیر بی وفایی آن کشته خواهد شد.

 

أبنی أبینا نحن أهل منازل … أبدا غراب البیـن فیها ینعق

 

"ما، درمیان منازلی سکونت گزیده ایم که همواره کلاغ جدایی، در آن قارقار می کند".

 

نبکی علی الدنیا وما من معشر … جمعتهم الدنیــا فلم یتفرقوا

 

"به خاطر دنیا گریه می کنیم؛ حال آنکه هیچ گروهی نبودند که دنیا آنها را گرد هم آورده باشد و سپس متفرق و پراکنده نشده باشند".

 

أین الجبابره الأکاسره الألی … کنزوا الکنوز فلابقین و لابقوا

 

"سر کشان و قدرتمندانی که خزانه ها اندوخته بودند؛آری! نه خودشان باقی ماندند و نه گنجهایشان".

 

من کل من ضاق الفضاء بعیشه … حتی ثوی فحواه لحد ضیـق

 

"هر کس که زندگی، برایش تنگ شده بود، بالاخره روزی وجودش را گور تنگ پوشاند و در خود گرفت".

 

خرس إذا نودوا کأن لم یعلموا … أن الکـلام لهم حلال مطلق

 

"وقتی صدا زده شوند، لال هستند و گویا نمی دانند که سخن گفتن، برایشان جایز است".

در حدیث آمده است: "علم با آموختن بدست می آید و بردباری با صبر و شکیبایی حاصل می شود".

در فن آداب باید گفت که هنر شادمانی را باید ساخت، اسباب آن را فراهم آورد و خود را به آن عادت داد تا اینکه خوی و سرشت انسان بگردد.

زندگی دنیا، سزاوار این نیست که ما عبوس و گرفته باشیم.

 

حکــم المنیه فی البریه جاری … ما هذه الدنیــا بدار قرار

 

"حکم مرگ، در میان مردم جاری است؛ این دنیا، سرای ماندن نیست".

 

بینا تری الإنسان فیها مخبرا … ألفیــته خبراً من الأخبار

 

"انسانی را می بینی که گزارش مرگ دیگران را می دهد و ناگهان می بینی که خودش، به یک خبر تبدیل شده است".

طبعت علی کدر وأنت تریدها … صفواً من الأقذار و الأکدار

 

"دنیا، بر ناگواری و تیرگی سرشته شده است و تو می خواهی که ازآلودگیها و رنجها، پاک و صاف باشد"؟

 

و مکلف الأیام ضد طباعها … متطلب فی الماء جذوه نار

 

"کسی که می خواهد چیزی را به روزگار تحمیل کند که بر خلاف طبیعت آنست، مانند کسی است که در میان آب به دنبال شعله آتش می گردد".

 

وإذا رجوت المستحـیل فإنما … تبنـی الرجاء علی شفیر هار

 

"و هرگاه به امر محال و ناممکن امیدوار باشی، بدان که ساختمان امید را بر لبه پرتگاه می سازی".

 

و العیـــش نوم والمنیـه یقظه … و المرء بینهما خیـال ساری

 

"زندگی، خواب است و مرگ، بیداری؛ انسان در میان این دو، خیالی است".

 

فاقضوا مآربـکـم عجالاً إنما … أعمار سفر من الأسفار

 

"نیازهایتان را شتابان برآورده سازید؛ چون عمرهایتان، برقی است که همچون دیگر برقها لحظه ای می درخشد و از نگاهها پنهان می شود".

 

وترکضوا خیل الشباب وبادروا … أن تسترد فإنهن عوار

 

"و اسبهای جوانی را بتازید و بکوشید تا نفس تازه کنند؛ چون آن اسبها، معیوبند".

 

لیس الزمان وإن حرصت مسالما … طبع الزمان عداوه الأحرار

 

"تو هرچند آزمند باشی، باز هم زمان، از در آشتی در نخواهد آمد؛ سرشت زمان و طبیعت آن، چنین است که با آزادگان دشمنی می نماید".

این، یک حقیقت تریدناپذیر است که شما نمی توانید تمام آثار غم و اندوه را از زندگی خود بیرون ببرید؛ چون زندگی، اینگونه آفریده شده است: { لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ (۴) } "به راستی که ما، انسان را در درد و رنج آفریده ایم". { إِنَّا $sYّ)n=yzالْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ دm‹د=tGِ۶¯R} "ما، انسان را از نطفه ای آمیخته آفریده ایم و او را می آزماییم". { لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا } "تا شما را بیازماید که کدام یک از شما عمل بهتری انجام می دهد".

هدف، این است که از غم و اندوه خود بکاهی، اما اینکه ناراحتی و اندوه، بطور کامل از صفحه زندگی حذف شود، چنین چیزی فقط در باغهای بهشت، ممکن و میسر است. از اینروست که بهشتیان، می گویند: { ک‰ôJutù:$# لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا tbu"utù:$# } "ستایش خداوندی را سزاست که ناراحتی و اندوه را از ما دور کرد". این، دلیلی است بر اینکه اندوه و ناراحتی، فقط در بهشت بطور کامل از حیات انسان رخت بر می بندد. همانطور که کینه و حسد، فقط در بهشت بطور کامل از بین می رود. { $uZôمu"tRurمَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ ۵eî} "و ما، ناراحتی و کینه ای را که در دلهایشان بود، بیرون می کشیم".

پس هر کس، حالت و ضعف دنیا را بداند، آن را به خاطر رویگردانی، جفا و بی وفایی اش، معذور می داند و می داند که بی وفایی و جفا، سرشت و حالت دنیاست.

 

حلفت لنا أن لا تخون عهودنا … فکأنما حلفت لنا أن لا تفی

 

"برای ما سوگند خورد که به پیمانهایی که با ما بسته، خیانت نکند؛ اما گویا سوگند خورده بود که بر سر پیمانش نماند".

با وضع و حالی که از دنیا بیان کردیم، شایسته است که فرد دانا و هوشیار، دنیا را با تسلیم شدن در برابر ناگواری و غم و اندوه، علیه خود یاری نکند؛ بلکه با تمام قدرت در برابر این تلخ کامیها از خود دفاع کند. { وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ } "و برای (مبارزه با) آنها تا آنجا که می توانید نیروی (مادی و معنوی) و (از جمله) اسبهای ورزیده آماده کنید تا با آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید".

{ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا } "پس آنان از آنچه در راه خدا به آنها رسید، سست و ضعیف نشدند".

———————

منبع: (لا تحزن) "غم مخور"/  نویسنده: دکتر عائض / مترجم: محمدگل گمشادزهی / انتشارات: سنت احمد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا