عباداتمطالب جدید

بیان ترتیب نماز و حالات روحی هنگام ادای نماز

بیان ترتیب نماز و حالات روحی هنگام ادای نماز

نویسنده: استاد ناصر سبحانی

 سپیده سر می‌زند؛ و یکی از آیات الهی جلوه‌گر می‌شود؛ تحولی پدید آمده که نشانه و یادآور تحول بزرگ دیگری به نام رستاخیز است. کافران و غافلان از آخرت این آیه نیز غافل‌اند و به خداوند نسبت ناتوانی‌در عمل می‌دهند که نمی‌تواند رستاخیز را بیاورد. آنان چنین گمان می‌کنند که خلقِ این همه نعمت‌ها و در اختیارِ انسان گذاشتن آن‌ها، کاری بیهوده است. در اینجا مؤمن آشفته می‌شود، و می‌خواهد کاری کند؛ اما خداوند فرموده‌است:

﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ﴾ [طه: ١٣٠]. «بر آنچه می‌گویند، بردبار باش!».

شکیبایی کن که اکنون زمانِ انجام کاری یا درگیرشدن با ایشان نیست؛ چون – خود – هنوز چیزهایی کم داری که باید آن‌ها را تکمیل کنی. مسایل دیگری هست که باید تحقق یابد، تا زمینه مساعد شود. اکنون به سرزدن سپیده این آیه خداوند توجه کن! در نتیجه به تسبیح او بپرداز! و نسبت ناتوانی و باطل را از پروردگارت دور کن! و به حمد او بپرداز! و قدرت و حق را به او نسبت بده!

بی‌گمان کسی‌که دگرگونی پیروزمندانه سپیده را پیش آورد، می‌تواند دگرگونی آخرت را هم پیش بیاورد؛ و چون آخرت را پیش می‌آورد؛ کارهایش بیهوده نیست. پس این تسبیح و حمد تو مقتضی آن است که برخلاف کافران و غافلان، موضعِ بندگی بگیری و برای آن که عابد باشی، باید نماز بگزاری و اقامه صلاه کنی. پس پیش از هرچیز و هر کاری، بی‌درنگ به انجام نماز بشتاب؛ و نماز صبح را بگزار؛ زیرا نماز مهم‌ترین چیزی‌ست که در سپیده‌دمان انسان را به برگزاری آن وامی‌دارد (ابکار). سپیده‌دم یکی از دو سوی روز است.

 اگر آغاز و پایان روز را با اقامه صلاه و تسبیح و حمد سرشار کنی، گویی با این کار هستییت را تضمین کرده‌ای. از خواب که بیدار شدی؛ و حرکت زندگی را آغاز نمودی؛ گام نخست جهت ‌دهنده تو خواهد بود. پس گام نخستت را با نماز آغاز کن، تا سمت و راه بندگی را در پیش بگیری. پس در مناسب‌ترین زمان (سرزدن سپیده تا درآمدن آفتاب) فرصت را غنیمت شمار! و پیش از فوت وقت، نماز صبح را بخوان! هریک از این سخنان را از آیه‌ها فرا گرفته‌ام. برای این که سخن به درازا نکشد، تنها اشاره به آن‌ها کافی‌ست. (نگا: آل‌عمران: ۴۱، غافر: ۵۵).

پس از لحظاتی دیگر آفتاب طلوع می‌کند؛ پس بدین مناسبت، روز رستاخیز را بیاد بیاور که در آنجا نیز زمین با نور پروردگارش روشن می‌شود:

﴿وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا﴾ [الزمر: ۶٨].

«و زمین به نور پروردگارش تابناک می‌شود».

هنگامی‌که به یاد رستاخیز افتادی، برای برخوردارشدن از مظاهر رحمت و بهشت و رضوان خدا، حالت تضرع (فروتنی) تو را فرا گیرد؛ و در باره مظاهرِ جلال و مُلک و ملکِ خدا و برای رهاییی از جهنم و ناخرسندی او، حالت خیفه (ترس و بیم) داشته باش! در نتیجه بر اثر این تضرع و خیفه آهسته‌بودن و صدا بلند نکردن، ﴿وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾([۱]) [الأعراف: ٢٠۵] تو را فرا می‌گیرد. با این حال نماز (ظهر) را می‌خوانی. همان‌گونه که نماز عصر هم هنگام رفتن از روز به شب، یادآورنده چنین موضوعی‌ست. باید اینگونه باشی: تضرع و خیفه تو را فرا گیرد؛ و بر اثر آن‌ها آهسته و بی‌بلند کردن صدا نماز بگزاری.

آری، روح نمازت باید یاد خدایی باشد که دارنده همه کبریاست؛ و در برابرش، خشوع تو را فرا گیرد. روشن است که هدف از خشوع و وابسته‌های آن به دست‌آوردن خشنودی خداست؛ و برای رسیدن به آن، مقدماتی را مانند توجه به سپیده‌دم و پاکیزه‌کردنِ لباس و بدن و جای نماز و طهارت از دو حدث (جنابت و بی‌وضویی) را طی کرده‌ای.

آنگاه نمازگزار به یاد می‌آورد: «من اکنون خود را آراسته‌ام برای آن که در حضور خداوند بایستم؛ و نماز بگزارم؛ پس باید آرایشی را که در جامعه‌ام متعارف است به خود بگیرم؛ و آراسته به پیشگاه پروردگارم بروم». خداوند فرموده است:

﴿خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ﴾ [الأعراف: ٣١].

«جامه آراسته خود را در هر نمازی برگیرید!».

منظور آرایش به معنای متعارف است که در هر جامعه حد و مرز مشخصی دارد؛ و در فقه «ستر عورت» نامیده شده است؛ اما زیور آمده در آیه گسترده‌تر از آن است.

پس از فراهم‌نمودن این مقدمات از راه نماز با خداوندت تماس بگیر! ولی چون روحی دمیده‌شده در بدن مادی هستی، برای تماس با خداوند و کسب خشنودی او، گرفتار محسوسات و مشهودات‌ای؛ و بی‌سو و سمت یا نماد حسّی، به خداوندت نمی‌توانی توجه کنی؛ پس رو به آن خانه که خداوند آن را مرکز فرمان‌روایی خود بر روی زمین نهاده است، بایست. هنگامی‌که بدنت رو به آن خانه ایستاد، روح و روان و قلبت نیز رو به خداوند خواهد بود. آنگاه بگو: الله اکبر. هنگامی‌که الله اکبر گفتی؛ و تصوّرِ کبریای خدا را کردی؛ و به حال و هوای نماز وارد شدی، از توجه به هرچیز دیگر، روی می‌گردانی و سفر را آغاز می‌کنی. برای واردشدن به بنیادی‌ترین بخش نماز – سوره فاتحه – مقدمه نیاز است (استفتاح). برای استفتاح، و ردها و ذکرهایی روایت شده است؛ اما قوی‌ترین روایت چنین است:

«اللَّهُمَّ بَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ، کَمَا بَاعَدْتَّ بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ».

«خدایا! به اندازه دوری مشرق و مغرب گناهان و کج‌روی‌هایم را از من دور گردان! و مرا نیز از آن‌ها دور کن!».

انسان باید از نشانه‌های این کج‌روی‌ها نیز رهایی یابد، تا بتواند با خداوند تماس بگیرد؛ زیرا قلبِ گرفتارِ تاریکی‌های خطا و گناه این توانایی را ندارد که با خداوند تماس داشته باشد:

«اللهُمَّ نَقِّنِی مِنْ خَطَایَایَ کَمَا یُنَقَّى الثَّوْبُ الْأَبْیَضُ مِنَ الدَّنَسِ، واغْسِلْنِی مِنْ خَطَایَایَ بِالثَّلْجِ وَالْمَاءِ وَالْبَرَدِ».

«خدایا! و از کج‌روی‌هایم پاکیزه‌ام گردان! همچنان که لباس سفید از چرک‌اش پاکیزه گردانده می‌شود؛ و با برف و آب و تگرگ (و دیگر وسیله‌های پاک‌کننده)، مرا از کج‌روی‌هایم پاکیزه گردان!».

این کار مهم (خواندن سوره فاتحه) برای ناپاکان و شیطان‌ها بسیار ناخوش‌آیند است. بنابر این، هرچه از دست‌شان برآید، مزاحمت ایجاد می‌کنند؛ برای همین در آغاز بایست به خدا پناه برد؛ و گفت: «نعوذ بالله من الشیطان الرجیم» اگر با صیغه جمع بیان شود، بهتر است؛ چون همه صیغه‌های سوره فاتحه جمع‌اند؛ و روایت صحیحی هم نداریم که صیغه أعوذ را تعیین کرده باشد.

«أعوذ» از آن دسته واژگانی است که حرف نخستش عین و حرفِ دوم‌اش واو است. بیشتر آن‌ها معنای عود و بازگشتن را می‌رسانند. گویی انسان گرفتار وسواس‌های شیطان‌ها بوده؛ و اکنون باز گشته و گفته است: از هر بدجنسِ رانده‌شده از رحمت خدا، برمی‌گردم و به او پناه می‌برم، تا از دست آن بدجنس رهایی یابم؛ و مزاحمت او از من برداشته شود.

سپس «بسم الله الرحمن الرحیم» بر زبان آورده می‌شود، تا بتوان راه را ادامه داد. سپس سوره فاتحه با همان کیفیتی‌که گفتیم، خوانده می‌شود. چون سوره فاتحه هفده بار در روز تکرار می‌گرد، روانِ انسان ویژگی بندگی می‌یابد؛ به گونه که متن بندگی (سوره حمد) شخصیتِ انسان می‌شد؛ و زندگی‌یش شرح آن متن خواهد بود؛ زیرا جهت‌گیری‌های واقعیتِ زندگی – همه – از ویژگی‌های انسان ریشه گرفته است؛ اما سوره فاتحه – که متنِ مجملِ بندگی‌ست، خود شرحی دارد (قرآن) که هر سوره و هر آیه از آن، تفصیل گوشه از همین متن است. با خواندن سوره فاتحه شخصیتِ اجمالی بندگی به اوج خود می‌رسد. چه بهتر که پس از آن، مقطع دیگری از قرآن نیز خوانده شود، تا یک گوشه از شخصیتِ تفصیلی آن هم تکمیل گردد. روز دیگر گوشه دیگر خوانده می‌شود. همین‌گونه هر روز مقطعی از آن تکمیل می‌گردد.

هنگامی‌که سوره از قرآن یا مقطعی از آن سوره خوانده شد، دیگر نبایست سر پا ایستاد؛ زیرا دیگر چیزی نمانده که گفته شود. درمی‌یابد کبریای خدا از این هم بالاتر است. پس پسندیده نیست در بزرگداشت و بندگی‌یش به این اندازه بسنده کرد، بلکه بایست بیشتر بندگی کرد؛ برای همین نمازگزار با گفتن: الله اکبر سر تعظیم فرود می‌آورد؛ و به رکوع می‌رود.

در باره رکوع ذکرهایی روایت شده است که در کتاب‌های حدیث می‌توان آن‌ها را یافت. یکی از آن ذکرها چنین است: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ» یعنی «خداوند بزرگ‌ام را از نسبت نقص دور می‌کنم». کدام نقص؟ «از این که گمان کنم، آن اندازه بندگی که انجام دادم، کافی بود. بنابر این، بندگی و تسبیح و ستایش برای خدا در حالت قیام، کافی نیست؛ و باید از آن حالت دور شوم». گفته شد که تسبیح فرار بنده از نقص به کمال است؛ البته می‌توان ذکرهای دیگری هم گفت.

پس از آن که در رکوع تسبیح خوانده شد، سر برمی‌دارد؛ و پشت سر تسبیح حمد – که پسندیده است – بر زبان جاری می‌شود. دورشدن از مرحله قیام به رکوع و از رکوع به اعتدال تسبیح و رسیدن به هریک از آن‌ها حمد است. (حرکت نمازگزار از یک مرحله به مرحله دیگر، تسبیح و رسیدن به آن مرحله حمد است). پس از رکوع به حالت اعتدال می‌رود و می‌گوید:

«سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ».

(خدا گوش فرا دهد؛ و بپذیرد ستایش کسی را که ستایش‌اش می‌کند).

آنگاه می‌خواند:

«رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ» یا «اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الحَمْدُ».

«خداوندا! همان‌گونه که تسبیح برای تو بود، ستایش هم برای تو است».

باز در می‌یابد که کافی نیست. الله اکبر: کبریای خدا بالاتر از آن است که به رکوع هم بسنده شود. بایست بیشتر از این‌ها فروتن بود؛ پس تلاش می‌کند از آن هم خاضع‌تر باش؛ آنگاه می‌نشیند؛ و به حالتی درمی‌آید که درجه بالاتر از آن در خضوع نیست. سجده می‌کند؛ یعنی سر بر آستان عظمت خدا می‌ساید.

سجده بالاترین مقام بندگی

هنگام سجده گفته می‌شود:

«سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَبِحَمْدِهِ».

«خداوندِ برتر و بالاترم را تسبیح می‌کنم».

یعنی از بسنده‌کردن به این اندازه – که در حالت اعتدال است – فرار می‌کنم؛ و او را از این نسبت (نقص) دور می‌سازم؛ و به سجده می‌افتم. در سجده به جای عظیم، «أعلی» گفته می‌شود، تا شکوه خداوند بیشتر آشکار شود. ذکرهای دیگری نیز وجود دارد. اگر زمان باشد می‌توان آن‌ها را نیز خواند؛ در ضمن سجده زمان مناسبی برای دعاکردن است. چون حالت سجود حالتِ قرب به خداوند است که فرموده:

﴿وَٱسۡجُدۡۤ وَٱقۡتَرِب۩ ١٩﴾ [العلق: ١٩].

«سجده ببر و نزدیک شو».

پس انسان می‌تواند در حالتِ سجود هر دعایی، مانند: دعاهای قرآنی و دعاهای مأثور را بخواند. دیگر نماز گزار آنچه از بندگی می‌توانست با سجده‌کردن انجام داده است؛ اما باز درمی‌یابد که کبریای خدا بالاتر از این است: «الله اکبر» این اندازه از بندگی هم بس نبود. حال چه بکند؟ چیز بالاتری که نیست. پس سر از سجده برمی‌دارد. دعای آمرزش و رحمت می‌خواند. آنگاه چون چیزی بالاتر از قیام و رکوع و سجود نیست؛ و مهم‌ترین‌شان را – که این آخری [سجده]ست – تکرار می‌کند؛ چون در فروتنی و بندگی رفتاری بالاتر از آن نداریم. پس سجده تکرار می‌شود؛ و باز تکرار الله اکبر. کبریای خدا بیشتر و بالاتر از این است. باز حق بندگی به جا آورده نشده است. چه باید کرد؟ برخیز! مکثی کن: «آیا حالا که نمی‌توانم جلوتر بروم، دست بکشم؟ نه، آن اندازه که می‌شود تکرار می‌کنم، تا برایم این رفتار خوی شود؛ و ماندگار. رکعتِ دیگری را هم همین‌گونه می‌گزارم». پس از رکعتِ دوم تکرار بیش از اندازه نیز مقدور نیست. پس بنشین؛ و سپاسگزاری کن! آخرین سخنانت را بگو! و سپس به میان مردم بازگرد. هنگامی‌که انسان به این مرحله رسید، به اوج بندگی دست یافته است.

نام‌گذاری هر بخش نماز نیز حکمت خاص خود را دارد.

قیام: در حضور خداوند و در میدان بندگی با عزم و اراده برخاستن.

رکوع: سرِ بندگی فرودآوردن.

سجود: خود را خوارشمردن و پایین‌گرفتن در برابر معبود.

پس همه زندگی باید قیام و رکوع و سجود باشد. و این رفتاری‌که در نماز انجام می‌شود، تعبیر کاملی از قیام و رکوع و سجود عملی انسان در زندگی‌ست.

بزرگ‌داشت‌ها برای خداست

باید خداوند را سپاس بگزارد: «التَّحِیَّاتُ لِلَّهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ» این قوی‌ترین روایت در تشهد است. روایات دیگری نیز وجود دارد؛ مانند: «التَّحِیَّاتُ الْمُبَارَکَاتُ، الصَّلَوَاتُ الطَّیِّبَاتُ لِلَّهِ» و مانند این‌ها. در این بخش، اولی – که از دیگر روایت‌ها درست‌تر است – تفسیر شده است:

التحیات: همه زنده بادها و تعظیم‌ها و بزرگ‌داشت‌ها برای خداوند است. باید از خداوند سپاس‌گزار و متشکر باشد که بنده را به این اندازه از هدایت رسانده؛ و موفق کرده است. پس همه «تحیت»‌ها، مانند: قیام و رکوع و قعود و سجود با بزرگ‌داشت همراه است؛ و هر تحیت و بزرگ‌داشت دیگری باید برای خدا باشد. اگر به بنده از بندگان خدا تحیت گفته؛ یا به انسانِ مؤمنی، سلامی از سر تحیت داده می‌شود، برای آن است که به خداوند ایمان دارد.

«والصلوات» و نمازها که بارزترین نمونه‌های تحیات‌اند، نیز برای خداوندند. «والطیبات»: هر کردارِ پاک و خالص و بی‌غل و غش نیز برای خداوند است. سپس به یاد می‌آورد که در نتیجه رنج و زحمت‌های شبانه‌روزی و راه‌نمایی‌های پیامبر خدا بود که او به این درجه از بندگی رسید. پس برای آن که بعد از خداوند با حواس جمع [و سرشار از عاطفه] از او نیز سپاس‌گزاری شود، با وی سخن می‌گوید، گویی در حضور اوست؛ نه این که در برابر او باشد، بلکه او را همچون بنده درست‌کار خدا خطاب قرار می‌دهد؛ برای نمونه هنگامی در باره مجاهدات و اعمالی‌که سید([۲]) / انجام داده صحبت می‌شود، در ادامه سخن می‌گوییم: خدا تو را بیامرزد! و رحمت کند؛ و خداوند از تو خوشنود و راضی باشد. با این که گوینده هرگز معتقد نیست که پیامبر خدا می‌شنود؛ یا آنجا حضور دارد، با همه هستی و [عاطفه] او را دعا می‌کند؛ او را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید:

«السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَهُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ» معنای سلام توضیح داده شد؛ اما سلام برای پیامبر r این است که هرچه با او سازگار نیست، خداوند از او دور بدارد. از ناسازگاری‌های دنیا در زمانی که زنده بود؛ و اکنون در دوران برزخ، و روز رستاخیز و بهشت، هرچه ناسازگاری‌ست از او دور نماید.

«رحمه»: رحمتِ خداوند، جنبه ایجابی دارد؛ یعنی هر چیزی که خوب است، خداوند آن را به پیامبر ارزانی دارد.

«برکات»: رحمت‌ها و امکانات ایجابی بخشیده شده به پیامبر r فراوانی و پایداری داشته باشند.

آنگاه نوبت بندگانِ صالح خدا می‌رسد که (در رسیدن وی به این درجه از هدایت) نقش بنیادین داشته‌اند؛ چه گذشتگان که راه را هموار کردند؛ و چه معاصران که پشتیبان او هستند؛ زیرا مؤمنان همچون «بنیان مرصوص»اند؛ و با بودن آن‌هاست که نمازگزار می‌تواند بندگی خود را این‌چنین و تا این حد انجام دهد: پس:

«السَّلاَمُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ».

«سلام بر ما و بر بندگان نیکوکار خدا!».

در پایان، زمان رسیدن به شهود حقیقتِ کبری است: «أشهد أن لا إله إلا الله». یعنی پس از آن که این حقیقت را دریافتم [و آن را مشاهده کردم]، اکنون گواهی می‌دهم که فرمان‌روا و فریادرسِ معبود و مُعینی – که رحمان و رحیم و مالک باشد – جز الله نیست. در پی این گواهی، گواهان دیگری در باره منزلت پیامبر خدا r می‌آید که موجب شد، تا مؤمن نمازگزار به این مقام برسد: «وأشهد أن محمدا عبده ورسوله» یعنی پس از آن که دریافتم [و نبوت پیامبر برایم ثابت شد]، شهادت و گواهی می‌دهم که محمد بنده و فرستاده خداوند است.

پس از همه سپاس‌گزاری‌ها و بیان منزلت بزرگ‌ترین و آخرین پیامبر در بندگی خدا، دیگر سخنی باقی نمانده است، مگر آنچه نمازگزار با خدای خود می‌گوید، و دوباره به میان مردم بازگردد.

واپسین سخنان با خداوند

آخرین سخنان خواسته‌هایی است که در پایانِ حضور در پیشگاه خداوند بیان می‌شود؛ مانند آنچه نمازگزار از خداوند می‌خواهد که به او ببخشد. درخواست‌ها با صلوات بر پیامبر r آغاز می‌شود. اگر به خود صلوات نیز اکتفا شود، خواسته او تحقق یافته است؛ اما اگر دعاهای دیگری نیز بخواند، بهتر است. صیغه صلوات چنین است:

«اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».

این روایت استوارترین و صحیح‌ترین روایت در صلوات است. گفتیم صلوات یعنی رحمت و تعظیم. برکات نیز ادامه آن رحمت و تعظیم است. پیامبر خدا r عبارت «کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ» را از این آیه گرفته است:

﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَکَٰتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِیدٞ مَّجِیدٞ ٧٣ ﴾ [هود: ٧٣].

«رحمت و برکات خدا بر شما خاندان باد! به راستی او ستوده ارجمند است».

«حمید»: خداوند حمید و ستوده است. کارهایی انجام می‌دهد که بر پایه آن‌ها استحقاق ستایش دارد.

«مجید»: خیرهایش بسیار وسیع و فراوان است. بنابر این، چون خداوند حمید و مجید است، از او می‌خواهیم که بر محمد و آل او صلوات و برکات فرو فرستد.

«آل»: وابستگان. وابستگانی که پیوندی ویژه باهم داشته باشند. آنانی‌که در پیشبرد برنامه و هدف اسلام نقشِ بنیادین دارند؛ پس سابقان، از مهاجران و انصار همچنین امامان و هدایت‌گران راستین در طول تاریخ آل پیامبر خدا هستند که برای آنان نیز دعا می‌شود:

«طوبى لمن هو من الآل».

«خوشا به حال کسی‌که از آل است!».

نیکبختی است که نمازگزار – خودش – جزو آن آل باشد، تا برای خودش هم دعا کرده باشد.

پس از صلوات‌فرستادن بر محمد و آل محمد r می‌توان دعاهای دیگری نیز خواند؛ مانند: دعاهای روایت‌شده یا هر دعای دیگری.

بنابر این، صلوات بر پیامبر خدا و آلش بنیادی‌ترین دعاست؛ ولی احادیث صحیح در این باره انسان را مختار و آزاد گذاشته که خود هر دعایی را مناسب می‌داند برگزیند. هر دعای مأثور دیگری که به پس از تشهد متعلق باشد؛ همچنین هر دعای دیگری که انسان بخواهد، می‌تواند پس از تشهد بخواند.

سلام، زیباترین پیام

پس از آن که آخرین سخنان با خداوند در میان گذاشته شد؛ و خواسته‌ها و نیازها بر زبان آمد، زمان بازگشتن به میان مردم و پایان‌بخشیدن به این سفر است. زمانی‌که انسان با همنوعِ خود هم‌سخن می‌شود، میان‌شان پیوندی ویژه پدید می‌آید؛ و در باره موضوعاتی سخن می‌گویند که این پرسش را پیش می‌آورد: آیا رابطه، رابطه سودرسانی به همدیگر است؟ یا رابطه زیان‌آوردن؟ در بیان کلی، ارتباط انسان مؤمن با دیگر مؤمنان بر این اساس استوار است که هرکس در اندازه توانش، هرچه از دستش برمی‌آید – از دورکردن زیان یا دست‌یابی به سود – برای دیگران انجام دهد. در شریعت برای تعبیر این رابطه آمده که چون دو مؤمن باهم دیدار می‌کنند، کلام و شعار ویژه – که همان سلام‌دادن است – نسبت به هم بر زبان آورند؛ و بگویند: «السلام علیکم ورحمه الله» [اگر «وبرکاته» نیز افزوده شود، پسندیده‌تر است]. یعنی اکنون که من با تو دیدار کردم، من کردارهای بد و سلبی نسبت به تو انجام نمی‌دهم؛ و گزندی به تو نمی‌رسانم؛ و تو در امان هستی. «السلام علیکم»: خداوند تو را از گزند رها و سالم گرداند. «سلام» به معنای رهاساختن و رهاکردن است؛ و از سلم به معنای رهاشدن از هر گزند و آفت می‌آید.

[باید بدانیم] هنگامی کسی برای دیگری دعایی می‌کند، باید زمینه دعاکردن وجود داشته باشد. زمانی‌که می‌گوید: خدا از سوی من تو را تن درست و بی‌گزند گرداند، یعنی من – خود – برنامه‌ام بر این اساس است که آفت و گزندی از من به تو نرسد؛ و من این زمینه را مساعد و اسباب سالم‌کردن دیگران را اخذ کرده‌ام. اکنون این مانده است که تأثیر رخ دهد. اینجاست که من به خداوند روی می‌آورم؛ و از او می‌خواهم که نتیجه آن را محقق سازد؛ زیرا نتیجه کردار در دستِ اوست. پس با جمله‌هایی دعایی می‌گویم: «السلام علیکم».

پس از اطمینان‌دادن به این که کردار بد و سلبیی از سوی من، دامن وی را نمی‌گیرد، نوبت به کارهای ایجابی و درست می‌رسد: «ورحمه الله».

(و مهر خداوند بر تو باد!)، [دانستیم که] مظاهر مهر و رحمت خدا، به دست‌آوردن سود و دورکردن زیان است؛ اما چون دورکردن زیان در سلام آمده، در رحمه الله مورد نظر به دست‌آوردن سود است. زمانی که می‌گوییم: خداوند از مظاهر ایجابی و درستِ رحمتِ خود تو را برخوردار گرداند! [این هم، مانند سلام‌کردن] یعنی آنچه در این زمینه به من مربوط می‌شود، متعهدش شده؛ و زمینه را فراهم نموده‌ام، تا هرچه از مظاهرِ رحمتِ خداوند در دست من است، به تو برسانم؛ پس از خداوند هم می‌خواهم که به این مقدمه‌سازی‌ها نتیجه ببخشد. «وبرکاته» نیز در پی این کارهای ایجابی و درست است.

وقتی‌که مؤمن از این سفر بازمی‌گردد (نماز را به پایان می‌رساند)، اگر در دیگر دیدارها سلام‌گفتن واجب نباشد، اینجا واجب است. چرا؟ چون برگشتن از این سفر بزرگ در نظر دیگران بسیار توقع‌انگیز است. کسی‌که به حضور خداوند رسیده؛ و آن سخنان (نماز) را بر زبان آورده است، هنگامی به میان مردم برمی‌گردد، همه انتظار دارند هیچ گزندی به دیگران نرساند؛ و به معنای واقعی، برخورد پسندیده با دیگران داشته باشد؛ و از مظاهرِ ایجابی رحمت هرچه از دستش برمی‌آید، برای آنان تأمین کند؛ و برای پیاپی‌بودن این مظاهرِ ایجابی رحمت بکوشد.

آشکار است که این دیگران کسانی‌اند که نمازگزار چنین پیوندی (پیوند میان دو مؤمن) با آنان دارد؛ برای نمونه مؤمنانی از انس و جن و فرشتگان و هر آفریده دیگر خداوند که حتی ما نشناسیم‌اش، هنگامی‌که می‌گوید: «السلام علیکم» اگر یک سلام گفت – چون سلام نخست واجب و دومی سنت است – منظور مخاطبان هر دوسوی خودش است؛ و باید رو به سوی قبله سلام بکند؛ برای آن که به یک سو ویژه نشود؛ و سوی دیگر محروم بماند؛ اما اگر دو سلام گفت به دو طرف راست و چپ نگاه کند. گویی جهان را دو بخش کرده است: یک بخش راست و بخش دیگر سمت چپ اوست. سلام سمت راست برای کسانی که در این سمت‌اند؛ و سلام سمت چپ برای کسانی که سمت چپ قرار دارند. با این عمل نماز به پایان می‌رسد.

[۱]– « نه با صدای بلند».

[۲]– مقصود شهید سید قطب / است.

مرتبط:

بیان ترتیب نماز و حالات روحی هنگام ادای نماز

هدف از اعمال و گفتار نماز چیست؟ هدف اصلی نماز خواندن چیست؟

بررسی مفهوم واژه‌ها و اذکار نماز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا