سياسي اجتماعيمقالات ارسالی

آیا اسلام‌گرایان حق تشکیل حزب سیاسی را دارند یا خیر؟

آیا اسلام‌گرایان حق تشکیل حزب سیاسی را دارند یا خیر؟

نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی

یکی از مسائل مرتبط با دین و سیاست، سیاست برخی از دولت‌ها همراه با تحریک سکولارها درباره محروم نمودن گرایشهای اسلامی از تشکیل حزب سیاسی بوده است و با بهانه و دلایل بی‌پایه و سست‌تر از خانه عنکبوت ر بیشتر کشورها آنان را از این حق کاملاً محروم ساخته‌اند.

برخی از بهانه‌ها عبارتند از:

یکم: دین پاک و زلال‌تر از آن است که به سیاست آلوده شود. به همین سبب تشکیل احزاب سیاسی بر اساس باورهای دینی ممنوع است.

دوم: اگر اجازه تأسیس چنان احزابی داده شود، به این توهم دچار خواهند شد که انان نمایندگان خداوند هستند، و به نام آسمان بر مردم حکومت خواهند کرد و انتقاد و مخالفت با خود را جایز نمی‌دانند و هر کس از آنان انتقاد کند، یا از در مخالفت با آن نظام الهی و آسمانی درآِد، کافر و مفسد فی الارض خواهد بود.

سوم: چنان چه به اسلام‌گرایان اجازه تشکیل حزبی داده شود – در کشورهایی مانند مصر – باید به قبطی‌ها نیز اجازه تأسیس حزبی مسیحی داده شود و چنین چیزی زمینه را برای بروز آشوب‌های دینی و فرقه‌ای فراهم می‌نماید و هیچ کس از پیامدهای آن در امان نخواهد بود.

چهارم: چنان احزابی برای تبلیغات سیاسی از مساجد استفاده خواهند کرد، در حالی که دیگر احزاب از چنان حقی برخوردار نیستند.

اما تمامی آن ادعاها در میزان دانش و بررسی علمی ناپذیرفتنی هستند.
این ادعا که “سیاست” پدیده‌ای آلوده و بخشی از کارهای شیطان است، نه در میزان دین و نه در معیار دانش از هیچ پایه و دلیلی برخوردار نیست.
چنانچه سیاست به معنای تلاش و خردورزی در جهت اداره امور مردم به گونه‌ای باشد که خیر و صلاحشان در آن است و در پرتو آموزه‌های شریعت خداوند آنان را در مسیر رشد و بالندگی همه جانبه قرار بدهد یا آنگونه که ابن قیم از ابن عقیل نقل می‌نماید: « هر اقدامی که مردم را به خیر و صلاح نزدیک‌تر و از شر و فساد دورتر گرداند، در ذات و ماهیت خود هیچگونه تباهی و آلودگی و ممنوعیتی ندارد. بلکه این آلودگی و تباهی به نفس و شخصیت کسانی برمی‌گردد که از سیاست برای کسب درآمدهای حرام، سوءاستفاده از مقام، گسترش فساد فکری و اجتماعی، خودکامگی و سرکوب مردم بهره می‌گیرند. »
هم چنین کم نبوده‌اند رهبران و سیاستمداران دادگستر، حق پرور، خیرخواه، که خداوند به وسیله ایشان کشورهایی را آزاده و آباد نموده و اوضاع مردم را سرو سامان بخشیده است.
این ادعا که چنان چه به اسلام گرایان اجازه تشکیل حزب اسلامی داده شود، پس از مدتی مدعی حق نیابت الهی خواهند شد و به نام خداوند و پیامبر و امامان بر مردم حکومت خواهند کرد (در باور و عملکرد اکثریت مسلمانان) ادعایی نادرست و غیرصادقانه است و معمولاً تنها زمانی به حزبی اسلامی مجوز تشکیل و فعالیت داده می‌شود که اساسنامه، برنامه، اهداف و وسایل و راهکارهای خود را برای اصلاح جامعه در عرصه‌های: اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزش و پرورش، سیاست و اخلاق و فرهنگ … ارائه نماید و چنان چه در آن اساسنامه و برنامه و راهکارها ادعایی درباره نیابت از خداوند و پیامبر و پیشوایان وچود داشته باشد، با درخواست تأسیس آن مخالفت می‌شود.
اما اگر همچون دیگر احزاب قرار بر این باشد که در چهارچوب قانون اساسی عمل کند و از شریعت اسلامی کثرت‌گرا و تحمل‌پذیر همراه با اجتهاد و تجدید الهام گیرد و با “فقه مقاصد و موازنات و اولویات” در ارتباط باشد، حق نداریم سخن و ادعایی ناگفته را به آن نسبت بدهیم. و بدون دلیل و برهان چنان اتهامی را به آن وارد نمائیم.
امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب در زمان خلافت خویش به جماعت خوارج مخالف با حکومت خود (و دارای اندیشه‌های تکفیری و افراطی) مشروط به اینکه بر ضد مسلمانان دست به اسلحه نبرند، اجازه حضور سیاسی و حزبی داد.
این ادعا که دادن مجوز تشکیل حزب سیاسی به اسلام‌گرایان، درها را بر روی قبطی‌های مسیحی برای درخواست تشکیل حزبی سیاسی باز می‌نماید، ادعایی ناپذیرفتنی است. چرا قبطی‌ها نیز از داشتن حزبی سیاسی علنی و شفاف برخوردار نباشند و این اتهام را از خود برطرف نمایند که از خلال فعالیت‌های کلیسایی و بدون برخورداری از حزبی سیاسی، کارهای سیاسی می‌کنند.
دادن مجوز تشکیل حزبی سیاسی علنی به قبطی و غیر قبطی یکی از اصول و پایه‌های حقوق عمومی است. تا زمانی که بر اساس مراعات مصالح ملی و مشترک میان مردم باشد، و حقوق اکثریت را پایمال ننماید، هیچ ایراد و مانعی ندارد. هرگاه اکثریت مردم خواهان اجرا و اقامه شریعت خویش درباره خود باشند، در برابر آن مانع ‌تراشی نکنند و هم‌چنین آن احزاب قبطی و غیرقبطی از قدرت‌های بیگانه بر ضد برادران و هموطنان خود کمک نگیرند.
این ادعا که احزاب اسلامی برای اهداف سیاسی از مساجد بهره‌برداری می‌نمایند، پذیرفتنی نیست؛ زیرا مساجد از آن اسلام‌گرایانی که کار سیاسی می‌کنند، نیست. بلکه به همه مسلمانان تعلق دارد، لازم است مساجد از تبلیغات برای اشخاص و کشمکش‌های شخصی و حزبی دور بماند.
اما نمی‌توانیم خطبای مساجد را از حمایت از کسانی که پرچم حمایت از شریعت را به دست می‌گیرند و مخالفت با مخالفان شریعت – بدون نام بردن از کسی و حزبی – منع کنیم. زیرا چنین مسأله‌ای با حوزه اندرز و امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ویژگی‌های امت مسلمان می‌باشد، ارتباط دارد. چند سال پیش درباره حکم استفاده از مساجد برای اهداف سیاسی از من سؤال شد، که بخشی از پاسخی را که به آن سوال دادم این چنین بود:
«به نظر من چنین اقدامی نه به صورت مطلق رواست و نه ناروا. آن چه که ممنوع و ناپذیرفتنی است، آن است که از اشخاص و جهات معینی نام برده شود و از ایشان بدگویی و مورد اهانت قرار گیرند. چنین چیزهایی بر روی منابر مساجد به هیچ وجه روا نیستند و صحنه مساجد باید از کشمکش‌ها و تعصبات حزبی مصون باقی بمانند.
اما خطبای مساجد می‌توانند با اشخاص و احزابی که با اجرای شریعت خداوند مخالفت ورزند، اظهار مخالفت نمایند، هر چند آن مخالفت از طرف حکومت‌ها باشد. زیرا مساجد برای عبادت و حمایت از شریعت خداوند بنا گردیده‌اند، نه برای پشتیبانی از سیاست حکومت و گروه‌ها.
هرگاه دولتی با اجرای شریعت خداوند ( نه آرای فرقههای مذهبی و گرایشهای غالی و تکفیری) مخالفتنماید، مساجد در صف حمایت از شریعت خواهند بود، نه در صف حمایت از دولت.
در هیچ شرایطی نباید مساجد را از این حق طبیعی، منطقی و تاریخی خود منع نمود، که در راستای آگاه کردن امت مسلمان و هشدار دادن به ایشان درباره حاکمان خودکامه، آنان که از اجرای شریعت ممانعت به عمل اجرای شریعت و ممانعت به عمل می‌آورند، یا از آن برای اهداف خاص سیاسی و فرقه‌ای خود سوء استفاده می‌نمایند، و بنا بر کشش‌های نفسانی خود یا اربابشان آن را به اجرا می‌نهند، آن را از رسالت خود منع کنند. در برخی از کشورها دولت‌ها قوانینی را درباره‌ی مسائل خانواده تصویب کرده‌اند که با شریعت اسلام یمخالف است و از آنجا که تمامی رسانه‌ها در احتکار دولت‌ها هستند، علما از سنگر مساجد برای رویارویی با چنین اقدامی استفاده می‌کنند و دولت‌های دیکتاتوری در سومالی و تونس حکم اعدام و گاهی سوزانیدن عالمان شجاعی را که با اقدامات ضد اسلامی آنان اظهار مخالفت کرده بودند، صادر و به اجرا گذاشته‌اند. اما دولت‌های دیکتاتوری تلاش می‌کنند که از مساجد به عنوان ابزار تبلیغاتی به سود خود بهره‌برداری کنند و هرگاه آن دولت با اسرائیل وارد مذاکره صلح می‌شد، در مساجد زیرنفوذشان ندای «صلح صحیح و سازنده است» سر داده می‌شد و این آیه را می‌خواندند که «‏وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‏» انفال/۶۱
«اگر به صلح گرایش پیدا نمودند، تو نیز به آنان تمایل نشان بده و بر خدا توکل کن.»
اما هرگاه روابط با اسرائیل تیره می‌شد این آیه را بر بالای منابر سر می‌دادند که : «‏وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ‏» بقره/۱۲۰
«ای پیامبر یهودیان و مسیحیان هرگز از تو راضی نمی‌شوند، مگر اینکه از کیش و آئین آنان پیروی کنی. به آنان بگو: حقیقتاً هدایت همان هدایت الهی است. چنانچه پس از علمی که از راه وحی دریافت داشته‌ای، از خواسته‌های نفسانی آنان پیروی نمایی، برای دفع مجازات خدا، متولی و یاوری نداری.»
و در نتیجه صلح با اسرائیل حرام بود و خیانت به حساب می‌آمد! اینگونه است که جایگاه مساجد به عنوان پایگاه ابلاغ رسالت اسلام دچار دگرگونی می‌شود و به صورت سیستم و مرکز تبلیغاتی دولتها درمی‌آید، چنین چیزی صداقت مسجد را زیر سؤال می‌برد، تأثیرگذاریش را بر روی مردم  از دست می‌دهد و شخصیت و کرامت عالمان و مبلغان دین را دستخوش شکافی بزرگ می‌گرداند. از خداوند منان می‌خواهیم مار در دین و دنیایمان مصون گرداند.»
من از این نگرانم که سکولارها در عرصه تبلیغات گسترده خویش بر ضد اسلام‌گرایان در جهت محروم نمودنشان از تشکیل حزب سیاسی، به آیاتی از قرآن و احادیثی از رسول خدا(ص) برای تاثیرگذاری بر روی مردم، استدلال کنند و در عین حال طرف مقابل را از چنین حقی محروم نمایند.
این در حالی است که قرآن، قرآن همه و پیامبر پیام‌آور آزادی و دادگری برای همگان است، و هیچکس از چنین حقی برخوردار نیست که مسلمانی را از به کارگیری آیات قرآن و احادیث رسول خدا(ص) – به شرطی که بجا و عالمانه باشد – در جهت تایید رویکردهای خود منع کند.
از طرفی بی‌پایگی چنان ادعایی درباره احزاب سیاسی اسلامی در عمل به اثبات رسیده است، زیرا در بسیاری از کشورها مانند: اردن، مراکش، یمن، فلسطین، ترکیه، مالزی و اندونزی و … احزاب سیاسی اسلامی هستند، و در رقابت‌های انتخاباتی مشارکت داشته و به تعداد قابل توجهی از کرسی‌های پارلمان دست یافته‌اند، و هیچکس از وقوع چنان اتهام‌هایی بدون دلیلی درباره ایشان، گله و شکایتی نکرده است.

روشنگری‌های ضروری:
پاره‌ای از روشنگری‌ها را در ارتباط با این موضوع لازم می‌بینم:
یکم: محروم کردن عده‌ای از شهروندان از حق مشارکت سیاسی در راستای سازندگی، پیشرفت و دگرگونی میهن خود – به این بهانه که اسلام‌گرا هستند، یا دارای دیدگاه‌های ویژه‌ای در جهت اصلاح و سازندگی می‌باشند – به هیچ وجه دادگرانه نیست. زیرا سازندگی و دادگری و پیشرفت ریشه در دین و فرهنگ و تاریخ ایشان دارد و نباید دینداری درست و پایبندی به راهکار دین خداوند برای ایشان، بهانه‌ای بشود برای محروم نمودنشان از حق مشروع مشارکت سیاسی در کشورهای خویش.
در حالی که گرایش‌های گوناگون و احزاب سیاسی سکولار، لیبرال، ملی‌گرا، مارکسیست و دیگران از این حق برخوردارند، چرا در این میان تنها اسلام‌گرایان از چنین حق و حقوقی محروم شوند؟!
چنان مسأله با قانون اساسی که بر روی مساوات میان شهروندان تأکید کرده ناسازگار است، و تقسیم‌بندی بدون دلیل و بدون توجیه مردم به شهروندان درجه یکم و درجه دوم است. همچنین با منشور و توافق‌نامه‌های بین‌المللی و منشور حقوق بشر و غیره به هیچ وجه همخوانی ندارد.
دوم: آنان می‌گویند: تاسیس احزاب دینی جایز نیست در حالی که اسلام‌گرایان به دنبال تشکیل حزب اسلامی هستند، نه حزب دینی. و بین حزب دینی و حزب اسلامی تفاوت اساسی وجود دارد. زیرا در عرف رایج میان مردم دین یعنی بخش اعتقادی و عبادتی و معنوی اسلام. اما اسلام دارای معنای شامل و فراگیر است و تمامی بخش‌های اقتصاد، سیاست، فرهنگ، آموزش و پرورش و مدیریت و … را در بر می‌گیرد.  و از نظر اسلام‌گرایان عضویت غیر مسلمانان در چنان احزابی اسلامی مانعی ندارد، زیرا برنامه‌ها و راهکارهای آن خاص مسلمانان نیست و تمامی شهروندان را شامل می‌شود.
سوم: احزاب سیاسی نماینده نیروهای مردمی و سیاسی موجود در واقعیت‌های اجتماعی هستند، و حق دارند که درباره اداره کشورشان دارای دیدگاه‌ها و راهکارهایی باشند. اسلام‌گرایان نیز نیروهای قدرتمند غیر قابل انکاری هستند، در میان مردم جامعههای خویش دارای تأثیر و نفوذ گسترده‌ای می‌باشند، و سخنشان خریداران بسیاری دارد. در تعدادی از کشورها برگزاری انتخابات آزاد نشان داده که اسلام‌گرایان از محبوبیت بیشتری د رمیان مردم برخوردار هستند.
چگونه ممکن است آنان را نادیده گرفت، و آرمانها و راهکارهایشان را با خود آنان زنده به گور کرد!
«‏وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ‏*‏بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ‏» تکویر/۸-۹
«و آنگاه از دختر زنده به گور پرسیده می‌شود، به کدام گناه کشته شده است»
آن هم در شرایطی که به احزابی مجوز شکل‌گیری و فعالیت داده می‌شود که از هیچ گونه تاثرگذاری و حضوری در میان مردم برخوردار نمی‌باشند.

**********************************
منبع: باید و نبایدهای دین و سیاست / نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی / نشر احسان۱۳۹۴

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا