خبر های جدیدمقالاتمهارتهای زندگی

استفاده صحیح از وقت و مدیریت زمان در اندیشه و زندگی عملی اندیشمندان مسلمان

استفاده صحیح از وقت و مدیریت زمان در اندیشه و زندگی عملی اندیشمندان مسلمان

نوشته: د. طارق السویدان / ترجمه: عبدالرحمن عزّام

اشتیاق و علاقه‏ مندی به تنظیم و برنامه ریزی درست زمان، مجال را برای ظهور شیوه‏های جدید و گوناگون در کسب کارکرد درست، باز می کند.

با نگاه به زندگی سلف صالح در می یابیم که این بزرگواران بر ضایع کنندگان وقت خرده گرفته و ایشان را بر به غنیمت شمردن عمر و استفاده‏ی درست از آن، تشویق می نمودند. عبدالله بن مسعود -رضی الله عنه- می گوید: دوست ندارم کسی را در حالی ببینم که با بیکاریِ کامل زندگی به سر برد طوری که نه به کار دنیا مشغول باشد و نه هم به امور اخروی مصروف.

نقل شده روزی قاضی شریح -رحمه الله- از جایی می گذشتند که مجموعه ای از مردم را دیدند که به بازی، سرگرمی، یاوه گویی و سخنان لهو و لعب مشغول بودند. ایشان را مورد خطاب قرار داده گفت: چه می کنید؟ گفتند: از همه امور فارغ البال و آسوده خاطریم، و به آنچه نظاره‏گر هستی وقت می گذرانیم! در جواب شان فرمود: آیا شخص بیکار مامور است تا وقتش را بیهوده سپری نماید؟ سپس این آیات قرآنی را برای شان یادآور شد: (فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ. وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ» [الشرح:۷-۸] (هرگاه (از کار مهمی) بپرداختی، به دنبال آن (به کار مهم دیگری بپرداز و در آن بکوش و) رنج ببر (و فرجام کاری را آغاز کار دیگری کن) و یکسره به سوی پروردگارت روی آر (و تنها بدو دل و امید ببند، و جز او خود را مشغول مساز).

یعنی: هرگاه از کاری فارغ شدی، با تمام وجود به آنچه لازمه‏ی توجه است و باید در راه آن تلاش خستگی ناپذیر نمود، روی آورده و با عبادت و توجه خالصانه، بدون چشم داشت امری دیگر، به خداوند عزوجل متوجه باش!

در واقع انسان موفق و هوشیار کسی است که لحظه لحظه‏ی وقت خود را به کارهای مفید و کردارهای نیک پر کند. حضرت عمر -رضی الله عنه- بیکاری و ضیاع بی مورد وقت را امری ناپسند دانسته فرمودند: دوست ندارم کسی از شما را بیکار و در حالی که به کارهای دنیوی و امور اخروی مشغول نباشد، ببینم.

یحیی بن قاسم -رحمه الله- که از اساتید مدرسه‏ی نظامیه‏ی بغداد در دوره‏ی عباسی ها بود، درباره‏ی ابن سکینه -رحمه الله- (یکی از اساتید مدرسه) می گوید: او عالمی با عمل بود. لحظه ای از وقتش را ضایع نمی نمود. هرگاه بر او وارد می شدیم؛ از شدت حرص و آز بر وقت و علاقه به مباحثه و بیان احکام، می فرمود: در ابتدای ملاقات،کافی است به السلام علیکم و رحمه الله و برکاته اکتفا کنید و نیازی نیست بر آن چیزی از خوش آمد گویی های متعارف را بیفزایید.

این امری عجیب است که ایشان -رحمه الله- ملاقات کننده‏گان خود را به هر چه خلاصه تر نمودن سخنان آغازین ملاقات وا داشته و از صحبت های عادی مردم در ابتدای بازدید، باز می دارد و به ایشان یادآور می شود که هر چه زود تر وارد مباحثه و مدارسه شوند تا از وقت استفاده‏ی بهینه نموده و از ضایع شدن آن، جلوگیری نمایند.

فتح بن خاقان وزیر دربار متوکل، همیشه با خود کتابی همراه داشت، هرگاه جهت حاجتی مانند نماز یا دیگر امور دنیوی از نزد متوکل بر می خاست، کتابش را در آورده و در بین راهِ رفتن و باز گشتن، به مطالعه‏ی آن می پرداخت، همچنین هرگاه متوکل برای کاری از مجلسش بیرون می شد، او کتابش را بیرون نموده تا وقت برگشتن متوکل، به خواندن می پرداخت.

همچنین به عنوان مشتی نمونه از خروار، می توان از افرادی مانند: علی مدینی (استاد امام بخاری)، امام بخاری، امام مسلم، ابوداؤود، ترمذی، نسائی، امام احمد بن حنبل و دیگر علماء -رحمهم الله- نام برد؛ که لحظه ای از وقت‏شان را جز به خواندن قرآن، ذکر و یاد خداوند متعال، تهجد و گفتگوی نیک با مردم، سپری نمی نمودند.

به همین لحاظ در بین آن ها و اکثر مسلمانان عصر حاضر تفاوت زیادی به چشم می خورد؛ تا جایی که آسایش و بیکاری در نزد عده ای، اصل؛ اما فعالیت و کار، یک امر استثنائی است، که  این نه نفعی در دنیا و نه هم فایده ای در دین برای‏شان دارد.

زمان کنونی ما نیز از وجود چنین افراد یگانه و حساس به وقت خالی نیست. به یاد دارم، در مجلسی برای ترجمانی حضور داشتم، یکی از حاضرین را دیدم اوراقی را در آورد و حین ترجمه ام شروع به نوشتن کرد؛ بعد متوجه شدم که نوشته اش پیرامون موضوعی دیگر و غیر مرتبط با موضوع مجلس بود؛ زیرا با آن آشنا بود [یعنی خواست از وقتش به نوعی استفاده نماید تا وقتش بی برنامه سپری نشود].

براستی همین مواظبت دقیق و درست پیشینیان ما از وقت بود که تمدن اسلامی را در تمام عرصه های زندگی سردار و رهبر ساخت. رهبریتی که از روی تصادف و بطور خودجوش بوجود نیامده؛ بلکه توسط دستانی آزمند بر منفعت، تولید، محصول و نوآوری، ساخته شد.

دوست دارم اینک به ضیاع وقت و بی ارزش بودن آن نزد اکثر مسلمانان، خاصتا در تعارفات و دیدار های بی فایده اشاره کنم؛ زیرا ایشان به حاشیه های زندگی تمرکز نموده و از اصل و اساس آن چشم پوشی می نمایند، هدف والا و رسالت علیای خویش را به باد فراموشی سپرده و درگیر موضوعات و امور بی فایده اند؛ در حالیکه قرآن کریم بسیاری از اینچنین گفتگوها را فاقد هر گونه خیر و نیکویی قلمداد نموده بیان می دارد: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ» [نساء/۱۱۴] (در بسیاری از نجواها و پچ پچ های شان خیر و خوبی نیست، مگر در نجواها و پچ پچ های آن کسی که به صدقه و احسانی یا به کار نیکو و پسندیده ای یا اصلاح بین مردم دستور دهد).

این گروه از مردم، روزگار شان را به همین منوال سپری نموده، و در غفلت، سادگی، بی برنامه‏گی و بی هدفی قرار دارند، جز زندگی بی روح حیوانی و تهی از ارزش، هدفی نداشته و از خوبی‏های زندگی چیزی با خود به همراه ندارند.

آنچه از مسلمات است و باید انسان عاقل بدان بیندیشد اینکه: چطور ممکن است غفلت و اوهام و لهو و لعب، سازنده‏ی مردی راستین باشد؟ از چه زمانی ضیاع وقت، پایه و اساس برای زندگی کریمانه قرار گرفته است؟ زندگی باید دارای اعتدال و در سرحد میانه قرار داشته باشد؛ زیرا زیاده روی و کوتاهی یا به تعبیری تندی و کندی در زندگی پسندیده نیست.

آسایش و راحت طلبی، دارای محدوده‏ی زمانی خاص است که در آن شخص به استراحت می پردازد تا برای طاعت و کسب فضائل و نیکی‏ها آمادگی گیرد؛ طوری که خستگی و ناملایمات زندگی او را سست و ضعیف نکند. هر چه بر اندازه‏ی این استراحت، آسایش و راحت طلبی افزوده شود، کوتاهی و کسالت به بار آورده، و اکثر آنچه به صلاح و سود انسان است را از بین می برد؛ درحالیکه هر اندازه از میزان مصالح انسان کاسته شود، به همان اندازه توانایی هایش به ضرر مواجه شده و نیروهای بدنی او را به پستی می کشاند.

عامر بن عبدالقیس –رحمه الله- از کنار جمعی از افراد بی بند و بار  که با سهل انگاری وقت گذرانده و به سخن پرانی مشغول بودند، می گذشت؛ هنگامی چشم شان به او افتاد، برایش گفتند: جناب شیخ، به جمع ما در آی و دمی بنشین! ایشان –رحمه الله-  در جواب فرمود: شما خورشید را نگه‏دارید. آنگاه با شما سخن گفته و در مجلس تان شرکت می نمایم.

آزمندی بر وقت:

۱- علامه محمود شکری آلوسی –رحمه الله- به جدیت شدید در قبال وقت معروف بود طوری که گرمی و سردی زیاد او را از حضور به جلسه‏ی درس، باز نمی داشت. بسا اوقات شاگردانش را به خاطر تأخیر در موعد درس به باد انتقاد می گرفت. بهجه أثری یکی از شاگردان شیخ، نقل می کند: روزی به علت باد و باران که سبب گل و لای زمین شده و رفت و آمد را مشکل ساخته بود، به پندار اینکه شیخ به مدرسه حاضر نخواهد شد، از جلسه‏ی درس غیابت نمودم، روز بعد که به جلسه حاضر شدم شیخ با چهره ای در هم کشیده و خشمناک، خطاب به همگان فرمود: کسی که سردی و گرمی او را از حضور به جلسه باز دارد، در او خیری نیست.

۲- امام محمد شیبانی –رحمه الله- شب هنگام، نزد خود کتاب های متنوعی می گذاشت؛ تا هرگاه از خواندن یک نوع خسته شود، به سراغ یکی دیگر برود و با تنوع آفرینی در مطالعه‏، خواب چشمانش را برباید، و هرگاه خواب بر او چیره می گشت، خواب را با استفاده از آب، از خود دور نموده و می گفت: خواب از حرارت بوجود می آید که با سردی آب می توان آن را از خود دور کرد.

۳- علامه آلوسی ( متوفی ۱۲۷۰ هجری ) مفتی بغداد که از علمای معاصر و خاتم مفسرین است، اشتیاق زیادی به افزایش علم و معرفت داشته و در راه بدست آوردن فواید و منافع علمی، هرگز سستی ای به اراده‏ی خود راه نمی داد و همیشه زندگی شان را طبق تقسیم اوقاتی از پیش تعیین شده سپری می نمود. برنامه شان طوری بود که روز را به درس و فتوی، اول شب را به همنشینی‏ها و نشست‏های مفید و گفتگوهای علمی با دیگران، سپری می نمود. در قسمت های آخر شب ورقه هایی از تفسیرش را می نوشت و صبح آن روز به دست نویسندگان موظفش می داد تا از آن رونویس نمایند؛ زیرا در آن زمان لوازم چاپ و نشر امروزین وجود نداشت و نسخه‏های کتاب‏ها با قلم نوشته و تکثیر می شد. نویسندگان دست نوشته‏های علامه را در طی مدت یک روز تمام پاک نویس می نمودند. همچنین ایشان در کنار پرداختن به تفسیر و مشغولیت به افتاء، روزانه بیست و چهار درس ارایه می نمود که سیزده مورد آن از کتاب‏های بزرگ و مطول بود. همیشه به تألیف و تصنیف مشغول بود؛ تا جایی که در آخرین مریضی که منجر به فوت شان شد؛ نیز به نوشتن و تألیف مصروف بودند.

۴- حافظ منذری –رحمه الله- در حال خورد و نوشیدن با کتاب مشغول بود. در عرصه‏ ی محافظت، بهره برداری و آزمندی بر استفاده‏ ی درست از وقت، زبان زد و در استفاده و سپری نمودن آن به کارهای نیک از قبیل تالیف، تفکر و پند و اندرز، سرآمد روزگار بود.

۵- از ابن عقیل حنبلی شاگرد خطیب بغدادی –رحمهما الله-  در باب مراقبت از وقت، نقل شده که فرمود: من برای خود نمی پسندم که لحظه ای از عمرم را به بیهودگی سپری نمایم مگر اینکه زبانم از مذاکره و مناظره، و چشمم از مطالعه و خواندن باز ماند. من هنگامی برای استراحت بر بستر خویش افتاده ام نیز فکرم را به کار وا می دارم. در عمر هشتاد سالگی خود را حریص تر بر علم از آنچه می بینم که در سن بیست سالگی بودم.

۶- اصمعی –رحمه الله- می گوید: یکی از روزها به دیدن دوستَم می رفتم در بین راه به ابوعمرو بن علاء –رحمه الله- برخوردم؛ ایشان رو به من کرده گفت: اصمعی کجا می روی؟! گفتم: به ملاقات یکی از دوستانم! گفت: «إن کان لفائده أو لمائده أو لعائده؛ وإلا فلا» (اگر برای کسب کدام فایده ای [از قبیل تحصیل علم و…]، یا به مهمانی و ولیمه ای، یا عیادت مریضی می روی که خوب و گر نه، برگرد.

در خاتمه قابل ذکر می دانم که نکته‏ ی اساسی در بنای تمدن اسلامی، مدیریت درست و تنظیم دقیق وقت، نزد گذشتگان ما بود؛ در غیر آن، چه کسانی می توانستند بدون دقت در تنظیم وقت، دارای زندگی و تمدنی بشوند که سرآمد همه زمان ها و دوران ها باشد؟

خدا را سپاس که ما را از زمره‏ ی مسلمانان قرار داد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا