سياسي اجتماعي

مارکسیسم درد است نه درمان !

مارکسیسم درد است نه درمان

!

دکتر یوسف قرضاوی

ما می گوییم

: وقتی دانش و فلسفه نتوانند انسان معاصر را از فروپاشی معنویات که انسان را پیوسته تهدید می کند ،برهانند، گمان نمی کنیم مارکسیسم جایگزین مناسبی باشدچنان که برخی مردم ،این تصور را در دورانی که بازار مارکسیسم داغ بود ،داشتندکه شیشه دارو را به بیمار می دهد و کپسول مناسبی برای فرو نشاندن آتش است، و این، به دو امر بر می گردد :

اول: مارکسیسم بخشی از تمدن مادی است، آن هم بخشی که سخت در مادی گرایی غوطه ور شده ، زیرا فلسفه کلی آن بر مادیگرایی محض استوار است و در بینش آن ،هستی ، بدون خدا، و انسان بدون روح است و در پس این دنیا سرای دیگر وجود ندارد ، بنابراین مارکسیسم که خود درد است چگونه می تواند درمان باشد؟ مگر آن که فلسفه ابونواس را بپذیریم که می گفت :

با آن (می) که عین درد است مرا درمان کن !

شاعر نیز می گوید :

اکر با دردی در پیشفا جستن از درد دیگر برآمدی ، بدان که شفابخش تو، از آن چه باعث بیماری ات شده ،کشنده تر است .

دوم : مارکسیسم در تربیت انسانی که قلب آرام ، روحی شادمان و نفسی سعادتمند دارد، به طور کامل ناتوان است ، زیرا این ویژگیها از ایمان به خدا و جاودانگی سرچشمه می گیرد ،در حالیکه مارکسیسم فقط به محسوسات و زندگی دنیا اعتقاد دارد ،از این رو فیلسوفان اخلاق می گویند:

انسان مارکسیستی ،انسان آزاد نیست…. ، چرا که در این مکتب ، مبارز معمول باید کورکورانه از سران خود پیروی کند، از این رو همان طور بنده جهان مادی است ،برده اربابان خویش نیز هست و نقش او همچون لوله و پیچ ]ومهره[ ساده ای در ماشین پیشرفته ، وآزادی او (بر اساس نظریه پوچ آلمانی) در آن است که فقط از سر اختیار ، آگاهی و فرمانبرداری ،دربست مطیع باشد . فرد مارکسیست که از قیددین ،آزاد و رها شده یا بهتر بگوییم از دین واخلاق و خدا دست شسته ،همچون کارگر کارخانه است که احساس می کند باید مطیع حرکت نیرومند ماشین های سنگین باشد .افزون بر این ماشین جبار جهان نیز دستور می دهد و چیرگی دارد و او نه یارای خارج شدن از دایره خواست و اراده آن را دارد و نه توان رهیدن از چنگال او،مگر هنگامه هیجانات یا لهو وخوشی، درست آن گونه که برده برای یک لحظه از دید ارباب خود پنهان می شود و از فرمان سربرمی تابد.

در واقع ،انسان مارکسیستی ،ناتوان وفلج است و می دانددر توانایی او نیست از حادثه ای که به طورحتم رخ می دهد،جلوگیری کند و نیز از به کارگیری غرایز و استعدادهای ویژه اش به شکل منطقی و معقول ناتوان است و نهایت کاری که از دستش بر می آید ، آن است که در شتاب بخشیدن به آهنگ توسعه و تحول ،سهم و نقش داشته باشد .او می داند که در تعیین سرنوشت شخصی خود ناتوان است ، از این رو بیش ترعمرش را با ترس و هراس سپری می کند.

به هر حال ، انسان مارکسیستی فاقد روح واقعی اجتماعی است ، چرا که محبت واقعی را احساس نمی کند و به انسانیت ارج نمی نهد. آری ،مارکسیست می پندارد که در راه سعادت انسان گام بر می دارد، ولی آیا به واقع می تواند مردم را دوست بدارد؟

بی گمان ،انسان زمانی می تواند دیگران را دوست بدارد که بپذیرد تک تک افراد ارزش فردی ویژه ای دارند و هرکدام بر سرنوشت خود حاکم هستند.

بردیک می گوید :

اخلاق کمونیست انقلابی ، معرف اخلاقی است که هیچ گونه ترحمی به انسان معینی اعم از غریب یا آشنا ندارد ، چرا که در این نظام ،فرد چیزی بیش از خشت در بنای جامعه کمونیستی به شمار نمی رود .او ابزاری بیش نیست ،البته کمونیسم در نهاد خود ،عنصرمثبت و درستی هم دارد که با دیدگاهش به حیات مرتبط است. این عنصر با نگرش مسیحیت همخوانی دارد و آن این است که انسان نباید فقط منافع خودش را در نظر بگیرد،بلکه می باید زندگی خودش را وقف والاترین آرمان کند، اما این اندیشه که به خودی خود،زیباست،این گونه تفسیر می شود که به فرد نباید شخصیت و ارزش مستقلی یا هر صبغه ملکوتی دیگری بخشیده شود.

ناتوانی ایدئولوژی پوزیتیویسم

مارکسیست همچون سایر ایدئولوژی های پوزیتویستی نمی تواند جانشین دین باشد . دوتن از استادان دانشگاه معروف هاروارد نیز در کتابی که در دهه هشتاد با عنوان آینده عقیده منتشر شده است ،به خوبی به این حقیقت اشاره کرده اند، و مؤید گفتاری شده اند که پیش از این ،دانشمند و تاریخ نویس جهانی آرنلد توین بی در کتابش ، عادت ودگرگونی آورده است . وی می گوید :

از آنجا که دین گرایی ،قسمتی از فطرت بشری است و از این حیث که انسان نمی تواند بی آن که هیچ دینی داشته باشد، زندگی کند…… ، وقتی دین در اروپا جایگاه خود را از دست داد ،دین های دیگری جای آن را گرفتند که همان مکاتب فکری یا ایدئولوژی های فردی یا سرمایه داری ،توده ای یا کمونیستی ، و میهنی یا ملی گرا بودند .

جنگ سرد که ایدئولوژی های معاصر از یک سود ، و ادیان بزرگ آسمانی در سوی دیگر ، بحث های داغی درباره آن دارند، برای آینده بشر ،از متاقشه و کشمکش میان کمونیسم و سرمایه داری خطرناک تر است و به رغم این که گفتگوی بین دو مکتب مورد توجه جهانیان است،این پرسش مطرح می شود که آیا این ایدئولوژی ها ، ادیان جدیدی هستند یا ثمره ناکامی ها و شکست ها به شمار می روند .

حقیقت این است که این ها چیز جدیدی نیستند ……، بلکه شکست و ناکامی آن آزادی است که انسان ،در طول قرن ها به دست آورده است.این ،واپس گرایی و بازگشت به سرآغاز تمدن است . هنگامی که انسان ، نیروهای مرموزی را که توانایی چیره شدن برآن ها را نداشت ،می پرستید و هنگامی که پیشرفت کرد و توانست در طبیعت نقش مهمی داشته باشد …… ، پرستش نیروهای طبیعی را رها کرد و به پرستش نیروی اجتماعی که در حاکم ،نمود می یافت پرداخت .

کمونیسم راه اشتباهی را پیش گرفت ، نه به جهت پافشاری اش برعدالت اجتماعی ،بلکه به جهت قربانی کردن آزادی برای عدالت ،چیزی که درباره سرمایه داری نیز صادق است .

سرمایه داری نیز راه اشتباهی را پیش گرفت ،اما نه به جهت پافشاری اش بر ارج نهادن فردیت و آزادی انسان ،بلکه به جهت قربانی کردن عدالت برای فردیت انسان .هر کدام از آن دو یک جنبه را به زیان جنیه دیگر مورد تایید قرار دادند…… هر دو دیدگاه،مادی گرا هستندو به روشنی اینکه انسان فقط با نان ،قادر به ادامه زندگی نیست …… ، تفسیر مادی هردو مکتب از عدالت و آزادی نیز تفسیری نادرست است .به نظر می رسد که هردو باور ، به حیات خود ادامه می دهند و سرانجام ،هیچ کدام قادر نیست بر دیگری پیروز شود .وهردو در کشمکش با میهن پرستی یا ملی گرایی هستنداگر چه این کشمکش چندان مورد توجه قرار نمی گیرد ، به محض این که یکی از دو با میهن پرستی برخورد می کنند ، این میهن پرستی است که کار را از پیش می برد، زیرا در چنین وضعی کمونیست و سرمایه دار ،نخست میهن پرست ، و سپس کمونیست یا سرمایه دار هستند . همه این ایدئولوژی ها نقطه ضعف مشترکی دارند که باعث نابودی آنها می شود و آن وجه مشترک ،رقابت آنان با ادیان بزرگ برای بدست آوردن اهتمام و حمایت توده ها است و این معنایش برگشت به پرستش انسان است ….، زیرا پس از آن که ادیان ،او را از بندگی جامعه و فرد رهانیدند تا فقط خداگرا باشد،با این ایدئولوژی ها ،انسان به زندان جامعه بر می گردد، زیرا پس از آن که پیوند مستقیمی با حقیقت جاودان داشت ……، به دیکتاتوری دوران گذشته برگشت .این انسان چنان خرد و حقیر می شود تا به مورچه اجتماعی در جامعه مورچگان تبدیل شود! ادیان توانستند به انسان بیاموزند که او حشره ای اجتماعی نیست …… ، بلکه موجودی ارجمند ،اندیشه ور و مختار است .حقیقتی که این مکتبها هرگز نمی توانند فراموش کنند چرا که آنها قادر نیستند آن آزادی معنوی را که ادیان برای انسان به ارمغان آورده اند ، تحقق بخشند .

بی تردید ،هرفرد اشتباه می کند، ناکام می ماند،دچار لغزش و تیره بختی می شود و فرجام همه این ها مرگ است ،از این رو ،نیاز شدیدی به یاری معنوی و تقویت روحی دارد ، چیزی که این مکتبها از ارئه آن به انسان ناتوانند .

با این حال ،تاهنگامیکه ادیان ،نتواند چیرگی خود بر دلها را باز یابند، این مکتبها همچنان خواهند توانست مردم را به اردوگاه خود جذب کنند و آنها را تحت نفوذ و سلطه خود قرار دهند و ادیان ،صرفاً هنگامی نفوذ خود را باز خواهند یافت که با خود صادق باشند و نیز توانایی آن را داشته باشند که :

به جای کشمکش و دشمنی با یکدیگر، تعاون وهمکاری کنند.

به واقعیت های روز اهتمام و توجه جدی داشته باشند

آداب و رسوم سراسر خرافات و بی مغزی را که چونان غباری ،طی سالیان دراز برجوهره دین متراکم شده از آن بزداید،بنابراین دین برای انسان ، قلب زندگی و برای انسانیت جوهره زندگی است . نوری است که دلها را آکنده می کند، پس انسان از دین بی نیاز نیست و این مکتب ها هرگز نمی توانند جانشین دین شوند، زیرا به جای آن که برای ما دوستی و همیاری به ارمغان آورند، به ما تعصب و کینه توزی ارزانی می کنند. این ها به ما لقمه نانی می دهند و در مقابل رستگاری و آرامش روحی ما را می ستانند .

دینی که توین بی فراخوان آن است ، در اسلام راستین نمود پیدا می یابد ،دینی که از خرافات رهیده، بر پایه خرد واندیشه استوار شده است، و پیش از صورت و شکل ظاهری ، به درون مایه ، وبیش ازصورت و شکل ظاهری ،به درون مایه ، و بیش از شعار وآداب ، به روح و معنا عنایت دارد و اهتمامش به واقعیت های روز ، همانند توجه و اهتمامش به واقعیتهای گذشته و نگاه دقیق به واقعیت های آینده است . او ]مارا[ به برادری انسانی و به بحث وگفت و گو آن هم به شکلی نیکو فرا می خواند .

‫۲ دیدگاه ها

  1. این شخصیت اغازکننده دعوت واصلاح درایران می باشندازخداوندمسئلت می نمایم درعمراین عزیزبرکت بفرمایند

  2. درموردبزرگ مرددعوت واصلاح حاج عبدالروف ازبیوگرافی وسخنان این شخصیت درج نمایدتااستفاده بکنیم ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا