سياسي اجتماعي

اصلاحات به کدام معنا ؟

اصلاحات
به کدام معنا ؟

در
توضیح اصلاحات بدین معنا گفته شده که نخبگان جامعه با نقد گذشته و پیدا کردن راه
اداره موفق جامعه، شیوه ی خروج از ناکامی ها و تنگناها را به جامعه نشان می دهند.
اصلاحات در اینجا به معنای دفع و دور کردن گروهی از جامعه نیست، بلکه شناخت و فهم
ناکامی ها و ارائه ی طریق برای پیشبرد جامعه و اداره ی بهتر آن است.   

 

در
ادبیات سیاسی و اجتماعی، علیرغم معانی متعدد و اینکه گاهی ذکر می شود که ماهیت
اصلاح یا بهبود اوضاع چندان مشخص نیست، ولی معنای اصلی اصلاح و اصلاحات همان تعدیل
و تغییرات است (۱) که در نقطه ی مقابل انقلاب و دگرگونی های خشونت بار و بنیادی
قرار می گیرد. در فرهنگ نامه ها و دانش نامه های سیاسی اصلاحات بدین معنا در تمامی
ابعاد زندگی مطرح شده که ویژگی آنها فقدان شتاب و قهر انقلابی می باشد.(۲)

در
توضیح اصلاحات بدین معنا گفته شده که نخبگان جامعه با نقد گذشته و پیدا کردن راه
اداره موفق جامعه، شیوه ی خروج از ناکامی ها و تنگناها را به جامعه نشان می دهند.
اصلاحات در اینجا به معنای دفع و دور کردن گروهی از جامعه نیست، بلکه شناخت و فهم
ناکامی ها و ارائه ی طریق برای پیشبرد جامعه و اداره ی بهتر آن است.

طرفداران
لیبرالیسم و غرب گرایی، اصلاحات را به معنای تغییرات اساسی در اعتقادات و ارزش های
سنتی جامعه و گذار به مدرنیسم به کار می برند. جنبه ها و ویژگی های این فرآیند به
طور معمولی عبارت است از صنعتی شدن، دموکراتیزاسیون، مشارکت عمومی، افزایش رسانه
های عمومی و ایجاد جامعه ای که مبنای آن فردگرایی و اخلاق و ارزش های لیبرالی و
آزاد می باشد. چپ گرایان اصلاحات را در مقابل معنای لیبرالی آن، به معنای اقدامات
گسترده ی دولت های رفاه و مبارزات کارگران برای بالا بردن سطح زندگی به کار می
برند. پیدایش جامعه و دولت رفاهی محصول شرایطی بود که مبارزه ی قهرآمیز و
ساختارشکن مارکسیستی موضوعیت خود را از دست داده و متفکران چپ گرا به سوی مهندسی
اجتماعی و اقدامات غیرساختارشکن در جهت افزایش عدالت، برابری و دفاع از حقوق
کارگران و طبقات پایین جامعه گرایش پیدا کردند.

از
نظر تاریخی، اصلاح گری در غرب به عنوان جنبشی دینی از نظر فلسفی با اومانیسم و عقل
بشری مرتبط است. این مفهوم بر تغییراتی اطلاق می شود که در قرن شانزدهم بنیاد آن
گذاشته شد و طی چند قرن تکمیل گردید. این اصلاح طلبی در آغاز زمینه ساز پرسش هایی
از کلیسا گردید که قادر به دریافت پاسخ های مناسب از آن نبود.

«ریشه
های اولیه ی این جنبش در قرون وسطا و در نقد نگرش کلیسای کاتولیکی ظاهر گشت و در
نهایت در قالب پروتستانتیزم توانست به تأسیس گونه ای دیگر از کلیسای مسیحی در غرب
منجر شود. آنان بر این باور بودند که کلیسای کاتولیک با بهره مندی از باورها و
اعتقادات نادرست مردم به سودجویی همت گمارده و لذا هدف اولیه ی خود را اصلاح مذهبی
و نیل به روح واقعی حاکم در دین مسیحیت معرفی می نمودند. این جنبش اگرچه سرآغازی
مذهبی داشت، لیکن به سرعت گسترش یافته و در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجد
تأثیرات شگرفی گردید.»(۳)

در
ایران، اصلاحات و رفورم بیشتر بر اقدامات برخی صاحبان و کانون های قدرت اطلاق شده
که از آن با عنوان اصلاحات از بالا یا نوسازی هم نام برده شده است. اصلاحات عباس
میرزا، امیرکبیر و سپهسالار قبل از دوره ی مشروطه، اصلاحات رضاخان و انقلاب سفید
محمدرضا پهلوی در دهه ی چهل از موارد برجسته ی اصلاحات در ایران می باشد. در کنار
این معنای کلی، گاهی تعاریفی از اصلاحات در جامعه مطرح شده که هر آنچه که اقدام
مثبت به ذهن می رسد تحت عنوان اصلاحات جمع بندی شده است. در یکی از این تعاریف
آمده است:

«…
بهبودخواهی و سامان بخشی به وضع موجود به روش معتدل و تدریجی در زندگی سیاسی،
اجتماعی و اقتصادی، ایجاد تغییرات سودمند به شیوه ی تکاملی و مسالمت گرا در جهت
دستیابی به تعادل و رفع معایب، تصحیح خطاها و متوقف سازی سوءاستفاده های اجتماعی،
جلوگیری از وقوع بحران های اجتماعی و سیاسی، دادن ساختاری نوین و نظمی بهتر و
برنامه ریزی شده از طریق نقد اوضاع و یافتن روش های خروج از تنگناها و نوآوری در
اداره ی کارآمد جامعه، بهره برداری خردمندانه از منابع، کاربرد منظم، حمایت شده و
هدف دار انرژی های انسانی، به اختیار گرفتن عقلایی محیط طبیعی و اجتماعی، اتخاذ
سازوکارهای مشکل گشا و اقدام به حرکت های رو به پیش در مهندسی اجتماعی براساس
شایسته سالاری، کارآمدی و قانون گرایی، همگام با ارتقای توان تطبیق پذیری نظام
سیاسی با خواست ها و اهداف جامع.» (۴)

به
صورت کلی می توان گفت که اصلاح گری به معنای پیشرفت، ترقی و رو به جلو رفتن شکل و
معنای مشخصی ندارد و هویت آن براساس خاستگاه و مبانی اش مشخص می شود. این گونه
اصلاح طلبی می تواند فردی، جمعی، از بالا یا پایین و دینی یا غیردینی باشد.

«در
اصلاح طلبی دینی مبنا و محور اصلاحات در درون دین و آموزه های دینی قرار دارد، اما
در اصلاح طلبی سکولار، مهمترین قدم، اصلاح جامعه با جدا ساختن علم و مسائل و مباحث
اجتماعی از دین برداشته می شود. به عبارت دیگر، در اصلاح طلبی سکولار، دین به
منظور وضع جامعه محدود شده و اصلاح می شود، اما در اصلاح طلبی دینی جامعه در جهت
تحقق اهداف دینی اصلاح می شود.» (۵)

————————————

 

به قلم : دکترجهاندارامیری

۱ .
جرلویس گولد، ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه جمعی از نویسندگان،
مازیار، تهران، ۱۳۷۶، ص ۶۶

۲ .
داریوش آشوری، دانشنامه ی سیاسی، انتشارات سهروردی- مروارید، تهران، ۱۳۶۶، ص ۱۲

۳ .
تی بی باتامور و سایرین، «رفورم در گفتمان سیاسی غرب و اسلام»، ترجمه ی علی اصغر
افتخاری، فصلنامه ی کتاب نقد، سال چهارم، شماره ی ۱۶، پاییز ۱۳۷۹، ص ۲۴۳

۴ .
محمدرضا دهشیری، «آسیب شناسی اصلاحات در ایران»، فصلنامه ی کتاب نقد، شماره ی ۱۶،
پاییز ۱۳۷۹، ص ۱۰۷

۵ .
محمدرضا مرندی، «ظهور تجدیدنظرطلبی»، مجله ی زمانه، سال اول، شماره ی ۳ و ۴، آذر و
دی ۱۳۸۱، ص ۳۰

منبع
: آفتاب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا