اندیشه

فرق میان اسلام و فکر اسلامی

فرق میان اسلام و فکر اسلامی
استاد محمد غزالی معاصر /مترجم:محمد محقق
فکر اسلامی معادل خود اسلام نیست، بلکه ره‌آورد عقلی مسلمانانی در راه اسلام و با ملاحظه اصول آن است.
اسلام عبارت است از وحی الهی به پیامبرص و کتابش عبارت است از قرآن و آنچه بعد از قرآن قرار می‌گیرد، که سنت‌های ثابت پیامبرص است به عنوان توضیحی بر آنچه نیازمند توضیح بوده است.
فکر اسلامی نوپیدا و تابع قانون تطور است و می‌تواند دستخوش تغییر و حتی فروپاشی شود. اما اسلام دارای کتابی است که:
لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ(فصلت / ۴۲)
«در اکنون یا آینده‌اش، باطل در آن راه نمی‌یابد، فروفرستاده‌ای از سوی فرزانه ستوده است».
فکر اسلامی در خطا و لغزش معصوم نیست، در حالی که اسلام از آن مصونیت داشته و کتابش به علت معصومیت از کجی و ضعف دارای تقدس است و باید مؤمنان از آن اطاعت مطلقه داشته باشند.
اما فکر اسلامی تنها در همان حد واجب اطاعت است که از کتاب خداوند و رسالت آسمانی نمایندگی کند، زیرا ـ قاعدتاً قابل نقد و مخالفت است.
میان اسلام و فکر اسلامی به آن اندازه فرق است که میان آنچه به خدا و آنچه به انسان تعلق می‌گیرد.
پیوند میان این دو همانند پیوند میان دو امری است که یکی بر دیگری استوار باشد و در پیدایش و بقایش بدان متکی، اما نه بدان‌گونه که یکی تصویری تمام‌نما از دیگری و تعبیری همانند از آن باشد.
یکی اسلام است که وحی الهی فرودش آورده است و دیگری مسلمانانند که به اسلام ایمان آورده‌اند و تعالیمش را در رفتارشان تجسم بخشیده‌اند و کوشیده‌اند علاوه بر حفظ آن برای نسل خود، به نسل‌های دیگر نیز منتقل کنند و به آنان بیاموزند که چگونه به آن ایمان داشته باشند و چگونه از اعتقادشان بدان تعبیر کنند و چگونه تلاش ورزند تا اسلام را برای خود نگهدارند و خودشان نیز امتی مسلمان بمانند.
تهیه این چگونگی‌ها و برجسته‌ ساختن نشانه‌های آن و سپس ریختن آنها در قالب عباداتی که از یک نسل به نسلی دیگر در کتاب‌ها منتقل گردد، عبارت است از فکر اسلامی این چگونگی‌ها از نظر تهیه، نمایان ساختن نشانه‌ها و قالب‌ریزی‌ها حتماً به تناسب افراد، نسل‌ها و شرایط محیطی متفاوت می‌گردد و گاهی اختلاف در این زمینه به درجه خصومت و ضدیت کشیده می‌شود.
ابن خلدون در بیان علم فقه در مقدمه‌اش می‌گوید:
«فقه عبارت است از شناخت و آشنایی با احکام خداوندY درباره افعال مکلفین از نظر وجوب، منع، ندب، کراهت یا اباحت. این احکام از کتاب، سنت و ادله‌ای که مؤسس شریعت برای شناخت آنها نهاده است به دست می‌آید. احکامی که از این ادله به دست آید فقه نامیده می‌شود.
سلف (پیشینیان امت) این احکام را از آن ادله استخراج می‌کردند همراه با اختلافاتی که در مورد میانشان رخ می‌داد و چاره‌ای از آن نبود. زیرا اغلب این ادله از نصوصی برگرفته شده است که به زبان عرب است و در دلالت الفاظ آنها بر معانی و اقتضای آنها، میانشان اختلاف معروفی است.
همچنان سنت از نظر طرق و از نظر ثبوت یکسان نیست و احکام آن در بسیاری موارد به ظاهر با یکدیگر متعارض می‌گردد و این خود موضوع ترجیح را در پی دارد که این یکی نیز محل اختلاف است.
باز ادله‌ای که غیر از نصوص است مورد اختلاف است و نصوص موجود برای همه وقایع تازه که روز به روز در حال افزایش است کافی نیست. وقایعی که نص ظاهری برای آن یافت نشود قابل قیاس بر موضوعاتی است که با آن مشابهت داشته و درباره‌اش نصی وجود دارد.
اینها اشاراتی بود به اختلافاتی که از وقوع آنها چاره‌ای نبود و از اینجا بود که اختلاف در میان سلف و ائمه پیروانشان پدید آمد».
به این ترتیب ابن خلدون به حکایت ـ به تعبیر خودش ـ اشاراتی می‌پردازد که در یک بخش از بخش‌های فکر اسلامی بروز کرده است، بخشی که از صحنه اختلاف باید بیشتر دور باشد، زیرا این بخش پیوند استواری با قرآن و سنت دارد که بخش فقه است.
ولی بهر حال آن هم نوعی از فکر اسلامی که در دائره اسلام داخل است. و نه دائره اسلام و نه دائره دینی دیگر می‌تواند مانع بروز اختلاف نظر میان انسان‌ها گردد. تا هنگامی که فکر انسانی و ره‌آورد عقلی انسان باشد، اختلاف ورزیدن و خصومت در آن امری طبیعی و گاهی از آشکارترین ویژگی‌های آن است. به علت اختلافات موجود در فکر اسلامی نه رأی هیچ اندیشمندی در جهت‌گیری‌هایش و نیز رأی هیچ جمعی از اندیشمندان در جهت‌گیری‌هایشان نمی‌تواند تعبیر کاملی از اسلام باشد.
اسلام برای همیشه نعمتی آسمانی است و فکر اسلامی برای همیشه دستاوردی انسانی در سرزمین مسلمانان است.
کسی که فکر اسلامی را معادل خود اسلام قرار دهد در حقیقت از یک اسلام که یگانه دین خداوند است چندین اسلام متضاد و ناسازگار با یکدیگر می‌سازد.
از آنجایی که یک اصل بر همه جریانات فکری حاکم بوده است که: هر کس اجتهاد کند و اجتهادش درست باشد دو مزد دارد و اگر خطا باشد یک مزد، همگان تلاش‌هایشان سزاوار پاداش‌اند، زیرا برای رسیدن به حق کوشیده‌اند و شناسایی آن را هدف قرار داده‌اند و همه تلاش‌ داشته‌اند در ایمان و عمل مسلمان باقی بمانند.
اجتهاد از یک رو تعبیری است از مثبت‌گرایی و فعالیت انسان مسلمان در برابر اسلام و در برابر زندگی، یا می‌توان گفت تعبیری است از نیروی سازگاری و توافق که مسلمان با خود دارد تا پیوسته میان حیاتی که به سر می‌برد و اسلامی که بدان ایمان دارد هماهنگی برقرار کند و از سوی دیگر تعبیری است از روح آسان‌گیری و آزادی تفکری که با خود به همراه دارد، هر چند این آزادی محدودیت‌هایی دارد.
اصل اجتهادی که فکر اصیل اسلامی بر آن استوار گردیده است، اصل سازندگی، آزادی و آسان‌گیری است و در عین حال اصل صفا و تفاهم است.
زیرا خصومت نفسی که زاییده خصومت فکری شدید است در میان صاحبان اجتهاد اسلامی جایی ندارد و تنها زمانی ممکن است رخ دهد که بعضی بر الزام و اتباع مجبور شوند یا برخی از مذاهب از مساوات محروم گردیده و به کنار رفتن محکوم شوند.
این ویژگی فکری صادقانه و این پیشرفت را در هنگام آغاز فکر اصیل اسلامی بر اساس اجتهاد خالص و آزاد می‌توان مشاهده کرد، که در آن اثری از بدگویی و خصومت نمی‌توان یافت تا سلامتی نگرش در موضوعات و قضایای فکری را خدشه‌دار سازد. در آن روزگار مسلمانان را اهل رأی، حجت و علم می‌یابیم که در تمام تفکراتشان مراعات می‌کردند.
ابن خلدون می‌گوید: «سپس این علوم شرعی نقلی در میان مسلمانان رونق چشمگیر یافت و پژوهش پژوهشگران تا بدان جا رسید که از آن بالاتر تصور نمی‌رفت، اصطلاحات تهذیب شد، فنون مرتب گردید و به نهایت زیبایی رسید و برای هر فن رجالی ظهور کرد که مرجع دیگران قرار گرفتند و قواعدی وضع گردید که برای فراگیری از آن استفاده شود».[۱]
————————————————-
منبع: حقیقت دین و افسانه خرافات / مولف :استاد محمد غزالی معاصر /مترجم:محمد محقق /انتشارات : واسع
تهیه و تنظیم برای نوگرا : مالکوم
 


[۱]– مقدمه …، ص ۳۶۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا