تربیت، اخلاق و تزکیه

چرا بعد از آنکه توبه کردیم دوباره به طرف گناه بر می­گردیم؟!

چرا بعد از آنکه توبه کردیم دوباره به طرف گناه بر می­گردیم؟!

نویسنده: سایه فارس / ترجمه از کردی: عثمان مرادی

    می­خواهم توبه کنم اما نمی­توانم … نمی­توانم از گناه دل بکنم … در تمام طول شب بیدار می­مانم و با خدا مناجات می­کنم، به گونه­ای که اشک از چشمانم جاری می­شود، اما هنگام روز باز به همان شیوه­ی قبل به سراغ رفتارها و عادات قبلی­ام برمی­گردم و هیچ تغییر و تحولی در خود احساس نمی­کنم…

از خود بیزار شده­ام … چندین بار سعی کردم، در حلقات زیادی شرکت کردم، خطبه­های زیادی گوش داده­ام، تلاش کردم که توبه کنم و قلبم را صیقل دهم، اما هنوز موفق به ایجاد تحولی در نفس خویش نشده­ام …

مشکل کجاست؟

چرا قادر به تغییر خود نیستیم؟؟؟

این دغدغه­ی افراد زیادی­ هست که می­خواهند دلایل بازگشت به گناه را بدانند…

بیایید با هم دلایل این قضیه را بررسی کنیم تا راه درمان این بیماری را کشف کنیم … اگر این عوامل را یافتیم آنگاه معالجه و درمان بسیار آسان خواهد بود…

عامل اول: دلبستگی و وابستگی به گناه

تا زمانی که در قلبت پایه­های گناه پا برجا باشند محال است تغییری حاصل شود.

فضیل ابن عیاض (رض) می­گوید: ((اگر برای نماز صبح خواب ماندی و نتوانستی شب برای قیام الیل بیدار بشوی، بدان که تو در بند گناهان هستی.))

لازم است از گناه متنفر باشی … باید بدانی که منشاء هر غم و اندوهی، منشاء هر نوع مرض روحی و روانی، اضطراب، افسردگی و دیگر مشکلاتی که وجود دارد، گناهانی هستند که در قلب تو رسوخ کرد­ه­اند.

برای نجات و بیرون راندن این گناهان از قلبت از دعا کمک بگیر، خصوصاً این دعا را زیاد تکرار کن:

((الهم باعد بینی و بین خطایای کما باعدت بین المغرب و المشرق، الهم انقنی من خطایای کما ینقی ثوب الابیض من الدنس و اغسلنی من خطایای بالثلج و الماء و البرد))

ضمناً هیچ گناهی را کوچک به حساب نیاور حتی اگر به نظر تو کوچک باشد.

عامل دوم: توجیه کردن

مثلاً برخی گناهان خود را چنین توجیه می­کنند که در خانواده­ای مذهبی رشد نکرده­اند و یا در خانواده­ای پر از بلا و مصیبت بزرگ شده­اند و توجیهات دیگر…

از این رو اگر در توجیه کردن موفق باشی، بدان که هرگز تحولی در وجودت رخ نخواهد داد، و اینجاست که اعتراف به گناه رکن اصلی توبه محسوب می­شود. پیامبر (ص) به مادرمان عایشه (رض) می­فرماید: «ان العبد اذا اعترف ثم تاب، تاب الله علیه» متفق علیه یعنی(( اگر بنده به گناه خود اعتراف کند سپس توبه کند، خداوند او را می­آمرزد.))

و اینجا حکمت و فلسفه­ی این دعا برایمان روشن می­شود: «أبوءلک بنعمتک علی و أبوء بذنبی …»

عالم سوم: برداشت اشتباه از دین

تربیت غیر صحیح فهم اشتباهی از دین به ما داده است، ما تصور می­کنیم که دین مانند زندان است،  فلسفه­ی اجتماع نیز همین دیدگاه را ترویج می­کند و می­گوید، دین تو را از هر لذتی محروم می­کند زیرا همه چیز حرام است. معیار موفقیت نزد این فلسفه مدرک و درجه علمی، و بزرگترین چیزی که ما و خانواده­ی ما آرزوی به دست آوردن آن را داریم کسب پست  و جایگاه والایی در اجتماع است.

به گونه­ای تربیت نشده­ایم که دغدغه­ی اصلی­مان در زندگی­ مقام و ارزشمان نزد پروردگار باشد.

و این وضعیت میان آداب و فرهنگ جامعه­ای که در آن بزرگ شده­ایم و محیط جدیدی که در آن را باور جدیدی و فرهنگ جدیدی پیدا کرده­ایم تضاد و نزاع درست می­کند. و این تضاد و نزاع باعث می­شود که قدمهای­مان سنگین شوند و قدرت اراده، تصمیم گیری و حر کت در مسیر جدید را  از ما سلب می­کند. از این رو لازم است که خویشتنِ خویش را تربیت کنیم به گونه­ای که رهبرمان محمد (ص) اصحابش را تربیت کرد … اصحابی که دوران جاهلیت بت­ها را پرستش می­کردند و انواع کارهای ناروا انجام می­دادند سپس با ایمان آوردن تبدیل به نسل بی­نظیری در تاریخ بشریت شدند.

عامل چهارم: نداشتن هدف

ضروریست که هدف واقعی زندگی­مان را مشخص کنیم، البته دنیا را به عنوان مهمترین هدف انتخاب نکنیم… نیتمان را تصحیح کنیم.. و باید در فکر و ذهن خود میان اهداف دنیایی و اهداف ایمانی تعادل و توازن برقرار کنیم…

عالم قبر را به خاطر بیاور، سوالاتی که آنجا از تو پرسیده می­شوند، درباره­ی شغل و مقام و خانواده نیست بلکه از تو می­پرسند: خدای تو کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟

عامل پنجم: محیط زندگی

هر گاه عزمت را جزم می­کنی و اراده می­کنی که خودت را متحول کنی و انقلابی در زندگی­ات ایجاد کنی، دوستان و کسانی که در اطرافت قرار گرفته­اند(کسانی که مثل تو نمی­اندیشند) تو را مورد تمسخر قرار    می­دهند و کاری می­کنند که حرکت در مسیر جدید برایت مشکل شود…

لازم است دوستان جدیدی برا ی خود بگیری که هم فکر تو باشند، زیرا دیدگاه­ها متفاوت هستند و به نظر دوستان قبلی کار تو مسخره­ست، به تمسخرها و نگاه­های آنان توجه نکن و فقط به هدف جدید و پیمانی که با خدا بسته­ای بیندیش.

عامل ششم: تسویف (امروز و فردا کردن)

امروز و فردا نکن، نگو چنین و چنان می­کنم، تصمیمت را به آینده موکول نکن، از همین حالا شروع کن … مرگ خبر نمی­کند و در انتضار تو نیست، تا خود را تسلیم  او کنی، بلکه تو باید در انتظار مرگ باشی که هر آن احتمال دارد به سراغت بیاید، آیا روزانه نمی بینی که مرگ، بدون اینکه اطلاع بدهد جان هزاران کودک و جوان و افراد کم سن و سال را می­گیرد، تضمینی وجود ندارد که تو نیز تا چند ثانیه بعدی زنده باشی…

پس شتاب کن و راه زندگی خود را انتخاب کن و این آیه را نصب العین خود قرار بده (فأین تذهبون) التکویر/۲۶

امروز و همین حالا می­توانی پیمان جدید ببندی، اما شاید فردا دیر باشد …!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا