عباداتمطالب جدیدمقالات

احکام الهی هدفمند هستند و در راستای مصلحت بشرند

احکام الهی هدفمند هستند و در راستای مصلحت بشرند

نویسنده : پرفسور مصطفی ابراهیم زلمی / ترجمه: دکتر محمود ابراهیمی

در پرتو دانش فلسفه هر چیزی چهار علت و سبب دارد. علت فاعلی، علت مادی، علت صوری و شکلی؟ و علت غایی و هدف نهایی.

برا ی مثال پیراهنی که می پوشی این علل و اسباب را دارد که علت فاعلی آن خیاط دوزنده ای آن و علت مادی آن پارچه و علت صوری آن همان شکل حاضر پیراهن بعد از دوختن خیاط است و علت و هدف نهایی آن، پوشیدن بدن و خفظ آن از سرما و گرما است.

پس علت فاعلی و سازنده ی تمام احکام قانون گذاری الهی همان قوه ی مقننه و تشریح الهی است، و علت و هدف نهایی از آن مصالح و منافع بشری است.

علی رغم این حقیقت آشکار، علمای اصول دین و علم کلام  درباره ی هدفمند بودن و تعیین علت برای احکام الهی با هم اختلاف دارند، که برخی از آنان گفته اند: احکام الهی دارای علت و اهداف و اغراضند. و برخی دیگر این مطلب را نمی پذیرند، و هر کدام برای خود دلایلی دارند.[۱]که در این جا برای بیان آن فائده ای نمی بینیم، چون اختلاف  آنان در الفاظ و شکل و مسئله است؛ زیرا منشأ اختلاف آنان در این است که بهره و فائده و اداف مترتب بر احکام شرعی به چه کسی بر می گردد.

پس هر گاه گفته شود که بهره . فائده و مصلحت آن ها به خداوند بر می گردد. چنبن سخنی باطل بلکه کفر است، زیرا خداوند به طور مطلق از جهانیان بی نیاز است.

و هرگاه مراد از آن ها اهداف و مصالح و منافع انسان باشد، این قول درست است و انکار آن جدل محض است و هر خردمندی که عقل سلیم دارد واجب است که آن ها را نپذیرد، زیرا خداوند این احکام را به عبث و بدون فائده نیافریده است، بلکه انگیزه ها و حکمت ها و فلسفه ها و اهداف آن ها، همان مصالح و منافع انسان است، بنابراین، کلمات فلسفه و حکمت و علت غایی و غرض و هدف و نتیجه، تمام آن ها الفاظ مترادف و نزدیک به هم اند.

پس هر نوع هدف و فائده برای ایجاد به وجود آوردن چیز اهداف و مصالح و منافع انسان باشد، این قول درست است و انکار آن جدل محض است و هر خردمندی که عقل سلیم دارد واجب است که آن ها را نپذیرد، زیرا خداوند این احکام را به عبث و بدون فائده نیافریده است، بلکه انگیزه ها و حکمت ها و فلسفه ها و اهداف آن ها، همان مصالح و منافع انسان است، بنابراین، کلمات فلسفه و حکمت و علت غایی و غرض و هدف و نتیجه، تمام آن ها الفاظ مترادف و نزدیک به هم اند.

پس هر نوع هدف و فائده برای ایجاد به وجود آوردن چیز اهداف و مصالح و منافع انسان باشد، این قول درست است و انکار آن جدل محض است و هر خردمندی که عقل سلیم دارد واجب است که آن ها را نپذیرد، زیرا خداوند این احکام را به عبث و بدون فائده نیافریده است، بلکه انگیزه ها و حکمت ها و فلسفه ها و اهداف آن ها، همان مصالح و منافع انسان است، بنابراین، کلمات فلسفه و حکمت و علت غایی و غرض و هدف و نتیجه، تمام آن ها الفاظ مترادف و نزدیک به هم اند.

پس هر نوع هدف و فائده برای ایجاد به وجود آوردن چیزی، از آن جهت که پیش از به وجود آوردنش، آن فائده در اندیشه و تصور صاحب هدف و پدید آورنده  بوده است؛ هدف و غرض نامیده می شود و از آن جهت که از آن چیز به وجود آمده استفائده ی مترتب و بر آن علت غایی و هدف و مصلحت و فائده و نتیجه و حکمت و فلسفه ی وجودی آن نامیده می شود.

پس انکار کردن این احکام الهی هدفمندند و علت وجودی آن ها اغراض و اهداف و مصالحی است که بر آن ها مترتب می شود. از قبل انکار بدیهیات بی مورد است.

کلمه ی ” حکمت” به صورت تنها یا همراه با لفظ “کتاب ”  و لفظ “میزان” (۲۲)در قرآن ذکر شده است و کسانی که گمان کرده اند مراد از لفظ حکمت سنت نبوی است،  به خطا رفته اند. زیرا در در آیه ۴۸ سوره ی آل عمران وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَالتَّوْرَاهَ وَالإِنجِیلَ ” خداوند به وی خط و کتابت، دانش راستین و سودمند و تورات و انجیل  را می آ موزد” این کلمه ی حکمت درباره ی حضرت عیسی( ع ) آمده است. و در آیه ی ۱۲ سوره ی لقمانوَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ… ” “و به راستى لقمان را حکمت دادیم که خدا را سپاس بگزار….” درباره لفمان آمده است.

 و در آیه  ۵۴ سوره نساء “آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا ”  ” در حقیقت ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملکى بزرگ بخشیدیم “درباره ی حضرت ابراهیم آمده است و اراده معنی سنت نبوی از کلمه حکمت یا آیه ی ۳۹ سوره ی اسراء ” ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ …” ” این ها از امور حکمت آمیزی است که پروردگارت به تو وحی کرده است …”نیز تعارض دارد. پس کلمه ی حکمت هر جا که در قرآن آمده باشد، خواه به تنهایی و یا با لفظ کتاب و یا میزان، مراد از آن ها چیزی است که در آن مصلحت و فائده ای برای بشزیت داشته باشد، از قبیل منفعتی که باید جلب گردد و یا مضرت و زیانی که باید دفع شود، همان طور که از حضرت داود در آیه ی ” و ما ارسلناک ألا رحمه للعالمین” ” ما تورا جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستاده ایم” فهمیده می شود.

بنابراین تمام احکام قرآن داری علت و هدف و مصلحتند و لیکن عقل انسان گاهی از منطرق و الفاظ آیات قرآن با از مفهوم و یا از اشارات و امثال آن علت های این احکام را در می  یابد. برای نمونه این آیه ” وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ” ”  ای صاحبان خرد برای شما در قصاص حبات و زندگی است…” بقره /۱۷۹ به طور قطعی بر این دلات دارد که فلسفه و علت قصاص، حمایت از حیات و زندگی انسان است، زیرا هر کس بداند که هر گاه کسی را بکشد، کشته می شود کمتر پیش می آید که به ارتکاب جریمه قتل اقدام کند. در نتیجه جان بسیاری از قاتل ها و مقتول ها از کشتن محفوظ می ماند و قاتل و مقتول کمتر می گردد.

” یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا” ” درباره شراب و قمار از تو مى‏پرسند بگو در آن دوگناهى بزرک و سودهایى براى مردم است و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است” بقره/۲۱۱

به صورت قطعی بر این دلالت دارد که هر چیزی که ضرر و زیان بیش از نفع آن باشد، درست حکم باده و قمار دارد و حرام است ، پس آن حکم شامل سیگار کشیدن و تمام مخدرات غیر پزشکی و حشیش و امثال آن ها می گردد.

و ملاحظه می گردد که ضرر و زیان سیگار کشیدن و دخانیات، بیش از مصرف مواد مستی آور است؛ زیرا ضرر و زیان آن تنها منحصر به سیگار کش و مصرف کننده ی مواد دخانی نیست بلکه همنشین و کسانی را که نزدیک به وی نیز هستند نیز در بر می گیرد، هرکجا برود و فرود آید.

پرفسور ( کلبرت لاغور) پرشک متخصص فرانسوی می گوید: هر کس در یک روز چهل عدد سیگار را در اتاقی که در آن کودک شیرخواره وجود دارد، دود کندو بکشد مانند آن است که آن کودک نیز ده عدد سیگار دود کرده باشد، علاوه بر این که سیگارکش و همنشین وی فضای محیط را نیز آلوده می کنند.

گاهی عقل انسان علل و حکمت های بعضی از احکام شرعی را درک نمی کند، مانند معین کردن و محدود نمودن عده ی زنی که شوهرش مرده است که باید چهار ماه و ده روز در عده باشد،و مانند اختصاص ماه مبارک رمضان به روزه گرفتن، و امثال آن، پس امثال این گونه احکام در آن ها قیاس اجرا نمی شود، چون علل و فلسفه ی آن ها درک نمی گردد.

بنابراین در این احکام الهی دارای عقل و اغراض و فوائدی خستند که به انسان بر می گردد. نباید محل خلاف باشد. اکنون که من دارم این موضوع را می نویسم ، ۷۷ سال از عمرم می گذرد و تقریبا” ۷۰ سال آن را با شریعت اسلامی سپری کرده ام  که این مدت در تعلم و تعلیم و تدریس و تألیف شریعت و قوانین وضعی گذشته است، بدین نتیجه رسیده ام که منشأ و مرجع نتایج فلسفی شریعت اسلامی در باب حلال و حرام به دو قاعده ی کلی و اصلی بر می گردد:

قاعده اول:

بی گمان هر چیزی که برای فرد یا جامعه و یا هر دو ضرر و زیان داشته باشد،آن چیز حرام است مادام که مصلحت و منعت مهم تر از دفع زیان و ضرر آن بر آن مترتب نباشد.

برای نمونه: کیفر و عقوبت جنابت کار برای فرد جانی و خانواده اش و علاقه مندانش بلکه حتی برای جامعه نیز ضرر و زیان دارد و لیکن مصلحت و فائده ای که بر این ضرر مترتب است بسیار مهم تر از دفع این ضرر و زیان . وآن عبارت است از حفظ و حمایت از زندگی و آبرو و ناموس و اموال و دارایی و امنیت و آرامش بی گناهان، لذا شریعت الهی و قوانین وضعی هر دو عقوبت و کیفر جنایت کاران را مشروع و قانونی می دانند. زیرا که نفع آن بیش از ضرر آن است که هرگاه مصلحت عام با مصلحت خاص اعارض داشته باشد، مصلحت عام بر مصلحت خاص مقدم است و مصلحت جمعی بر مصلحت فردی ترجیح دارد.

قاعده ی دوم:

قاعده ی دوم بی گمان هر چیزی که برای فرد یا جمع و با هر دو نفع و فایده داشته باشد، آن چیز روا و جایز است این نفع وزیان و ضرر غیر یا زیان و خسارت خود انجام دهنده آن چیز مترتب نباشد.

 پس سود و منافع حاصل از معاملات ربوی و یا غش و خیانت و احتکار و استغلال و سوء استفاده و بهره کشی از دیگران ، برای کسانی که مرتکب این جرائم می گردند، نفع و سود دارد ولیکن معیار و ملاک تمییز و فرق بین سود و زیان و نفع و ضرر، معیار و ملاک شرعی و قانونی ووضعی است، پس واجب و شایسته است که بر نفع و سود حاصله ضرر و زیان مساوی با آن یا بیشتر از آن مترتب نباشد و نباید مخالف یا یک قاعده ی کلی و شرعی و یا مخالف با نظام عمومی و آداب جمعی باشد.

شریعت اسلامی از نظر و دیدگاه عقل سالم

بی گمان هر چیزی که شریعت اسلام بدان دستور می دهد و یا از آن نهی می کند، مورد تأیید عقل سالم و فطرت و طبیعت سالم است.

پس هر گز شریعت اسلامی به انسان نگفته است و نخواهد گفت، که این کار  را انجام یده و عقل سالم بگوید نخیر انجام مده ، و بر عکس نیز هر گز شرعت اسلام به انسان نگفته و نخواهد گفت که این کار را انجام مده و عقل سالم بگوید، آن را انجام بده، بکن و مکن در هر معیار هر دو یکسان است – پس بدون شک د راین شریعت بزرگ، هیچ امر و حکمی نیست که با امر و حکم عقل سالم و فطرت سالم در تعازض باشد.

شریعت اسلام از دیدگاه علم و دانش

بی گمان هر اندازه تمدن بشری دگرگون گردد و پیشزفت نماید و هر اندازه علم و دانش بشزی در زمان حال و آینده پیشرفت و ترقی کند، محال است که با آیه ای قرآن کریم و یا با سنت صحیح و ثابت  نبوی تعارض باشد. ولیکن اکتشافات علم نوین و دگرگونی های تمدن بشری، گاهی با خرافات و اسائیلیاتی که از روی حسن نیت و یا غرض ورزانه و آگاهانه و با سوء نیت وارد بعضی از تفاسیر قرآن  کریم و کتاب های شریعت اسلامی شده است، در تعازض قرار می گبرند.

————————–

 فلسفه ی احکام قرآن / نویسنده : پرفسور مصطفی ابراهیم زلمی / ترجمه: دکتر محمود ابراهیمی

[۱] نگاه شرح مواقف قاصی عضد الدین و شرح سید شریف الدین جرجانی بر آن ج/۳/۱۴۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا