عقیده

چگونه ایمان خود را افزایش بدهیم ؟

چگونه ایمان خود را افزایش بدهیم ؟

نویسنده : دکتر مجدی الهلالی/مترجم:مجتبی دوروزی

آیا به مجرد انجام عبادات و افزایش آنها ، ایمان افزایش می یابد ؟!

اگر این گونه می بود، آثار مثبتی را از این افراد در رفتار و کردارشان با دیگران در جزئی ترین مسائل زندگی مشاهده می کردیم.اما با نهایت تأسف این گونه آثار به شکل مطلوبی از ایشان مشاهده نشده مگر عده ای که خداوند به آنان رحم نموده است این بدان معنی است که رفتار و میران پایداری شخص در اجرای اوامر الهی بهترین دلیل بر بهره اش از انجام کارهای نیک است یعنی اگر این اعمال سبب افزایش ایمان او می شد ای ایمان به صورت خود به خود و ناخود آگاه در رفتار و کردارش بروز مینمود هم چنان که خداوند می فرماید:« إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ»(عنکبوت/۴۵)

معنی(. مسلّماً نماز ( انسان را ) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند ( در نظر شرع ) بازمی دارد)

پس نقش نماز در دوری از ارتکاب گناهان و زشتی ها به خاطر افزایش ایمانی است که در قلب به وجود می آورد و همین ایمان انگیزه و محرک ترک فحشاء و منکرات است، اگر نماز همراه با رفتار های نیک و دوری از زشتی ها نباشد دلیلی است بر اینکه افزایش ایمان در قلب نشده است.

لذا مطلب فقط در این خلاصه نمی شود که آدمی طاعات و عبادات بیشماری انجام دهد بلکه باید شخص در حین انجام طاعات قصدش افزایش ایمان باشد…چگونه چنین چیزی انجام می پذیرد؟در این جا ارزش و شناخت حقیقت ایمان برای ما آشکار می گردد تا شناخت چگونگی افزایش ایمان سهل وممکن شود.

حقیقت ایمان

همچنان که گفته شد جایگاه ایمان در قلب است و قلب نیز جایگاه احساسات درونی آدمی است وایمان و هوی و«تمایلا نفسانی»این احساسات را تقسیم می کنند و هر کدام که بیشترین بهره را ببرد در هنگام صدور فرمان او بیشترین تسلط را برقلب دارد.  بنابراین افزایش ایمان یعنی رهایی بخشی از احساسات از چنگال تمایلات نفسانی و پیوستنش به کفه ی ایمان. و هم چنان که می دانیم همسازی وموافقت احساسات باکاری به معنی تأثیر پذیری و انفعال در برابر آن است.یعنی لحظاتی که احساسات از تمایلی نفسانی تأثیر می پذیرد _هم چون گوش دادن به موسیقی شهوت برانگیز _به گونه است که این تمایلات بخش عظیمی از قلب را اشغال می کنند و در مقابل لحظاتی که احساسات از حقیقتی از حقایق ایمانی متأثر می گرددبخش عظیمی از قلب مملو از ایمان می شود و هر چه این تأثیر استمرار یابد ایمان نیز فزونی می یابد.

بنابر این افزایش ایمانی که سبب آثار پاک و مثبت در رفتار و کردار آدمی می شود به معنیتأثیر پذیری و انفعال وهم نوایی قلب با حقایقی ایمانی است که آدمی بدان اندیشیده است.حال برای ما آشکار می شود که ایمان با عبادات افزایش یافته و با گناه کاهش می یابد و به عبادتی سبب افزایش ایمان می شود که قلب در آن به حرکت در آمده و به وسیله ی آن متأثر شده وبا آن همنوا و هم ساز گشته است هم چنان که خداوند می فرماید:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» (انفال/۲)

ترجمه :

(مؤمنان ، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود ، دلهایشان هراسان می گردد ( و در انجام نیکیها و خوبیها بیشتر می کوشند ) و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده می شود ، بر ایمانشان می افزاید ، و بر پروردگار خود توکّل می کنند ( و خویشتن را در پناه او می دارند و هستی خویش را بدو می سپارند ) .

و در مقابل عدم همراهی قلب با عبادات _ که بسیار نیز روی میدهد_به معنی عدم افزایش ایمان در آن است و بدین خاطر رفتار وسلوک تأثیر نپذیرفته و خوب و با ارزش نمی گردد. پس نکته ی اساس در انجام زیاد عبادت نیست بلکه در همراهی قلب با آن عبادت است . به همین خاطر قرآن مؤمنین را تشویق می کند که به همراه ذکر و عبادت، قلبهایشان نیز خاشع و خاضع باشد تا ایمان در آن از بین نرفته ودچار قساوت نگشته و هم چون قلب های اهل کتاب نگردد:« أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»(حدید/۱۶)

ترجمه :

(آیا وقت آن برای مؤمنان فرا نرسیده است که دلهایشان به هنگام یاد خدا ، و در برابر حق و حقیقتی که خدا فرو فرستاده است ، بلرزد و کرنش برد ؟ و آنان همچون کسانی نشوند که برای آنان قبلاً کتاب فرستاده شده است و سپس زمان طولانی بر آنان سپری گشته است ، و دلهایشان سخت شده است ، و بیشترشان فاسق و خارج ( از حدود دین خدا ) گشته اند .)

حال که  این حقیقت آشکار شد راه برای شناخت کیفیت افزایش ایمان هموار و مسطح می شود…

ایمان گفتار و کردار است:

ایمان به خداوند ابتدا از توجه بخشی از احساس بنده به خداوند آغاز می شود:« وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»(نغابن/۱۱)

ترجمه:( و هر کس که به خدا ایمان داشته باشد ، خدا دل او را ( به ثبات و آرامش ، و خوشنودی به قضا و قدر الهی می رساند و ) رهنمود می گرداند ،)

این بخش نیازمند رشد و نمو پیدر پی است تا احساسات ازاسارت تمایلات نفسانس و تاریکی رهایی یابند و به دایره ی ایمان و نور منتقل شوند.بدین خاطر علی یب ابیطالب (رض) می فرماید:«به درستی ایمان از نقطه ی سفیدی در قلب شروع می شود و هر چه ایمان افزایش یابد این نقطه سفید فزونی می یابد هر گاه ایمان کامل شود تمامی قلب سفید می گردد و نفاق با نقطه ای سیاه در قلب آغاز شده و هر چه نفاق افزایش یابد این سیاهی فزونی می یابد و هر گاه که نفاق کامل شد تمامی قلب سیاه می گردد ، به خدا سوگند ! اگر قلب مؤمنی را بشکافید می بینین که سفید است و اگر قلب منافقی را بشکافید می بینید که سیاه است.»[۱]

حال که چنین است راه رشد و نمو  ایمان و کامل شدن آن در قلب چیست؟!

آنچه در آن شکی نیست ، سبب اصلی در افزایش ایمان انجام کارهای نیک است، کار نیک به نسبت ایمان هم چون آب برای مزرعه است. بدین خاطر می بینیم قرآن هنگامی که مؤمنین را مورد خطاب قرار می دهد میان ایمان و کارهای نیک نزدیکی برقرار می کند به این اعتبار که وجود ایمان در قلب بدون این که صاحبش کار نیکی انجام دهد در دایره ی تنگی قرار گرفته و هر لحظه تسلط تمایلات نفسانی و تاریکی های آن بر قلب غلبه می یابد.

حسن بصری (رض) می گوید:«ایمان به اما و آرزو نیست بلکه آنچه در قلب قرار گرفته و کارهای نیک تصدیق کننده ی آن است می باشد، کسی که سخن نیکو گوید و کار نیک انجام دهد خداوند کار نیکش را رفعت می دهد:« إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»(فاطر/۱۰)

ترجمه:( گفتار پاکیزه به سوی خدا اوج می گیرد ( و گوینده خود را پرواز می دهد ) ، و خدا کردار پسندیده را بالا می برد ( و انجام دهنده اش را والا می گرداند )[۲]

بنابر این باید کارهای نیک انجام داد تا ایمان در قلب رشد ونمو یابد که البته احساسات نیز باید موافق و همساز این اعمال باشند وهر گاه که این موافقت پدید آید بخشی از احساسات از تمایلات نفسانی رهایی می یابد و در کفه ی ایمان قرار می گیرد وبدین گونه ایمان به سبب کارهای نیک افزایش می یابد.

از عمیر ابن حبیب نقل است که گفت:« ایمان فزونی یافته و کاسته می شود، گفته شد: افزایش ایمان و کاهش آن چیست؟!در جواب گفت: هر گاه که پروردگار مان را به یاد آوریم و در برابرش ترس همراه با تعظیم داشته باشیم ایمان افزون می گردد و چون از اوغفلت ورزیم و فراموشش کنیم  این سبب نقص در ایمان می گردد».[۳]

بنابراین باید کارهای نیک انجام داد تا ایمان درقلب رشد و نمو یابد و احساسات از چنگال هوی و تمایلات نفسانی رهایی یابند.

هرگاه بنده از این حقیقت غفلت ورزد واز فرصت جهت وارد کردن وافزایش ایمان در قلبش استفاده نکند؛ که این استفاده از فرصت با افزایش اعمال نیک و گسترش دایره ی آن است، بدون شک به زودی از اینکه فرصت بزرگی را از دست داده دچار ندامت و پشیمانی شدیدی می گردد . قرآن این گونه از حال این اشخاص تعبیر می کند:

« هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِیهُمُ الْمَلآئِکَهُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً » (انعام/۱۵۸)

ترجمه :

(دلائل متقن بر وجوب ایمان بیان گردیده است . پس چرا ایمان نمی آورند ؟ ) آیا انتظار دارند که فرشتگان ( قبض ارواح ) به سراغشان بیایند ؟ یا این که پروردگارت ( خودش ) به سوی آنان بیاید ؟ یا پاره ای از نشانه های پروردگارت که ( دالّ بر شروع رستاخیز باشد ) برای آنان نمودار شود ؟ روزی پاره ای از نشانه های پرودگارت فرا می رسد ( و آنان را به ایمان اجباری وادار می نماید ) امّا ایمان آوردن افرادی که قبل از آن ایمان نیاورده اند ، یا این که با وجود داشتن ایمان ( کارهای پسندیده نکرده اند و ) خیری نیندوخته اند ، سودی به حالشان نخواهد داشت.)

بنابراین باید از حالت ایمانی ایبهره برداری کرد که شخص در حال انجام کارهای نیک در پی ریشه دار کردن و رشد آن در قلب است.

ابتدا ایمان

آری ابتدا ایمان، به این معنی که باید ایمان پویایی در قلب وجود داشته باشد تا دستور انجام کارهای نیک آن هم فقط به خاطر خداوند از او صادر گردد. تا آن کارها با قلب انس گرفته و سبب افزایش ایمانش شود و این مطلبی است که جندب البجلی (رض) آن را موردتأکید قرار می دهد «ما نوجوانانی درحال رشد و قوی شدن به همراه پیامبران بویم که ایمان را به ما آموزش داد قبل از این که قرآن فرا گیریم، سپس قرآن را به ما آموزش داد که بر اثر آن ایمان ما افزایش یافت در حالی که امروز شما قبل از ایمان قرآن را آموزش می دهید»[۴]

معنی این سخن که قبل از یادگیری قرآن ، ایمان را فرا می گرفتیم یعنی تمرکز و توجه بر روی تمایل و گرایش احساسات به سوی خداوند بود و هم چنین وارد شدن نور به قلب از لابه لای معانی ایمانی که قرآن بر آنها دلالت می کند و بدین وسیله احساسات را تحریک میکند و در نتیجه  قواعد ایمانی با آن تأسیس می گردد تا زمینه برای صدور دستورات قرآنی فراهم گشته و آن گاه در قلب افزایش یابد.

خلاصه سخن این است که ورود ایمان به قلب ابتدا با چیزی اندک شروع می شود که خود نیازمند کارهایی است که قلب با آن به حرکت و تکاپو در می آید ، تفکر عبادت بزرگی است که احساسات را بر افروخته و ایمان را افزایش  می دهد اما اگر کار نیک آن را همراهی نکند همین ایمان افزوده شده در یک زمینه محدود باقی می ماند و اگر کار نیک هم چون اذکار وهمراهی قلب با آن باشد ایمان افزایش می یابد.

حسن بصی (رض) میگوید:« اهل عقل از ذکر به فکر روند و از فکر به ذکر، تا دلهای خود سخن خماهند ، پس به حکمت سخن گویند.»[۵]

شنیدن قرآن از صدایی عاقبت ترس و خاشع تأثیری شگرف در قلب داشته و احساسات را به لرزه در آورده و ایمان را افزایش می دهد اما زمانی این افزایش ایمان بشتر تأثیرش عمیق تر می شود که شخص خود قرآن را تلاوت کند، نه اینکه قرائت دیگری را بشنود.تفکر در حال و روز یتیمان باعت تأثیر محدودی در قلب می شود اما هم چنان که پیامبر (ص) خبر داده اند هر گاه همین شخص با تفکر بر سر یتیمی حاضر دست نوازش بکشد، قلبش شفاف تر و خالص تر شده و ایمان افزون تر می گردد . با در نظر گرفتن این مهم که اگر بر سر یتیمی دست نوازش بکشی در حالی که متفکرانه این کار را نکرده باشی و احساسات را تحریک نکرده باشی آن اثر مطلوب را از  خود بروز نمی دهد ، اگر احساساتت به هنگام دیدارش تحریک شود اما بر سرش دست محبت نکشی افزایش ایمان محدود خواهد بود، به همین نسبت در مورد بسیاری از کارها بیندیش. ذکر بدون حضور قلب تأثیر کمی دارد، و اندیشیدن درباره ی گناهان گذشته اگر همراه با استغفار و دعا و توبه زبانی نباشد اثر محدودی بر قلب می نهد دیگر موارد نیز این گونه است…

اهمیت یاد آوری

از آنچه گذشت روشن می شود که باید ایمان و عمل صالح همراه هم باشند.. باید احساسات تأثیر پذیرفته و قلب با آن هماهنگ گردد و کار نیک با آن همراه شود تا ایمان افزایش یافته و در قلب مستحکم گردد. یاد آوری مرگ احساسات را به لرزه انداخته و ایمان را افزایش می دهد اما به صورتی محدود ، ولی اگر همین احساسات همراه با زیارت گورستان باشد هر لحظه ایمان فزونی می یابد.

بنابراین باید ابتدا آمادگی قلبی کار نیک صورت پذیرد اثر ضعیفی در پی خواهد داشت . از این روی اهمیت تذکر و یاد آوری جلوه گر می شود:

«وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» (ذاریات/۵۵)

ترجمه :

(پند و اندرز بده ، چرا که پند و اندرز به مؤمنان سود می رساند ( و کاری می کند که خدا را فراموش نکنند ، و پیوسته بر ایمان و یقینشان بیفزایند ) .

یاد آوری ، ایمان را تحریک کرده و انگیزه ی انجام کار نیک می شود و آن را وسیله ی افزایش ایمان از خلال همراهی احساسات تحریک شده با آن می گرداند. با علم به این که یاد آوری برای قلبی که ایمان در آن وجود دارد منفعت داشته و ایمانش را تحریک کرده واو را به انجام کار نیک وا می دارد و بدین گونه ایمانش زیاد می شود. کلام خداوند تأکیدی است بر این مطلب که:« سَیَذَّکَّرُ مَن یَخْشَى» (اعلی/۱۰)

ترجمه :

(کسی که ( احساس مسؤولیّت می کند و از خدا ) می ترسد ، پند و اندرز خواهد گرفت .)

«لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً» (یس/۷۰)

ترجمه:( تا افراد زنده ( بیدار دل ) را با آن بیم دهد)

«إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ»(ق/۳۷)

ترجمه :

(به راستی در این ( سرگذشت پیشینیان ) بیدارباش و اندرز بزرگی است برای آن که دلی ( آگاه ) داشته باشد ، یا با حضور قلب گوش فرا دارد .)

بنابراین نیازی به ایمانی است که وارد قلب گرددو یاد آوری که تحریک کند و همراهی کار نیکی که ایمانش را فزونی بخشد و به راستی قرآن بر این وسایل تأکید ورزیده آن گاه که می فرماید:« إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ»(سجده/۱۵)

ترجمه :

(تنها کسانی به آیات ما ایمان دارند که هر وقت بدانها پند داده شوند ، ( برای خدا ) به سجده می افتند ، و ستایشگرانه به تسبیح پروردگارشان می پردازند و تکبّر نمی ورزند .)

یادآوری قبل ازدستور

بدین گونه اهمیت یادآوری در ازدیاد ایمان برای ما واضح و روشن می گردد با در نظر گرفتن این مهم که یاد آوری مطلوب آن است که احساسات را تحریک کرده و آتشی در خرمن آن اندازد و با زدن بر تارهای قلب آن را به هیجان در آورد.(وسایلی را که می توانیم به کار گیریم تا یاد آوری مؤثر و بزرگی ایجاد نمایند از جمله :یادآوری انجام کارها و آثار نهفته در پشت انها، به کار گیری داستان ها و بیان مثالهل، استفاده از فیلم ها که قدرت عجیبی در تأثیر بر احساسات دارند …هم چنین نگریستن های مؤثر مانند دید کسانی که دچار ابتا شده اند و یا شنیدن سخنرانی ها و صداهایی که دلواپسی و نگرانی در آنها نهفته است و تشویق و ترغیب های منظم و پی در پی و کارهاییی از این قبیل…)

یاد آوری مطلوب عبارت است از یاد آوری عقل نسبت به حقایق ایمانی  که فراموش نموده است و در آمیختن آن با خطابهای عاطفی تا عقل را تحریک و تهییج نماید و آن را در حالتی از آتش اشتیاق و آمادگی برای انجام کار خواسته شده قرار دهد ،هر گاه که این کار به تمامی صورت پذیرفت دیگر زمینه مناسب است تا این حالت همراه کار نیک گشته تا زمینه ی افزایش ایمان و استحکام آن در قلب فراهم گردد، به راستی پیامبر(ص)نیز با صحابه چنین کاری می کرد ابتدا آنان را یادآوری می نمود و آتشی در احساساتشان بر می انگیخت سپس آنان را متوجه انجام کاری نیک می نمود.

بدو بنگرید که قبل از آغاز پیکار  بدر به یارانش چنین می فرماید:« به سوی بهشتی بشتابید که پهنایش به وسعت آسمانها و زمین است»، در نتیجه احساسات برانگیخته شده، و نفسها مشتاق بهشت می گردند، در این هنگام عمیر بن حمام می گوید:به به ، پیامبر (ص) می فرماید:«چه چیز تو را واداشت که بگویی:به به» عمیر گفت: ای پیامبر(ص) قسم به خداوند چیزی جز امید به ملحق گشتن و اهل آنجا شدن ، مرا به گفتن چنین چیزی وا نداشت.

پیامبر(ص)فرمود:« به راستی تو از زمره ی اهل بهشتی» در نتیجه احساسات عمیر بیشتر تحریک شد، خرماهایی را از تیردانش در آورد و شروع به خوردن آناه نمود سپس گفت:اگر من زنده بمانم تااین خرماها را بخورم به راستی زندگی طولانی داشته ام، در نتیجه خرماها راپرت کرد سپسبه جهاد پرداخت تا شهید شد.

آیا می بینی که تأثیرگذاری براحساسات چه میکند؟

خواهر وبرادر محبوبم خیالت را به پرواز درآور گویی که تو اکنون با اصحاب گرامی ،گوش به سخنان پیامبر(ص) داده ای درحالیکه می فرماید:« آیا کسیبرای بهشت آستین همت بالا زده، به درستی هیچ آسیب و گزندی دربهشت وجود ندارد، قسم به پروردگارکعبه ، نوریست که پرتو افشانی میکند و گیاه خوش بوی ریحان که به لرزش در آنمده و عطر افشانی می نماید و کاخهایی مستحکم و رودهایی روان ومیوه هایی رسیده وهمسرانی پاک و زیباو، و زیور آلاتی فراوان و جایگاهی همیشگی درمنزلی پراز سلامتی و میوه ها و سبزی ها ، و خوشی ها و نعمتها و در خیمه ها یی عالی و بلند»

گفتند:آری ای پیامبر خدا (ص)ما آستین همت برای آن بالا زده ایم، پیامبر فرمود:« بگویید ان شاء الله » و صحابه گفتند:«ان شاءالله»(رواه ابن ماجه)

بعداز تی مطالب اعلان جهاد در راه خداوند را نمودند. اگر تو این سخنان را بشنوی حال و روزت چگونه خواهد بود، و چگونه نسبت به جهاد در راه خداوند تشویق می شوی؟

بنابراین باسید قبل از دستور ، تذکر و یادآوری داد تا این یادآوری و تذکر احساسات را بر انگیخته و ایمان تحریک شود آن گاه کارنیک به دنیالش آید تا تأکیدی برای ایمان و سببی جهت افزایش آن باشد کسی که در قرآن بیندیشد در می یابد که این راه و روش بی نظیر در جایگاههای متعددی مورد استفاده قرار گرفته است.

با من در این سخن خداوند بیندیش که پیامبر را در سوره ی ضحی مورد خطاب قرار داده، در حالی که قدر و منزلتش را فزونی بخشیده و بخششهایش را بر او یادآوری می کند سپس دستورات مختلفی متوجه او می گرداند:« أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَى*وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَى*وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَى*فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ*وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ*» (ضحی/۱۱-۶)

ترجمه:( آیا خدا تو را یتیم نیافت و پناهت داد ؟و تو را سرگشته و حیران ( در میان شرکِ بت پرستان و یهودیان و مسیحیان ، کفر کافران ، فسق و فجور فاسقان و فاجران ، ظلم و زور قلدران ، کشت و کشتار قبائل به فرمان جاهلان ، و خرافه پرستی اینان و آنان ) نیافت و ( در پرتوِ وحی آسمانی به یکتاپرستی یزدانی ) رهنمودت کرد ؟و تو را فقیر و بی چیز نیافت و ثروتمند و دارایت کرد ؟حال که چنین است ، یتیم را زبون مدار ( و اموال و دارائی ایشان را با قهر و زور مگیر و تصرّف مکن ) . و گدا را با خشونت مران .)

همچنین سخن خدواند که بر زبان ملایکه به مریم بیان میشود:« وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ»(آل عمران/۴۲)

ترجمه :

 ( تو حضور نداشتی ) هنگامی که فرشتگان گفتند : ای مریم ! خدا تو را برگزیده و پاکیزه ات داشته است ، و تو را بر همه زنان جهان برتری داده است)

این یادآوری و ترغیب و تشویقی است در برانگیختن احساسات ..تا در آیه ی بعدی دستور بیان گردد که:« یَا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَاسْجُدِی وَارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ» (آل عمران/۴۳)

ترجمه :

(ای مریم ! ( به شکرانه این نعمت بزرگ ) همیشه خاشعانه به اطاعت و عبادت پروردگارت مشغول شو و با نمازگزاران به سجده و رکوع بپرداز ( و با آنان نماز بخوان ) .

قرآن روش موسی(ع) در یادآوری قبل از دستور، در برخوردهایش با بنیاسرائیل را این گونه بیان می دارد:« وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاء وَجَعَلَکُم مُّلُوکاً وَآتَاکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِّن الْعَالَمِینَ*یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ» (مائده/۲۱-۲۰)

ترجمه:( ( به یاد آورید ) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت : ای قوم من ! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید ، و زمانی را به یاد آورید که خداوند پیغمبرانی در میان شما برانگیخت و شاهانی از شما به سلطنت رسانید ( و در واقع همه شما را با رهائی از ظلم و ستم فرعون و فرعونیان و بخشیدن دارائی و آزادی ، شاهِ خانه خود گردانید ) ، و به شما آن داد که به کس دیگری از جهانیان نداده است . ای قوم من ! به سرزمین مقدّسی وارد شوید که خداوند دخول بدانجا را برای شما مقدّر کرده است ، و ( در برابر دشمنِ سرسختی که در آنجا بسر می برد پای به فرار نگذارید و ) پشت مکنید ، تا زیانکارانه برنگردید ( و یاری و خوشنودی خدا را از دست ندهید ) .

———————————————–

منبع:کتاب/بنای ایمان در پرتو قرآن / مؤلف:مجد الهلالی/مترجم:مجتبی دوروزی / انتشارات:نشر احسان/چاپ اول ۱۳۸۶



 شعب الایمان للبیهقی برقم (۳۸)۱/۷.[۱]

 شعب الایمان للبیهقی ۱/۸۰،۸۱[۲]

 المصد السا بق ۱/۷۷.[۳]

 شعب الا ایمان للبیهقی،۱/۷۵،۷۶برقم ۵۱.[۴]

 احیاء علوم الدین۵/۶_دار الحدیث- القاهره.[۵]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا