محمّد رسول الله

نمونه های جالب از تقوای اصحاب رسول الله(ص)

نمونه های جالب از تقوای اصحاب رسول الله(ص)
نویسنده: شیخ الحدیث مولانا محمد زکریا کاندهلوی/ مترجم: نصیر احمد سید زاده
هرعادت ازعادات صحابه(رضی الله عنهم) وهر خصلت از خصلتهای آنان شایسته ی آن است که مورد اتباع و پیروی قرار گیرد. زیرا الله (جل جلاله) برای همراهی محبوب خود این جماعت را انتخاب فرمود و بر گزید.
آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرماید: « من در بهترین قرن و زمانۀ اولاد آدم فرستاده شدم». به هر اعتبار آن زمان ، زمان خیر بود و بهترین اشخاص زمان، یار و یاور آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) قرار داده شدند.
برگشتن نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) ازیک جنازه و دعوت کردن یک زن ایشان را برای غذا
آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) از نماز جنازه ای فارغ شده بود وبرمی گشت که ناگهان دعوت زنی برای خوردن غذا به او رسید. آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) به اتفاق یاران خود تشریف بردند؛ غذا جلوی آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) حاضر شد. حاضرین دیدند که آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) لقمه رامی جود ولی فرو نمی رود . آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود:« چنین معلوم می شود که گوشت بدون اجازۀ صاحبش گرفته شده است.» آن زن عرض کرد : یا رسول الله من کسی را برای خرید یک گوسفند به گله فرستادم آنجا گیر نیامد ، همسایه مان گوسفندیخریده بود ، من کسی را پیش او فرستادم تا از او بخرد ولی او آنجا نبود. زنش گوسفندی را برای ما فرستاد . آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود :« این گوشت را به اسیران بدهید.»
توضیح: آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) با آن همه شأن وبزرگی ومرتبه ای که داشتند فرو نرفتن لقمه مشتبه و مشکوک ، در گلویشان چیز تعجب آوری نیست. برای کمترین غلامان آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) از این قسم جریانات و واقعات پیش آمده است.
بیدار بدون آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) تمام شب ازترس خوردن خرما صدقه
یک بار آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) تمام شب بیدار بود وبه این ططرف و آن طرف می غلتید، کسی از ازواج مطهرات عرض کرد : یا رسول الله!چرا خوابت نمی برد؟ فرمود: یک دانه خرما افتاده بود؛ من برداشتم و خوردم تا ضایع نشود. حالا من نگران هستم که شاید آن از اموال صدقه بوده است.
توضیح:واقعیت اصل این است که آن خرما از خود آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) بوده است ولی چون اموال صدقه نیز نید آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) آورده می شد، این شبهه ایجاد شد که خدای ناکرده از مال صدقه باشد. بنابر این نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را تمام شب خواب نبرد کهشاید از مال صدقه خورده است!!
این حالت سرور ما (صلی الله علیه و آله و سلم ) بود که بنا بر شبهه ای تمام شب پهلو عوض میکرد و خوابش نمیبرد، حالا وضع پیروان ظاهری این زمان راببینید که رشوه، بهره و ربا ، دزدی ، راهزنی و خلاصه هرقسم اموال ناجایز را با چه خیال راحتی میخورند و با کمال افتخار خودرا پیروان آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) به شمار می آورند.
استفراغ کردنحضرت ابوبکر(رض) از خواک یک کاهن
حضرت ابوبکر صدیق(رض) غلامی داشت که بنابر قرار داد غلّه[۱] از درآمد خود به حضرت ابوبکرصدیق(ض)چیزی تقدیم می کرد.روزی .قداری خوراک آورد وحضرت ابوبکر (رض) از آن لقمه ای برداشت. غلام عرض کرد: شما هر روز که چیزی می آوردم می پرسیدید که از چهطریقی کسب کرده ای؟ اما امروز نپرسیدید؟ فرمود: ا« از شده گرسنگی فرصت نشد. حالا بگو از کجا آورده ای ؟» غلام عرض کرد : من در زمان جاهلیت بر قومی گذر کردم و بر (بیماری از )آنان کلمات سحر وجادو خواندم . آنها به من چیزی قول داده بودند .امروز از آنجا گذرم افتاد ، جشن عروسی آن ها بود و آنها این خوراک را به منئدادند. حضرت ابوبکر (رض) فرمود:« تو مرا هلاک کردی!» بعد از این دست در گلو کرد و خواست آن را استفراغ کند ولی چون یک لقمه بود و آن را هم در حالت شدت گرسنگی خوردهبود، بیرون نیامد. شخصی بهاو گفت با آب می شود استفراغ کرد. یک ظرف بسیار بزرگی طلب کرد و آب نوشید تااینکه آن لقمهبیرون آمد شخصی عرض کرد: خدا بر تو رحم کند ! تمام این مشقت ها را به خاطر همین لقمه تحمل کردی؟! فرمود: اگربیرون آوردن این لقمه به خارج شدن روح از بدنم هم منجر می شد، آن را بیرون میکردم، زیرا من از رسول خدا (ص) شنیده ام: هر جسمی کهبامالحرام پرورش یابد آتش جهنم برای آن بهتر است لذا من ترسیدم این لقمه جزئی از اجزای بدن من شود.(منتخب کنز العمال)
توضیح:این گونه واقعیات چندین بار برای حضرت ابوبکر صدیق(رض)پیش آمده است؛ چون احتیاط وتقوی درسرشت و ذات او زیاد بود. اگر ذره ای شبهه وشک پیدا می شد، خود را وادار به استفراغ می نمود.
در صحیح بخاری یک واقعه دیگر هم از همین قسم موجود است و آن این که غلامی در زمان جاهلیت سخنی ازکهانت یعنی سخن غیبی که نجومیان میگویند به کسی گفته بود؛ از قضا سخن او درست در آمده بود. آنها چیزی به آن غلام هدیه کردند؛ غلام هم از آن هدیه چیزی به حضرت ابوبکر(رض) داد. حضرت آن را میل فرمود و بعد از آن چون اطلاع یافت، آن چه در شکم رفته بود، همه را استفراغ کرد.
دراین واقعه اگر چه ناجایز بودن مال غلام قطعی نبود هر دو احتمال وجود داشت ولی این کمال احتیاط حضرت ابوبکر(رض) رانشان میدهد که مال مشتبه و مشکوک را نمی پسندید.
استفراغ نمودن حضرت عمر(رض) ازشیر شتر
حضرت عمر(رض) روزی ازدست کسی مقداری شیر نوشید. به نظر حضرت عمر(رض) طعم و مزه آن شیر کمی غیر طبیعی معلوم شد. از شخصی که این شیر را به او داده بود، پرسید: این چه شیریب ود؟ از کجا آوردی؟ عرض کرد : درفلان جنگل شتران صدقه می چریدند،من آنجا رفتم؛ مردم شیر دوشیدند، از آن مقداری به من دادند. حضرت عمر(رض) دست دردهان کرده وهمه را استفراغ نمود.
توضیح:این بزرگواران همیشه احتیاط میکردند که حتی مالمشتبه و مشکوک در شکم آنان نرود چ هرسدبه مال حرام، آن چنان که در زمانۀ ما رایج است.
ابن سیرین (رح) میگوید: زمانی که وفات حضرت ابوبکر صدیق(رضی الله عنهُ) نزدیک شد، ایشان به حضرت عایشه (رضی الله عنها) فرمود: میل نداشتم از بیت المال چیزی به صورت حقوق بردارم. ولی حضرت عمر (رضی الله عنهُ)قبول نکرد ، به این خاطر که از مشغولی در تجارت برای مسلمانان مشکلی پیش آید، به ناچار دریافت حقوق از بیت المال را قبول کردم، لذا فلان باغ من به بیت المال واگذار می شود و این در عوض همان حقوقی است که از بیت المال به من داده شده است.
و وقتی حضرت ابوبکر (رضی الله عنهُ) وفات یافت ، حضرت عایشه )رضی لله عنها)کسی را نزد حضرت عمر(رضی الله عنهُ) فرستاد وطبق وصیت پدر ، باغ را به او تحویل داد تا جزء بیت المال قرار گیرد حضرت عمر(رضی الله عنهُ) فرمود: الله بر پدرت رحم کند، او خواسته بود هیچ کس را فرصت لب گشایی ندهد.(کتاب الاموال)
توضیح:جای فکر وتدبر است که اولاً، مقداری که از بیت المال به صورت حقوق می گرفت، چچقدر بود؟ وباز، گرفتن آن بنا بر اصرار صاحب نظران بود وچنان مقدار ان کم بود که اندازۀ آن از واقعه چهارم بخش سوم معلوم شد که وقتی همسرش با گرسنه نگه داشتن خود ، کمی از آن را برای گرفتن شیرینی پس انداز کرد، آن را نیز ابوبکر(رضی الله عنهُ) به بیت المال برگرداند و آن مقدار را که همسرش پس انداز کردهبود ازحقوق روزانۀ خود برای همیشه کم کرد. بااین همه در پایلان عمرش، می بینیم که عوض تمام آن چه را که در ظرف مدت خلافت به صورت حقوق دریافت کرده بود، به بیت المال داخل نمود.
استفاده علی بن معبد از خاک های منزل اجاره ای
علی بن معبد(رح) یک محدث است، او می فرماید: من در خانه اجاره ای سکونت داشتم . یک بار من مطلبی نوشتم و برای خشک کردن دوات کمی خاک لازم شد. دیوار خام بود. من خواستم از دیوار کمی خاک تراشیده و بر دوات بریزم؛ می دانستم که این خانه اجاره است ( که به منظور سکونت به اجاره گرفته شده نه به منظور خاک برداشتن )ولی این طور تصور کردم که این مقدار ناچیز از خاک اهمیتی ندارد لذا من ذره ای خاک تراشیده و نوشته را خشک کردم. شب خواب دیدم شخصی ایستاده است و به من می گوید: فردا روز قیامت معلوم خواهد شد نتیجۀ این گفتارت که این خاک اهمیتی ندارد، چه خواهد بود.
توضیح:باید دانست تقوا درجات زیادی دارد. و انسان ها از نظر تقوا درجات متفاوتی دارند. کمال تقوا این است که از چنین مقدار ناچیز هم پرهیز شود؛ گر چه عرفاً به سبب شمار شدن آن در چیز های معمولی استفاده از آن جواز دارد.(احیاء العلوم)
گذر کردن حضرت علی (رضی الله عنهُ) بر یک قبر
کمیل (رح) می گوید: روزی با حضرت علی (رضی الله عنهُ) به جایی می فتم در راه به قبرستانی در یک بیابان رسیدیم. حضرت علی (رضی الله عنهُ) خطاب به قبرستان فرمود: ای اهل مقبره، ای اهل پوسیدگی، ای اهل وحشت و تنهایی! بگوییید، در آنجا چه خبر است؟ احوالتان چگونه است؟ باز فرمود: خبری که ما داریم این است: بعد از شما اموال شما تقسیم شدند، اولاد شما یتیم گشتند، و زنانتان شوهر اختیار کردند. اینخبری است که نزد ماست. حالا شما کمی از اخبار خود بگویید. بعد از این به سوی من رو کرد و فرمود: ای کمیل! اگر این ها اجازه حرف زدن داشتند و اگر این ها می توانستند صحبت کنند، در جواب می گفتند: بهترین توشه تقوی است. حضرت علی (رضی الله عنهُ) این را گفته و به گریه در آمد و سپس فرمود: ای کمیل! قبر صندوق عمل است، این موضوع هنگام مرگ معلوم خواهد شد.(کنزالعمال)
توضیح:یعنی انسان آن چه کار نیک یا بد می کند در قبر محفوظ باقی می مانند هم چنان که در صندوق، اشیاء نگهداری می شوند.
دراحادیث زیادی به این مطلب اشاره شده است که اعمال نیک به صورت انسانی نیک در می آیند و باعث خوشحالی ودلداری شخص مرده قرار میگیرند و اعمال بد به صورتی زشت وبا بوی بسیار بد در می آیند که باعث اذیت و آزار او می شوند.
در حدیثی آمده است: سه چیز همراه انسان تا قبر می رود: مال او، (چنان که در عرب رایج بود) خویشاوندان او ، و اعمال او؛ دو چیز، یعنی مال و خویشاوندان ، پساز دفن بر میگردند و عمل به همراه او در آنجامی ماند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم )روزی به صحابه فرمود:آیا اطلاع دارید که مثال شما و مثال اهل ، عیال، مال و اعمال شما چیست؟ صحابه (رضی الله عنهما) عرض کردند خیر. آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: مثال آن، چنان است که شخصی سه برادر داشته باشد و مرگش فرا رسد. در آن وقت یک برادر را خواسته و از او می پرسد: ای برادر ! تو از حال من خبر داری که بر من چه می گذرد، در این وقت تو چه کمکی می توانی به من بکنی؟ او جواب می دهد: من از تو مواظبت می کنم، معالجه ات خواهم کرد و هر گونه خدمت به تو خواهم نمود . وقتی تو بمیری، تو را غسل می دهم، به تو کفن میپوشانم، تو را بر روی شانۀ خود گذاشته، به قبرستان می برم و پس از دفن تو ، ذکرخیر تو را می کنم. آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: این برادر اهل و عیال انسان است، سپس از برادر دوم سئوال میکند. برادر دوم می گوید: ارتباط و تعلق من با تو تا وقتی است که تو زنده ای، وقتی تو بمیری ، من بجایی دیگر خواهم رفت. این برادر ، اموال انسان است. از برادر سوم می پرسد؛ او می گوید: من در قبر همراه تو هستم؛ در جای وحشت تسکین دهندۀ قلب توهستم ، وقتی حساب آغاز می شود در کفۀ نیکیهای تو قرار گرفته آن را سنگین می کنم …این برادر ،اعمال انسان است.
آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودنک حالا بگویی کدام یک از این برادران سودمند و خوب است؟صحابه (رضی الله عنهما)عرض کردن همین برادر آخری بهتر است و ان دو برادر بی فایده اند.
فرمودۀ نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم ) در مورد دعای کسی که خوردنی ها و آشامیدنی های او حرام باشد.
نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرمایند: الله تعالی خود پاک است ومال پاک را قبول می کند . مسلمانان را به همان چیز دستور داد که رسولان خود را بدان دستور داد. چنان کهدر قرآن مجید می فرماید:«یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ * ( به پیغمبران گفته ایم تا به پیروان خود برسانند . گفته ایم ) ای پیغمبران ! از غذاهای حلال بخورید و کارهای شایسته بکنید ، بی گمان من از آنچه انجام می دهید بس آگاهم .»(مؤمنون/۵۱)
در جایی دیگر می فرماید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ * ای کسانی که ایمان آورده اید ! از چیزهای پاکیزه ای بخورید که روزی شما ساخته ایم ، و سپاس خدای را بجاآورید ، اگر او را پرستش می کنید .» (بقره/۱۷۲)
بعد از آن حضرت (ص) شخصی را ذکر کردند که سفرهای دور و دراز می کند (و دعای مسافر قبول می شود) و با موهای ژولیده و لباس های غبار آلود (یعنی پریشان حال)هر دو دست به سوی آسمان بلند کرده و می گوید: ای الله، ای الله، ای الله! لیکن خوراک او حرام، نوشیدنی او حرام ولباس او حرام است و همیشه از حرام خورده است، پس دعای او کجا قبول می شود؟! (جمع الفوائد)
توضیح:همیشه مردم به این فکر می کنند که چرا دعای مسلمانان قبول نمی شود؟! حالا علت امر از این حدیث معلوم می شود . اگر چه الله تعالی از فضل خود گاهی دعای کافر را نیز قبول می کند چه برسد به فاسق، لیکن دعای متقی چیز دیگری است به همین خاطر از متقیّان درخواست دعا می شود، بنابر این کسانی که می خواهند دعایشان قبول شود، بر آنان لازم است از مال حرام پرهیز کنند. و کیست که نخواهد دعای او قبول شود؟!
منع کرده حضرت عمر( رضی الله عنهُ) همسرش را از وزن نمودن مِشک
یک بار در خدمت حضرت عمر (رضی الله عنهُ) از بحرین مشک آورده شد؛ فرمود:یکی این ها را وزن کند و بین مسلمانان تقسیم نماید. همسرش ،حضرت عاتکه ،عرض کرد: من وزن می کنم. حضرت شنید و سکوت فرمود . کمی بعد دوباره فرمود: یکی این ها را وزن می کرد تا من تقسیم می کردم. همسر وی دوباره حرفش را تکرار کرد، حضرت عمر (رضی الله عنهُ) سکوت فرمود. دفعۀ سوم فرمود: من دوست ندارم تو آن را با دست خود در کفۀ ترازو بگذاری و سپس دست خود را بر بدن بمالی و این مقدار به سمیه من اضافه شود.
توضیح:این کمال احتیاط و رهایی خود از محل اتهام بود و گرنه هر کس وزن بکند ،مقدار ناچیزی به دستهایش برخورد می کند و در جایز بودن آن تردیدی وجود ندارد، اما باز هم حضرت عمر (رضی الله عنهُ) این را برای همسر خود نپسندید.
حضرت عمر بن عبدالعزیز (رح) که اغپو را عمر دوم می گویند ، در دوران خلافت او ی بار مِشک وزن کرده می شد او بینی خود را گرفت و فرمود: آن چه مِشک دارد همین خوش بویی آن است .(احیاء)
والی قرار ندادن حضرت عمر بن عبدالعزیز (رح) شخصی را که قبلاً از طرف حجاج والی مقرر شده بود.
حضرت عمر بن عبدالعزیز (رح) شخصی را بر منطقه ای والی قرار داد، یکی به ایشان عرض کرد : این شخص در دوران حجاج بن یوسف نیز از طرف او حاکم بوده است حضرت عمر بن عبدالعزیز (رح) او را عزل کرد. او عرض کرد: من در دورانحجاج خیلی کم در این منصب کار کرده ام . ایشان فرمود: برای زشت بودن تو همین قدر کافی است که یک روز یا کمتر هم با او بوده باشی.
توضیح:مسئله این است که اثر همنشین معمولاً بر انسان ظاهر میشود. شخصی که با متقیان می نشیند ،نا خود آگاه ، اثر تقوی بر او ظاهر می شود و شخصی که با فاسقان همنشین می شود، اثر فسق بر او ظاهر می شود. به خاطر همین است که انسان از همراهی با انسانهای بد منع شده است.
اثر انسان بجای خود اثرات حیوانات نیز به انسان سرایت می کند. آن حضرت(ص) فرمود: در سینۀ صاحبان شتر و اسب غرور پیدا می شود ودر صاحبان گوسفند تواضع و فروتنی (بخاری)
آن حضرت (ص) می فرمایند: مثال کسی که با نیکان همنشین می شوند، مانند آن است که کنار مِشک فروشی می نشیند، اگر مِشک به او نرسد حداقل بوی خوش آن به دماغش فرحت و خوشی می رساند و مثال رفیق بد مانند صاحب کورۀ آتش است که اگر آتش به او نرسد، دودش به او خواهد رسید.
 این است احتیاط صحابه (رضی الله عنهما) و تابعین و بزرگان شما
——————————————-
منبع:کتاب:فضایل اعمال/تألیف:شیخ الحدیث مولانا محمد زکریا کاندهلوی /مترجم: نصیر احمد سید زاده /انتشارات:صدیق/چاپ سوم۱۳۸۶


[۱]) غلّه، قرار دادی است که بنابر آنمبلغی بر یک غلام معین کرده میشود که روزانه یا کاهیانهآنرا به آقای خود بدهد وباقی هر چه کسب می کند ازخود اوست. اینعمل جایز است و در زمان صحابه هم این قرار داد رواج داشته است.

یک دیدگاه

  1. خداوندشمارا جزای خیر بدهد. با این داستانها انسانها باید انسانیت را یادبگیرد وهمیشه تابع دستورات اله ج ورسولش باشد. اجرکم عندالله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا