زندگی نامه

بیوگرافی مختصر و مفید امام شافعی

  1. بیوگرافی مختصر و مفید امام شافعی
نویسنده: دکتر محمد ابراهیم حنفاوی/ مترجم: محمد بلوچ

نسب امام شافعی :

وی «محمد بن ادریس بن عثمان بن شافع هاشمی قرشی مُطلّبی» میباشد . کنیتش : « ابو عبدالله» و منتسب به « شافع بن سائب» است. به همین خاطر به وی « شافعی» می گویند، و بدین نام( یعنی شافعی ) ، بیشتر از اسمشان ( یعنی محمد) مشهورند؛ و سلسله ای نسبت ایشان در « عبد مناف بن قصی» به رَسُولَ اللَّه ( صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)می رسد.

امام شافعی در «غزه» (فلسطین) به سال ۱۵۰ه. زاده شد. شهر « غزه» وطن آباء و اجدادی وی نبود ؛ بلکه پدر امام شافعی به جهت کاری بدان جا آنگ سفر بست و پس از مدتی در همان جا درگذشت و پسرش ( محمد) پس از مدتی از درگشت پدر ، در همان جا چشم به جهان گشود. پس از گشت دو سال از تولد امام شافعی ، مادرش ( به خاطر این که از ضایع شدن وی در غربت می ترسید) ، وی را به «مکه مکرمه» (وطن آباء و اجدادی اش) ؛ورد. امام شافعی با یتیمی (بدون این که سایه ی پر مهر و عطوفت پدر ، بر سرش باشد) در دامان مادر  پرورش یافت، و وقتی به سن تعلیم و آموزش رسید، مادرش او را به معلمان و مربیان سپرد تا به او قرآن را آموزش بدهند و چون معلم دید که خانواده اش از عهدۀ خرج و مخارج تعلیم امام شافعی بر نمی آیند ، تعلیم و آموزش را متوقف کرد و از وی اعراض نمود . امام شافعی از چنان هوشی و زکاوت والایی برخوردار بود که هر گاه معلم به بچه ای چیزی را می آموخت، امام شافعیفوراً مطلب را درک و حفظ می کرد و پس از رفتن معلم مشغول تعلیم بچه ها، بر اساس محفوظات خویش می شد.

وقتی معلم دید که امام شافعی چگونه کار تعلیم و آموزش را  بر وی آسان و سهل نمود، از اجرت گرفتن در مقابل تعلیم  امام شافعی صرف نظر کرد و مشغول تعلیم وی گردید، و امام شافعی نیز با انگیزه ای وصف ناپذیر ، به تعلیم و حفظ قرآن پرداخت تا این که سر انجام در ۷ سالگی حافظ کل قرآن شد پس از حفظ قرآن برای تعلیم لغت و اشعار عرب ، مکه را به مقصد  قبیله « هذیل»  که به فصاحت و بلاغت در زبان عربی مشهور بودند ترک کرد مدتی  در آنجا ماند و از بزرگان  و نام آوران آنجا از قبیل « شیخ اصمعی » استفاده کرد تا بدین گونه ، اخبار وانساب عرب را حفظ نمود.

 سپس به مکه مکرمه آمد و از « مسلم بن خالد زنجی» ( مفتی مکه)، استفاده و کسب فیض کرد ، و فقه را از او آموخت « مسلم بن خال د» نیز فقه را بدو آموخت و در حالی بدو  فقه را آموخت و اجازۀ فتوی بدو داد، که فقط ۱۵ بهار از عمر مبارک امام شافعی سپری شده بود.

امام شافعی، پس از این ، مکه را به مقصد مدینه ی منوّره برای ملاقات امام مالک ترک کرد . و موطا را از او آموخت وقتی امام شافعی به بلوغ اجتماعی و فکری رسید، به فکر کار و کسبی برای امرار معاش و ارتزاق  خویش شد و در این راستا « مصعب بن عبدالله قرشی» ( قاضی یمن) نیز وی را مساعدت و کمک کرد، و کاریر را در ،«یمن» برای وی مهیا واماده کرد.

از امام شافعی نقل است که گفته : « سه مرتبه فقیر و تهیدست شدم، به طوری که از شدن فقر فاقه ، وسائل کوچک و بزرگ خانه ام – حتی یور آلات همسر و فرزندانم – فروختم ، ولی با این حال هرگز از کسی طلب وام نکردم و دست تکدّی  و گدایی به طرف کسی دراز نکردم».

امام شافعی با « حمیده» دختر « نافع بن انس عنسه بن عمر و بن عثمان بن عفان» ، عقد زناشویی بست که حاصل این ازدواج میمون و خجسته سه فرزند به نام های : « ابو عثمان محمد» ( قاضی شهر « حلب» سوریه ) و « فاطمه» و « زینب» شد.

 

امام شافعی از دیدگاه علماء و صاحب نظران اسلامی

امام شافعی، به چنان جایگاه و منزلت والا و بالایی در عرصه ی درایت و فقاهت، و علم و دانش دست یافته بود که همۀ علماء و صاحب نظران اسلامی را وادار به تعریف وتمجید و ثنا و ستایش خود نمود.

پسر امام احمد بن حنبل به پدرش گفت: علت چیست که اینقدر از امام شافعی تعریف و تمجید می کنید؟ امام احمد در پاسخ گفت: » بنیّ! الشافعی للناس کالعافیه للبدن و کالشمس للدینا، هل لهذین من عوض؟.»

پسرم  شافعی برای مردم به مثابه ی عافیت و تندرستی و برای بدن، و خورشید برای دنیا است ببین آیا برای این دو ( عافیت و خورشید) عوض و جانشینی در دنیا وجود دارد؟

و نیز امام احمد می گوید:« ما عرفتُ ناسخ الحدیث من منسوخه حتی جالست الشافعی»تا وقتی در مجاس و محافل امام شافعی، شرکت نکردم از ناسخ و منسوخ حدیث چیزی را نمی دانستم.

و همچنین می گوید:« للشافعی فیلسوف فی اربعه اشیاء: فی الغه، و اختلاف الناس و الناس و المعانی و الفقه» شافعی در چهار چیز استاد و سرآمد مردمان است : لغت، موارد اختلافی علماء، معانی و فقه.

و نیز می گوید: «ما احد ممن بیده محبره، او ورق ال و للشافعی فی رقبته مِنَه»

تمتم کاغذ و دوات به دستان ( یعنی تمام علماء و نویسندگان)، مدیون و مرهون زحمات و خدمات علمی و فقهی و حدیثی امام شافعی هستند.

یحی بن سعید قطان می گوید:« ما رأیت اعقل و لا افقه من الشافعی و انا ادعو الله له أخصّه به وحده فی کل صلاه» فردی را دانا تر و فقیه تر از شافعی ندیدم، و من نیز در هر نماز، وی را فراموش نمی کنم و وی را مشمول دعای خیر خویش قرار می دهم.

عبدالرحمن بن مهدی می گوید:« لمّا نظرتُ « الرساله»لشافعی اذهلتنی، لأنّنی رایتُ کلام رجل عاقل فصیحٍ ناصحٍ فانی لاکثر الدعاء له.»

وقتی کتاب « الرساله» امام شافعی را دیدم، از خود بی خود شدم ، چرا که در حقیقت من کلام مردی دانا ،فصیح و خیر خواه را دیده بودم. بدین خاطر در حق امام شافعی زیاد دعا می کنم.

و نیز می گوید:« ما اصلی صلاه الّا و انا ادعوا للشافعی فیها» هیج نمازی را نخوانده ام مگر اینکه در آن، برای امام شافعی نیز دعا کرده ام.

و « عبدالله بوشنجی» در قالب نظمی زیبا این چنین به ستایش امام شافعی پرداخته است:

 و من شُعب الایمان حُبّ ابن شافع                          و فرض أکیدٌحبّه لا   تطوّع

و انّی حیاتی شافع و أن آمت                                              فوصیّتی للناس أن یتشفّعوا

اساتید امام شافعی: امام شافعی، علم و دانش را از تعداد زیادی از علماء و صاحب نظران اسلامی «مکه مکرمه» ، « مدینه منوره»،«یمن، ، و « عراق» فرا گرفت که در ذیل بدانها اشاره می گردد:

اساتید مکی:

۱)   مسلم بن خالد قرشی زنجی، مام اهل مکه( متوفی،۱۷۹ه) . وی اصالتاً از شام بود و او را به جهت «قرمزی» یا «سفیدی» اش به «زنجی» ، ملقب نموده اند. امام شافعی قبل ازاین که به نزد امام مالک برای فراگیری «موطا» برود به نزد مسلم بن خالد آمد و فقه را از او آموخت.

۲)   «سفیان بن عیینه بن میمون هلالی، محدث بیت الله الحرام» ( متوفی،۱۹۸ه).وی فردی «اعور» بود (یعنی یکی از چشمانش ،کور شده بود) که در طول زندگی با برکتش ،هفتاد مرتبه به حج خانه ی خدا مشرف شده بود.

امام شافعی می گوید:« لو لا مالک و سفیان، لذهب علم الحجاز» اگر مالک و سفیان نمی بود، علم حجاز از میان می رفت.

۳ ) سعید بن سالم القداح.

۴  ) داود بن عبدالرحمن عطار.

۵ ) عبدالحمید بن عبدالعزیز بن ابی زواد.

 

اساتید مدنی:

۱٫       امام مالک بن انس بن مالک، اما دارلجهره( مدینه یمنوره) و متوفی ۱۹۷ه.

۲٫       ابراهیم بن سعد الانصاری.

۳٫       عبدالعزیز بن محمد دراوردی.

۴٫       ابراهیم بن ابی یحی الاسامی.[۱]

۵٫       محمد بن سعید بن ابی فدیک.

۶٫       عبدالله بن نافع اصائغ.

اساتید یمنی:

۱٫       مطرف بن زمان.

۲٫       هشام بن یوسف ابوعبدالرحمن، قاضی صنعا ومتوفی ۱۹۷ه.

۳٫       عمرو بن ابی سلمه ( دوست امام اوزاعی)

۴٫       یحی بن حسان ( دوست و همدم لیث بن سعد)

و اساتید عراقی عبارتند از:

۱٫    وکیع بن جراح بن ملیح ابوسفیان( متوفی۱۹۷ه) وی در عصر خویش ،یکی از محدثان بزرگ ونام آور عراق به شمار می آمد.

۲٫       حماد بن اسامه الکوفی ابواسامه( متوی ۲۰۱ه)

۳٫       اسماعیل بن علیه البصری.

۴٫       عبدالوهاب بن عبدالمجیدالبصری.

۵٫       محمد بن حسن شیبانی.

این گروه از علماء و فقها، اززمره ی مشهورترین اساتید امام شافعی در فقه وفتوا به شمار می روند . ازاین جهت برای ما به راحتی مشخص می شود که امام شافعی با این گزینش خویش در انتخاب استاد، فقه اکثر مذاهبی را که در آنزمان رایج ومتداول بود، فراگرفته است. ویفقه مالکی را از امام مالک، فقه اوزاعی را از عمر بن سامه، فقه لیث بن سعد را از یحی بن حسان . وفقه امام ابو حنیفه و شاگردانش را از امام محمد بن حسن شیبانی فرا گرفت.

امام شافعی با این ابتکار ونبوغش،توانست تا فقه مکه، فقه مدینه، فقه شام، فقه مصر و فقه عراق را در وجودش گرد آورد واز آنها در حل مسائل و احکام دینی بهره گیرد.

وی فقه این مذاهب را با دیدی منتقدانه و کاوشگرانه دنبال کرد و به تجزیه و تحلیل آنها پرداخت و از آنها به عنهوان راهنما درفهم مسائل دینی استفاده مرد، و هر گز هدفش از تحصیل و فراگیری فقه این مذاهب، تقلید رجال آنها نبود، بلکه خودش پس از فراگیری فقه مذاهب، در پرتو قرآن و سنت و رعایت مصلحت و دفع مفسده ، به رد و پذیرش آراء و نظریات و اجتهادات اسایتد خویش، که مؤسسان مذهب شناخته می شدند پرداخت.[۲]

 

شاگردان امام شافعی :

امام شافعی ، از شاگردانی برخوردار ند که فقه ودانش او را در مکه ی مکرمه، بغداد و مصر، برای مردمان نقل نمودند و به پخش و نشر آراء ونظریات فقهی استاد خویش، دراین بلاد پرداختند.

ودراین مبحث به بیان مشهورترین شاگردان امام شافعی می پردازیم که عبارتند از:

 

مشهورترین شاگردان مکی:

۱٫    ابوبکر، عبدالله بن بیر الاسدی المکی الحمیدی. وی همراه با امام شافعی ، مکه مکرمه را به مقصد بغداد و از آنجا به مقصد مصر ، ترک کرد و پیوسته تا زمان وفات استادش ، ملازم و هم رکاب وی بود.

وی پس از درگذشت استاد خویش، برای تصدی منصب فتوا، به مکه ی مکرمه بازگشت و در آنجا به سال ۲۱۹و یا ۲۲۰ ه. در گذشت.[۳]

۲ . ابوالولید موسی بن ابی الجارود.[۴]

۳  .  ابو اسحاق ، ابراهیم بن محمد العباسی ، وی به سال ۲۳۷ ه در مکه مکرمه در گشت.

مشهورترین شاگردان بغدادی :

۱٫       ابوثور الکلبی: ابراهیم بن خالد البغدادی (متوفی ۲۴۰ه)[۵]

۲٫    ابوعلی حسین بن علی الکرابیسی(متوفی۲۴۵و یا ۲۵۶).کرابیس جوع کرباس وبه معنای : لباس خشن وکلفت است، وکرباس واژه ای است فارسی ، که در غربی نیز استعمال می گردد. و ابو علی را به خاطر اینکه به فروش کرباس مشغول بود، کرباسی می گویند.[۶]

۳٫    ابوعلی حسن بن حسین زعفرانی (متوفی ۲۶۰و یا ۲۴۹ه ).[۷]و زعرانی منسوب به عفرانه روستایی نزدیک به بغداد است.

 

مشهورترین شاگردان مصری:

۱٫       حرمله بن یحی بن عبدالله بن حرمله المصری(متوفی ۲۴۳یا ۲۴۴ه)

۲٫    ابویعقوب ، یوسف بن یحی القرشی البویطی( بویط: یکی از شهرهای مصر می باشد و وی نیز بدان منسوب است) ایشان از بزرگان شاگردان امام شافعی، و جانشین وی در مصر می باشد امام شافعی درباره اش می گوید: هیچ کس از ابو یعقوب ، در نشستن در مجلس من ، حقدار تر وشزاوارتر نیست، وبی تردید او داناترین و فهیمترین شاگردان من به شمار میآید.وی به سال ۲۳۲ه یا ۲۳۱ ه در زندان در گذشت.[۸]

۳٫    ابو ابراهیم، اسماعیل بن یحیی بن یحیی المزنی المصری، امام شافعی درباره اش می گوید: اگر با شیطان به مناظره بپردازد، او را مغلوب ومقهور خویش می گرداند.وی به سال ۲۶۴ ه درگذشت و در جوار امام شافعی به خاک سپرده شد.[۹]

۴٫    ربیع بن سلیمان بن عبدالجبار المرادی،موذن مسجد جامع مصر، و خادم ویژه ی امام شافعی و متوفی ۲۷۰ه. امام شافعیدرباره اش می گوید: « انه احفظ اصحابی» حافظترین شاگردان من ربیع است.وهرزمان که در کتب شوافع ، واژه ی ربیع اطلاق گردد مراد ربیع المرادی می باشد.[۱۰]

۵٫    ربیع بن سلیمان بن داود الجیزی (متوفی۲۵۶ه)؛ و جیزی منسوب به جیزه یکی از شهرهای مصر می باشد که شیخ بدان منسوب است . ربیع بن سلیمان ، از زمره ی شاگردانی می باشد که از امام شافعی کم روایت کرده است.[۱۱] علاوه از این ها امام شافعی دارای شاگردان بی شماری از میان زنان نیز می باشد که اخت المزنی یکی از آنهاست.[۱۲]

نکته : از میان شاگردان امام شافعی ، کسانی نیز بودند که خویش را متعهد و ملزم به تبعیت و تقلید از آراء و نظریات استاد خویش نمی دانستند، بلکه خود به ایجاد آراء و نظریات نو و تفریعات فقهی جدید، رو آوردند. در این زمینه می توان به امام احمد بن حنبل اشاره کرد. وی از شاگردان امام شافعی به شمار می آمد ولی در آراء و نظریات فقهی، با استاد خویش همکلام و هم رأی نیست، و از او  تبعیت و تقلید نمی کند.[۱۳]

 

توکّل ، تدیّن و تواصع امام شافعی

علماء می گویند: وقتی امام شافعی به مصر آمد، شاگردش ربیع المرادی به استقبال وی رفت و از او خواست که برای این که در نزد مردمان مصر، عزیز و با احترام جلوه کند، و از لحاظ اقتصادی و مادی مشکلی نداشته باشد، موقعیتی را نزد حاکم مصر، برای خویش مهیا کند. ولی امام شافعی در جواب شاگردش گفت:« یا ربیع! من لم تعزه التقوی فلا عِزّ له و لقد و لدتُ و ربیتُ فی الحجاز و ما عند نا طعام لیله و ما بنتا جیاعاً قط.»

ای ربیع! بدان که در ورای تقوا و خدا ترسی، هیچ عزت و افتخاری وجود ندارد.من در غزه (فلسطین) زاده شدم، و در حجاز در حالی پرورش یافتم که درخانه ی ما ،شب هنگام غذایی برای خوردن وجود نداشت، اما با همین وجود ، هیچ گاه گرسنه سر بر بالین نگذاشته ام و شب را با گرسنگی به صبح نرسانده ام.

این سخن امام شافعی ،بیانگر توکل زیبای وی بر خدای مهربان است.

واز امام نیز ورایت شده که گفت:« ما ناظرتُ احداً واحببتُ ان یخطی  و ما فی قلبی من علم الا و ددتُ أنّه عند کل أحدٍ و لا ینسب الیّ»[۱۴]

با هیچ کس ، به این نیت به منلظره نپرداخته ام که دوست داشته باشم که به خطا و لغزش بیافتد. و دوست درام آنچه در قلبم ازعلوم اسلامی و معارف دینی است، در قلوب دیگران نیز باشد و آن علوم نیز به من نسبت داده نشود.( این کلام ، بیانگر تواضع وفروتنی ، و کرنش و انکساری امام شافعی است).

———————————

منبع:کتاب: گنجینه ی اصطلاحات فقهی و اصولی / مؤلف: دکتر محمد ابراهیم حنفاوی/ مترجم: فیض محمد بلوچ / انتشارت :خواجه عبدالله انصاری/چاپ:اول ۱۳۸۸

 

 

 


[۱]  تمام علما بر این امر متفق اند : » ابراهیم بن ابی یحی الاسامی» فردی معتزلی بود و این امر ضرری به امام شافعی نمی رساند چرا که فقط از او فقه و حدیث را آموخت نه اصول و مبادی دین را.

[۲] . الشافعی، حیاته و عصره، ابوزهره، ص ۴۱ و ۴۳و کتاب  الشهاوی فی تاریخ التشریع الاسلامی ص ۱۸۱،۱۸۲

[۳]  طبقات الشافعیه، ابن قاضی شهبه ۰۱/۶۶) و طبقات الشافعیه، ابن هدایه الله ص۱۵

[۴] همان.

[۵] طبقات الشافعیه، ابن هدایه الله صص۲۲،۲۶ ،۲۷

[۶] همان، ابن هدایه الله صص۲۲،۲۶،۲۷

[۷] همان

[۸] طبقات الشافعیه، ابن هدایه اللهص۱۶ و والاعلام ، رکلی ۸/۲۵۸)

[۹]  الفتح المبین؛ مراغی ۱/۱۶۴

[۱۰] البدایه و النهایه (۱۱/۵۲) و طبقات ابن هدایه الله ص ۲۴

[۱۱] طبقات الشافعیه، ابن قاضی شهبه۱/۶۴

[۱۲] الفتح المبین ،مراغی ۱/۱۳۹

[۱۳] الشافعی ابوزهره، ص ۱۵۱

[۱۴]  آداب شافعی و مناقبه، ابن ابی حاتم ص ۹۱

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا