مهارتهای زندگی

عاشقانه زندگی کنید – قوانین مشترک زندگی – ۲

عاشقانه زندگی کنید – قوانین مشترک زندگی – ۲

نویسنده: ریچارد تمپلار/ مترجم: مهدی قراچه داغی

عاشقانه زندگی کنید

درباره ی داشتن روابط جنسی صحبت نمی کنم.به جای آن، از عشق حرف می زنم. اگر کسی را دوست بدارید و متقابلاً مورد مهر و عشق واقع بشوید،طبیعی است که با هم مزد عشق ببازید. که این البته سوای همه جنبه های مثبتی که دارد، مسایلی هم به همراه دارد. ما به عنوان بازگر قوانین در روابط خود باید مؤدب، تشویق کننده،خلاق ، محترم،اندیشمند، وملاحظه کارباشیم. باید به نیازهای شریک زندگی خود توجه داشته باشیم. این حق ماست که از خلوت برخوردار باشیم. این حق ماست که مورد احترام واقع شویم. این حق ماست که به ما احترام بگذارند و احساس حرمت نفس کنیم.

درباره ی شریک زندگی ما همین مطلب مصداق دارد. ملاحظه و رعایت نکته مهمی است که باید آن را لحاظ کنیم. باید در خواسته ها نیازها و آنچه که می خواهیم ملاحظه داشته باشیم. باید جانب ادب و نزاکت را رعایت کنیم.

درباره ی شریک زندگی ما هم همین مطلب مصداق دارد. ملاحظه و رعایت نکته ی مهمی است که باید آن را لحاظ کنیم. باید در خواسته ها. نیازها و آن چه که می خواهیم ملاحظه داشته باشیم. باید ادب ونزاکت را رعایت کنیم.

شور و اشتیاق هم فضا و مکان خودش را دارد. برای مؤدب بودن، احترام گذاشتن و رعایت کردن لزوماً نباید ویژگی های مشخصی داشته باشیم. بدین معنا نیست که باید ملالآور و خسته کننده باشیم. مهم این است که یکدیگر را دوست بداریم. اما اگر در این دوست داشتن رفتار محترمانه نداشته باشیم، چه می کنیم؟ این را هم بدانیم که احترام تحت تأثیر دانش و آگاهی رشد می کند دانش و آگاهی نه تنها درباره ی خواسته های همسرمان ، بلکه در همه جوانب، یاد گرفتن و رسیدن بهئ علم و آگاهی ابداً خجالت ندارد. کسی نمی تواند خود به خود بهترین همسر متولد شود.

صحبت کنید

بله، صحبت کنید و به صحبت کردن با یکدیگر ادامه بدهید. وقتی مشکلی برزو می کند، با صحبت کردن است که می توانیم مشکل را از میان برداریم. وقتی در شرایط دشوار قرار می گیریم، با صحبت کردن است که می توانیم از این مشکل بیرون بیاییم. وقتی خوش حال و هیجان زده هستیم، با صحبت کردن است که می توانیم احساس مان  را با همسرمان در میان بگذاریم.

 اگر صحبت نکنیم، اشکالی وجود دارد. اگر صحبت نمی کنیم] چه کنیم؟ صحبت کردنبه ما کمک می کند تا یکدیگر را درک کنیم، گوش بدهیم، احساسات خود را سهیم شویم، ارتباط برقرار کنیم.

خیلی ها فرض را بر این می گذارند که سکوت نشانه ی وجود مسئله است، اشکالی در کار است. البته مجبور نیستیم همه ی سکوت ها را پر کنیم، اما وقتی موضوع صحبت مطرح می شود، نکاتی است که باید به آن توجه داشت:

·                     تصدیق کنید که همسرتان با شما صحبت کرده است.

·           هر چند ثانیه یک بار نشان بدهید کهبیدار، زنده، حاضر و علاقه مند هستید و به صحبت های همسرتان توجه می کنید. می توانید با سر تکان دادن و یا حرکات چهره گوش دادن رانشان بدهید.

·           بدانید که صحبت کردن بخشی از وظیفه ی شما به عنوان یک همسر است و باید در این کار از توانمندی کافی برخوردار باشید.

·           با صحبت کردن اختلافات خود را حل و فصل می کنید، و در این حالی است که سکوت کردن بر دامنه ی اختلافات می افزاید.

·                     صحبت کردن شما را در کنار هم نگه می دارد. وقتی با هم آشنا شدید، مرتب صحبت می کردید.

مسلماً زمانی هم باید سکوت کرد. اما صحبت کردن اقدامی سالم، سازنده، از روی مهربانی، دوستانه، عاشقانه و تفریحی است . سکوت می تواند ملال آور باشد، می تواند مخرب و تهدید کننده باشد. البته کیفیت صحبت ها هم با یکدیگر فرق می کند. دقت کنید صرفاً برای شکستن لحظات سکوت حرف نزنید. صحبت کردن باید هدف و منظوری را دنبال کند. از این رو ، رفتاری معقولانه را به نمایش بگذارید.

به خلوت همسرتان احترام بگذارید

« دلم می خواهد تنها باشم…» هر یک از ما حق داریم که مورد احترام واقع شویم، به خلوت مان احترام گذاشته شود و با ما رفتاری صادقانه داشته باشند. اما در جمع این ها، حق داشتن خلوت با خود بیش از سایر موارد رعایت نمی شود و زیر سئوال می رود.

باید به خلوت همسرتان احترام بگذارید، به همین شکل که او هم باید به خلوت شما احترام بگذارد. اگر این کار را نکنید، باید سایر موضوعات مطرح شده را هم زیر سوال ببرید. اگر این ها هیچکدام وجود نداشته باشند، آن چه هست دیگر یک رابطه نیست و با صراحت بگویم نمی دانم اسمش را چه می توانیم بگذاریم. بنابر این که به خلوت همسرتان احترام می گذارید آن هم در همه ی زمینه ها.

اگر همسرتاننمیخواهد درباره ی

 موضوعی با شما صحبت کند، این حق اوست که این کار را نکند. و در این میان شما حق ندارید:

·                     از او حرف بکشید.

·                     او را تهدید کنید.

·                     او را ارعاب احساسی کنید.

·                     به او رشوه بدهید.

·                     امتیازش را از او بگیرید.

·                     سعی کنید به روش های مختلف از ماجرا سر در بیاورید.

خلوت تنها به این معنی نیست که پاکت های همسرتان را باز نمایید و یا صحبت های تلفنی او را استراق سمع کنید و یا نامه های الکترونیکی او را در غیابش بخوانید.

اگر احساس می کنید می خواهید خلوت همسرتان را نادیده بگیری، نگاه موشکافانه ای به موضوع بیندازید واز خود دلیلش را سوال کنید باید به حقیقت کار پی ببرید.

دقت کنید که هدف های مشترک داشته باشید

 

وقتی برای اولین بار با هم ملاقات می کنیم وعاشق می شویم، فکر می کینم از هر کاری که برای همسرمان می توانیم بکنیم آگاه هستیم.ما وجوه مشترک فراوان داریم، همه چیز بهنظر ساده می رسد، همه چیز طبیعی است. در واقع ، ما دو روی یک سکه هستیم.البته می خواهیم بزرگراه را به اتفاق طی کینم.

اشتباه است، اشتباه است، اشتباهاست. بزرگراه زندگی ما در مواقعی از هم جدا می شود و اگر دقت کافی نکیند، برای همیشه میان تان می افتد. باید مطمئن شوید که هر ،هر دو از روی نقشه ی واحدی می خوانید. باید مراقب باشید که به مقصد واحدی برسید و حتی در صورت لزوم در یک جهت و یکمسیر حرکت کنید.

با این حساب ، هدف های مشترک شما کدام اند؟ شما دو نفر فکر می کیند که به کجا می روید؟ نیازی به این نیست که به حدس و گمان متوسل شوید. باید بدانید درنظر همسرتان هدف های مشترک چه می تواند باشد. شما هم باید بدانید که به چه فکر می کنید. ممکن است  میان شما و همسرتان دنیایی فاصله وجود داشته باشد. البته این امکان هم وجود دارد که نظرات به هم نزدیک داشته باشید. این را تنها در صورتی می فهمید که سئوال کنید، و البته هم که باید مستیماً سئوال کنید.

و در ضمن ، باید میان هدف های مشترک و رؤیا های مختلف بگذارید. همه ی ما رؤیا هایی در سر داریم. شاید همه می خواهیم کلبه ای کنار دریا داشته باشیم، مسافرت به دور دنیا برویم، اتومبیل فراری بخریم، در ساحل مالیبو خانه ی دومی تدارک ببینیم، دوست داریم  استخر شنایی به اندازه ی المپیک داشته باشیم. تدارک ببینیم، ممکن است کسی بخواهد فرزندان پر شمار داشته باشد، زیاد مسافرت کند، زود باز نشسته شود، به اسپانیا سفر کند، فرزندان شاد تربیت کند، در کنار همسر باقی بماند، در روستا و یا یک شهر کوچک زندگی کند. ممکن است هدف این باشد که در خانه کارهایی بیرون را انجام دهد.برداشت من این است که رؤیا آن چیزی است که می خواهید روزی به آن برسید، اما هدف ها آنها یی هستند که به اتفاق روی آنها کار می کنید.

این قانون درباره ی مرور کردن است. برای این که مرور کنید باید همسرتانحرف بزنید و بدانید که به کجا می خواهید برسید. لازم نیست هدف های مشترک سنگینی داشته باشید. کافی است بدانید هر دو در یک مسیر و جاده در حرکت هستید. نیازی نیست که همه ی جزئیات را در نظر بگیرید. کافی است که مسیر حرکت تان مشابه باشد و بخواهید به اتفاق از نقطه ای به نقطه ای دیگر برسید

با همسرتان بهتر از رفتاری که با بهترین دوستتان دارید رفتار کنید

 

دو روز پیش با یکی از دوستانم درباره ی این قانون صحبت می کردم او مؤکداًنظر مخالفش را با متن مطرح می کرد . او معتقد بود اشخاص باید با دوستانشان بهتر رفتار کنند زیرا آنها را بیش تر می شناسید و وفاداری بیش تری به آنها بدهکار هستید. بعد با یکی دیگر از دوستانم صحبت کردم که او نظر متفاوتی داشت. او می گفت با شریک زندگی تان به این دلیل که او را خوب نمی شناسید باید بهتر رفتار کنید. اما حرف من این است که باید با همسرتان بهتر رفتار کنید زیرا او به طور همزمان  هم عشق، و هم دوست شماست. و اگر آرمانی تر فکر کنیم، او بهترین دوست شما به حساب می آید.اگر او بهترین دوست شما نباشد، بهترین دوست شماست؟ و چرا؟ آیا بدین معناست که همسرتان از جنس مخالف شماست و دوستتان از جنس خود شما؟ آیا بدین معناست که شما معشوق را یک دوست ارزیابی نمی کنید؟ ببینید شریک زندگی شما به عنوان همسرتان چه نقشی یا وظیفه ای دارد.

باردیگر همه ی این ها درباره ی هشیار بودن است. بهتر رفتار کردن با همسر نسبت به یک دوست بدین معناست که به این موضوع فکر کرده اید و تصمیم آگاهانه گرفته اید که این کار را بکنید.

به ذهنم رسیده که با همسر بهتر از بهترین دوست رفتار کردن موضوع مسلمی است. لازمه ی این کار مداخله نکردن در کارهای همسر، احترام گذاشتن به او و برخورد با آنها به عنوان اشخاص مستقل است. اگر کمی به اطراف خود نگاه کنید، به زوج هایی بر می خوریدکه با هم مانند بچه های کوچک حرف مدام غرولند می کنند، با هم مشاجره دارند، از هم انتقاد می کنند. اما با دوستان شان این گونه برخورد نمی کنند. چرا باید این اتفاق بیفتد؟

اجازه بدهید مثالی بزنم. شما سرنشین اتومبیلی هستید که یکی از دوستانتان آن را می راند اشتباه احمقانه ای می کند، که البته خطرناک نیست. احتمالاً سر به سرش می گذارید ومی خندید. حالا همین سناریو را در شرایطی در نظر بگیریدکه همسرتان پشت فرمان نشسته باشد. آیا

·                     او را تحقیر می کنید؟

·                     تا مدت ها اجازه نمی دهید این ماجرا را فراموش کند؟

·                     موضوع را برای همه تعریف می کنید؟

·                     تامدتی نمی گذارید او پشت فرمان بنشیند؟

·                     بااو مانند یکی از دوستان تان رفتار می کنید ومی خندید.

امیدوارم این آخرین مورد را لحاظ کنید. اما سایر زوج ها را در این نقش در نظر بگیرید و ببینیدکه آنها چه می کنند.

راضی کردن یک هدف مهم است

اگر از شمار کثیری از مردم بپرسند که در زندگی خود چه خواسته ای دارند، در جواب تان می گویند:« می خواهم خوش بخت بشوم.» اگر از آنها درباره ی فرزندانشان هم سئوال کنید، همین جواب را به شما میدهند :« همین اندازه برایم کافی است که فرندانم خوش بخت شوند.» می توانید بگویی که می خواهید فرزندتان جراح مغز یا فضانورد شوند.

خوش بختی یک امر خیالی و توهمی نیست که وقت بیش از اندازه صرف کردن روی آن ارزش چندانی ندارد. خوش بختی انتهای یک طیف است، وبدبختی سر دیگر این طیف را به وجود می آورد.موضوع نهایت مطرح است  خوش بختی در یک نهایت و بدبختی در نهایت دیگر قرار دارد. اگر به مواقعی در زندگی خود بیندیشید که شاد و خوش بخت بوده اید و یا دست کم فکر میکنید که شاد و خوش بخت بود هاید، به شما قول میدهم در زمینه های دیگری نیز احساس نهایت گرانه داشته اید.تولد کودک؟ هیجان بله. احساس شگفتزدگی ، بله. احساس راحتی پس از یک تولد موفق ،بله. اما خوش بختی ؟ زیاد مطمئن نیستم.

اشخاص فکر می کنند روزهای تعطیل آخر هفته می توانند شاد باشند، می توانند در آرامش به سر ببرند وبه واقع هم این اتفاق می افتد . دل بستن به خوش بختی یکی از آن مقوله های « بزرگ تر بهتر است» می باشد. هرگز به خواسته ی خود نمی رسید زیرا محدودیتی در این زمینه وجود ندارد. پیوسته باید در اندیشه بزرگ تر و باز هم بزرگ تر باشید. به جای این که به خوش بختی فکر کنید، بهتر است رضایت بیندیشید. این حالا دست یافتنی می شود . این هدف ارزشمند است.این مطلب درباره ی روابط هم صدق می کند . درباره ی شخص مناسب برای ازدواج هم صدق می کند. همه ی ما دوست داریم از سر تا نوک انگشت عاشق شویم.

اام این احساسی نیست که برای همیشه دوام بیاورد . گاه مجبورید به واقعیت ها توجه کنید. باید با زندگی کنار بیایید. کسی نمی تواند برای همیشه دراین احساس تند و شدید باقی بماند . رضایت آن امیدی است که پس از فروکش کردن وجد و شیدایی می خواهید به آن برسید. حالا می خواهید به احساسی از آرامش و سادگی برسید . در واقع، رضایت هدف بهتری است زیرا دوام و بقاء دارد.

شما و همسرتان مجبور نیستسد به نتایج واحدی برسید

بسیاری از زوج ها گمان می کنند که همه چیز برای آنها باید یکسان باشد. باید برای زن و شوهر قوانین واحدی وجود داشته باشد. این طور نیست .می توانید در زمینه های مهم زندگی تحت تأثیر قوانین متفاوتی زندگی کنید. شادترین ، موفق ترین و قوی ترین روابط آنهایی هستند که زن و شوهر در آن نیاز به انعطاف پذیری را در قواعد و دستورات خود احساس می کنند.

 فکر می کنم دنبال مثالی می گردید. غیراز این است؟ بله، البته  که دنبال مثال می گردید. فرض کنیم از شما به شدت مرتب، ودیگری به شدت شلخته بی نظم و ترتیب باشد. طبیعتاً شما همیشه درباره ی مرتب بودن با نبودن با هم جر وبحث دارید.مسایلی میان تان بروز می کنند علتش این است که می خواهید قانون یکسانی را لحاظ کنید ما هر دو باید مرتب باشیم، ما هر دو باید شلخته باشیم. اما نظرتان چیست که قاعده ی متفاوتی  را اعمال کنید؟ من می توانم شلخته باشم، تو هم می توانی مرتب باشی. من می توانم در زمینه هایی مرتب باشم، تو هم میتوانی در زمینه هایی مرتب باشی. حالا دیگر اختلافی میان مان ایجاد نمی شود زیرا به قوانین متفاوتی اعتقاد داریم. طبیعت مرتب بودن ندارم، نمی توانم مرتب باشم. و شما هم مجبور نیستید وقتی طبیعت شلخته بودن دارید، شلخته نباشید.

مثال دیگری میخواهید؟ زن من از این که کسی سر به سرش بگذارد متنفر است اما من؟ برایم مهم نیست . ا. برای خودش قانونی دارد که کسی نباید او را دست بیندازد. اما قاعده ی من می گوید اگر کسی سر به سرم بگذارد ، اشکالی ندارد ممکن است بخواهید بدانید همسرتان چگونه آدمی است، اما برایتان مهم نیست که خود شما چگونه آدمی هستید.

ممکن است همسرتان پیوسته انتظار داشته باشد به او بگویی که دوستش دارید. ممکن است بخواهد روزی چند بار این را به او بگویید. اما ممکن است شما چنین انتظاری نداشته باشید. بنابراین شما به همسرتان به تکرار می گویید که دوستش دارید و انتظار ندارید که او متقابلاً با شما چنین رفتاری بکند.

منبع : کتاب:قوانین زندگی / نویسنده: ریچارد تمپلار/ مترجم: مهدی قراچه داغی /انتشارات: سارنگ/ چاپ:پنجم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا