مقالات

سیاست دینی مسلمانان و جنگ صلح جویانه اسلام در ادوار گذشته

سیاست دینی مسلمانان و جنگ صلح جویانه اسلام در ادوار گذشته

نویسنده:محمد عبدالله عنان / مترجم: علی دوانی

اگر خارج شدن عرب مسلمان از بیابان و بادیه گری و رسیدن به زندگی درخشان جدید که با قلت نفرات و نقص فنی خود، به جنگ با دو امپراطوری از بزرگترین دول عالم قدیم یعنی دولت های ایران و روم رفتند، و توانستند در کمتر از یک قرن، دولتی با عظمت بر ویرانه های آن بنا کنند، اگر این موضوع از امور دهشت انگیز تاریخ است، پیروزی اسلام بر ادیان قدیم و تصرف سریع ممالک مفتوحه نیز از شگفت انگیزترین وقایع تاریخی است.

هرگاه پیروزی مسلمانان به علل و عواملی بازگشت کند که بیرون از اراده و تدبیر آن ها باشد، از جهاتی نیز به اوضاع زندگی ملل مفتوحه و احوال اجتماعات جدید بازگشت می کند که به زیر پرچم اسلام درآمدند، و ناشی از خصوصیات فردی و اجتماعی آن هاست.

در طومارهای دعوت اسلامی، از آن همه وقایع اسف انگیز و خونریزی هایی که با ظهور اکثر ادیان قدیم مقارن بود، و آنچه بالاخص در قرون نخستین نصرانیت می بینیم، اثری نیست. دعوت اسلامی با وسایل صلح جویانه مخصوص به خود انتشار یافت. پیروزی آن هم بزرگترین موضوعی است که تاریخ ادیان و عقاید ثبت کرده اند.

مورخ اروپایی فن گت اشمیت می گوید: «استقبال دسته جمعی ملت ها برای پذیرفتن دین جدید که به دنبال فتح بیگانه پدید آمد، موضوعی است که دنیای قدیم به یاد نداشت. ولی اسلام در این پیروزی گوی سبقت را از همه ربود.»

«دوزی» مورخ دیگر می گوید: «این غلبه و پیروزی برای اولین بار در جنگ اسلام آشکار شد، به ویژه هنگامی که دانستیم دین جدید چیزی را بر کسی تحمیل نکرده است.»

در واقع دعوت اسلامی از روز نخست بر اساس تسامح و احترام به عقاید و معنویات استوار بود. به خصوص در مقابل یهود و نصارا، یعنی پیروان کتاب­های آسمانی که اسلام اعتراف به تقدیس آن ها داشت.

یهودیت و نصرانیت در وقتی که پیغمبر عربی ظهور کرد و اسلام از صحرا برخاست، آیین اکثر ممالکی بود که مسلمانان فتح کردند و جزیه نیز کلیه مالیاتی بود که دین جدید بر غیر مسلمین واجب دانسته بود، تا از این راه عقاید و شعایر آن ها محفوظ بماند.

این امتیاز در بادی امر منحصر به یهود و نصارا بود ولی چیزی نگذشت که در همان زمان حیات پیغمبر نسبت به پیروان سایر ادیان مانند قبایل بحرین و زردشتیان ایران نیز گسترش یافت.

بعدها این امتیاز به بربری های افریقا رسید، و بربرها نیز در پرداخت جزیه به منظور آزادی شعایر و عقایدشان در ردیف یهود و نصارا و زردشتی ها قرار گرفتند.

ظاهر این است که همواره بت پرستی بر قبایل بربر حکومت داشت، و دین بربرها پیش از فتح روم همان بت پرستی بود. ولی حکومت رم بعد از پیروزی بر «بربرها» نصرانیت را بر آن ها تحمیل کرد، و این کیش از قرن چهارم میلادی در میان اکثر ساکنان افریقا انتشار یافت. و نیز ظاهراً بیشتر این قبایل پیش از فتح اسلامی پیرو دین یهود بودند.

به هر حال آنچه مسلم است سیاست تسامح دین و حریّت و آزادی اسلام شامل کلیه ملل مفتوحه بود. در میان این ملت ها، بسیاری هم بودند که هنوز شعائر بت پرستان داشتند.

گلدزیهر می­گوید: «اسلام انتشار یافت تا بر اساس یک سیاست عالی، نیرویی جهانی باشد. در قرون نخستین پذیرفتن آن یک امر حتمی نبود. زیرا کسانی که به خداوند یگانه ایمان داشتند یا کیش خود را بر اساس کتب آسمانی خود استوار می داشتند مانند یهود و نصارا و زردشتی، هرگاه «جزیه» می پرداختند می توانستند از آزادی شعائر خود و حمایت دولت اسلام برخوردار باشند.

اسلام نمی خواست به هر قیمتی که هست در اعماق جان های آن ها نفوذ کند بلکه درصدد بود که در ظاهر بر آن ها حکومت داشته باشد. حتی اسلام در این سیاست خود به جای دوری هم رفت، مثلاً در هند شعائر و معتقدات قدیمی در سایه حکومت اسلامی همچنان در معابد باقی بود.

«دوزی» در آنجا که از فتح اندلس سخن می گوید از این تسامح دین اسلامی بدین گونه یاد می کند: «وضع نصارا در سایه حکومت اسلامی طوری نبود که نسبت به آنچه قبلاً داشتند شکوه های زیادی داشته باشند. مضافاً به اینکه مسلمانان مسامحه زیادی نشان می دادند. در امور دینی به هیچ کس سخت نگرفتند.

نصارا در این خصوص از مسلمانان حق شناسی نکرده اند، بلکه آن ها فقط فاتحان اسلامی را به علت تسامح و عدل آن ها ستوده اند و حکومت آن ها را مانند حکومت ژرمن­ها و فرانک­ها دانسته اند.

به طور خلاصه تسامح دینی یکی از اصول ثابت و پایه های محکم سیاست دینی اسلامی است که به عصر خود پیغمبر (ص) بازگشت می کند. بعدها نیز حدود آن توسعه یافت، تا جایی که از آنچه پیغمبر نظر دارد و خلفای نخستین معمول می­داشتند هم تجاوز کرد.

این تسامح گرچه نسبی است و بستگی به کسب آزادی دینی با پرداخت «جزیه» دارد، ولی نباید فراموش کرد که در اعصار تاریک کشمکش های دینی، موضوع تازه ای بود. کشمکش هایی که آتش آن جز با سیل­های خون فرو نمی نشست، و دولت فاتح دین خود را بر ملت­های مغلوب املاء نمی­کرد و اکتفا به حفظ شعایر و اعتراف لفظی آن ها نمی­نمود، و در این راه از هیچ گونه سختگیری فرو گذار نمی کرد. بنابراین دولت اسلامی دو امتیاز یا دو نعمت را برای ملت های مغلوب ارمغان آورد: یکی نعمت تسامح و آزادی دینی و دیگر نعمت احکام عادله و معتدل بود که اصول و حدود معینی را برای آن ها مقرر می داشت و همین تسامح و ملاحظه نیز اثر محسوسی در پیشبرد فتوحات اسلامی داشت.

آیا بعد از آنچه گفتیم جا دارد که ما سؤال کنیم: چگونه اسلام با سرعت خارق العاده در بین ملت های مغلوب انتشار یافت؟ و چه عواملی باعث شد که ملل مغلوبه با همه حریت و آزادی مذهبی از دین خود دست بکشند و بدین حکومت جدید بگروند، سیاست اسلامی در بسیاری از تسامح و مدارای خود توفیق یافت که در کمتر از یک قرن ملت های بزرگ اسلامی را در ایران و شام و مصر و آفریقا و اسپانیا پدید آورد.

این برتری و پیروزی شگفت انگیز نتیجه یک سلسله عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بود که حکومت های اسلامی رعایای جدید خود را از آن برخوردار ساخت.

پیروزی اسلام در شام و مصر سریعتر و آسان تر از سایر ممالک مفتوحه انجام گرفت.

مسیحیت هنگام فتح مصر و شام تو سط مسلمانان، در آن کشورها حکومت داشت، ولی طوری بود که می باید با آتش و شمشیر نابود گردد. اختلاف و پراکندگی در ارکان آن رخنه کرده بود. پایه های آن متزلزل سقف هایش سست شده بود. طوایف و مذاهب گوناگون به وجود آمده، خصومت و دشمنی میان آن ها راه یافته و ظلم و خونریزی بالا گرفته بود و به دنبال آن کشمکش سیاسی و اجتماعی حکومت داشت.

پیروزی مسلمانان در تسلط بر دنیای قدیم با آن سرعت شگفت انگیز، دلیل بارز نیرومندی اسلام و برتری دعوت آن بود. چنانکه همه گونه عدالت و مدارا و عفت نفس و وارستگی که مقارن آن توسط فاتحان اسلامی در ممالک مفتوحه اعمال می شد، دلیل قاطعی بر ستمکاری حکومت های مسیحی در آن اعصار بود. مضافاً به اینکه کلیسا نمایشگر عدالت و برادری به معنی واقعی خود نبود.

آیا این ها همگی شواهد زنده و عمیقی نبود که دین جدید، برای پیروی مناسب تر است و تنها دین حق است که پیروز می گردد؟ چرا، این معنی در آن عصر به خوبی در دل ها نقش بسته بود.

اعتقاد به معجزات تیر مسمومی بود که به سینه کلیسا خورد و آن را عقب زد. زیرا حتی معجزه ای رخ نداد که دشمنی اسلام را نسبت به مسیحیت از میان ببرد، و هیچ صاعقه ای جلو پیشرفت آن سپاهیان پیروزمند که در مدت یک قرن عالم قدیم را اشغال کرد، نگرفت!

پیروزی اسلام در سایر ممالک مفتوحه نیز چنین بود. فیلسوف «فن شلیگل» می گوید: می توانیم دین جدید اسلام و فتوحات مسلمین را در پرتو این مهاجرت جدید، مورد بررسی قرار دهیم. زیرا قسمت بزرگی از مسلمانان به اسپانیا هجرت کردند و این مهاجرت در آسیا و افریقا انقلاب بزرگی در حکومت و زبان و نظامات سیاسی ملل مغلوب پدید آورد، این انقلاب از آنچه جنگ های قبایل جرمنی در اروپا به وجود آورد، بزرگتر و عمیق تر بود.

آیا انتشار اسلام با آن سرعت خارق العاده در ممالک مفتوحه همیشه با سیاست خلافت اسلامی یا مانند آن مخصوصاً بعد از آنکه به صورت سلطنت شخصی درآمد، هم آهنگ بود؟ ظاهراً در بسیاری از اوقات چنین نبوده است. بلکه بعکس پیشرفت اسلام گاهی برای مصالح مادی دولت اسلامی، بزرگترین زیان ها را در بر داشت، یکی از درآمدهای اسلامی جزیه یعنی مقدار مالی بود که بر یهود و نصارا و مجوس تعلق می گرفت. آن هم در بیشتر اوقات با اعتدال و مدارا همراه بود. مثلاً جزیه فقط به مردان تعلق می گرفت و دختران و زنان و پیران از آن معاف بودند.

تازه تعیین مقدار و تحصیل آن نیز بعد از آن بود که مؤدیان قبل از هر چیز از غله اراضی خود مقداری که بتوانند معابد و مخارج خود را تأمین کنند، بردارند و حتی مدارای در این خصوص گاهی باعث کوتاهی در اصل پرداخت آن می گردید!

هنگامی که فتوحات اسلامی توسعه یافت، بودجه دولت و سپاه نیز به میزان بسیار زیادی بالا گرفت و خلافت اسلامی نیازمند به تأمین آن گردید.

با این وصف با همه احتیاجی که مصالح مادی آن ایجاب می کرد، اتفاق نیافتاد که سیاست سختی در پیش گیرد،هر چند باعث انتشار دین دولت می شد و نفوس مسلمین ازدیاد می یافت.

وقتی حجاج بن یوسف حکمران عراق به واسطه نقص بودجه دولت حتی از کسانی که مسلمان می شدند نیز جزیه گرفت، خلیفه وقت عمربن عبدالعزیز که در میان خلفای بنی امیه از همه پارساتر و متقی تر بود و نسبت به انتشار اسلام عنایتی بیشتر داشت، در سراسر قلمرو اسلامی آن را ملغی ساخت و میان آن ها و مسلمانان اصل مساوات برقرار نمود.

از آنچه در این باره از وی نقل می کنند یکی این است که به «حیان بن شریح» والی مصر نوشت: جزیه را از آن ها که مسلمان می شوند بردار، زیرا خداوند می فرماید: «فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَهَ وَآتَوُاْ الزَّکَاهَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» اگر توبه کردند و ( از کفر برگشتند و به اسلام گرویدند و برای نشان دادن آن ) نماز خواندند و زکات دادند ،  ( دیگر از زمره شمایند و ایشان را رها سازید و ) راه را بر آنان باز گذارید . بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان ( برای توبه‌کنندگان از گناهان ، ) و رحمت گسترده ( برای همه بندگان ) است .

حیان بن شریح در جواب عمر بن عبدالعزیز نوشت: «اسلام با این طرز جزیه گرفتن زیان دیده و خزینه های دولتی خالی مانده است.»

عمر بن عبدالعزیز در جواب وی نوشت: «کسانی را که قبول اسلام می کنند از پرداختن جزیه معاف کن، نفرین خدا بر تو باد. خداوند محمد (ص) را فرستاد تا راهنمای مردم باشد نه آنکه ثروت بیندوزد.

بدین گونه در روزگار نخست اسلام با مردم ممالک مفتوحه رفتار می کرد و حاضر بود خود زیان ببیند و به دیگران فشاری وارد نگردد. همین معنی موجب شد که به مرور ایام بیشتر مردم کشورهای فتح شده در مسلمین ادغام شوند، به طوری که جز اقلیت هایی از ان ها بقیه اسلام را پذیرفتند، و از این جا امتیازی دینی از میان رفت، به طوری که تشخیص بین مسلمان ریشه دار و مسلمانان جدید محال به نظر می رسد. و نیز از این راه جزیه برداشته می شد و حکومت اسلامی خسارت مادی را با تعصب دینی و نیروی معنوی ملت های مسلمان شده، جبران می کرد.

بدین ترتیب سیاست ملایمی که حکومت اسلامی نسبت به رعایای جدید خود پیش گرفتند، نخست با مسامحه در امر دینشان به آن ها کمک کرده، سپس از راه جزیه به آنان مساعدت نمود و در آخر آن ها را به جمع مسلمانان ضمیمه کرد و بدین وسیله اقوام مغلوب از مساعدت مادی و معنوی فاتحان اسلامی بهره مند می شدند.

از این جا به خوبی پیداست که پیشرفت اسلام با آن سرعت همه جانبه، همیشه با سیاست حکومت های اسلامی همراه نبوده است، بلکه گاهی از راه مصالح مادی زیان دیده است.

توجه به این مطلب، یک حقیقت تاریخی وحشت انگیز را بازگو می کند که بیشتر نویسندگان غربی که از اسلام و موجبات پیشرفت و عوامل رسوخ آن در میان ملت ها سخن گفته اند، آن را انکار می کنند و به شائبه غرض آلوده می سازند.

این ها را گفتیم راجع به پیشرفت اسلام در اعصار اولیه آن بود. اینک می خواهیم ببینیم چگونه اسلام در قرون وسطی و عصر جدید، در سایر نقاط عالم قدیم و دورترین قسمت آن منتشر گشت.

امپراطوری بزرگ اسلام در اواخر قرون اول هجری، در مشرق از سند تا مغرب (مراکش) و در غرب از سواحل اقیانوس اتلانتیک و در شمال از سلسله جبال پیرنه و اواسط آسیا تا صحرای بزرگ آفریقا و دریای عرب (بحر احمر) امتداد داشت و بیش از چهار قرن علی رغم شورش ها و انقلابات گوناگونی که آن را متلاشی می ساخت، در این قلمرو وسیع حکومت می کرد.

پیروزی تنها وسیله پیشرفت اسلام نبود، زیرا اسلام در بسیاری از نقاط دور دستی که فاتحان اسلامی به آنجا نرسیده بودند، بدون جنگ و شمشیر رواج یافت.

یک نگاه اجمالی به نقشه جهان اسلام این حقیقت را تأیید می کند، مثلاً در چین، مغولستان، منچوری، اندونزی، ملایو، جزایر فلیپین، برنویی و سایر نقاط خاور دور بیش از صد میلیون مسلمان وجود دارد. و در قسمت غربی عالم قدیم در مشرق افریقا و در ماداگاسکار، زنگبار، موزامبیک، دارالسلام، رودزیا و در نیجریه، سرالون، ساحل طلا، لیبریا، کنگو و سایر نقاط قاره افریقا بیش از پنجاه میلیون مسلمان زندگی می کنند.

به طور قطع انتشار اسلام در این مناطق دور دست محصول مفتوحات اسلامی نبوده است. زیرا فاتحان اسلامی در هیچ عصری هرگز به این مناطق نرسیدند. انتشار اسلام در آن مناطق دور دست داستانی به دنبال دارد که یکی از شگفت انگیزترین داستان های رزمی صلح جویانه اسلام در تاریخ بشر است.

مسلمانان آسیای میانه یا شهرهای ماوراء النهر را که امروز معروف به ترکستان روسیه است، در قرن دوم هجری فتح کردند، و فتوحات آن ها به شهر کاشغر در مغرب چین رسید.

از آن هنگام بازرگانان و اصلاح طلبان مسلمین آهنگ نقاط مختلف چین شمالی و شرقی نمودند، در حالی که عامل تعلیم اسلام بودند و در هر جا استقرار می یافتند آن را منتشر می ساختند.

به مرور زمان اسلام به دست این مجاهدان به مغولستان و منچوری رسید، همچنین در اواسط چین و جنوب آن منتشر گشت. تا جایی که وقتی جهانگردی نامی «ابن بطوطه» مغربی در قرن هشتم هجری به جنوب چین رسید، مسلمانان بسیاری را در شهر هایی که سر می زد دید، هم اکنون نیز در قاره چین بیش از پنجاه میلیون مسلمان زندگی می کنند که در نقاط جنوبی و میانه شمالی آن کشور حتی منچوری سکونت دارند.

انتشار اسلام در هند نیز متعاقب فتح سند توسط مسلمین در قرن دوم هجری روی داد. سپس فتوحات اسلامی در جنوی و شرق هند گسترش یافت، و در قلب شبه قاره هند پخش شد.

بعدها نیز بسیاری از نقاط شبه قاره هند تحت فرمان حکومت های اسلامی بود. بازرگانان و خیراندیشان مسلمین نیز از هند به طرف شرق یعنی جزایر هند شرقی رفتند.

جزیره «سوماترا» از قرن هفتم میلادی تا قرن سیزدهم یک کشور هندی بود، تا اینکه در آن قرن (قرن هشتم هجری) مسلمانان وارد آنجا شدند و دعوت اسلامی را در آنجا انتشار دادند.

سپس قدم به شبه جزیره «ملایو» نهادند و از آنجا گذشته به «جاوه» آمدند که مردم آن پیرو کیش «برهمایی» بودند و اسلام را در آنجا نشر دادند.

هنگامی که «ابن بطوطه» در اواسط قرن هشتم هجری این جزیره (جاوه) را سیاحت کرد، چند امیر نشین مسلمان در آنجا وجود داشت.

مسلمانان همچنین در جزایر دور دست هند شرقی مانند «برنویی» و فیلیپین استقرار یافتند و به دنبال مستقر شدن آن ها نیز اسلام در آن نقطه منتشر می گشت. تا جایی که پیش از آنکه در قرن شانزدهم میلادی استعمار هلند آنجا را اشغال کند، دارای حکومت های اسلامی و اجتماعات مسلمین بود.

به دنبال انتشار اسلام در قلب و غرب افریقا نیز داستانی به همین گونه پدید آمد. می­دانیم که مسلمانان، شمال افریقا را در اواسط قرن اول هجری بعد از مقاومت سخت قبایل بربر، گشودند و سرانجام بیشتر این قبیله ها نیز اسلام را پذیرفتند.

در اواخر قرن پنجم هجری به روزگار «المعز لدین الله فاطمی» خلیفه مصر طوایفی از اعراب مسلمانان از بنی هلال و بنی سلیم و بنی ریاح و غیرهم که به مصر آمده بودند، از مصر به افریقا رفتند و در نقاط مختلف آن قاره گردش کردند، بادیه های میانه و جنوبی افریقا را پیمودند تا به قلب صحرای بزرگ و رودخانه «نیچریه» رسیدند و اسلام را در میان قبایل دوردست سیاه پوست و کشور «مالی» واقه در شمال رودخانه «نیچر» منتشر ساختند.

این همان نقطه ای است که «ابن بطوطه» در سفرنامه خود از آن نام می برد و اوضاع آنجا و مناطق بعد از آن را توصیف می کند و می گوید که بیشتر مردم آنجا مسلمان هستند.

آنگاه تعالیم اسلامی از آنجا به وسیله بازرگانان و رهگذران مغرب به «سنگال» و سایر مناطق مجاور رسید. در قرن پنجم هجری اسلام در موریتانی واقع در شمال نیز به دست قبایل مرابطین که در «لمتونه» و غیره می زیستند، انتشار یافته بود.

تجار و سیاحان مسلمین به طرف غرب افریقا به منظور دست یافتن به طلا راهی شدند. بدین گونه مسلمانان به هر جا که در افریقا روی می آوردند، اسلام نیز به دست آن ها انتشار می یافت.

در شرق افریقا اسلام از قرن دوم هجری به وسیله اصلاح طلبان و بازرگانان مسلمان که از سواحل خلیج فارس به آن نواحی و سواحل افریقای شرقی و جزایر آن آمدند، منتشر گشت و علایق تجاری و معاملات بازرگانی را با جزیره ی «ماداگاسکار» برقرار ساختند.

روابط بازرگانی مسلمین توسعه یافت و در ناحیه غرب افریقا به «رودزیا» رسید که در بعضی از اعصار مملکت مستقل و نیرمند سیاه پوستان بود.

پیشرفت اسلام در بین قبایل سیاه پوست در نقاط مختلف افریقا آثار نیکویی به بار آورد. اسلام آن ها را از بسیاری رسوم و خرافات بت پرستی نجات داد و سطح زندگی مادی و ادبیشان را بالا برد. از این گذشته اسلام چندین قرن بر قسمت اعظم شبه جزیره اسپانیا حکومت داشت و پرتوهای درخشانش به دست مسلمانان می درخشید. هنگامی که دست تقدیر طومار تسلط اسلام را از اسپانیا (اندلس) درهم پیچید اسلام از راه های دیگر در قاره اروپا رخنه کرده بود.

می بینیم که در قرن سیزدهم میلادی اسلام به واسطه ی جنگ های تاتارها در مشرق روسیه، در جنوب و شرق اروپا نفوذ کرده است. تاتارها سپس متوجه شهرهای قفقاز و شبه جزیره کریمه شدند، و در پیشروی خود به مقابل «پولونی» رسیدند.

هنگامی که ترکان عثمانی قسطنطنیه را فتح کردند و دامنه فتوحات خود را تا قلب بالکان و سواحل دانوب و مرزهای پولونی و اوکراین گسترش دادند، دعوت اسلامی در سراسر این قلمرو منتشر گشت، با این فرق که انتشار آن محدود بود و با وسعت فتوحات و متصرفات عثمانی در اروپا تناسب نداشت، بلکه با چند قرن که سلطان عثمانی در اروپا استقرار داشت وفق نمی­داد.

علت آن هم این بود که حکومت عثمانی پیوسته عناصر شایسته خود را که پدیدآرندگان تمدن بودند از دست می­داد. به همین جهت ما امروز در قلمرو بالکان فقط پنج میلیون مسلمان از سی میلیون نفوس آن سراغ داریم با اینکه می دانیم «بالکان» مدت چهار قرن تحت فرمان حکومت عثمانی قرار داشت.

همچنین ما در مجارستان و پولونی و لتوانی و فنلاند جمعاً مسلمانانی که تعداد آن ها از چند هزار نفر تجاوز نمی کن، نمی­یابیم.

اخیراً نیز می­بینیم که چگونه اعتقادات اسلامی با نیرومندی معنوی جدید خود در چند نقطه از ممالک بزرگ اروپا که دارای تمدن درخشان می باشند، تجلی نموده است مانند آلمان و انگلیس و اتریش و ایالات متحده امریکا این تجلی و پیشرفت معنوی اسلام که توجه صاحب نظران را به خود معطوف داشته است مقرون به سابقه و تهیه مقدمه نبوده است.

اسلام مردم را دعوت به خود می­کند و درصدد است که اندیشه های مستعد را با بساطت مبادی خود و دموکراسی و سادگی و آزادی های ثمربخشی که دارد، آشنا سازد.

آری این گونه این دعوت خدایی و انسان ساز تا به ابد ادامه خواهد یافت و با خود نور خدا و روشنایی ایمان و امنیت و آرامش را به بشریت تقدیم خواهد کرد و این نور هرگز با فوت دشمنان و منکران خاموش نخواهد شد.

﴿‏ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُوَ یُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ۞ ‏ یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ  ۞ ‏ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ‏﴾صف: ۷ – ۹

«‏ چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ می‌بندد ، در حالی که او به اسلام فراخوانده می‌شود ؟ ! خدا مردمان ستمگر را رهنمود نمی‌گرداند ( و به حق نمی‌رساند ) . ‏‏ می‌خواهند نور ( آئین ) خدا را با دهانهایشان خاموش گردانند ، ولی خدا نور ( آئین ) خود را کامل می‌گرداند ، هرچند که کافران دوست نداشته باشند . ‏‏ خدا است که پیغمبر خود را همراه با هدایت و رهنمود ( آسمانی ) و آئین راستین ( اسلام ) فرستاده است تا این آئین را بر همه آئینهای دیگر چیره گرداند ، هرچند مشرکان دوست نداشته باشند . ‏»

———————————————————————-

منبع: صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام / مؤلف:محمد عبدالله عنان / مترجم: علی دوانی /انتشارات:دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۷۴

– توبه: ۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا