مهارتهای زندگی

گذشته، گذشته، آینده را بگذار بیاید، فقط امروز

گذشته، گذشته، آینده برا بگذار بیاید، فقط امروز

نویسنده: دکتر عائض قرنی / مترجم: محمدگل گمشادزهی

گذشته ها، گذشته

به یاد آوردن گذشته و غم خوردن به خاطر فجایع آن، حماقت و دیوانگی است و اراده و زندگی فعلی را نابود می کند. عاقلان پرونده گذشته را می پیچند و روایت نمی کنند؛ گذشته با طنابهایی محکم برای همیشه در سلول فراموشی بسته و زندانی می شود و هرگز از بند فراموشی بیرون نخواهد آمد. چون گذشته ها، گذشته و پایان یافته است. از اینرو نه غم خوردن، آن را باز می گرداند و نه اندوه و ناراحتی، سامانش می دهد؛ چون گذشته، دیگر چیزی نیست و وجود ندارد. لذا در کابوس گذشته و زیر چتری که وجود ندارد، زندگی مکن و خودت را از شبح و کابوس گذشته نجات بده؛آیا می خواهی آب رفته را به جوی باز گردانی و خورشیدی را که غروب کرده، طلوع دهی و نوزادی را که متولد شده، دوباره به شکم مادر بازگردانی و یا شیری را که از پستان چکیده، به درون پستان برگردانی و اشکی را که از چشم بر گونه ها سرازیر شده، به چشم بازگردانی؟!

پرداختن به گذشته،آشفتگی به خاطر گذشته، سوختن در آتش گذشته و در آستانه گذشته افتادن، وضعیت اسفبار و تراژدی وحشتناکی است. خواندن دفتر گذشته، ضایع کردن زمان فعلی و از بین بردن تلاش و لحظه کنونی است. خداوند، امتهای گذشته و عملکردشان را ذکر کرده وسپس فرموده است: { تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ } "آن، امتی است که گذشته است". کار، تمام شده و رفته است. از اینرو کالبدشکافی جسد زمان و برگرداندن چرخهای تاریخ، فایده ای ندارد. کسی که به گذشته بر می گردد، بسان فردی است که گندم آردشده را دوباره به آسیا می برد و آرد می کند یا مانند کسی است که براده های چوب را دوباره اره می نماید. از قدیم به کسی که برای گذشته می گرید، گفته اند: با گریه تو، مردگان از گورهایشان بیرون نخواهند آمد.. همچنین گفته شده که به خر گفتند: چرا نشخوار نمی کنی؟ گفت: دروغ گفتن را دوست ندارم. مشکل ما این است که از پرداختن و سامان دادن به زمان فعلی خود ناتوان هستیم و خود را به گذشته مشغول می نماییم؛ کاخهای زیبای خود را فراموش کرده، برای مشتی خاک و تپه ای از بین رفته مرثیه سرایی و سوگواری می کنیم. اگر همه انسانها و جنها برای باز گرداندن گذشته دست به دست هم دهند، نمی توانند آن را بازگردانند؛ چراکه این کار، محال است.

مردم به پشت سر و عقب نگاه نمی کنند؛ چون باد به سمت جلو می وزد و آب، رو به جلو جریان دارد و قافله، به سوی جلو حرکت می کند. پس تو هم با سنت و قانون حیات، مخالفت نکن.

 

امروز ، فقط امروز

چون صبح کردی، منتظر شام مباش؛ گویا فقط امروز زندگی خواهی کرد، نه دیروزی که با خوب و بدش تمام شده و نه فردایی که هنوز نیامده است.

امروز فقط روز توست؛ عمر تو، فقط یک روز است؛ پس ذهن و خاطرت را فقط به زندگی امروز معطوف بدار؛ گویا امروز بدنیا آمده ای و امروز خواهی مرد. اگر چنین باشی، دیگر زندگی تو در میان خاطرات تلخ و اندوه و ناراحتی گذشته و میان توقع آینده و شبح ترسناک و خیزش وحشتناک آن از هم نخواهد پاشید.

توجه و تلاش و ابتکار خود را فقط صرف امروز بگردان. پس امروز باید نمازی درست و خاشعانه بخوانی و با تدبر، قرآن را تلاوت کنی؛ با حضور دل به ذکر بپردازی، کارها را سنجیده انجام دهی، اخلاقی زیبا ارائه نمایی، به بهره و قسمت خویش راضی باشی، به ظاهر خود توجه نمایی و به جسم و تن خویش اهتمام بورزی و به دیگران فایده برسانی.

ساعتهای امروز را تقسیم کن و از دقیقه های آن به اندازه سالها و از ثانیه های آن به اندازه ماهها استفاده کن؛ امروز نهال خوبی و مهر بکار و کارهای زیبا انجام بده. از پروردگارت آمرزش بخواه و پروردگارت را به یاد آور و برای سفر از این جهان، خودت را آماده کن. بدین سان امروز با شادمانی و سرور و در امنیت و آرامش زندگی بسر می نمایی و از روزی و همسر و فرزندان و شغل خود و از خانه و دانش و جایگاه خود راضی خواهی بود؛ { فَخُذْ مَا آَتَیْتُکَ وَکُنْ مِنَ tûïحچإ۳"¤±9$# (144) } "پس آنچه را به تو عطا کرده ام، بگیر و از شکرگزاران باش".

خلاصه اینکه اگر رویه ای را که گفتم، در پیش بگیری، امروز را بدون ناراحتی و پریشانی و بدون حسد و کینه و ناخرسندی می گذرانی.

یک جمله باید بر لوح قلبت نقش ببندد؛ این جمله را در دفتر خود با خطی درشت بنویس و آن اینکه (امروز فقط امروز).

اگر امروز نانی گرم و گوارا بخوری، آیا نان خشکی که دیروز خورده ای یا نانِ فردا که هنوز معلوم نیست چه باشد، به تو زیانی می رساند؟

وقتی امروز آبی شیرین و گوارا می نوشی، چرا برای آب تلخ و شوری که دیروز نوشیده ای، غم می خوری و چرا خودت را از ترس اینکه شاید فردا آبی آلوده و گرم بهره تو باشد، ناراحت و افسرده می کنی؟

اگر اراده ای آهنین و قاطع داشته باشی، خودت را به این نظریه که: فقط امروز زندگی خواهم کرد، قانع می نمایی. وقتی این تئوری در ذهن و وجودت جای بگیرد،آنگاه می توانی از هر لحظه امروز برای ساختن خود، شکوفایی استعدادهایت و سامان دادن کارهایت استفاده کنی؛ در این صورت خواهی گفت: امروز باید سخنانی درست به زبان بیاورم؛ پس سخن بیهوده و ناسزا و غیبت به زبان نمی آورم. امروز باید خانه و کتابخانه ام مرتب باشد؛پس هیچ در هم بر همی نخواهم گذاشت و بلکه همه چیز باید منظم و مرتب باشد. فقط امروز زندگی می کنم؛پس به نظافت و قیافه ظاهری خود اهتمام می ورزم و می کوشم رفتار و سخنان و حرکتهای سنجیده و درستی از من سر زند.

فقط امروز زنده هستم؛ پس در عبادت پروردگارم و خواندن نماز به کاملترین شکل تلاش می کنم و سعی می نمایم با خواندن نوافل، توشه ای برای آخرت خود بیندوزم و نکته مفیدی حفظ کنم و کتابی مفید مطالعه نمایم.

زندگی من فقط امروز است؛ پس نهال فضیلت و خوبی را در قلب خود می کارم و درخت شر و بدی را به همراه شاخه های خاردارش که کینه، خودپسندی، ریا و بدگمانی است، از ریشه باغ دلم در می آورم.

 

فقط امروز زندگی خواهم کرد؛ از اینرو به دیگران سود می رسانم و به مردم نیکی می کنم، به عیادت بیمار می روم، در تشییع جنازه ای شرکت می کنم، آدم گمشده و سرگردانی را راهنمایی می نمایم، به گرسنه ای خوراک می دهم، مشکل کسی را حل می کنم، در کنار ستمدیده ای می ایستم و او را زیر چتر حمایتم قرار می دهم؛ برای فرد ضعیف و ناتوانی سفارش می کنم، با انسانی مصیبت زده و رنجدیده همدردی می کنم، به عالم و دانشمندی احترام می گذارم، دست شفقت و مهربانی بر سر کوچکترها می کشم و بزرگترها را گرامی می دارم.

فقط امروز زندگی خواهم کرد؛ پس ای گذشته ای که رفته و پایان یافته ای! همانند خورشیدت غروب کن؛ من هرگز برای تو نخواهم گریست وحتی لحظه ای هم برای به یاد آوردن تو درنگ نمی کنم. چون تو، ما را ترک گفته واز کوی ما رخت بر بسته ای و هرگز به سوی ما باز نخواهی گشت.

و ای آینده! تو در عالم غیب و دنیای پنهان هستی؛ من، با خیالات تعامل نمی کنم و خودم را به اوهام نمی فروشم و برای تولد چیزی که وجود ندارد، شتاب نمی ورزم؛ چون فردا، هنوز به وجود نیامده و آفریده نشده است. ای انسان! امروز، فقط امروز. در فرهنگ خوشبختی، این، زیباترین واژه برای کسی است که زندگی را در زیباترین و درخشنده ترین صورت آن می خواهد.

 

آینده را بگذار تا بیاید…

{ #'sAr& أَمْرُ اللَّهِ فَلَا çnqèf÷ètGَ،n@ } "فرمان خدا سر رسید؛ پس در آمدن آن شتاب مورزید".

از حوادث پیشی مگیر؛آیا می خواهی بچه، نارس زاییده شود و جنین، سقط گردد؟آیا می خواهی میوه را کال بچینی؟ فردا، هنوز نیامده و هیچ مزه و رنگی هم ندارد؛ پس چرا ما خودمان را به میوه آن مشغول می کنیم، از مصیبتهای آن می هراسیم، به حوادث آن توجه می نماییم و در انتظار فجایع آن هستیم؟ در صورتی که نمی دانیم که آیا مانعی، میان ما و رخدادهای تلخ فردا حایل خواهد شد یا اینکه ما گرفتار فجایع آن می گردیم؛ نیز نمی دانیم که چه بسا فردا، سرشار از سرور و شادی باشد. مهم این است که آینده در دنیای پنهان و عالم غیبت نهفته می باشد و هنوز به زمین نرسیده است. لذا ما نباید نرسیده به پل، دغدغه عبور از آن را در سر بپرورانیم؛ اصلاً چه کسی می داند؟شاید ما قبل از رسیدن به پل توقف کنیم و شاید پل قبل از رسیدن ما، فرو بریزد و شاید هم به پل برسیم و با سلامتی از آن عبور کنیم.

دادن محیطی گسترده تر به ذهن برای اندیشیدن در باره آینده و گشودن کتاب غیب و نگرانی بیجا از اتفاقات احتمالی آینده،از نظر شرعی امری ناپسند است. چون اندیشیدن زیاد به آینده، نشانگر داشتن آرزوی طولانی است و از نظر عقلی نیز چنین چیزی، مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است. چراکه این کار،کشتی گرفتن با سایه می باشد، نه آینده نگری.

بسیاری از جهانیان از فقر و گرسنگی و از بیماری و مشکلاتی که آینده خود را در معرض گرفتار شدن به آن می بینند، بیمناک هستند! همه اینها از برنامه های مدارس شیطان است: { الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ uچّ)xےّ۹$# وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ Zouچدےَّ¨Bمِنْهُ وَفَضْلًا } "شیطان، به شما وعده فقر می دهد و شما را به زشتیها امر می کند و خداوند ، شما را به آمرزشی از جانب خود و به لطف و فضل خویش نوید می دهد".

بسیاری، برای این گریه می کنند که فردا گرسنه خواهند بود و یا یک سال بعد بیمار خواهند شد! و یا ناراحت هستند که صد سال دیگر دنیا تمام می شود وبه پایان می رسد.

کسی که زندگیش، در دست کسی دیگر است، نباید به آنچه وجود ندارد، شرط ببندد و کسی که نمی داند کی و چه زمانی خواهد مرد، برایش درست نیست که به چیزی مشغول شود که وجود و حقیقتی ندارد. فردا و آینده را بگذار تا بیاید؛ از اخبار آن مپرس و منتظر حمله آن مباش. چون تو فعلاً به امروز مشغول هستی. تعجب و شگفتی اینجاست که افرادی غم و اندوه را به صورت نقدی وام می گیرند تا آن را در روزی که هنوز خورشید آن طلوع نکرده، بازپس دهند!! پس از آرزوی طولانی بپرهیزید.

چگونه با انتقاد بزهکاران و ناجوانمردان روبرو شویم؟ابلهان بزهکار خداوند آفریننده، روزی دهنده و یگانه و یکتایی را که هیچ معبود به حقی جز او نیست، به باد ناسزا گرفته اند؛ پس من و تو چه توقعی داریم؟ حال آنکه ما، بندگانی هستیم که گناه و خطا از ما سر می زند؛ شما در زندگی خود با جنگی خانمانسوز و همیشگی، انتقادی ناجوانمردانه و تلخ روبرو می شوید و به صورت هدفمند و سازمان یافته برای ترور و تخریب شخصیت، مورد انتقاد بی رحمانه قرار می گیرید و تا زمانی که بازدهی داشته باشی، بسازی، تأثیر بگذاری و بدرخشی، به عمد مورد اهانت قرار خواهی گرفت؛ اینها، از تو دست نخواهند کشید مگر آنکه تونلی در اعماق زمین حفر کنی و در آن خود را پنهان نمایی یا اینکه نردبانی به آسمان بزنی و از دست اینها بگریزی؛ اما تا وقتی در میان آنها هستی، از آنها انتظار چیزی را داشته باش که تو را ناراحت می کند، تو را به گریه می اندازد، دلت را خونین می نماید و خواب را از چشمانت می رباید.

——————————————

منبع :  (لا تحزن) را تحت عنوان "غم مخور" /نویسنده: دکتر عائض قرنی / مترجم: محمدگل گمشادزهی، /انتشارات سنت احمد،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا