تربیت، اخلاق و تزکیه

ویژگیهای شیطان و شیوه عملکردش (شیطان شناسی)

شیطان شناسیویژگیهای شیطان و شیوه عملکردش (شیطان شناسی)

نویسنده: دکتر عبدالحمید بلالی/مترجم:محمدصالح سعیدی

۱.       ضعف شیطان:

باید گفت راز پیروزی مسلماناندرصدراسلام، و آن همه گسترش و پیشروی آنان، با وجود کمی تعدادشان دربیشتر میادین جنگ و جهادبا دشمن، و هم چنین راز موفقیت دعوتگران  اسلامی درتأثیر دعوت صادقانه خود، و فلسفۀ فداکاریهای آنان در راه تبلیغ اسلام، و تقدیم جان و مال واوقات خود در راه خدا، همان عقیدۀ راسخ و ایمان صادق افراد مؤمن بود به اینکه : آنان در مقابل باطل در میادین جنگ و پیکار غوطه ور شده اند، و نیروی نبرد و مبارزه را از آفرینندۀ جهان و جهانیان میطلبند، درحالی که پیروان باطل نیروی خود را از یک فرماندۀ ضعیف و ناتوان میجویند، و از این رو کافی است برای شخص مؤمن که این فرودۀ خدا را به یا بیاورد که می فرماید:« الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفاً»نساء:۷۶

معنی: کسانی که ایمان آورده اند ، در راه یزدان می جنگند ، و کسانی که کفرپیشه اند ، در راه شیطان می جنگند . پس با یاران شیطان بجنگید . بیگمان نیرنگ شیطان همیشه ضعیف بوده است .

شخص مؤمن با شنیدن این پیام الهی ، در صحنۀ پیکار میماند پرندۀ کاری فراز باطل به پرواز در می آید تا پیکر آن را پاره و تکه تکه کند،چرا که تردید نیست در عقیدۀ مؤمن صادق ، باطلبه منزلۀ حباب بزرگی است که با رنگهای زیبا و با ظاهری برجسته بر روی آب نمایان می گردد، امّا جدار و لایه های آن نازک و باطنش خالی است ، و این خود شخص مؤمن را بر آن داشته است که از باطل بکی نداشته باشد و بهبرجستگی ظاهری و زرق و برق کاذب آن اهمیت ندهد،بلکه با توکل بر خدای خویش  برآن حباب بزرگ بتاد، با پاره نمودن جدار و لایه های نازکش باطل ضعیف و ناتوان را بیرون ریزد و آن را متلاشی و نابود سازد.

۲.      کذب و ترس شیطان :

دومین ویژگی های شیطان دورغ بافی و ایجاد ترسو  وحشت میباشد و درواقع یکی از آشکار ترین ویژگی های شیطان دروغ بای است، بخاطراین که آن را برای تسهیل نفوذ خط مشی خود بکار میگیرد و اولین وسیله ای بود که انرا برای فریب دادن آدم به کار برد، و برای آدمیزادگان نیز در هر زمان ومکانی به کار می گیرد.

بنابراین نقشۀ شوم شیطان بدون دروغ به نتیجه ای نمی رسد و در این باره قرآن می فرماید:

« وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً»(نساء/۱۲۰)

معنی: و اهریمن جز وعده های فریبکارانه بدیشان نمی دهد .

هم چنین پیروان شیطان جز بادروغ و فریبکاری موفق نخواهند شد، چون اگر حقیقت اهداف وماهیت قصد و نیت ناپاکشان برای مردم روشن وبر ملا گردد به طور حتم مردم از انان رویگردان می شوند، از این رو ناچار به برداشتن پرچم  دروغ بافی و فریبکاری جهت حذب مردم به طرف خود می باشند، و شعار آزادی و مساوات را که هیچ واقعیتی ندارد برای فریب آنان سر می دهند ، چنان که این صفت دورغ و فریب شیطان در جنگ بدر عملاً آشکار گدیدی ، هنگامی که کافران تصمیم گرفتند که با مسلمانان بجنگند، در این اثنا شیطان در شکل وقیافۀ سراقه بن مالک مدلجی که یکی از اشراف کنانه بود ظاهر گردید و به انان گفت:« امروز کسیبر شما غلبه نخواهد کرد و من در کنار شما هستم و هیچ کسی ازکنانه عملی را که خلاف میل شما باشد ، و حرکتی که مورد پسند شما نباشد ازخود نشان نخواهند داد، پس انان خارج دند و شیطان نیز در کنار آنان بود و ازایشان جدا نمی شد، اما وقتیبرای جنگ برانگیخته شدند و شیطانجندالله را دید ازهر سو فرود میآیند ،پابهفرار گذاشت ومردم دنبال او افتادند و گفتند : ای سراقه کجا می روی؟ مگر نگفتی من در کنار شما هستم و هیچ گاه از شما جدا نخواهم شد؟! در جواب گفت : «آنچه من می بینم شما نمی بینید، و من ترس خدا را دارم زیرا خدا شدید العقاب است»دراینکه گفت:« آنچه را من میبینم شما نمی بینید» راست گفت ، ولی در این که گفت : « منترس خدارا دارم» دروغ وفریب بود.[۱]

شیطان در دل آنان چنان انداخت که امروز کسی  بر آنان غلبه نمی کند، و اعلام نمود که انان بسیار نیرومند هستند ، وایشان را به واسطۀ کثرت ارادشان فریب  داد، و گروهی از آنها سخنان فریبندۀ بی اساس را نهانی به گروه دیگر پیام می دادند ، تا ایشان را با وسوسه های دروغین گول بزنند، با وجود این، باز در جنگ زیان دیدند چرا که پیام آنان پیام باطل و بی اساس بود.

 

۳.      پیام باطل و بی اساس :

یکی از سنن الهی این است کهخ برای حق و حقیقت دشمنانی ازدو صنف جن و انس مهیا کرده است ومیفرماید:

« وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ» (نساء/۱۱۲)

معنی: همان گونه ( که اینان که در صدد هدایت ایشان هستی با تو دشمنی و ستیزه می ورزند ) دشمنانی از انسانهای متمرّد و جنّیان سرکش را در برابر هر پیغمبری عَلَم کرده ایم .

شیطان کلمه ای است اطلاق میشود بر هر کسی که خواهان شرّ و در انجام ان جدی باشد و  مردم را به سوی آن فرا خواند، خواه از جنس جن باشد ویا إنس و چون بسیاری از مردم این حقیقت را درکنمی کنند لذا از شیطان جن پرهیز می کنند امّا از شیاطین إنس پرهیز نمی کنند، ومتأسفانه قادربه شناخت شیاطین إنس  نیستند به خاطر این که آنها نیر انسانندهمانند سایر انسانها میخورند ومینوشند ومیخوابند ومثل هم دارای اعضا و جوارح انسلنس هستند . اینجاست که خطر نقشۀ شوم شیطان ، پوشیده میماند. خطری که شیطان نقشۀ آنرا ترسیم نموده و هدف را نیر مشخص کرده است. بنابراین تمام شیاطین جن و انس یک هدف و یک غایت و مقصد دارند، و ان سوق دادن پیروان خود است به سوی جهنم و در یک جمله:« تعیین راه هلاک برای پیروان خود».

شیاطین انس  و جنّ ویژگیهای مشخصی دارند که آنها را بری تحقق پذیرفتن اهدف خود توانا میسازند ، از آن جمله : پیام دادن گفته های بی اساس و فریبندۀ نهانی به همدیگر ، چنان که قرآن می فرماید:« یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»(انعام/۱۱۲)

معنی: گروهی از آنها سخنان فریبنده بی اساسی را نهانی به گروه دیگری پیام می داده اند تا ایشان را ( با یاوه سرائیهای رنگین و وسوسه های دروغین ) بفریبند .

انسانهای متمرّد و سرکش  از وسائل فریبنده وگمراهکننده و در زمان خاصی، کمک می گیرند و همدیگر را فریب میدهند، و این یک پدیدۀ آشگار و قابل لمسی است در هر گردهمایی طرفداران شرّ و فساد در حین جنگ و ستیز در برابر پیروان حق، و شکی  نیست شیاطین همدیگر را در هدف مشترک خود یاری می دهند، و جهت تحقق پذیرفتن گمراهی و انحرا ف کمک و پشتیبان یکدیگر می شوند و هیچ گاه همدیگر را به سوی حق و حقیقت رهنمون نمی سازند ، امّا دشمنان ، حق را می آرایند و بهم می شناسانند ، و مدتها برای جنگیدن با حق،با هم راهی کارزا می شوند ، و این خود بمنزلۀ تشویق و توصیۀ همدیگر است بر گمراهی،و انگار یکدیگر را به انحراف می کشانند و در آتش می اندازند امّا درک نمی کنند! و من از نزدیک این منظره را مشاهده می کنم و ان رادر مجالس و نشستهای باطل و عبثی که انسانهای شیطان صفت در ان شرکت کرده اند با چشم خود می بینم.

 

۴.      شیطان انسان را می بیند ، اما او دیده نمی شود :

خداوند قدرت و بینشی را به شیطان داده است که انسان رامی بیند امّا انسان او را نمی بیند و تردید نیست که این قدرت بینش ، بسیار مهم و خطرناک میباشد به خاطر اینکه صاحب چنین بینشی یعنی شیطان، می تواند دیگران را در حالیکه اورا نمی بینند دنبال کند و حرکاتشان را زیر نظر بگیرد، پس دراین صورت شیطان در میان آنان بشدت دخالت می کند و در گفتار و کردارشان نفوذ مییابد ، وبه آرامی اسلحۀ خود را برمیدارد و سپس دشمن خود را نشانه می گیرد و به آسانی او را به قتل می رساند ، ولی اگر طرف مقابل ، شیطان را می دید قطعاً از خود دفاع می کرد، امّا چون اورا نمی بیند هیچ گونه واکنشی و دفاعی برایش امکان پذیر نیست.

آری این قدرت دیدن، به عنوان خطر برگی همچنان بر ضد انسان باقی می باشد مگر کسی که به قدرتی نیرومند تر از صاحب آن قدرت دست یافته باشد، در این صورت بطوذ حتم این قدرت و دست آویز نیرومند، او را از شیطان و پیروانش مصون خواهد داشت، و حتی در قلبش نیروئی ایجاد می کند که قادر است به وسیلۀ آن شیطان را احساس کند تا ا او بپرهیزد ، و قران می فرماید:«

إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ» (انعام/۲۷)

معنی: شیطان و همدستانش شما را می بینند ، در صورتی که شما آنها را نمی بینید ( لذا از راههای گوناگون و به شیوه های مختلفی که نهان از دید شما است بر شما یورش می آورند . باید چنین دشمنانی را پائید و از کید و مکرشان ترسید . با این توضیح که آنان بر مؤمنان تسلّط ندارند و بلکه ) ما شیاطین را دوستان و یاران کسانی ساخته ایم که ایمان نمی آورند ( یعنی اهریمنان تنها بر غیر مؤمنان تسلّط دارند ) .

 

۵.      افراد مبذر و ولخرج :

بدیهی است شیطان وهمدستان شیطان نمیتوانند کسی را دنبال کنند و به نابودی  بکشانند مگر کسانی را که مال و ثروت خود را بیهوده خرج کنند، و در کارهای باطل فرورفته باشند ولی آنان که ملبّس به لباس حقیت ند ، و با خدای خود پیمان بسته اند که هیچ گاه آن را از تن بیرون نیاورند قطعاً در پناه  حمایت و لطف خدا می باشند به خاطر اینکه آنان پیروان واقعی خدا هستند ، و تردید نیست پیروان راستین خدا رستگارند، و از مکر و گزند شیطان و یاران شیطان در امانند.

لازم به  یادآوری است : چه بسا عده ای از مردم به هنگام شنیدن کلمۀ «تبذیر» آن چه که در وهلۀ اول به ذهنشان می رسد این است: مراد از آن هر چیزی است که فوق حدِّ معقول انفاق می شود ، اما این تصور، یک امر عمومی و بدون استثناء نیست، بنابراین هر چیزی که فوق حد معقول انفاق شود به عنوان تبذیر به حساب نمی آید، زیرا انفاق بر دو نوع است : یکی انفاق برای حق، دیگری انفاق برای باطل،و دراین رابطه مجاهد گفته است :« اگرکسی تمام مال خود را در راه حق انفاق کند مبذر به حساب نمی آید، اما اگر یک مدِّ آنرا در راه غیرحق ( باطل) انفاق کند مبذر می باشد»

اگر نظرکوتاهی به صدر اسلام  بیندازیم  ، میبینیم که عبدالله بن مسعود  که بعد از رسول خدا (ص) یکی از آگاه ترین افراد به قرآن بوده است می گوید:« بی گمان رسول خدا دانسته اند که : من نسبت به قرآن از آنان آگاه ترم با این وصف اگر بدانم یک نفر راجع به قرآن از من آگاه تر است بطور حتم جهت کسب آگاهی نزد او خواهم رفت»[۲]

چنان که که این آیه نازل شد :

« لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (مائده/۹۳)

ترجمه :

بر کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند ، گناهی به سبب آنچه ( از مسکرات پیش از تحریم و آگاهی از آن ) نوشیده اند متوجّه آنان نیست ، اگر ( از محرّمات ) بپرهیزند و ( بدانچه درباره تحریم نازل شده است ) ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند . بعد از آن ( هم از محرّمات ) بپرهیزند و ( به احکام نازله درباره تحریم ) ایمان داشته باشند . سپس ( باز هم درجات تقوا را طی کنند و از محرّمات ) بپرهیزند و همه کارهای خود را نیکو کنند ، و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد ( و هر گروهی از آنان را به اندازه اخلاصی که دارند پاداش می دهد ) .

ابن مسعود می گوید : رسول خدا (ص) فرمود: « قِیلَ لیِ أَنتَ مِنهُم»[۳] یعنی :   به من گفته شده که تو ( ای ابن مسعود)[یکی  از آنان هستی.

بدون تردید عبدالله بن مسعود که یکی از اصحجاب گرانقدر بود آگاهی کامل  به اسراف و تبذیر داشت و تعریف دقیق و همه جانبه ای برای .اژه « تبذیر» کرده و می گوید: « هر چیزی به ناحق اناق شود تبذیراست». بله هر چیزی از مال و وقت و گفتار ، به ناحق و در راه باطل و بیهوده صرفشود تبذیر می باشد، و این کار یکی از صفات شیطان و پیروان شیطان است که با گستاخی هر چ

ه بیشتر ، و بی محابا و بدون احساس تنفر و ناراحتی مال و وقت و گفتار خود را در راه بطالت و بیهودگی  صرف می کنند ، و از این عمل ناپسند و غیر مردمی لذت می برند، تا آنجائیکه عده ای از مردم را به عمل اسراف و تبذیر می کشاند ، و بدین وسیله گفتار و چیزهائی  را به پیروان حق نسبت می دهند که در واقع از آن دور و مبرّا می باشند، و این عمل به خاطر آن است تا موجب جلوگیری از پیوستن گروه بیشتری از مردم به پیروان حق گردد، تردید نیست افراد مبذر و اسرافگر برادران شیاطینند خداوند در قران می فرماید:

« إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً» ( اسرا/۲۷)

ترجمه :

بی گمان باد دستان دوستان اهریمنانند ( و گوش به وسوسه های ایشان می دارند و در انجام بدیها همسان و همگامند ) و اهریمنان بسیار ناسپاس ( نعمتهای ) پروردگار خود هستند ( و تمام توان خویش را در فساد و نافرمانی از خدا می گذرانند . باد دستی هم فساد و نافرمانی است ، از آن خویشتن را برحذر دارید تا همچون اهریمنان بشمار نیائید و با ایشان در آخرت به دوزخ نیفتید ) .

براستی اینگونه افراد مبذر و اسرافگر که به صورت برادران و یاوران شیاطین در آمده اند دربارۀ زندگی و آینده ای که در انتظار آنهاست چگونه فکر می کنند؟؟ اینان افرادی هستند که در واقع یک بشکه بنزین با خود برداشته و نمی خواهند آن را بیندازند در حالیکه می دانند این راهی که در آن حرکت می کنند به آتش برافروخته ای منتهی می شود،پس آنان باید چه سرنوشتی داشته باشند و به چه عواقبی مواجه شوند؟؟

از این رو هر کسی که مال و وقت و گفتارش را بیهوده و در راهی که غیر از راه حق و حقیقت است صر نماید براستی او برادر شیطان است، و این کار یکی از خطرناکترین بیماریهایی است که دامانگیر دعوتگران می شود، چنان که می بینیم عده ای از آنان اوقات زیادی و ساعتهای متوالیرا در مناقشه، و بحث و گفتگو بر سر موضوعهایی صرف می کنند که از نظر آنان موضوعات و مطالب درست و بجائی هستند ، اما در واقع جز یک نوع مسائل بیهوده و مطالب بدون نتیجه ای بیش نیستند، از قبیل » بحث دربارۀ مسائلی که در میان صحابۀ کرام رخ داده اند،و یا بحث و جدل در تأویل بعضیاز آیات و احادیث ، ویا مناقشه بر سر اختلافات فقهی در پیرامون پاره ای از احکامی که واقع نشده ا ند.وهم چنین جستجو و کنجکاوی بسیار واجع به اشتباه بعضی از متفکران اسلامی آن هم نه به خاطر بررسی دوستانه و صادقانه و دوری جستن از آن، بلکه به خاطر جریحه دار نمودن دیگران، و شهرت طلبی و فخر فروشی  خودی می باشد، و این همان مطلبی است مه حسن البناء به آن تذکر داده و دانسته است که در میان مبلغان و دعوتگران هستند افرادی که این نوع تبلیغات و این گونه خردگیریها و جدلهای ناآگاهانه و بدون دلیل و منطق را شیوۀ کار خود قرار میدهند، و می گوید:« هر مسأله ای که بر مبنای یک عمل  حاد اجتماعی و مطلب خاص دینی پایه گذاری نشده باشد فرو رفتن در آن و تفکّر دربارۀ آن جءِ تکلّفات و اعمال شاقی است که از نظر شرع ممنوع می باشند ، ازقبیل ایجاد فروعات و به وجود آوردن وبهوجود آوردن شاخه های تفرقه انگیز برای احکامی که واقع نشده اند، و فرو رفتن در معانی آیاتی که  هنوز علم و آگاهی بشر به آنها نرسیده است، و مانند بحث و گتگو دربارۀ مسائلی که در میان  صحابه ی گرانقدر ( رضی الله عنهم) رد و بدل شده اند ، زیرا هر کدام از آنان نسبت به گفتار، و قصد و نیتش و هم چنین در تأویل و توجیه مسائل  خویشاداش خاص خود را دارد.»[۴]

گروه دیگری هستند که وقت خود را در اموری صرف می کنند که نه خیر و برکتی در آنهاست و نهو سود و منفعتی . پس بنابر توضیحاتی که گذشت اسراف و تبذیر به سه قسم تقسیم می شوند:

قسمت اول: زیاده روی در مصرف مال:

درباره ی مصرف بی رویه و ریخت و پاضش بی مورد ، خداوند می فرماید:«

وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیراً* إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ) اسرا/۲۶_۲۷)

معنی:  به هیچ وجه اسراف وزیاده روی مکن بیگمان اسراف کنندگان برادران شیاطین هستند.

اما شافعی ( رحمه الله ) گفتهاست :« تبذیر : انفاق مال است در غیر جای خود، و اما مصرف  آن در کار خیر و مشروع  تبذیر و زیاده روی نمی باشد ، و این گفتۀ جمهورعلماست.»شهب از قول امام الک گفته است: « اسراف و تبذیر عبارت است از جلوگیری مال از مصرف آن در محل شایستۀ آن، و مصرف آن در جائی که شایستۀ مصرف آن نیست و مسلماً چنین عملی اسراف می باشد و اسراف نیز حرام است، خداو.ند می فرماید :

« إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» ( اسراء.۲۷) مکن بیگمان اسراف کنندگان برادران شیاطین هستند.

اینکه  قرآن در این آیه می فرماید« برادران شیاطین هستند» یعنی چنین افرادی در حکم  شیاطین هسند ، زیرا آنها به مانند شیاطین می کوشند در سطح جامعه فساد و تباهی ایجاد کنند ، و اعمالی را انجام میدهند که موجب فریب دادن دیگران می شود، به گونه ای که سرانجام دچار عذاب جهنم می گردند.»

قسمت دوم : مصرف نیروی تندرستی در غیر جای خود:

بدیهی است مصرف نیروی ایّام صحت و تندرستی و اوقات فراغت را در غیر طاعت خدا ، و در غیر خرمت به خلق خدا اسراف میباشد ، و در این باره رسول خدا (ص) فرموده است :« نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِیهِمَا کَثِیرٌ مِنْ النَّاسِ الصِّحَّهُ وَالْفَرَاغُ»

معنی: دونعمت هستند که بسیاری از مردم از آنها فریب می خورند و زیان میبینند: یکی صحت و تندرستی ، دیگری فراغ از کاراست.

بنا براین بسیاری از مردم را می بینیم که خداوند نعمت صحت و تندرستی کامل را به آنان عطا فرموده است و از هر گونه بیماری و ناراحتی بدور می باشند ، امّا این تندرستی را که خداوند به انان ارزانی بخشیده در معصیت ونافرمانی خالق و پرودگار خویش صرف می کنند به این صورت که از پاهایشان  برای رفتن به سوی اماکن معصیت و فساد ، وازدستهایشان جچهت گرفتن و برداشتن آنچه خداوند حرام نموده است استفاده می کنند، چشمها و گوشهایشان را برای نگریستن و گوش فرا داذدن به آنچه خداوند حرام و ناروا ساخته است بکار میگیرند.

امّا وقتی که بیمار شدند، از آن اعمال ناشایست پشیمان می شوند و قدر عافیت را میدانند و آرزو می کنند که ای کاش درایّام تندرستی و آسایش خود اعمال نیک انجام میدادند و به نحو احسن و خداپسندانه از آن استفاده می کردند.

قسمت سوم : صرف وقت در اعمال باطل و بیهوده:

همچنان که  گفته شد، واضح است اگرانسان اوقات گرانبهائی را که دراختیار دارد، در راهعبادت و انجام اعمال خداپسندانه صرف نکند، بلکه آن را در مسیر معصیت واذیت و آزار  رساندن به دیگران سپری نماید مسلماً این کار اسراف و تبذیر به حساب می آید ، و این چیزی است در حدیثی  که در قسم دوم ذکر گردیده ، به طور وضوح بیان شده است.

تردید نیست سپری نمودن اوقات  در راه معصیت و اعمال ناپسند یک بیماری همگانی است وتنها منحصر به تودۀ عوام الناس نمی باشد، بلکه شامل خود جامعۀ مبلغین و افراد دعوتگر نیز می شود ، چنان که امام ابن الجوزی دراین رابطه میگوید: « گاهی انسان ازنعمت صحت و تندرستی  کامل برخوردار می باشد امّا برای تأمین مایحتاج زندگی خود کوشا نمی باشد، و گاهی نیز انسان ثروتمند است ولی از صحت و سلامتی بدن برخوردارنیست، پس هر گاه تندرستی و ثروتمندی با هم برای انسان فراهم شدند مسلماً تنبلی و سستی بر او چیره می گردد، و درنتیجه از طاعت ئ عبادت خدا کوتاهی می ورزد، بنابراین چنین انسانی ، فریب خورده وز یانمند می باشد، به این  خاطر که دنیا به طور کلّی کشتگاه آخرتاست، و محل تجارتی است که سود و بهرۀ آن در آخرت  نمایان می گردد، لذا هر کس اوقات بیکاری و صحت بدنی خود را در راه طاعت و عبادت خدا بکار گیرد قطعاً او سعادتمند  می یاشد، و هر کس آنها را در معصیت و نافرمانی خدا صرف کند بیگمان زیانمند و فریب خورده می  باشد، زیرا طبیعی است که به دنبال اوقات فراغت  اشتغا ل است، وبدنبال تندرستی نیز بیماری است.

————————–

منبع:راههای نفوذ شیطان / مؤلف: دکتر عبدالحمید بلالی / مترجم: مترجم:محمدصالح سعیدی / انتشارات:نشراحسان / نوبت چاپ:اول۱۳۷۸

 


[۱]زادالمعاد، ج ۲،ص۸۸

[۲]روایت از صحیح مسلم.

[۳]صحیح مسلم

[۴]. رساله التعالیم ص ۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا