مقالات

حکام و آیات حکومت ؟!

حکام و آیات حکومت ؟!

نویسنده: عبدالعزیز بدری / مترجم: مصطفی اربابی

(وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ)مائده/۴۴

«هرکس برابر آن چیزی حکم نکند که خداوند نازل کرده است ( و قصد توهین به احکام الهی را داشته باشد ) او و امثال او بیگمان کافرند .»

(وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)مائده/۴۵

«و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم نکند ( اعم از قصاص و غیره ) او و امثال او ستمگر بشمارند »

(وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)مائده/۴۷

« و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم نکند ، او و امثال او متمرّد ( از شریعت خدا ) هستند .»

این آیات کریمه درباره ی کفار نازل گردیده و در حق مسلمین نیامده است ولی لفظ «من»،«هر که» عام است وانگهی در نهایت هر آیه ای فایده ی عموم می دهد که این دلالت دارد بر این که مسلمین نیز تحت این حکم داخل هستند چرا که بایستی به عمومیت وارده بر این آیات عمل شود.

حاکم مسلمان اگر بغیر حکم خدا فرمان دهد کافر نمی شود مگر به آن اعتقاد داشته باشد.

پس آن چه که دلالت بر اعتقاد حاکم به غیر ما انزل الله دارد آن چیزی است که حاکم را کافر می گرداند نه مجرد حکم، و در این باره قراین فراوانی است:

۱- آیات سه گانه در یک حادثه نازل گردیده ، پس وصف خدای تعالی آنان را که به ما انزل الله حکم نمی کنند به فاسقان و ظالمان قرنیه ی واضحی است که دلالت می کند که وصف او تعلی کسانی را که به ما انزل الله حکم نمی کنند به کافران مراد کسانی است که بدان اعتقاد می دارند، زیرا موضوع یکی است و آن حکم بغیر آن چه خدا نازل فرموده و موصوف متعدد به سه است که آن کفر، فسق و ظلم است. بنابراین برای هر یک از این اوصاف سه گانه حالتی است که براساس موضوع حکم حاصل می گردد.

پس اعتقاد حالتی است که اگر به همراه حکم به غیر ما انزل الله باشد حاکم کافر می شود ولی اگر این حالت موجود نباشد صفت کفر وجود ندارد بلکه صفت فسق و ظلم بر آن منطبق می گردد زیرا وقتی که حکم به غیر ما انزل الله کند و بدان اعتقاد نداشته باشد در واقع از ادای حق خودداری کرده بنابراین صفت فاسق و ظالم بر او صدق می کند، فاسق بدین جهت که با حکم خود مرتکب معصیت شده، و ظالم بدین سبب که به صاحب حق ظلم روا داشته است.

به عبارت دیگر به آن چه که خدا نازل فرموده اعتقادا" منکر شود کافر می گردد، و ظالم است اگر حکم به خلاف ما انزل الله داده است و فاسق است که از فرمان خارج شده و سرپیچی کرده است لذا تعدد موصوف برای موضوعی واحد قرینه ای است که دلالت دارد مراد از کافران منکران اعتقادی می باشد. این مثل فرموده ی رسول الله(ص) درباره بی نماز است "پس تارک نماز کافر نمی شود مگر آن که اعتقاد به وجوب آن نداشته باشد."

۲- آیات سه گانه درباره یهودیان کافر نازل گردیده و شامل کسانی می شود که مثل آنان باشند. در رجوع به شأن نزول آن می بینیم که این آیات وقتی نازل شده که یهود حکم خدا را درباره زناکار محصن رد کردند و آن را تبدیل به حد نمودند لذا کافر شدند چون حال شان شامل دو امر بود یکی رد حکمی که خدا بر آنان نازل کرده بود به عنوان عدم صلاحیت. و دوم  حکم کردن آنان بر خلاف فرمان خدا، بدین ترتیب رد حکم خدا چیزی است که باری تعالی آن را به عنوان شرط اساسی  در کافر بودن شان عنوان فرموده است آن هم زمانی که آنان به غیر ما انزل الله حکم کردند.

۳- حکم فعل است نه اعتقاد. اگر کاری مخالف امر خدا باشد معصیت است و کفر نیست مگر کاری که ذاتا" کفر باشد و این بدینسان است که فعل یا مخالف امر خدا در احکام است و یا مخالف فرمان پروردگار در اعتقاد، اگر مخالف امر خدا در احکام باشد معصیت است و کفر نیست مگر آن که نص قطعی که دلالت بر ثبوت کفر کند موجود باشد. پس فرمان برداری و طاعت والدین چیزی است که بدان امر شده ایم ولی متضمن امری اعتقادی نیست، بنابراین عاق والدین عاصی است نه کافر برخلاف سجده کرده برای خدا. زیرا خداوند آن را بر سیل اعتقاد امر فرموده و پیرو این اعتقاد، ما را به عمل نیز فرا خوانده است. زیرا اصل عقیده اسلامی این است که هیچ معبودی جز خدا نیست و لذا از همین جا قیام به سجود به غیر خدا کفر است. پس مخالفت با امر خدا کفر نیست مگر زمانی که مصاحب اعتقاد باشد، یعنی نداشتن اعتقاد به امر خدا و یا عدم صلاحیت آن. پس شرع مقدس ما را به اعتقاد و عمل امر فرموده و حکم امر به اعتقاد و امر به عمل با هم تفاوت دارد. اگر حکم به غیر آنچه خدا نازل فرموده مخالفت از امر به عمل باشد و این مخالفت امر اعتقادی را در بر نداشته باشد، ترک فرمان خداست که معصیت است و کفر نیست. زیرا واقعیت حکم بغیر فرمان خدا به دو علت کفر نیست:

اول این که شرع مقدس آن را کفر نگفته است، لذا عنوان کفر بر آن معتبر نیست. این واقعیت بدین گونه مورد تأیید قرار گرفته که بعضی از خلفاء مسلمان چون برای فرزندان خود در حیات خودشان با اکراه و زور و ریا کاری از برخی از صحابه و علماء بزرگ بیعت گرفتند در حالی که این کار مخالف ما انزل الله بود کسی را نمی یابیم که این خلفاء را کافر خوانده باشد.

دوم: این که حکم بغیر فرمان خدا جزیی از عقیده ی اسلامی محسوب نمی گردد ،مثل سجده بر بت و نماز با نصاری بنابراین عملی کفر آمیز نیست ولی نوعی مخالفت از فرمان خدا است البته از نوع آن چه که خدا ما را به اعتقاد بدان فرمان می دهد، نیست. پس اگر حاکمی به علت دوست داشتن دزدی حکم به زندان او کرد و از بریدن دستش خود داری نمود این چنین حاکمی عاصی و ظالم است و کافر نیست بر عکس این که اگر حکم به زندان دزد دهد ولی قطع دست را قبول نداشته باشد و یا آن را اشتباه بداند و برای دزد زندان را بهتر از قطع دستش بداند که این چنین حاکمی قطعا" و بدون هیچ شکی کافر است.

این دو حاکم هر دو به خلاف فرمان خدا عمل کرده اند ولی بین شان فرق و تفاوت وجود دارد که یکی عاصی و ظالم و دیگری کافر می شود و این تفاوت و فرق اصلی همان اعتقاد است زیرا اگر  بین این دو تفاوتی نمی بود و حکم درباره ی هر دو یکسان می بود در آن صورت حکم به غیر ما انزل الله مطلقا" کفر بود.

لذا معنی این آیه کریمه این طور است: هر کس که حکم به فرمان خدا نکند به واسطه ی آن که فرمان خدا را رد کند چنان که یهودیان کردند و آیه در شأن آنان نازل گردید که هیچ گونه اعتقادی بر صلاحیت فرمان خدا نداشتند پس آنان کافر هستند. و مفهوم مخالفت این که اگر کسی به غیر فرمان خدا حکم کند ولی هدف رد فرمان او تعالی نباشد این شخص کافر نیست. این رأی اکثر مفسرین در مورد فهم آیه کریمه است.

طبری در تفسیر آن فرموده: مثنی برایم روایت کرد و گفت: عبدالله بن صالح به من روایت نمود و او گفت معاویه بن صالح مرا حدیث نمود از علی بن ابی طلحه از ابن عباس(رض) درباره فرموده خداوند«وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ»(هرکس برابر آن چیزی حکم نکند که خداوند نازل کرده است ( و قصد توهین به احکام الهی را داشته باشد ) او و امثال او بیگمان کافرند .) ولی اگر کسی به حکم خدا اقرار دارد ولی بدان حکم نکند ضالم و فاسق است، سپس فرمود اگر گوینده ای بگوید خداوند متعال آن را به طور عام بیان فرموده هر کس به غیر ما انزل الله حکم کند شما چگونه آن را خاص کرده اید؟ جواب گفته می شود:

خداوند به عنوان خبر از قومی که آنان حکم باری تعالی را انکار کردند و سپس ترک نمودند این آیه را نازل فرموده زیرا که او تعالی حکم خود را در کتابش بر آنان نازل کرده بود ولی آنان منکر حکم خدا شدند و قرآن خبر می دهد که آنان با ترک اعتیاد به فرمان خدا کافر شدند. بنابراین حکم درباره هرکس که به خلاف فرمان خدا به عنوان انکار حکم کند این است که عموما" این هاافرادی کافر هستند. چنان که ابن عباس(رض) فرمود: «زیرا آن شخص با انکار حکم خدا پس از علم بدان که خداوند آن را در کتاب خود نازل فرموده مثل آن است که منکر نبوت پیامبر او باشد پس از علم به نبوت و این که او پیامبر است .»

قرطبی در تفسیر خود این نص را بدین گونه بیان فرموده است:

« وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ، الظالمون، الفاسقون »همه ی این ها درباره کافران نازل شده ثبوت آن از طریق حدیث براء در صحیح مسلم است، که قبلا" گذشت اما مسلمان اگرچه مرتکب گناه کبیره شود کافر نمی گردد. بعضی گویند در این آیه ضمیری است یعنی هر آن کس که برخلاف ما انزل الله حکم کند به عنوان رد قرآن و انکار رسول بزرگوار آن شخص کافر است.

ابن عباس(رض) و مجاهد فرموده اند: بنابراین آِیه به عام است. ابن مسعود و حسن فرموده اند این آیه درباره آنان که به غیر ما انزل الله فرمان می دهند اعم از یهود، کفار و مسلمین عام است زمانی که آنان به حکم خدا معتقد نباشند و حکم خود را صحیح بدانند.

اما اگر کسی حکم به غیر ما انزل الله کرد و بدان معتقد نبود آن شخص مرتکب کرداری حرام شده و از جمله ی مسلمانان گنه کار محسوب می گردد که سرنوشت او در دست خدا است. اگر بخواهد عذابش می کند وگرنه او را می بخشد.

ابن عباس(رض) فرموده:

«اگر کسی حکم به غیر آن چه خدا نازل فرموده کند مرتکب کاری شده که همانند و مشابه افعال کفر است»

رازی در تفسیر این آیه فرموده است:

«عکرمه درباره " وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ  "فرمود: این شامل کسی می شود که فرمان خدا را با دل و با زبان منکر شود ولی کسی که فرمان خدا را قبول دارد و با زبان بدان اقرار دارد اگر او عقیده ای در تضاد با فرمان خدا نیاورد آن شخص حاکم به ما انزل الله است که ترک عمل بدان دخول او را تحت حکم این آیه الزام نمی کند و این بهترین و صحیح ترین جواب است ولی خدا به حقیقت آن داناتر است.»

بیضاوی فرموده است:"هر آن کس به عنوان اهانت و تمرد و انکار به فرمان خدا حکم نکند آنان کافرانند به خاطر اهانت و انکار و تمردشان از آن چه خدا نازل فرموده و حکم به غیر آن خداوند آنان را کافران، ظالمان و فاسقان وصف نموده است، کفرشان به سبب انکار، ظلم شان با حکم برخلاف وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ و فسق شان به خاطر خروج شان از فرمان خدا است."

جان کلام این که هر حاکمی که به غیر وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ  حکم کند ولی بدان اعتقاد نداشته باشد حکم خود را تأویل کند آن حاکم مسلمان ظالم و فاسق است که مرتکب گناه گردیده ولی اگر کسی بر خلاف آن چه خدا نازل کرده فرمان دهد و معتقد باشد که حکم او از حکم خدا بهتر است و یا اعتقاد داشته باشد که حکم خدا صلاحیت ندارد که به عنوان قانون در جامعه حاکم گردد این چنین حاکمی بدون هیچ گونه شک و تردیدی کافر است.

______________
منبع: اسلام بین علما و حکام / نویسنده: عبدالعزیز بدری / مترجم: مصطفی اربابی / انتشارات: نشر فضل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا