دعوت و داعی

گذری بر مقوله بدعت

گذری بر مقوله بدعت

استاد محمّد غزالی

تلاوت قرآن و وسوسه های شیطان : ما هنگامی قرآن می خوانیم از شیطان به خدا پناه می بریم . چرا؟ چون قرآن همه چیز را فاش می کند ؛ دارای نور زیاد و درخشش فراوان است ؛ به راهی که درست تر است آدمی را هدایت می کند و از انحراف و لغزش محفوظ نگه می دارد . شیطان همواره می کوشد که انسان در مسیر زندگی در حالی حرکت کند که نه نوری با او باشد و نه حفاظی ، تا بدین سان شاید فرو افتد و دیگر بر نخیزد ، یا اینکه سر گردان شود و به مقصد نرسد .

از اینجا است که دوست دارد انسان را از تلاوت منصرف کند و از برکات وحی محروم سازد . اگر آدمی در برابر شیطان مقاومت کند و به تلاوت بپردازد از طریق وسوسه ها و افکار آشفته بر او هجوم می برد تا بدین طریق هنگامی که تلاوت می کنند که قلبشان غافل و مشاعرشان از کار افتاده است . چنین آدمهایی در "عباد الرحمن" یعنی بندگان  واقعی خدا داخل نیستند . چون خداوند در توصیف " عبادالرحمن" فرموده است : 

((وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا .فرقان (٧٣)

(( و کسانی اندر که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند ، بر آن ها کر و کور نیفتند.))

بدین جهت بر ما ست  که پیش از خواندن قرآن از شیطان به خدا پناه بریم تا بتوانیم قرآن را خوب بفهمیم و تزکیه حاصل کنیم .

توده مسلمانان به ((اعوذ بالله ))،((بسم الله )) خواندن را نیز افزوده اند. در این امر هیچ اشکالی وجود ندارد ؛ چرا که تلاوت قرآن یک موضوع مهم است و با مطالعه یک نشریه یا یک کتاب فرق می کند . آغاز کردن با نام خدا (و در ابتدا بسم الله را خواندن ) با آن حدیث رایج هماهنگ است .

برخی از کوتاه اندیشان گفتند: خواندن بسم الله الرحمن الرحیم بدعت و نا جایز است . گفتم: اگر دلیل کلی دیدگاهی را تأیید می کرد، دیگر مجالی برای آن نیست که مرا به بدعت گذاری متهم کنید . اگر تو به آن عمل نمی کنی بگذار من عمل کنم. نه تو به خاطر عمل ، ملامتم کن و ه من به خاطر سکوت ، سرزنشت می کنم. اینجا بود که به یاد یکی از صحابه افتادم که در خصوص ستایش خداوند جمله هایی از ادبیات بلند را خودش سرهم نموده بود. پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  که آن را شنید بسیار خوشحال شد.

در طبرانی آمده است که پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  از کنار یک اعرابی رد شد . آن اعرابی داشت دعا می کرد و می گفت   :(( ای کسی که چشم ها او را نمی بینند، گمان ها او را در نمی آمیزند، توصیف کنندگان نیم توانند او را توصیف کنند، حوادث تغییرش نمی دهد ، از گردش روزگار بیمناک نیست ، وزن کوهها و دریاها ، تعداد قطرات باران ها ، برگ های درختان و تعداد آنچه شب تاریکی اش را بر می گستراند و روز روشنایی اش را برا آن می تاباند ، می دانم. آخر عمرم را بهترین( و سودمند ترین) بخش عمرم و بهترین عملم را خاتمه آن و بهترین روزم را روزی قرار بده که با تو دیدار می کنم.))

پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  کسی را بر اعرابی گمارد و فرمود : هر وقت نماز خواند او را نزد من بیاور . از قضاء در همین زمان برای پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  مقداری طلا هدیه آورده بودند. هنگامی که اعرابی آمد پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  طلاها را به او بخشید و فرمود: می دانی که چرا آنها را به تو بخشیدم ؟ اعرابی گفت: به خاطر خویشاوندی که میان من و تو وجود دارد؟ پیامب فرمود: مسلماً خویشاوندی حقی دارد ولی من به خاطر ثنا و ستایش خوب تو از خداوند ، طلاها را به تو بخشیدم.))

در حقیقت مدح خدا از زبان آن اعرابی از ادبیات بلند و متعالی است که از بیان آن سخنوران ماهر نیز ناتوانند. بدین سبب شایسته ی آن اشت که پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  از آن تقدیر به عمل آورد . این قطعه از قلبی تراویده که انوار معرفت الهی و مشاعر ذکر و سپاس بر آن تابیده است . به گفته ی دیگر ، قطعه ی فوق با دلایل کلی دین ما هماهنگ است . مسلماً اگر برخی از آدم های خشن و جلف ان را می شنیدند می گفتند بدعت است ؛ همچنان که بسم الله الرحمن الرحیم گفتن را در آغاز تلاوت و صدق الله گفتن را در پایان آن بدعت می دانند.

می خواهیم قضیه را بیشتر توضیح دهیم. بدین سبب می گوییم : مراقبت از دین در برابر بدعت های نو پیدا یک وظیفه مهم و فوری است ؛ چون از طریق مبارزه با بدعت ها است که دین در شکل و محتوای آسمانی خود و داشتن صلاحیت مطلق برای همه زمانها، باقی می ماند. مصیبت دین از ناحیه ی افراد کوته اندیش منحرف ، بد نیت، و افراطی شکل می گیرد . ما در حوزه دینداری با نیرنگ و انحراف فرهنگی ، نبردی بی امان و همه جانبه راه می اندازیم . در این نبرد فرموده پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  را با خود به همراه داریم:

((این علم را از هر نسلی ، افراد عادل آن به دوش می گیرند و از آن تحریف تند روان ، نسبت باطل پیشه گان و تأویل نادانان را می زدایند.))

 

یک قاعده مهم :

ابو اسحاق شاطبی از فقهای بارز در این عرصه است و کمان می کنم او است که این قاعده را وضع نموده است:

((عملی را که با وجود انگیزه و انتفای مانع ، پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  ترک نموده ، انجام ندادن آن سنت و انجام آن بدعت است .))

این قاعده مهم اسلام را از سنت های پستی که مسلمانان در مناسبت های زیاد ساخته و پرداخته نموده اندر و سپس عوام آن ها را جزء دین پنداشته اند _در حالی که از دین نیستند_ محافظت می کند. ما با افزون یک تبصره کوته و روشنگر به این قاعده حرمت می گذاریم. در دین یک سری دلایل کلی وجود دارد که باید در برابر آن ها تسلیم شد. البته اشکال این دلایل با گردش شب و روز ، تکرار و نو  می شوند . مثل کار خیر ، سفارش همدیگر به حق و صبر ، تعاون در نیکی و تقوی ، جهاد با جان، مال، زبان و … در این جا اشکال کارهای خیر هم زیادند و هم متغیر . آیا این کارها در حوزه ی بدعت داخل می شوند؟ هرگز ، اما طبق چه ضابطه ای باید از بدعت ها پرهیز نمود؟

آنچه ترس آور است اینکه یک شکل خاص از یک عمل خیر که فردی بدان اقدام می کند ، تبدیل به یک قانون عمومی شود ؛ بگونه ای که هر کس آن را انجام دهد مورد ستایش قرار گیرد و هر کس انجامش ندهد مورد نکوهش واقع شود، گویی وحی منزل است.

از من درباره ی تلاوت دستجمعی قرآن در برخی مساجد مغرب سئوال شد گفتم : نه به این کار دستور می دهم و نه از انجام آن باز می دارم . من خودم بیشتر دوست دارم به تنهایی قرآن بخوانم. مسلماً کسی که دستجمعی تلاوت می کند حق ندارد دیگران را هم به آن وادار کند، یا کسانی را که بدان مبادرت نیم کنند سرزنش کند . از من در مورد شیخی سوال شد که مدام به مریدان و شاگردانش سفارش می کند همواره وضو داشته باشند و اگر وضو باطل شد ، مجدداً وضو بگیرند. می گوید:

احساس طهارت حسی ، آدمی را بر طهارت روحی کمک و به تعالی روحی تشویق می کند . گفتم در این مورد دستوری از جانب شارع صادر نشده است . صفا و طهارت روحی ، راههای گوناگونی دارد. شاید یکی از آن راهها این باشد که انسان مسلمان هر وقت بی وضو شد ، بی درنگ تجدید وضو کند . با این وجود قانونی کلی و عمومی دانستن این عمل ، اساسی ندارد.

گاه افراط در دین از فرع به اصل و از جزئیات به کلیات منتقل می شود. علت انحراف ادیان گذشته از راه راست همین موضوع بوده است .خداوند می فرماید:

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا کَثِیرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ .المائده(٧٧)

   (( بگو: ای اهل کتاب در دینتان به نا حق غلو نکنید و از هوس های قومی که از پیش گمراه شدند و بسیاری را به گمراهی کشاندند و از راه راست به بی راهه رفتند ،پیروی نکنید.))

بدعت هایی که به مردم عرضه می شوند، در حوزه ی عبادات قرار دارند. اندیشه ی بشر نمی تواند در این حوزه جولان داشته باشد. چون مبنای عبادات بر توقف و ثبوت محض از جانب خداوند است .

ولی وسایل و ابزارهای آزاد در حورزه هایی مثل جهاد علمی، مدنی، نظامی و… به کلی با مقوله های بدعت   وسنت ارتباط ندارند. گاه شرایط ما را وادار به ابتکار نمودن اموری می کند که پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم} ان نخستین اصلاً با آنها آشنا نبوده اند، مثل فضا نوردی ، سفر به ماه و مریخ. بدعت دانستن این امور روا نیست و از هیچ کس آن را نمی پذیریم.

—————————————————-

منبع : ارزیابی میراث فکری مسلمانان

مؤلف : استاد محمّد غزالی

 مترجم : داود ناروئی

انتشارات : نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا