زندگی نامه

آیا امام شافعی احیاگر است یا اصلاح گر؟

آیا امام شافعی احیاگر است یا اصلاح گر؟

نویسنده : عمرو خالد / مترجم:محمد ابراهیم ساعدی رودی

دکتر عبدالحلیم زیدان می گوید: در راستای پاسخ به این سوال می خواهم در ابتدای درباره ی قالب ریزی شخصیت ها و شیوه های تفکرشان در مدیریت صحبت کنم. قالب ریزی شخصیت ها یعنی گذاشتن آن ها در یک چهارچوب و قالب، یعنی تحلیل شخصیت، که امروزه متقاضیان کار به این روش سنجیده می شوند. شخصیت متقاضی کار تحلیل می شود تا بدانند برای چه کاری مناسب است تا بالاترین بهره برداری صورت گیرد. یکی از مشهورترین دانشمندانی که به تحلیل شیوه های تفکر از درون پرداخته است هیرمن است او می گوید:«درون هر انسانی چهارشخصیت  است که براساس گرایش های فردی، تمایلات، تجربیات و غیره بزرگ و کوچک می شود. این شخصیت ها عبارت اند از:

·         شخصیت مجرد و تماثلی

·         شخصیت تجربی و تخیلی

·         شخصیت عاطفی و تمایلی

·         شخصیت مرتب محافظ

این شخصیت ها در هر انسانی موجود است، ولی موضع گیری های معینی است که یکی از این شخصیت ها بر شخصیت های  دیگر فایق می آید یا یک شخصیت پس رفت می کند تا دیگری جای او را بگیرد.

شخصیت اول تحلیلی، توضیحی، افزون خواه، منطقی، نقاد، واقع گرا، روراست، دوست دار آمار و ارقام، دانا به زبان پول و طبیعت عمل اشیا است.

اما شخصیت تجربی و تخیلی: به کم قانع نیست و می اندیشد ،به بهتر شدن و تنوع اهمیت می دهد در افکار و ادراک نوآور و اقدام کننده است، تحلیل می کند، به مخاطره می اندازد ، ریسک می کند، شاید بی پروایی کند، آداب و سنت ها را به هم می زند و دوست دارد اطلاعات عالی کسب کند.

اما عافطی و تمایلی:

راحت است، به بهتر شدن و تنوع به مفهوم ارتباطی اش اهمیت می دهد، عواطف حساسی دارد، مفهوم گرا است کمک می کند، شرح می دهد، همکاری می کند، به معنای درونی عاطفی است، شخن می گوید، شرح می دهد و تعبیر می کند، احساس و ملایمت می کند و دوست دارد به دیگران آموزش دهد.

اما مرتب و محافظ کسی است که تدابیر لازم را انجام اتخاذ می کند، روی کار مطلوب تمرکز می کند، اعمال را اجرا می کند، قابل اعتماد است، دقیق، مشخص، مرتب، منظم و تمیز است و همواره نقشه ی جایگزین را دارد.

در پرتو این پژوهش ها، شخصیت امام شافعی به اعتبار این که یک مجدد و مصلح است مورد بررسی قرار می گیرد، تا بدانیم که شخصیتش کدام یک از این موارد است. امام شافعی تمایلی به محافظت بر اصل داشت، با اصلاح و اتخاذ اقدامات لازم برای تغییر و حرکت به سمت بهتر شدن چنان که گرایشی به همگرایی و عمل اساسی داشت و گرایش کمی به عواطف، به این ترتیب امام شافعی توانست بین اصلاح و تجدید جمع کند. او ارتباط برقرار می کرد و واکنش نشان می داد. امام شافعی توانست با نزدیکانش مثل امام مالک و امام ابوحنیفه و دیگر شاعران و علما ارتباط برقرار کند و همچنین توانست با مخالفانش مثل بدعت گذاران، فتنه انگیزان، بی دینان و پیروان هوا و هوس ارتباط برقرار کند.

این داستان برا ین دلالت دارد که امام شافعی بر ایجاد منطقه ی مشترک در میان خود و دیگران مخالفان آزمند بود:

مادر بشر مریسی- او یکی از بدعت گذاران است و تأثیر زیادی روی مردم داشت به طوری که توانست فتنه را در میان آنان منتشر کند- یک روز نزد امام شافعی آمد و به او گفت:«این پسرم خدا و رسولش را دوست دارد ولی در او این بدعت است و مردم به خاطر این بدعت از او متنفرند بیا و او را نصیحت کن.»

این مرد به زیارت امام شافعی آمد. امام شافعی او را اکرام کرد و در خانه اش منزل داد. وقتی مادر امام شافعی او را دید، به او گفت: این فرد نزد تو چه می کند؟

امام شافعی گفت:«صبر کن مادر جان، شاید خداوند او را در صف ما قرار دهد»

بشر مریسی از زمانی که سخن امام شافعی را شنید، تغییر کرد و منسوب به امام شافعی و سنت شد. امام شافعی با این کارش فتنه ی بزرگی را که این مرد رهبری می کرد خواباند.

شاعفی از ناحیه ی عقلی ارتباط برقرار می کرد و به دیگران واکنش نشان می داد، اما از ناحیه ی عاطفی به مردم آموزش می داد، با آنان برخورد خوبی داشت و بخشنده بود. به خاطر خدا مالش را انفاق می کرد و فرمواش می کرد برای خودش چیزی بگذارد. خادمش خودش به او یادآوری می کند و می گوید: چرا برای خودت چیزی نمی گذاری؟

یکی دیگر از امتیازات امام شافعی جوانمردی بود. روزی امام شافعی به پسرش گفت:«به خدا قسم، اگر بدانم آب سرد، جوانمردی را از بین می برد جز آب داغ چیزی نمی نوشیدم.»

او مسافرت کرد، کشف کرد، توضیح داد و علوم و افکار را غربال کرد، امام شافعی میراث گران بهایی به امت تقدیم کرد. او علمی به نام اصول فقه تقدیم کرد که تا به حال تدریس می شود، قواعد استنباط را بنیان نهاد و تمام مردم در غرب و شرق از او تعلیم گرفتند.

یکی از خاورشناسان غربی به نام «لیبون» در مورد امام شافعی می گوید: علم اصول فقه به او منسوب است، چنان که علم منطق به ارسطو منسوب است و علم عروض به خلیل بن احمد منسوب است، ولی فرق زیادی است. دو علم اول از علوم محض هستند که به متخصصان تعلق دارد و وارد زندگی نمی شود، ولی علم اصول فقه با فقه که حاوی احکام و اعمال است متداخل می باشد و وارد زندگی مردم می شود و بخشی از ان عبادت هایشان را تشکیل می دهد و بخشی از آن معاملات شان را تنظیم می کند. این علم روی مسلمانان و بقیه تأثیر گذاشت. کسانی که از مسلمانان بهره بردند، مثل کسانی که برای بشریت قواعد و قوانین وضع کردند. ابن رشد علم شافعی را به اروپا منتقل کرد که بیشتر علوم غربی مثل شیمی بر آن استوار است.

امتیاز امام شافعی تبادل، تکامل، تغییر و تصحیح خود و دیگران، تأثیرگذاری و تأثیر پذیری است. بهترین مثال این است که امام شافعی نزد شاگرد امام ابوحنیفه امام محمد بن حسن شاگردی کرد و وقتی که امام شافعی علمش را حاصل کرد امام محمد از معلومات امام شافعی متأثیر شد و از او گرفت. امام محمد با خلیفه هارون الرشید وعده ی ملاقات داشت که زمانش مصادف بود با حلقه ی درس امام شافعی امام محمد بن حسن از ملاقات خلیفه معذرت خواست تا در حلقه ی درس امام شافعی شرکت کند.

نقش امام شافعی با مخالفان چه بود: شناخت مخالف، خیرخواهی برای او، نصیحتش، دفاع از او، فداکاری و انصاف. امام شافعی از اهل بدعت در مقابل کسانی که به آنان ظلم می کردند دفاع کرد. به امام شافعی گفتند آنان اهل بدعتند. امام شافعی در جوابشان گفت:«اگر ایشان اهل بدعت اند، سزاوار نیست که شما اهل ظلم باشید. »

یکی از بزرگ ترین مقوله های امام شافعی در همزیستی و اختلاف آرا این است :«رأی و نظر ما درست است و احتمال اشتباه دارد و رأی و نظر غیر ما ااشتباه و احتمال درستی دارد.»

پس احتمال درست بودن رأی مخالف، عرصه را جلوی هر مخالفی باز می کند تا دیدگاهش فهمیده شود. اگر مخالف قناعت داشته باشد که رأی دیگری احتمال درستی دارد این حتما” او را بر آن می دارد که بحث و بررسی کند تا بفهمد که کدام رأی درست است بدون این که هدفش برنده شدن رأیش باشد. پس امام شافعی در عین حال یک مصلح و یک مجدد بود.

این سخن که «رأی و نظر ما درست است واحتمال اشتباه دارد.» در چیدمان مدیریتی دیدگاه امام شافعی بسیار درست و رأی دیگران نسبت درستی آن پایین است، ولی در سخن«رأی غیر ما اشتباه است و احتمال درستی دارد.» رأی امام شافعی درستی اش پایین است و رأی دیگران خیلی درست است. از خلال نظر در زندگی امام شافعی و انتقال از رأی ش به رأی دیگران و تعدیل مذهبش وقتی به مصر منتقل شد، تا آن جا که کتاب های گذشته اش را سوزاند تا مردم را گمراه نکند و کتاب جدیدی وضع کرد روشن می شود که این موضوع به فضل تواضع و علم امام شافعی رخ داد. وقتی مردم از امام شافعی پرسیدند: تو با کی هستی؟ گفت:«من با حق هستم به هر جا دور بزند من با آن دور می زنم.»

از این جاست که می توانیم بگوییم امام شافعی بین اصلاح و تجدید جمع کرد. برای امام شافعی ساده بود که وقتی به مصر رفت و به خاطر حق فقهش را تغییر داد، بگوید من اشتباه کردم. مردم در آن زمان متمایز بودند چون از تغییر در فقه امام شافعی پیروی کردند و این اتهامات غرب را به مسلمانان و علمای نخستین آنان که مراجع شان هستند رد می کند. .سخن ما در مورد امام شافعی پیام مهمی به غرب دارد تا به آنان بگوییم: اینان علمای نخستین ما هستند.

امام احمد بن حنبل در مورد او گفت:«شافعی به سان خورشید برای دنیا و سلامتی برای بدن بود آیا جایگزینی برای این دو می بینی؟»

او کسی است که درباره اش گفته شده است: «هیچ کس در شرق یا غرب در دستش قلمی نیست مگر این که فضل شافعی بر گردن اوست.»

او با تأسیس علم اصول فقه، شیوه ی استنباط و وضع قوانین را برای بشریت آموزش داد، چون هر علمی باید بر قواعد و قوانین استنباط پایدار باشد. امام شافعی مرد بزرگی است و حتی بر غربی که ادعا می کند ما مسلمانان دارای عقل باز یا فکر روشنی نیستیم، برتری دارد.

در پایان : ای مسلمانان باید دایره ی توافق را وسعت ببخشیم و دایره ی اختلاف را تنگ کنیم. باید امام شافعی را الگوی خودمان قرار دهیم تا برای غرب ثابت کنیم که ما صاحبان فکر، مذهب، عقیده و رسالت در این زندگی هستیم.

________________________
منبع: بسوی همزیستی / مؤلف: عمرو خالد / مترجم:محمد ابراهیم ساعدی رودی / انتشارات: واسع-۱۳۹۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا