مقالات

اختلاف چیست؟ و چگونه مایه رحمت و فراخی است؟

اختلافاختلاف چیست؟ و چگونه مایه رحمت و فراخی است؟

نویسنده: علامه شیخ عبدالله بن بیه / مترجم: عبدالظاهر سلطانی

«اختلاف » یعنی تباین در رأی و مغایرت در دیدگاه. واژه اختلاف بارها در قرآن کریم ذکر شده است: «احزاب در میان خود اختلاف کردند»مریم/۳۷،«خداوند روز قیامت درباره ی آنچه که با هم اختلاف دارند قضاوت می کند»بقره/۱۱۳، «درآن اختلاف نداشتند جز آنان که کتاب در دسترسشان قرار گرفته بود و پس از دریافت دلایا روشن»بقره/۲۱۳،«هر چه در آن اختلاف کنید حکمش با خداست»شوری/۱۰. گاهی اختلاف به معنای تکامل و هماهنگی است:«با آن آب محصولات گوناگون و میوه های رنگارنگ بیرون می آوریم، و کوه ها خطوط و جاده هایی است که برخی سفید، برخی سرخ و برخی سیاه پرنگ است و هر یک از چهارپایان نیز کاملا" دارای رنگ های مختلف هستند»فاطر/۲۷

ولی وازه ی خلاف(کشمکش)چنین معنایی ندارد؛ وازه ی «اختلاف»اغلب برای رأی و دیدگاه به کار می رود. مثال: فلانی با فلانی در آن چیز اختلاف دارند. اما «خلاف»برای شخص به کار می رود.همچنین اختلاف بر گسستگی و قطع رابطه دلالت نمی کند، بلکه گاهی بر آغاز گفت و گو دلالت دارد. ابن مسعود با امیر المؤمنین عثمان در موضوع کامل خواندن نماز در سفر حج اختلاف داشت اما از «خلاف» پرهیز کرد و گفت: خلاف(کشمکش) بد است.

این نمونه ها و پرتوها ما را بر آن داشت تا واژه ی اختلاف را بر واژه ی خلاف ترجیح دهیم تا زمینه ای برای تفاهم و تکامل باشد هر چند علما هر دو واژه را به یک معنی به کار می برند چون مترادف و به هم پیوسته اند.

واژگان مرتبط:

واژگان دیگری وجود دارد که دال بر شدت خلاف است، همانند نزاع و شقاق. که دومی به معنی ایستادن در یک شق(سو) است و به عبارتی در یک طرف که مقابل و متضاد طرف دیگر باشد.

اختلاف پدیده ای است که نمی توان آن را از بین برد چون از نمادهای اراده ایست که در انسان به ودیعت نهاده شده است، زیرا اراده به ناچار به اختلاف و تفاوت نظر منجر می شود. علامه ابن قیم به خوبی به این نکته پی برده است او می گوید: «وقوع اختلاف میان مردم امری ضروری و حتمی است، چون اهداف، میزان فهم و توان درکشان متفاوتست آنچه بد است تجاوز و دشمنی آنان با هم است»

وی در جای دیگری می گوید: اگر اختلاف به گونه ای باشد که با جدایی و گروه گرایی منجر نشود و هدف هر کدام پیروی از خدا و رسول باشد، چنین اختلافی زبان ندارد، زیرا این چیزیست که از ساختار انسانی ناگسستنی است و اگر اصل یکی باشد هدف مطلوب یکی باشد و راه و روش نیز یکی باشد اختلافی پیش نمی آید و چنانچه رخ داد مضر نیست همان گونه که صحابه چنین با هم اختلاف می کردند.

اختلاف رحمت است. شاطبی در توضیح آن می گوید: گروهی از گذشتگان نیکو، اختلاف امت را در جزئیات نوعی رحمت به شمار آورده اند، و اگر رحمت است پس نباید اختلاف کننده از دایره ی رحمت بیرو ن باشد.

در این که اختلاف رحمت است قاسم بن محمد گفته است: خداوند از اختلاف اصحاب رسول الله(ص) همگان را سودمند گردانده است؛ هر کس طبق نظر یکی از آنان عمل کند از فراخی و وسعت شریعت بهره برده است.

ضمره بن رجاء گوید: باری عمر بن عبدالعزیز و قاسم بن محمد با هم از احادیث سخن می گفتند. عمر احادیثی می آورد که با سخنان قاسم مخالف بود این امر بر قاسم سنگین آمد تا آن را بر زبان آورد و از اختلاف صحابه نالید، عمر به او گفت: اندوهگین مباش؛آن اندازه که من از اختلاف صحابه شادمان می گردم که از داشتن شتران سر مو خوشحال نمی شوم.

همچنین ابن وهب از قاسم روایت کند که گفت: این سخن عمر بن عبدالعزیز برایم جالب بود: اختلاف صحابه ی رسول الله (ص) را دوست دارم، زیرا اگر نظرتشان یکی بود مردم در تنگنا می افتادند، آنان امامانی هستند که مردم به ایشان اقتدا می کنند، اگر کسی قول یکی از آنان را بگیرد به سنت عمل کرده است . این یعنی آنان در اجتهاد را گشوده و اختلاف را روا دانسته اند که اگر چنین نکرده بودند مجتهدان در تنگنا می افتادند، زیرا میدان اجتهاد و گمان معمولا" همان گونه که گفتیم هماهنگ نمی شود، بنابراین اهل اجتهاد- هرچند مکلفند از ظن غالب خود پیروی کنند- مجبور می شدند از نظر مخالفانشان اطاعت کنند که این خود تکلیف فوق توان است و از بزرگ ترین تنگناها.پس می بینیم که خداوند با وجود اختلافا جزئی دروازه ی رحمت ش را بر امت گشاده است تا همگان از این در برون روند و از رحمت برخوردار گردند، و به راستی چگونه وارد نمی شوند در این دریای رحمت! پس اختلاف امت در فروع همانند اتفاقشان است. والحمدالله.

ابن عابدین در شرح سخنان مؤلف (الدرالمختار) که گفت است:«می دانیم که اختلاف از نمادهای رحمت است، پس هر چه اختلاف بیش تر باشد رحمت گسترده تر است» می گوید: این سخن به حدیث مشهوری اشاره دارد که گفته:«اختلاف امتم مایه ی رحمت است» در (المقاصد الحسنه) می گوید:بیهقی این حدیث را با سندی منقطع از ابن عباس روایت کرده که رسول الله فرمودند:هرگاه کتاب خدا بر شما عرضه شد به آن عمل کنید که هیچ کس د ترک آن معذور نیست، اگر در کتاب خدا نبوده به سنت من عمل کنید، اگر از سنت من دلیل نداشتید به گفتار یارانم عمل کنید که یارانم همانند ستارگان آسمانند، از هر کدام راهنمایی گیرید هدایت می شوید، اختلاف اصحابم برایتان رحمت است. ابن حاجب در (المختصر) با لفظ (اختلاف امتم مایه ی رحمت مردم است) این را روایت کرده است.

ملا علی قاری گوید: سیوطی گفته است: نصر المقدسی در (الحجه) و بیهقی در (الرساله الاشعریه) بدون سند آن را آورده اند و حلیمی، قاضی حسین، امام الحرمین و دیگران نیز ان را روایت کرده اند. شاید در کتب حدیث شناسان دیگر هم آمده باشد که به ما نرسیده است.

سیوطی از عمر به عبدالعزیز نقل کرده که گفته است: اگر اصحاب محمد(ص) اختلاف نمی کردند من شادمان نبودم، زیرا چنانچه آنان اختلاف نداشتند رخصت به وجود نمی آمد. خطیب روایت کرده که هارون الرشید به مالک بن انس گفت: ای ابوعبدالله! این کتاب ها را (تألیفات امام مالک) می نویسیم و در جهان اسلام توزیع می کنیم تا همه ی امت از آن پیروی کنند. مالک گفت: ای الیرالمؤمنین! به یقین اختلاف علما رحمت خدا بر امت است، هرکس به چیزی عمل می کند که نزدش درست تر بوده است، همگان راه یافته اند و هدفشان خداست.(ادامه ی روایت را در کشف الخفاء و مزیل الالباس) بخوانید

بنابراین دانشمندان شناخت اختلافات را برای فقیه ضروری دانسته اند تا دلش گشاده گردد و افق دیدش گسترش یابد. قتاده گوید: هر که اختلافات را نداند بوی فقه به بینی اش نرسیده است.

هشام بن عبیدالله رازی گوید:هرکس با اختلافات فقیهان آشنا نباشد فقیه نیست. عطاء گفته است: نباید کسی که از اختلافات عالمان آگاه نیست برای مردم فتوا دهد. یحیی بن سلام گوید: نشاید کسی که از اختلافات آگاه نیست فتوا دهد و نباید کسیکه با دیدگاه ها آشنا نیست بگوید: این نزدم پسندیده تر است. دیگر سخنان در این باب که شاطبی به تفصیل در (الموافقات) آورده است، او اختلاف شناسی را از ویژگی ها و امتیازات یک مجتهد بر شمرده است.

در توجیه و تجویز اختلاف و نیز آداب و اسبابش می گوییم:

اختلاف میان اهل حق جاری، رایج و رواست و تا هنگامی که در حدود مقررات شریعت باشد نه تنها ناپسند نیست که شایسته است و یکی از منابع غنای فکری و ابزار رسیدن به تصمیم درست به شمار می آید. اصل شورا در اسلام برای تثبیت و تشریع همین اختلاف ستوده ، مقرر شده است:«در امور با آنان مشورت کن» چه قدر پیامبر(ص) با یارانش مشورت کرد و به نظراتشان گوش داد! و چه اندازه دیدگاه هایشان در تعیین محل جنگ بدر، نتایج آن جنگ و موضعگیری نسبت به اسیران مختلف بود! پیامبر(ص) به آنان گوش می داد و هیچ کس را به خاطر نظرش یا موضع گیری اش نکوهش نکرد، هیچ یک از یاران هم تعصب نداشت و حزب گرایی نکرد، زیرا هدفشان حق و پیشوایشان مصلحت بود.گاهی پیامبر(ص) هر دو دیدگاه را تأیید می کرد، بدون هیچ اعتراض یا ترجیحی، همانند دستورش برای ادای نماز عصر در بنی قریظه، که برخی نزدیک مدینه نماز عصر را ادا کردند و عده های آن را هنگام نماز عشا به جای آوردند، و همان گونه که در بخاری و مسلم آمده پیامبر(ص) هیچ یک را سرزنش نفرمود!

برخی از یاران رسول الله(ص) در مسافرت روزه می گرفتند و برخی افطار می کردند اما هیچ کس بر دیگری عیب نگرفت، همان طور که در روایات صحیح و حدیث های ابن مسعود، عمر بن خطاب و ابی بن کعب آمده است حتی در اختلاف قرائت همدیگر را نکوهش نمی کردند.

این پیامد پرورش پیامبرانه است تا یاران بر مبنای تلاش، اجتهاد و توانشان درون دایره ی شریعت به تکاپو بپردازند. پس از پیامبر(ص) نیز اختلافات صحابه در مواقع بسیاری به اتفاق ختم می شد، همانند اختلاف برای جانشینی، اختلاف پیرامون جنگ با مانعین زکات، جمع آوری قرآن کریم، همچنین عمر فاروق نظر علی مرتضی را درباره ی زنی که در حال عده است پذیرفت؛ سیدنا عمر معتقد بود میان چنین زنی و میان شوهر جدیدش که او را در عده به نکاح خویش درآورده باید برای همیشه جدایی افکنده شود و مهریه اش از بیت المال پرداخت گردد، اما سیدنا علی معتقد بود که تحریم ابدی نیست که عمر دیدگاه او را پذیرفت.

گاهی دو طرف همچنان بر دیدگاه خویش پای بند بودند در عین حال که به یکدیگر کاملا" احترام می گذاشتند، همانند ماجرای عمر فاروق با ربیعه بی عیاش درباره ی فضیلت مکه ی مکرمه و مدینه ی منوره و نیز زمین های کشاورزی در مناطق فتح شده که آیا خراجی می شوند یا بین مجاهدان تقسیم می شوند. و ماجرای عایشه و ابن عباس پیرامون این که آیا پیامبر(ص) خداوند عزوجل را دیده است یا خیر. و همچنین بین عایشه و صحابه ی دیگر درباره ی شنیدن مردگان و بین عمر و فاطمه بنت قیس در ماجرای سکونت و نفقه ی زن بائن شده که فاطمه بنت قیس می گفت نه سکنی دارد و نه نفقه، اما سیدنا عمر بر عکس او می گفت: کتاب خدا و سنت پیامبرمان را به گفته ی یک زن رها نمی کنیم که نمی دانیم به نیکی به خاطر سپرده یا فراموش کرده است.

از این جمله است اختلاف ابن مسعود و ابوموسی اشعری در مسأله ی شیردهی یک زن به فردی بزرگسال که اولی می گفت مؤثر نیست ولی دومی می گفت مؤثر است. و نیز اختلاف ابوهریره و ابن عباس درباره وضو به سبب خوردن آن چه که آتش به آن رسیده است که اولی آن را واجب می دانست و دومی نه. همچنین اختلاف عمر با ابوعبیده پیرامون ورود به منطقه که در آن بیماری وبا رواج یافته است که عمر فاروق ورود را ممنو می دانست. و ابوعبیده برعکس. پیش از آن که عبدالرحمان بن عوف برایشان حدیثی روایت کند.

گاهی تابعین نیز در عرصه ی اختلاف وارد می شدند، همانند اختلاف ابوسلمه بن عبدالرحمان بن عوف با ابن عباس درباره ی عده ی زن حامله ای که شوهرش فوت کرده است؛ آیا دورترین مدت عده اش است یا وضع حمل.عایشه صدیقه از ابن عباس حمایت کرده و به ابوسلمه گفت:تو هنوز جوجه ای که به مادرش جیک جیک می آموزد یعنی او را در حدی  ندانست که اجتهاد کند. اما اختلاف و بگو مگوی آنان از این حد فراتر نرفت.

مسائل اختلافی صحابه بسیار زیاد بود که معمولا" به رضایت طرفین ختم می شد. عمر فاروق بیش تر مواقع از نظرش برگشته و با برادران صحابه اش همنوا می شد، جلوی جمع اعتراف کرده و گاهی می گفت: یک زن درست گفت و یک مرد اشتباه کرد. او این قاعده ی طلایی را ریشه دار کرد که :«اجتهاد با اجتهاد نقض نمی شود» علما این قانون را گرفته و حکم قاضیان و علمایی را که با نظر و اجتهادشان مخالف بود نقض نکردند تا مصلحت حفظ شود و درگیری ها و کشمکش ها پایان یابد. این مصلحت اندیشی اهمیت فراوانی در برخورد با مخالف دارد.

 

_______________________
منبع: صنعت فتوا و احکام اقلیت ها / مؤلف: علامه شیخ عبدالله بن بیه / مترجم: عبدالظاهر سلطانی انتشارات:نشر احسان-۱۳۹۰

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا