مطالب جدیدمقالات

همدلی مهارت ضروری و مهم برای یک معلم موفق

همدلی مهارت ضروری و مهم برای یک معلم موفق

نویسنده: مهندس ابوالفضل جوکار

تدریس حرفه ای دلسوزانه است و معلمان می توانند تأثیر بزرگی بر چگونگی یادگیری و احساس کودکان داشته باشند. یک معلم هم می تواند باعث رنج یک کودک شود و هم می تواند باعث لذت یک کودک شود. یک معلم می تواند به کودک کمک کند تا عاشق مدرسه شود؛ معلمی دیگر می تواند کاری بکند که کودک از مدرسه نفرت داشته باشد. همه ی این ها بستگی به رابطه ی ما با کودکان دارد. یکی از عواملی که بر روش ما در کار کردن با کودکان تأثیر دارد توانایی ما در درک آن ها است، درک کردن این که چه احساسی دارند، طرز فکر آن ها و این که چه پیغامی را سعی دارند با ایما و اشاره، با حالت صدای خود، یا حالت های متفاوت صورت با ما منتقل کنند. تمامی معلمان نمی توانند احساسات کودکان را بخوانند و درک کنند، اما آن هایی که قادر به انجام این کار هستند معلمان خوشبختی هستند. آنها معلمان همدلی هستند. یک معلم همدل بودن می تواند هم برای معلمان و هم برای کودکان بسیار سودمند باشد. برای معلم، این همدلی می تواند تفاوت زیادی ایجاد کند وقتی که او با کودکان همنوا است، وقتی که بین آن ها رابطه ی خوبی وجود داشته باشد، احترام و احساسات مثبت دو طرفه به وجود می آید. کودکان معمولاً به معلمینی که آن ها را دوست دارند گوش می کنند و بعضی از آن ها ممکن است حتی تلاش زیادی برای راضی کردن معلم بکنند. علاوه بر این یادگیری رخ می دهد چون مغز آن ها می تواند اطلاعات زیادی را بدون این که راهش بسته شود و اسیر مباحث هیجانی بشود، جذب و پردازش کند. گلمن (۱۹۹۵) معتقد است که کسب مهارت در همدلی راه را برای موثر بودن در کلاس درس هموار می کند و آشکار است که باعث نتیجه ی بهتر یادگیری می شود. این باعث می شود که معلم احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کند و شاید احساس رضایت شغلی بهتری هم کسب کند. بالاتر از همه، همه ی ما می خواهیم که نتیجه ی کار و تلاش سخت خودمان را حس کنیم.

در مورد کودکان، کاملاً مشهود است آن گونه که آن ها در مورد معلم خود فکر می کنند بر نگرش آن ها در مورد مدرسه و یادگیری تأثیر می گذارد. رابطه ی قوی بین هیجان ها و یادگیری وجود دارد. کودکان زمانی که بدانند با فردی هستند که آن ها را درک می کند، برایشان ارزش قایل می شود، آن را همان طور که هستند قبول می کند، در صورت نیاز برای کمک و حمایت حضور دارد، احساس امنیت و آرامش می کنند. از سوی دیگر، عدم حضور همدلی می تواند خیلی نامطلوب باشد. شکست در درک احساسات دیگران کاستی بزرگی در هوش هیجانی و شکستی بزرگ در معنای بشریت است. برای حسن تفاهم، ریشه دلسوزی، از مانوس شدن هیجانی، از ظرفیت همدلی نشات می گیرد (گلمن، ۱۹۹۵).

به سخن دیگر معلمی که با کودکان احساس همدلی ندارد واقعاً نمی تواند اشاره هایی را که کودکان برای انتقال پیام هایشان به کار می برند تشخیص بدهد. او نمی تواند احساس آن ها را درک کند. او نمی تواند دیدگاه آن ها را ببیند و در نتیجه او نمی تواند آن ها را درک کند، نمی تواند با آن ها ارتباط برقرار کند، یا با آن ها تماس برقرار کند. این به مانند آن است که آن ها در دو دنیای کاملاً متفاوت به سر می برند. مشهود است که این برای کودکان زیان بخش است. آن ها ممکن است هیجان های منفی در مورد معلم و مدرسه پیدا نمایند. این کودکان فاصله ی زیادی بین خود و معلم احساس خواهند کرد. آن ها احساس می کنند که معلم آن ها را درک نمی کند و برای آن ها حضور ندارد. آن ها احساس عدم امنیت می کنند، از اشتباه کردن می ترسند و از قضاوت معلم خود در هراس اند. از آن جایی که عدم امنیت عاطفی می تواند سد راه روند یادگیری قرار بگیرد، اثرات منفی به موقعیت تحصیلی آن ها لطمه خواهد زد.

 

یک معلم همدل قوی شدن

مانند تمام دیگر مهارت های هوش هیجانی، اگر بر روی همدلی کار شود پرورش خواهد یافت. برای شروع، پایه ی همدلی خودآگاهی است. هر چه بیشتر خودآگاه باشید، بهتر عواطف دیگران را درک می کنید. “هر چه بیشتر در مورد عواطف خود باز باشیم، مهارت بیشتری در درک عواطف دیگران خواهیم داشت” (گلمن، ۱۹۹۵). رابطه ی محکمی بین همدلی و خود تائیدی وجود دارد. افراد با درجه بالای خود تائیدی در مقایسه با آن هایی که خود تأییدی پایین تری را دارا هستند، همدلی بیشتری را ابراز می کنند.

داتی (۲۰۰۱) خود تائیدی را به عنوان “توافق کردن با خود برای پذیرش، دوست داشتن، قدردانی و حمایت از خود، کاستی ها و غیره، در این لحظه” و به عنوان ” تمایل به حفظ و تجلیل اصول اخلاقی خود، تعصبات، بدنامی ها، قدرت ها و همین طور هم ضعف ها” می داند.

خود تائیدی بر روش تفسیر اعمال خود، باورها و تجربه ها تاثیر می گذارد. در این لحظه، عادات مثبت فکر کردن یا منفی کردن به صحنه وارد می شود. نگاه کردن با دید مثبت به هر چیز می تواند به خود تائیدی بهتر کمک کند. به عنوان معلمان ما نسبت به خود احساس غرور می کنیم که چنین شغل پر چالش و پرمسئولیتی را داریم. ما مردمی هستیم که بدون آن ها ملت ها به مخاطره می افتند. بعضی اوقات خلوص نیت و وفاداری کار را به سطحی می برد که از خودمان انتظار داریم بدون نقص باشیم. وقتی که نتیجه ای را که برای بدست آوردنش تلاش می کنیم کسب نمی کنیم، احساس دل­شکستگی می کنیم و ایراد را در عملکرد خودمان می بینیم یا خودمان را برای شکست ها سرزنش می کنیم. ما نیازمندیم تا خودمان را همان گونه که هستیم بپذیریم، ضعف هایمان را در آغوش بگیریم و با کاستی هایمان با مسالمت زندگی کنیم. زمانی که ما این موقعیت را در سطح شخصی به دست بیاوریم، آن گاه می توانیم کودکانی را که به آن ها تدریس می کنیم همان گونه که هستند بپذیریم، تمام تفاوت های بین خودمان را درک کنیم و به آن ها کمک کنیم تا خویشتن پذیری را بهتر پرورش دهند. این ما را به داشتن کودکانی که می توانند همدلی بیشتری داشته باشند هدایت می کند.

—————————————————

منبع: پرورش هوش هیجانی کودکان / مؤلف: مهندس ابوالفضل جوکار / انتشارات: تهران انتشارات بین المللی گاج ۱۳۸۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا