تربیت، اخلاق و تزکیه

نفس پرستی یا خداپرستی

نفس پرستی یا خداپرستی

نویسنده: سید ابوالحسن ندوی / مترجم:رضا قادری

دوستان و بزرگواران! شیوه های زیادی از زندگی در دنیا رایج است و انواع بسیاری از زندگی تصور می گردد: زندگی شرقی، زندگی غربی، زندگی مدرن، زندگی سنتی و …؛ اما در حقیقت دو نوع اساسی و بنیادی از زندگی وجود دارد: ۱- زندگی نفس پرستانه و ۲- زندگی خداپرستانه.

نوع اول از زندگی آن است که آدمی خود را یک شتر بی مهار دانسته زندگی بگذراند و هر خواهش و هوسی که در دل او خطور می کند، در پی برآوردن آن باشد.

نوع دوم زندگی، زندگی آدمی است که یقین دارد آفریدگاری او را آفریده است و همان آفریدگار، مالک و حاکم زندگی اوست. همو نیازها و مصلحت های او را بهتر از هر کسی می داند، و همو یک سری قوانین و ضوابط را برای گذراندن زندگی ارائه نموده، که باید به آن ها پایبندی نمود.

نبرد دائمی نفس پرستی و خداپرستی

«مهابارت» یک جنگ عظیم تاریخی است که در هندوستان رخ داده است. بنده منکر اعتبار تاریخی آن نیستم؛ اما در این دنیا یک مهابارت دیگر نیز یافت می شود که از مهابارت مشهور که در هندوستان به وقوع پیوسته، بسیار قدیمی تر است. این، آن جنگی است که میان خداپرستی و نفس پرستی همواره وجود داشته است. این جنگ به یک کشور محدود نگشته، بلکه به تمام کشورهای جهان راه یافته و به میادین هم محدود و منحصر نمانده، بلکه آتش آن به خانه ها نیز نفوذ کرده است. این ها دو اصل زندگی اند که هماره هر یک کوشیده است بر دیگری غلبه یابد.

پیامبران – علیهم السلام – در هر مکان و زمان به سوی زندگی خداپرستانه دعوت نموده اند و در زمان پیروزی آنان این نوع زندگی رواج داشته است؛ لیکن نفس پرستی برای همیشه از بین نرفته، بلکه هرگاه فرصتی یافته زندگی را در تصرف خود درآورده است.

متأسفانه در این عصر و زمانه ما شاهد سلطه و سیطره ی نفس پرستی بر زندگی می باشیم. هر شعبه از زندگی و هر عرصه و میدان از آن، در اسارت نفس پرستی درآمده است: در خانه ها نفس پرستی، در بازارها نفس پرستی، در کارخانه ها و ادارات نفس پرستی، گویی آن به سان دریایی خروشان به سوی خشکی حرکت نموده و تمام آن را در بر گرفته است.

نفس پرستی یک مذهب مستقل است

نفس پرستی اکنون یک دین مستقلی گشته است؛ البته نه، بلکه آن همیشه یک دین بوده و گرویدگان به آن نیز از هر دین و مذهبی بیشتر بوده اند. گر چه در فهرست مذاهب و ادیان، نام این مذهب دیده نمی شود و نه از پیروان مذهبی به این نام، آماری ذکر گردیده است؛ اما این یک حقیقت انکارناپذیر است که این مذهب، بزرگترین مذهب جهان است و تعداد گرویدگان به آن نیز بیش از هر مذهب دیگری است. شما خوانده و یا شنیده اید که شمار پیروان آئین مسیحیت، اسلام و یا هندو، این قدر است اما در هر یک از این آئین ها تعداد بیشماری از افرادی هست که گر چه به ظاهر، مسیحی، هندو و مسلمان خوانده می شوند، اما در حقیقت، پیرو مذهب نفس پرستی می باشند.

علت رواج زندگی نفس پرستانه و مقبولیت این مذهب، فقط آن است که آدمی در آن بسیار لذت می برد. این درست که زندگی نفس پرستانه، لذت فراوانی در خود دارد، و آدمی نیز طبعاً جویای لذت است؛ لیکن اگر وضعیت کنونی تمام انسان های جهان را پیش روی خود قرار داده و اندکی بیندیشیم، درخواهیم یافت که این نوع زندگی برای جهان، یک عذاب است و تمام مشکلات و مصائب و رنج ها و دردهای موجود در آن، ریشه در همین نوع زندگی دارند، و مسئول تمام این تباهی ها، بدبختی ها و ناعدالتی ها کسانی هستند که از این مذهب پیروی می نمایند.

این دنیا زمانی می تواند گنجایش و ظرفیت این مذهب را داشته باشد که در آن فقط و فقط یک انسان موجود باشد. در این صورت است که آن انسان اجازه دارد تمام خواسته های نفس خویش را بدون حد و حصری برآورده سازد؛ لیکن واقعیت چنین نیست. آفریدگار این دنیا انسان های زیادی در آن آفریده و با هر یک از آن ها نفس، امیال نفسانی و ضروریات و نیازها همراه است. با این توصیف، هر کس بخواهد بر اساس هوا و هوس ها و امیال نفسانی خود زندگی کند، گویا او این حقیقت را نادیده انگاشته است که غیر از او انسان های دیگری نیز وجود دارند؛ اما از بستن چشمان به روی حقیقت، حقیقت عوض نمی شود؛ لذا نفس پرستی عده ای، نتیجه ای جز ایجاد مشکلات و مصائب برای دیگران در پی نخواهد داشت.

پادشاهی نفس

پادشاه نفس چنان پادشاهی است که اگر تمام کائنات را میدان تاخت و تاز خواسته های خود قرار دهد باز هم سیر نمی شود. تأمل بفرمایید وقتی که تمام کائنات نیز برای تسکین یک پادشاه نفس ناکافی است، پس امروز که در هر خانه چند پادشاه نفس وجود دارد، تمام آن ها چگونه می توانند به سکون و آرامش دست یابند؟ این مرض نفس پرستی در هر خانه ای چند پادشاه نفس به وجود آورده است: پدر، مادر، دختر و پسر؛ در چنین خانه ای سکون و آرامش چگونه باقی می ماند؟ این زندگی نفس پرستانه که هر کس در صدد به دست آوردن آن است به آتشی تبدیل شده که همه ی انسان ها دارند در آن می سوزند.

 

زندگی نفس پرستانه ریشه ی تمام مشکلات و مصائب دنیا است

دوستان! ریشه ی مصیبت های دنیا در این است که هر کس می خواهد نفس خود را اطاعت نماید و تنها راه علاج و درمان مصیبت ها این است که به جای اطاعت و پیروی از هوا و هوس، از خداوند اطاعت نماییم. این دنیا ظرفیت نفس پرستی دو نفر را هم ندارد چه رسد به میلیون ها انسان؛ لذا زندگی نفس پرستانه را رها کنید و بکوشید آن گونه که پیامبران علیهم السلام گفته اند زندگی نمایید: یعنی، زندگی خداپرستانه.

آفریدگار این دنیا در هر زمانه برای ترویج این نوع زندگی پیامبرانی را مبعوث گردانیده است؛ زیرا این دنیا تنها بر محور این گونه زندگی می تواند بگردد. پیامبران الهی با تمام نیرو مردم را به سوی این شیوه ی زندگی دعوت نمودند و برای امحاء زندگی نفس پرستانه از هیچ کوششی دریغ نورزیدند؛ اما باز هم نفس پرستی هیچگاه به طور کامل ریشه کن نشده و هرگاه دعوت به خداپرستی ضعیف گردیده رواج نفس پرستی رو به فزونی نهاده است، و هر زمان نفس در دنیا رواج یافته مصیبت های مردم نیز بیشتر و غیر قابل تحمل شده است.

برای نمونه به قرن ششم میلادی نظر بیفکنید در آن قرن نفس پرستی به اوج خود رسیده و در هر کشور رواج یافته بود. پادشاه، رعایا، همه و همه شکار نفس پرستی شده بودند. نفس پرستی همچون دریایی سیال همه را در کام خود فرو برده بود. به عنوان مثال اوضاع و احوال ایران را در آن زمان بیان می نمایم: در ایران تمام اقشار و طبقات به بیماری نفس پرستی مبتلا شده بودند. نفس پرستی پادشاه به حدی رسیده بود که تعداد زنان او به دوازده هزار نفر می رسید.

چون مسلمانان به قصد نجات و رهایی این کشور از این مصیبت به آن حمله نمودند و پادشاه ایران، تخت سلطنت را رها کرده و گریخت. در این زمان حساس نیز وضع او این گونه بود که هزار آشپز، هزار خواننده و هزار نوکر و چاکر و محافظ و نگهبان به همراه داشت، با وجود این باز هم افسوس می خورد که با وضعیت بدی ناگزیر به گریز شده است! ژنرال ها و فرماندهان آن دوران از کلاه ها و کمربندهایی که بهایشان به صد هزار درهم می رسید استفاده می نمودند. اما نفس پرستی این طبقه از کشور توده ی مردم را با مشکلات و مصیبت های فراوانی گرفتار ساخته بود به گونه ای که کشاورزان به علت عدم توانایی در پرداخت مالیات های سنگین و کمرشکن مجبور به ترک زمین ها و پناه بردن به خانقاه ها و معابد شده بودند. چپاول و غارت جامعه را فرا گرفته بود و بالا دستان، زیردستان را به استثمار می کشیدند. زندگی تبدیل به یک میدان حرص و آز شده بود. ظلم و ستم بیداد می کرد. قدرتمندان و نیرومندان و حکام در پی غارت ضعفا و مستمندان و رعایا بودند. تمام جامعه را تعفن در بر گرفته بود. به گمان شما در چنین جامعه ای، اخلاق، عقیده و سیرت چگونه می توانند زنده بمانند و رشد و ترقی نمایند و در چه کسی احساس نسبت به مسئولیت های اخلاقی و یا فکر و اندیشه ی آخرت باقی خواهد ماند؟

سیلاب نفس پرستی داشت تمام این ارزش های والا را از جامعه می شست و با خود می برد، اما کسی نیود که در برابر آن سدی بر پا نماید و مانع از جریان تند آن شود. دانشمندان، فالاسفه و ادبا همه چون برگی در مسیر جریان آن قرار داشتند.

 

رسول خدا (ص) جهت جریان نفس پرستی را تغییر داد

هیچ کس قدرت و توان شنا کردن خلاف جریان را نداشت. آن هم جریان آب، بلکه جریان رواج عمومی فقط یک انسان شیر دل می توانست این کار بکند. خداوند اراده فرمود که جهت این جریان را تغییر دهد و برای این کار از میان عرب ها، انسانی آفرید و به او نبوت عطا نمود. همان کسی که ما او را با نام «محمد رسول خدا (ص)» می شناسیم.

آن حضرت (ص) نه تنها خلاف جهت جریان شنا نمودند؛ بلکه جهت آن را نیز تغییر دادند. در آن زمان نیاز به فردی بود که بتواند جهت جریان را تغییر دهد و غرق شدگان در این سیلاب را نجات بخشد؛ چرا که هیچ جایی باقی نمانده بود که این سیلاب در بر نگرفته باشد. عبادتگاه ها و کلیساها نیز آماج آن قرار گرفته بودند. کسی می توانست ایمان، اخلاق، شرافت و در یک کلام روح انسانیت را از این سیلاب رهایی ببخشد که بتواند جهت این جریان را تغییر دهد.

این هستی، در آن زمان فقط آخرین پیامبر خداوند بود که این جریان رواج عمومی را که مانند طوفانی به سمت نفس پرستی در حرکت بود با چند سال تلاش و کوشش به سوی خداپرستی تغییر داد.

ما در تاریخ دنیای قرن ششم میلادی شاهد یک انقلاب حیرت انگیز هستیم که تمام زندگی و نهایتاً تمام دنیا را تحت تأثیر قرار داد. و امروز نیز اگر اندکی از سرمایه ی انسانیت و خداپرستی باقی مانده به برکت و فیض تلاش آن حضرت (ص) است.

شاید بگویید این سخن درست نیست که در آن زمان عموم مردم نفس پرستی بودند، بلکه چیزهای دیگری نیز پرستش می شد. بعضی خورشید را می پرستیدند، برخی آتش را و عده ای درختان و سنگ ها را. در صحت این مطلب نمی توان تردید نمود؛ اما باید دانست که منشأ پرستش تمام این معبودان باطل، نفس پرستی است و در واقع تمام این پرستش ها، اقسام همین نفس پرستی می باشند. و مردم آن دوران این چیزها را بدین خاطر می پرستیدند که آن ها با نفس پرستی مخالفتی نداشتند. این پرستش ها، برای زندگی نفس پرستانه مزاحمتی ایجاد نمی کردند. آتش، درخت، سنگ، خورشید و غیره به آنان نمی گفتند این کار را انجام دهید و از انجام آن عمل خودداری نمایید، لذا آنان در کنار پرستش این چیزها از نفس خود نیز پیروی می نمودند و میان این دو تضاد و تناقضی نمی دیدند.

باری، پیامبر گرامی(ص) برای مبارزه با اوضاع و احوال حاکم بر آن زمان و تغییر دادن جهت این سیلاب، کمر همت را بستند. آن حضرت (ص) در نزد مردمان جامعه ای که در آن زندگی می نمودند، مقبول و محبوب بودند. مردم ایشان را با لقب «صادق» و «امین» یاد می کردند. از این رو اسباب ترقی و پیشرفت برای آن حضرت (ص) کاملاً فراهم بود. ایشان در نزد قوم خود دارای چنان اعتماد و اعتباری بودند که دسترسی به بالاترین مقامات را برای ایشان میسر می گردانید. اما آن حضرت (ص) تا زمانی می توانستند این موقعیت و منزلت اجتماعی خود را محفوظ نگاه دارند که جهت زندگی آنان را اشتباه ندانسته و عزم و اراده ی خویش را مبنی بر تغییر دادن جهت آن ابراز نمی نمودند. اما خداوند ایشان را مبعوث گردانیده بود که نه خود در مسیر این سیلاب شنا کنند و نه به دیگران این اجازه را بدهند. لذا آن حضرت (ص) ابتدا زندگی خویش را یک زندگی خداپرستانه گردانیده به همه نشان دادند و سپس کوشیدند جهت جامعه را از نفس پرستی به سوی خداپرستی تغییر دهند.

سه اصل اساسی جهت ایجاد خداپرستی

برای اینکه پیامبر گرامی (ص) در این کوشش و تلاش خود موفق گردند، سه اصل اساسی و بنیادین را به رمدم عرضه نمودند: ۱- اینکه یقین کنید که آفریدگار شما و تمام جهان هستی و حاکم بر آن فقط خداست ۲- اینکه یقین نمایید پس از زندگی دنیا، زندگانی دیگری در پیش است که در آن از زندگی این دنیا حساب و کتاب گرفته می شود. ۳- اینکه باور کنید من فرستاده ی خداوندم، او به من احکام و دستوراتی که متعلق به این زندگی است عطا فرموده که من و شما می باید مطابق با آن ها زندگی نماییم.

وقتی که آن حضرت (ص) این سه اصل اساسی را اعلان نمودند، در جامعه همهمه ای بر پا شد. از هر سو مخالفت هایی سر بر آورد؛ زیرا این بانگ، بانگی بود که روند زندگی آنان را دچار اختلال می نمود. مدت ها بود که کشتی زندگی آن ها بدون هیچ مزاحمتی به سمتی که می خواست در حرکت بود، حال چرا باید مسیر آن را تغییر دهند و در جهت خلاف آن را به حرکت درآورند؟ مسلماً این کار ساده و آسانی نبود، به همین خاطر آنان می خواستند که این صدا فرو نشیند.

بعضی در نیت پیامبر شک نمودند. آن ها نمی توانستند باور کنند که انسانی مثل آن ها دارای چنان عزم پولادینی باشد که بتواند جهت جریان را تغییر بدهد. جریانی که نه تنها ما، بلکه تمام ملل دنیا، علما و دانشمندان، احبار و رهبان، ائمه و پیشوایان سیاست و تمدن، عقائد و اخلاق، علوم و فلسفه و فرهنگ و سیاست مانند خس و خاشاک در آن در حرکت بودند. آن ها کاملاً عاجز بودند از اینکه کسی را در این دعوت، مخلص بدانند؛ از این رو آنان چنین فکر کردند که حتماً کاسه ای زیر نیم کاسه است. آنان بر این پندار بودند که پشت این دعوت و این بانگ بلند هدف و مقصود دیگری وجود دارد؛ لذا نماینده ی خود را به نزد پیامبر (ص) فرستادند و به زعم و خیال خود سه پیشنهاد بزرگ به ایشان نمودند. او گفت: «اگر هدف تو از این دعوت، پادشاهی است تو را پادشاه خود می گردانیم. اگر مال و ثروت می خواهی، آن را نیز به تو می دهیم [به طوری که از همه ی ما ثروتمندتر گردی] و اگر خواهان زنان زیبا هستی، زیباترین زنان کشور را در اختیارت قرار می دهیم، فقط از تو می خواهیم که در عوض دست از این سخنان تازه ات برداری.»

اما رسول صادق خداوند و پرچمدار بزرگ خداپرستی در کمال بی نیازی و استغنا پاسخ دادند که: من از شما چیزی نمی خواهم، بلکه می خواهم به شما چیزی بدهم و آن این سه اصل است که شما را به سوی آن دعوت می نمایم. من می خواهم که شما پس از مرگ زندگی آرام و راحتی داشته باشید و این امر منوط به پذیرش این سه اصل می باشد. آن حضرت (ص) نه با زبان بلکه با زندگی عملی خود این اندیشه ی باطل آنان را رد نمودند که ایشان خواستار دنیا می باشند. آنان مخالفت با پیامبر را به جایی رساندند که ایشان را مجبور به هجرت از مکه به مدینه نمودند. با وجود این آن حضرت (ص) دعوت خداپرستی را رها ننمودند.

———————————————————

منبع: بازسازی شخصیت انسان / مؤلف: سید ابوالحسن ندوی / مترجم:رضا قادری / انتشارات: نشر احسان ۱۳۹۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا