قرآنمطالب جدید

۱۹- تناقضات قرآنی – رحمت الله چقدراست؟

تناقضات قرآنی – رحمت الله چقدراست؟

تناقضات قرآنی یا وسوسه‌های شیطانی پاسخ به شبهات وارده بر قرآن

تحقیق و پژوهش: محمد احمدیان

شبهه‌ی نوزدهم از تناقضات قرآنی

طرح شبهه

رحمت الله چقدراست؟

الله رحمت را بر خود مقرر کرده است (سوره‌ی ۶ آیه‌ی ۱۲) هر چند بعضی از اشخاص را هر چند که می‌تواند، هدایت نمی‌کند (سوره‌ی ۶ آیه‌ی ۳۵، سوره‌ی ۱۴ آیه‌ی ۴)

آیات مطرح در شبهه:

۱ـ « قُل لِّمَن مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لاَ رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ‏ »[انعام/۱۲]

«‏بگو: آنچه در آسمانها و زمین است از آن کیست‌؟ (از زبان فطرتِ آنان) بگو : از آن خدا است. (همو از روی تفضّل و تلطّف) رحمت (به بندگان را) بر عهده خود گرفته است (و هرکه از روی ایمان دست دعا به سوی رحمان بردارد از آستان یزدان ناامید برنمی‌گردد). بدون هیچ گونه شکّ و گمانی شما را در روز قیامت گرد می‌آورد (و آن گاه پاداش و پادافره همگان را می‌دهد). تنها کسانی که (سرمایه) وجود خود را از دست داده‌اند (و هستی خویشتن را باخته‌اند) ایمان نمی‌آورند.‏»

۲ـ « وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّمَاء فَتَأْتِیَهُم بِآیَهٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ »[انعام/۳۵]

«اگر روگردانی ایشان از ( دعوت ) تو برای تو سخت و سنگین است، چنان که می‌توانی (جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی و مثلاً) نقبی در زمین بزنی و یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری (و اعماق زمین و بالای آسمانها را بگردی) و دلیلی برای (ایمان آوردن) ایشان بیاوری (چنین کن. امّا بدان که این لجوجان تو را تصدیق نمی‌کنند و ایمان نمی‌آورند). ولی اگر خدا بخواهد آنان را (قهراً و جبراً) بر هدایت جمع خواهد کرد (و ایمان را بدیشان تلقین خواهد نمود . امّا هدایت اجباری و ایمان زورکی چه سودی دارد؟ لذا ایشان را به خود وا می‌گذارد تا با اراده و اختیار خود اگر خواستند ایمان بیاورند و اگر نخواستند ایمان نیاورند). پس از زمره کسانی مباش که (حکم خدا و سنّت او را درباره مردم ) نمی‌دانند.»

۳ـ «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » [ابراهیم/۴]

«‏(ای محمّد!) ما هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم مگر این که به زبان قوم خودش (متکلّم بوده است) تا برای آنان (احکام الهی را) روشن سازد (و حقائق را تبیین و تفهیم کند). سپس خداوند هرکس را که (به فرمان آسمانی گوش نکرده است) گمراه ساخته است و هرکس را که (برابر دستور آسمانی حرکت نموده است) رهنمود ساخته است. و او چیره (بر هر کاری است که بخواهد، و کارهایش) دارای حکمت است.»

مقدمه

منتقد در طرح نقد، این شبهه را وارد می‌کند، با وجود این‌که خداوند در آیه‌ی (۱۲) سوره‌ی انعام «رحمت» را نسبت به بندگانش بر ذات خود واجب نموده است، و رحمت الهی فراگیر همه چیز و همه جای را فرا می‌گیرد؛ چرا در آیه‌ی (۳۵) سوره‌ی انعام با لفظ «وَ لَوْ شَاءَاللّهُ» هدایت را برای بندگانش می‌خواهد؛ و در سوره‌ی ابراهیم آیه‌ی (۴) انسان‌ها در دو صف اهل « ضلالت» و «هدایت» تقسیم‌بندی نموده است، و هر کسی را بخواهد هدایت می‌کند و هر کسی را بخواهد گمراه؟ اگر این رحمت فراگیر است، و خداوند آن را بر خودش واجب نموده است، قید «شَاءَ» «اگر خدا بخواهد»، و تقسیم‌بندی انسان‌ها به هدایت یافته و گمراه برای چیست؟ با وجود این‌که هر دو دسته آنان زیر چتر رحمت الهی قرار می‌گیرند. بنابراین سیاق آیات با این مفهوم پیام تناقض بخش الهی را می‌رساند. حال با بررسی آیات و تفسیر آن‌ها و نظر مفسران، موضوع را مورد کاوش قرار می‌دهیم تا سرانجام محرز شود، آیا آیات قرآن و سیاق نزول آیات همراه با تناقض است، یا این‌که منتقد «اراده‌ی» انسان را نادیده گرفته و «جبر و اختیار» را مترادف تلقی نموده است؛ و خود دچار تناقض بینی شده است.

پاسخ به شبهه:

۱ـ رحمت الهی، رحمتی فراگیر و همه جانبه است، نه تنها انسانِ صاحب عقل و شعور، بلکه تمام جانداران و بلکه کلیه‌ی نظام هستی را در برمی‌گیرد. امّا «مخلوق» انسان، در نوع دریافت و اخذ رحمت همانند سایر مخلوقات دیگر نیست، بلکه در بعضی جهات متفاوت است؛ و این تفاوت هم بخشی دیگر از رحمت الهی است. بنابراین اگر رحمت الهی را به دو دسته‌ی «عمومی و خصوصی» تقسیم‌بندی کنیم، انسان همراه و همگام با سایر مخلوقات بهره‌مند از «رحمت عمومی» است؛ و در این صف‌بندی خداوند ذرّه‌ای از رحمت خویش را از انسان دریغ ننموده است. امّا در مورد «رحمت خصوصی» یا رحمت ویژه، انسان نیازمند است با تلاش و کوشش خویش و بکارگیری اسباب و سبب، آن را بدست آورد. جلوه‌هایی از رحمت الهی نسبت به انسان، برای دریافت و اخذ رحمت ویژه، «علم و اراده» است؛ که سایر مخلوقات محروم از آن هستند؛ و یکی دیگر از جلوه‌های اخذ رحمت، ابزار معرفت یعنی «سمع، بصر و فؤاد» است. بر همین اساس یکی از ویژگی انسان نیروی «اختیار» است، که سیستم حیات سایر مخلوقات، حتی فرشتگان از چنین استعدادی بهره‌مند نمی‌باشند. یعنی خداوند فطرت انسان را بر پایه‌ی «علم و اختیار» خلق نموده است؛ تا انسان با بکارگیری علم و با اختیار و اراده‌ی خویش مستقیم گیرنده‌ی رحمت ویژه خداوند باشد. برای مثال نظام آموزش و پرورش، مدارس کلیه‌ی سطوح را برای دانش‌آموزان به صورت اجباری، مدیریت می‌کند، تا از رحمت «علم و دانش» بهره گیرند، و این اجبار عمومی آموزش و پرورش همان رحمت عمومی است، ولی کسانی که متمایل باشند برای کسب دانش بیشتر و یا اخذ تخصص در رشته‌ای و پذیرش در دانشگاه، در کلاس‌های خصوصی و مؤسسات آموزشی به صورت اختیاری حضور یافته و از رحمتی دیگر بهره‌مند شوند که سایرین به دلیل عدم حضور و عدم تلاش از آن محروم می‌باشند. بنابراین لفظ «مَا یَشَاءُ» در آیات، مربوط به «اراده و علم» انسان است، نه محروم نمودن از طرف خداوند.

۲ـ خداوند علاوه بر این‌که ابزار معرفت را به انسان‌ها بخشیده، برای تمام ملت‌ها پیامبرانی را فرستاده، تا راهنما در راستای رحمت الهی برای انسان‌ها باشند. تبیین «بایدها و نبایدها» محور رسالت دعوت تمام پیامبران بوده است، این‌هم جلوه‌ای از رحمت الهی است. در طول تاریخ دعوت پیامبران انسان‌ها به دو دسته تقسیم شده‌اند، آنانی که دعوت پیامبران را پذیرفته و بایدها و نبایدها و مقررات دینی را پذیرفته و بدان التزام داشته، مشمول رحمت و هدایت الهی قرار گرفته‌اند، و آنانی که در مقابل پیامبران قد عَلم کرده‌اند، هم به جامعه ضرر رسانده و هم محروم از رحمت الهی بوده‌اند. مثال دعوت پیامبران که در آیه (۴) سوره‌ی ابراهیم در شبهه مطرح شده است، همانند رابطه معلم با دانش‌آموزان است، معلم در کلاس بدون تبعیض و کوتاهی پیام آموزشی و دانش را به کلیه‌ی دانش‌آموزان منتقل می‌کند، اگر دانش‌آموزانی آن را در نیافته و در کلاس، وقت و اراده‌ی خویش را صرف بازی گوشی نموده‌اند؛ مردودی آنان در پایان سال؛ دریغ رحمت وزارت آموزش و پرورش و معلم است، یا دانش‌آموزان؟ اگر راننده‌ای در جاده به علائم راهنمایی و رانندگی و مقررات ایمنی در جاده عنایت نمی‌کند و آن‌ها را نادیده می‌گیرد و سالم به مقصد نمی‌رسد، آیا کِی مقصر است؟ راننده یا راهنمایی و رانندگی؟ هر چند رحمت الهی و توزیع یکسان آن و روش دعوت پیامبران در تبیین برنامه‌های الهی قابل مقایسه با کار دولت‌ها و کارگزاران آن‌ها نیست؛ امّا همه‌ی این‌ها به خواست و اراده‌ی انسان برمی‌گردد. چون پیامبران کار تبلیغ را برعهده دارند و کار هدایت برعهده‌ی آنان نیست، بلکه بر عهده انسان مختار است.

« إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی مَن یُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ »[نحل/۳۷]

«‏(ای پیغمبر!) هر چند هم بر رهنمود آنان (که مغلوب شهوات و لذّات و مادیات شده‌اند) آزمند باشی (گوششان به دعوت حق بدهکار نیست و) خداوند کسانی را (که بر اثر پلشتی‌ها و زشتی‌ها) گمراه بکند (با زور به راه حق) هدایت نمی‌دهد، و (روز قیامت) یاورانی را نخواهند داشت (که ایشان را یاری کنند و از عذاب خدا برهانند). »

«إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ‏» [قصص/۵۶]

«‏(ای پیغمبر!) تو نمی‌توانی کسی را که بخواهی هدایت ارمغان داری (و او را به ایمان، یعنی سر منزل مقصود و مطلوب انسان برسانی) ولی این تنها خدا است که هر که را بخواهد هدایت عطاء می‌نماید، و بهتر می‌داند که چه افرادی (بر طبق حکمت و عنایت یزدان و برابر اندیشه و تلاش انسان، سزاوار پذیرش ایمان بوده و به سوی صفوف مؤمنان) راهیابند.»

۳ـ خداوند سایر مخلوقات را به صورت «قهری» هدایت نموده است، که همان «هدایت غریزی» است، ولی با توجّه به این‌که به انسان «علم و اراده» بخشیده است، به صورت قهری او را هدایت نمی‌کند، نمی‌خواهد انسان را بر هدایت اجباری و قهری جمع کند. چون یکی دیگر از جلوه‌های رحمت الهی نسبت به انسان، همان آگاهی در انتخاب، و اراده‌ی انتخاب است.

«لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ*وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» [تکویر/۲۹-۲۸]

«‏برای کسانی از شما که (خواستار راستی و درستی و طی طریق جاده مستقیم باشند و) بخواهند راستای راه را در پیش بگیرند. ‏‏و حال این که نمی‌توانید بخواهید جز چیزهائی را که خداوند جهانیان بخواهد.»

در این آیه «لِمَنْ شَاءَ مِنکُمْ» اراده‌ی انسان در امور اختیاری، در مقابل اراده‌ی خداوند است، که در آیات با مفاهیم «لَو شَاءَاللهُ»، «أَنْ یَشَاءاللهُ» آمده است. خداوند اراده را به انسان بخشیده، و انسان را در انتخاب راه «کفر و ضلالت» و «راه شکر و هدایت» مختار کرده است، و خداوند از انتخاب کفر توسط انسان اعلام نارضایتی نموده؛ ولی بازدازنده‌ی آن نیست، ولی در عوض راه شکر و هدایت را تأیید کرده است.

«إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ »[زمر/۷]

«‏اگر کافر گردید، خدا بی‌نیاز از (ایمان و عبادت) شما است، و لیکن کفر را از بندگان خود نمی‌پسندد، و اگر (با انجام عبادت و طاعت خدا را) سپاسگزاری کنید، از این کارتان خوشنود می‌گردد. هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمی‌کشد (و گناهان دیگری را به گردن نمی‌گیرد). بعدها بازگشت همه شماها به سوی پروردگارتان خواهد بود و از چیزهائی که می‌کرده‌اید آگاهتان خواهد ساخت. چرا که او آگاه از اسرار و افکار نهفته در سینه‌ها است.»

خداوند نه تنها راه ایمان و هدایت را برای انسان پسندیده، بلکه آن را در قلب انسان آراسته است؛ امّا اگر انسان خود با اراده از آن دوری کند، سرانجام آن نافرمانی و گمراهی است، و گمراهی یعنی محرومیت از رحمت الهی.

«وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُوْلَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ » [حجرات/۷]

«‏بدانید که پیغمبر خدا در میان شما است (قدر او را بدانید و بدو احترام بگذارید) . هرگاه در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، به مشقت خواهید افتاد. اما خداوند ایمان را در نظرتان گرامی داشته است و آن را در دلهایتان آراسته است، و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داده است، فقط آنان (که دارای این صفات هستند ، یعنی ایمان در نظرشان محبوب و مزیّن، و کفر و فسق و عصیان در نظرشان منفور و مطرود است) راهیابند و بس.‏»

پس محرومیت از رحمت الهی بر پایه‌ی خواست انسان، بی‌عدالتی الهی نیست، بلکه انسان از روی میل و اراده آن را خواستار شده است و این تناقض در آیات الهی نمی‌باشد.

۴ـ شخصیت ممتاز انسان، خداوند به گونه‌ای آن را مهندس نموده است، که دارای «علم و اراده» است، و در راستای علم و اراده‌ی ذاتی، صاحب اختیار است، امّا این اختیار در مسیر یک راه واحد قرار نگرفته است، چون راه واحد هر چند انسان مختار باشد، سرانجام یک نتیجه دارد و آن پایان همان راه واحد است. بنابراین براساس اختیار از یک طرف، و استعداد دو نیروی «تقوا» و «فجور» در ذات انسان از طرف دیگر، با دو سرانجام متفاوت، و دو راه پیش پای انسان نهاده است، و هر دو راه روشن و واضح، که قرآن آن را به «النَجْدَین» تعبیر نموده است. یکی راه «تقوا» و سرانجام هدایت است، و دیگری راه «فجور» و سرانجام آن گمراهی است.

« فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا »[شمس/۸]

«‏سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و چاه و راه و حسن و قبح را توسّط عقل و وحی به او نشان داده است).‏»

«وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ » [بلد/۱۰]

«‏(و او را به دو پستان رهنمود نکرده‌ایم‌؟) و راه خیر و شرّ را بدو ننموده‌ایم‌؟»

این‌ها جلوه‌هایی از رحمت الهی «علم و اراده»، و از یک طرف، و استعداد کسب «تقوا و فجور» با «اختیار» در طرف دیگر، و راهنمایی «راه روشن» مزید بر این‌ها، خداوند اسباب و سبب طی مسیر هر دو «راه» را که عبارتند از «سمع، بصر و فؤاد» برای انسان خلق کرده است. حال اگر کسی اسباب «فجور» بکار گیرد، سرانجام او گمراهی است، و کسی که اسباب «تقوا» را بکار گیرد سرانجام او هدایت است. زیرا انسان در مسیر «ابتلاء» قرار دارد، و رحمت الهی فراتر از نور خورشید همه‌جا را فراگرفته، مقتضی آن است که انسان پرده تاریکی را کنار بزند و از نور و گرمای خورشید بهره‌مند شود.

«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً ‏* إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً » [انسان/۳-۲]

«‏ما انسان را از نطفه آمیخته (از اسپرماتوزوئید و اوول) آفریده‌ایم، و چون او را (با وظائف و تکالیفی، بعدها) می‌آزمائیم، وی را شنوا و بینا، (به عبارت دیگر عاقل و دانا) کرده‌ایم. ما راه را بدو نموده‌ایم، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس.»

شرح تفصیلی آیات :

« قُل لِّمَن مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لاَ رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ »[أنعام/۱۲]

«‏بگو: آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن کیست‌؟ (از زبان فطرتِ آنان) بگو: از آن خدا است. (همو از روی تفضّل و تلطّف) رحمت (به بندگان را) بر عهده خود گرفته است (و هرکه از روی ایمان دست دعا به سوی رحمان بردارد از آستان یزدان ناامید برنمی‌گردد). بدون هیچ گونه شکّ و گمانی شما را در روز قیامت گرد می‌آورد (و آن گاه پاداش و پادافره همگان را می‌دهد). تنها کسانی که (سرمایه) وجود خود را از دست داده‌اند (و هستی خویشتن را باخته‌اند) ایمان نمی‌آورند.»

واژه‌ی «کتابت» در آیه، به معنی اثبات و حکم حتمی است. چون رحمت عبارت است از افاضیه‌ی نعمت بر مستحق، و ایصال هر چیزی به سعادتی که لیاقت و استعداد رسیدن به آن را دارد. [۱]

چون رحمت خداوند فراگیر است، و با زندگی انسان ادامه می‌یابد. رحمت خداوند در هر لحظه‌ای از لحظه‌های هستی، و بلکه در همه‌ی لحظه‌های زندگی جلوه‌گر می‌آید و بر در و دیوار وجود نقش می‌بندد، اینک جلوه‌های محوری و اساس از رحمت خداوند:

۱ـ رحمت یزدان پیش از هر چیز در خود وجود انسان‌ها در تجلّی و پرتو افکنی است؛ در این که یزدان این وجود بشری بزرگوار را به انسان داده است؛ همراه با همه‌ی ویژگی‌هایی که انسان‌ها را بر بسیاری از پدیده‌های بی‌شمار جهان، امتیاز و برتری می‌بخشد: [۲]

«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً ‏» [اسراء/۷۰]

«‏ما آدمیزادگان را (با اعطاء عقل، اراده، اختیار، نیروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، و غیره) گرامی‌داشته‌ایم، و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب‌های گوناگون) حمل کرده‌ایم، و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان نموده‌ایم، و بر بسیاری از آفریدگان خود کاملاً برتریشان داده‌ایم.‏»

۲ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این‌که خداوند زمین و متعلّقاتش را برای انسان خلق کرده است:

« هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‏ »[بقره/۲۹]

«‏خدا آن کسی است که همه موجودات و پدیده‌های روی زمین را برای شما آفرید، آن گاه به آسمان پرداخت و از آن هفت آسمان منظّم ترتیب داد. خدا دانا و آشنا به هر چیزی است. »

۳ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این که به انسان‌ها دانش و بینش داده است و میان استعدادها و داده های جهان، هماهنگی و هم‌آوایی برقرار نموده است، و استعداد «عمران زمین» را به انسان بخشیده است:

« وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُّجِیبٌ ‏ »[هود/۶۱]

«‏به سوی قوم ثمود یکی از خودشان را (به عنوان پیغمبر) فرستادیم که صالح نام داشت. (به آنان) گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما وجود ندارد (و کسی غیر او مستحقّ پرستیدن نمی‌باشد). او است که شما را از زمین آفریده است و آبادانی آن را به شما واگذار نموده است (و نیروی بهره‌وری و بهره‌برداری از آن را به شما عطاء و در شما پدید آورده است). پس، از او طلب آمرزش (گناهان خویش) را بنمائید و به سوی او برگردید (و با انجام عبادات و دوری از منکرات، مغفرت و مرحمت او را بخواهید و بدانید که اگر در این کار صادق باشید، خداوند شما را در می‌یابد و دعای شما را می‌پذیرد). بیگمان خداوند من (به بندگانش) نزدیک (است و استغفار و انگیزه استغفارشان را می‌داند) و پذیرنده (دعای کسانی) است (که او را مخلصانه به زاری می‌خوانند و به یاریش می‌طلبند). »

۴ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این که خداوند آنچه در آسمان‌ها و زمین است، در راستای کرامت انسان و عمران زمین، از آن‌ها بهره گیرد:

« ‏ أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ »[لقمان/۲۰]

«‏آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است مسخّر شما کرده است (و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است)، و نعمت‌های خود را – چه نعمت‌های ظاهر و چه نعمتهای باطن‌- بر شما گسترده و افزون ساخته است‌؟ برخی از مردم بدون هیچ‌گونه دانش و هدایت و کتاب روشن و روشنگری، درباره (شناخت و یکتائی) خدا راه ستیز و جدال را پیش می‌گیرند.»

«وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالْنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالْنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ » [نحل/۱۲]

«‏و خدا شب و روز و خورشید و ماه را برای (مصالح و منافع) شما مسخّر کرد، و ستارگان به فرمان او مسخّر ( و برای راهیابی شما در دل تاریکی‌ها، در چرخش و گردش) هستند. مسلّماً در این کار ( کار آفریدن و مسخر کردن) دلائل روشن و نشانه‌های بزرگی (بر قدرت و عظمت خدا) است برای کسانی که تعقّل می‌ورزند (و در پرتو خرد به کارها می‌نگرند). »

۵ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این که خداوند انسان‌ها را جانشین خود در زمین قرار داده است:

«وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ » [بقره/۳۰]

«‏‏زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم (تا به آبادانی زمین بپردازد و آن زیبانگاری و نوآوری را که برای زمین معیّن داشته‌ام به اتمام رساند و آن انسان است. فرشتگان دریافتند که انسان بنا به انگیزه‌های سرشتی زمینی‌اش فساد و تباهی برپا می‌دارد. پس برای دانستن نه اعتراض کردن از خدا پرسیدند که حکمت برتری دادن انسان بر ایشان برای امر جانشینی چیست و) گفتند: آیا در زمین کسی را به وجود می‌آوری که فساد می‌کند و تباهی راه می‌اندازد و خونها خواهد ریخت، و حال آن که ما (پیوسته) به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم‌؟ گفت: من حقائقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. »

۶ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این که خداوند پی‌درپی پیامبرانی را برای «هدایت» و راهنمایی انسان ارسال نموده است:

«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَهُ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ » [نحل/۳۶]

«‏ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستاده‌ایم (و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران، و غیره) دوری کنید. (پیغمبران دعوت به توحید کردند و مردمان را به راه حق فرا خواندند). خداوند گروهی از مردمان را (که بر اثر کردار نیک، شایسته مرحمت خدا شدند، به راه راست) هدایت داد، و گروهی از ایشان (بر اثر کردار ناشایست) گمراهی بر آنان واجب گردید (و سرگشتگی به دامانشان چسبید) پس ( اگر در این باره در شکّ و تردیدید، بروید) در زمین گردش کنید و (آثار گذشتگان را بر صفحه روزگار) بنگرید و ببینید که سرانجام کار کسانی (که آیات خدا را) تکذیب کرده‌اند به کجا کشیده است (و بر سر اقوامی چون عاد و ثمود و لوط چه آمده است).»

۷ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این که خداوند سبحان در راستای خلافت انسان در زمین و عمران آن، به او نیروهای «سمع، بصر و فؤاد» بخشیده است، که در جهت تقویت «علم و اراده» انسان را هدایت نمایند:

« وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ‏» [اسراء/۳۶]

«‏از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی. بی‌گمان (انسان در برابر کارهائی که) چشم و گوش و دل همه (و سایر اعضاء دیگر انجام می‌دهند) مورد پرس و جوی از آن قرار می‌گیرد. »

۸ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این که خداوند سبحان هرگاه انسان از روی جهالت انسانی، مرتکب لغزش و گناه شود، سپس توبه نماید از گناهان گذشته‌ی او چشم پوشی می‌کند و او را می‌بخشد:

«إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ‏» [نساء/۱۷]

«‏بیگمان خداوند تنها توبه کسانی را می‌پذیرد که از روی نادانی (و سفاهت و حماقت ناشی از شدّت خشم و غلبه شهوت بر نفس) به کار زشت دست می‌یازند ، سپس هرچه زودتر (پیش از مرگ ، به سوی خدا ) برمی‌گردند (و از کرده خود پشیمان می‌گردند)، خداوند توبه و برگشت آنان را می‌پذیرد. و خداوند آگاه (از مصالح بندگان و صدق نیّت توبه‌کنندگان است و) حکیم است (و از روی حکمت درگاه توبه را بر روی توبه‌کنندگان باز گذاشته است). »

« قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ‏» [زمر/۵۳]

«‏‏(از قول خدا به مردمان) بگو: ای بندگانم! ای آنان که در معاصی زیاده‌روی هم کرده‌اید! از لطف و مرحمت خدا مأیوس و ناامید نگردید. قطعاً خداوند همه گناهان را می‌آمرزد. چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است. »

۹ـ رحمت یزدان در تجلّی و پرتو افکنی است، در این که هر گناهی را برای انسان‌ها یک گناه به شمار آورده، و کیفر همان را می‌دهد، ولی هر نیکی را برای آنان، ده برابر و بیشتر حساب می‌کند:

«إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ وَإِن تَکُ حَسَنَهً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً » [نساء/۴۰]

«‏خداوند (به کسی) ذرّه‌ای ظلم روا نمی‌دارد و (از اجر کسی نمی‌کاهد، ولی) اگر کار نیکی (از کسی) سر زند، آن را چندین برابر می‌گرداند، و از سوی خود (به شخص نیکوکار، جدای از چندین برابر اجر عملش)پاداش بزرگی عطاء می‌کند.‏»

«مَن جَاء بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَهِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ ‏» [أنعام/۱۶۰]

«‏هرکس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دست‌کم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد، و هرکس کار بدی کند، پادافره او (به سبب عدل و داد یزدان) جز هم‌سنگ و هم‌سان آن داده نمی‌شود و به (اینان با افزایش کیفر، و به آنان با کاهش پاداش از) ایشان ظلم و ستم نمی‌گردد.»

 

تفسیر آیه‌ی (۳۵) سوره‌ی أنعام مطرح در شبهه:

«وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّمَاء فَتَأْتِیَهُم بِآیَهٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ » [أنعام/۳۵]

«‏اگر روگردانی ایشان از (دعوت) تو برای تو سخت و سنگین است، چنان که می‌توانی (جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی و مثلاً) نقبی در زمین بزنی و یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری (و اعماق زمین و بالای آسمانها را بگردی) و دلیلی برای (ایمان آوردن) ایشان بیاوری (چنین کن. امّا بدان که این لجوجان تو را تصدیق نمی‌کنند و ایمان نمی‌آورند). ولی اگر خدا بخواهد آنان را (قهراً و جبراً) بر هدایت جمع خواهد کرد (و ایمان را بدیشان تلقین خواهد نمود. امّا هدایت اجباری و ایمان زورکی چه سودی دارد؟ لذا ایشان را به خود وامی‌گذارد تا با اراده و اختیار خود اگر خواستند ایمان بیاورند و اگر نخواستند ایمان نیاورند). پس از زمره کسانی مباش که (حکم خدا و سنّت او را درباره مردم ) نمی‌دانند.‏»

«ألنْفَقَ» راهی که از زیر برود، (تونل) مسیر سوراخ شده؛ [۳] «نَافِقاً» سوراخ و لانه‌ی موش صحرایی، از همین ریشه و باب است.

«سُلّمْ» چیزی را گویند که در مواقع خطر به وسیله‌ی آن می‌توان به مکان‌های بلندتر برآمد، و سلامتی خود را حفظ نمود. آن‌گاه رسم شده برای هر چیزی که وسیله‌ی بالا رفتن باشد. [۴]

«إعرَاض»، دوری گردانی و نفرت از چیزی از روی میل، یا به نشانه‌ی بی‌احترامی به آن. [۵]

ای محمد! این سنّت ما است، اگر روگردانی مردمان بر تو سنگینی می‌کند، تکذیب کردنشان بر تو دشوار می‌نماید، و پیوسته ‌خواسته‌اند که معجزه‌ای برای ایشان بیاوری، در این صورت اگر می‌توانی «تونلی» و دالانی از زیر زمین ایجاد کن، یا «نردبانی» به سوی آسمان برگیری و به بندی؛ چنین کاری یا کارهایی را بکن و معجزه‌ای برای آنان بیاور و بدیشان بنمای!

امّا هدایت و رهنمودشان در گرو این نیست که معجزه‌ای برای آنان بیاوری، چرا که آنچه کم دارند، معجزه نیست. که ایشان را به سوی حقیقت چیزی که می‌گویی رهنمود گرداند و راه بی پرده بدیشان بنمایاند. اگر خداوند بخواهد ایشان را به هدایت می‌رساند و گرد هدایت، آنان را جمع می‌آورد. این کار را به انجام می‌رساند، با ساختن سرشتی (فطرتشان) در اصل خلقت، بر این که جزء «هدایت» و رهنمود نشناسند، همچون فرشتگان، یا با رهنمون دل‌هایشان و قدرت بخشیدن به قلب‌هایشان برای پذیرش چنین هدایت و پاسخگویی بدان … امّا یزدان سبحان در پرتو حکمت عالیه و فلسفه‌ی شامله‌ی خود، در سراسر هستی، این پدیده‌ی «انسان» نام را آفریده است تا به انجام وظیفه‌ی معیّن بپردازد، وظیفه‌ای که برابر تدبیر والا و فراگیرش مقتضی این است که انسان استعداد‌های مشخصّی داشته باشد، استعدادهایی که جدای از استعدادهای «فرشتگان» باشد. در میان استعدادهایش گوناگونی بوده و در پذیرش هدایت و الهام‌های ایمان «تنوع و تغییر» باشد، و هر یک از آنان توان ویژه‌ای در پذیرش و گردش داشته باشند. بدین لحاظ است که یزدان با فرمان هستی بخش خود، مردمان را بر یک سرشت ویژه نسرشته است و بر یک «هدایت قهری» و قطعی وا نداشته است؛ بلکه بدیشان دستور داده است که رهنمود شوند و به سوی هدایت روند. در این راستا نیز بدانان «اختیار» داده است، «اطاعت» کنند یا «سرکشی» نمایند. [۶]

حاصل معنای آیه این است، که ای محمد(ص) مناسب نیست این قدر در مقابل اعراض آنان متأثر شوی؛ زیرا انسان دارای «اختیار» و «اراده» است، در دعوت به حق و قبول آن، باید در مجرای اختیار جریان یابد. زیرا خداوند چنین ایمانی را از آنان نخواسته است؛ بلکه از آنان ایمان به طوع و رغبت و اختیار، خواسته است. [۷]

بنابراین خداوند نمی‌خواهد آنان را به اجبار در مسیر هدایت قرار دهد، بلکه آنان باید با اراده و خواسته‌ی خویش مسیر را انتخاب نمایند، هم‌چنان‌‌که بر اساس اراده و اختیار مسیر ضلالت را انتخاب نموده‌اند.

 

تفسیر آیه‌ی (۴)

« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » [ابراهیم/۴]

«(ای محمّد!) ما هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم مگر این که به زبان قوم خودش ( متکلّم بوده است) تا برای آنان (احکام الهی را) روشن سازد (و حقائق را تبیین و تفهیم کند). سپس خداوند هرکس را که (به فرمان آسمانی گوش نکرده است) گمراه ساخته است و هرکس را که (برابر دستور آسمانی حرکت نموده است) رهنمود ساخته است. و او چیره (بر هر کاری است که بخواهد، و کارهایش) دارای حکمت است.»

خداوند برای تبیین رسالت، پیامبرانی از همان قوم ارسال نموده است، تا به زبان قوم خود مطالب و مقاصد رسالت را بیان کنند. و آنان هم سخن قوم را درک و فهم کنند و هدف رسالت به تمام و کمال انجام گیرد. وقتی که پیامبران رسالت را بیان و تبلیغ کردند، کار او پایان یافته تلقی می‌شود. امّا آنچه حائز تدبّر است، این است که «هدایت» یا «ضلالت» مترتب بر بیان و تبلیغ است؛ و در قدرت او نیست، بلکه هدایت یا ضلالت جزء کارهای خداوند است. خداوند سنّتی را برای آن پدید آورده است که اراده و مشیت مطلقه‌ی او، خواسته است. و آن این است هر که راه هدایت را در پیش گیرد هدایت می‌یابد. [۸]

امّا چرا «اضلال و گمراهی» هر دو منتسب به خداوند است؟ بخاطر این‌که در تحقق هدایت و ضلالت او دو امر نقش محوری دارند، یکی «اسباب و سببی» است، که در ضلالت مؤثر می‌باشند، کلیه آن اسباب، مخلوق خداوند هستند، و دیگری «رضایت الهی» در عدم تحقق ضلالت و گمراهی، که مفسران آن را به «عنایت الهی» تفسیر کرده‌اند. [۹]

« ِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ »[زمر/۷]

«اگر کافر گردید، خدا بی‌نیاز از (ایمان و عبادت) شما است، و لیکن کفر را از بندگان خود نمی‌پسندد، و اگر (با انجام عبادت و طاعت خدا را) سپاسگزاری کنید، از این کارتان خوشنود می‌گردد . هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمی‌کشد (و گناهان دیگری را به گردن نمی‌گیرد). بعدها بازگشت همه شماها به سوی پروردگارتان خواهد بود و از چیزهائی که می‌کرده‌اید آگاهتان خواهد ساخت. چرا که او آگاه از اسرار و افکار نهفته در سینه‌ها است.»

در واقع نقش انبیاء و فلسفه‌ی ارسال آنان، یکی راهنمایی انسان و معرفی اسباب و سبب «هدایت» است، تا انسان از «ضلالت» مصون و محفوظ بماند، و دیگری توضیح دو راه روشن پیش پای انسان است که قرآن آن به «نجد» نام می‌برد. [۱۰] که علمای لغت به راه و طریق عالی آن را تفسیر کرده‌اند. [۱۱]

عالی نه از این نظر که هر دو راه در مرتبه‌ی اعلاء قرار دارند، بلکه عالی، از این نظر برجسته و چشم‌گیر بوده، «خیر و شرّ»، «حسن و قبح» آن برای بشریت واضح و روشن است.

« وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ » [بلد/۱۰]

«(و او را به دو پستان رهنمود نکرده‌ایم‌؟) و راه خیر و شرّ را بدو ننموده‌ایم‌؟»

با این کار پیامبران «حجّتی» برای بشریت هستند، حجّتی که گام به گام از راهنمایی الهی بهره‌مند گشته، به همین خاطر تنها پیامبران حجّت مطلق می‌باشند.

امّا چرا در آیه گمراهی و ضلالت بر هدایت تقدیم یافته است، یکی تحقق «هدایت» که انتظار آن می‌رود، و دیگری برای مبالغه است، مبنی بر این‌که شکل‌گیری و ایجاد ضلالت، سریع‌تر از هدایت ممکن و مقدور است. [۱۲]

« هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَمِنکُم مُّؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ‏ [تغابن/۲]

«‏او کسی است که شما را آفریده است (و به شما آزادی و اختیار داده است). گروهی از شما کافر و گروهی از شما مؤمن می‌گردید. خدا می‌بیند هرچه را که می‌کنید.»

نتیجه‌گیری:

منتقد در نقدش به واژه‌ی «رحمت» در آیه‌ی (۱۲) سوره‌ی انعام استناد نموده است؛ امّا از بعضی از جلوه‌های رحمت مغفول مانده است، زیرا از مجموعه قواعدی که در شخصیت انسان نقش کلیدی و محوری دارند، یا بی‌خبر بوده یا خود را به بی‌خبری زده است. انسان موجودی است دارای «علم و اراده» دو نیروی «تقوا و فجور» در وجود او قرار دارد، هر دو، استعداد شکوفا شدن دارند، و انسان با بکارگیری اسباب هر کدام مختار در فعال نمودن آن است. حال دو مسیر تقوا و فجور، یا نیکی و بدهی، گمراهی و هدایت، در میزان از روش‌های اخلاقی، انسانی اجتماعی یکی نیستند، تا هر دو یک امتیاز بدست آورند و هر دو هم‌سان و برابر؛ مشمول «رحمت الهی» قرار گیرند.

بنابراین آن دسته از رحمت الهی که جنبه‌ی عمومی و کلی دارد کلیه‌ی انسان‌ها به طور یکسان از آن بهره‌مند می‌شوند، و آن دسته از رحمت، که اختصاص به کسانی دارند که اسباب آن‌ها را بکار برده؛ از آن نتیجه‌ی مطلوب می‌گیرند. کلیه دانش‌آموزان یک مدرسه از مجموع امکانات مدرسه استفاده می‌کنند، همانند یک رحمت عمومی، امّا سرانجام مردودین از رحمتی که ارتقاء به سطح بالاتر است محروم می‌شوند، محرومیت آنان نتیجه‌ی عدم تلاش و عدم بکارگیری اسباب توفیق است و تقصیر نتیجه، بر عهده‌ی آنان است. بنابراین منتقد با نادیده گرفتن اصول کلی و اسباب رحمت؛ نتیجه‌ی آن را به حساب تناقض آیات تلقی نموده که خود دچار تناقض بینی شده است.

  • سایر شبهات را در اینجا بخوانید :

 تناقضات قرآنی یا وسوسه‌های شیطانی پاسخ به شبهات وارده بر قرآن


منابع و مراجع:

۱ـ تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، سید محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه، جلد/۷ ص/۳۹

۲ـ تفسیر فی ظلال، سید قطب،دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال۱۳۸۷ ، جلد/۲ ص/۶۹

۳ـ راغب اصفهانی، فرهنگ قرآنی، جهانگیر ولد بیگی، نشر آراس، سال ۱۳۸۹، ص/۵۷۷

۴ـ تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، سید محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه، جلد/۷ ص/۳۹

۵ـ تفسیرالمنار، رشیدرضا، دارالفکر، بیروت، جلد/۷ ص/۳۸۰

۶ـ تفسیر فی ظلال، سید قطب،دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال۱۳۸۷ ، جلد/۴ ص/۱۴۳

۷ـ تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، سید محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه، جلد/۷ ص/۹۸

۸ـ تفسیر فی ظلال، سید قطب،دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال۱۳۸۷ ، جلد/۴ ص/۱۴۳

۹ـ روح‌المعانی، آلوسی، دار الحدیث، قاهره، جلد/۱۳ ص/۲۴۰

۱۰ـ تفسیرنور، دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال۱۳۸۶

۱۱ـ معجم مقایس اللغه، ابن الفارسی، دار احیاء التراث العربی، ۲۰۰۸، ص/۹۷۶

۱۲ـ روح‌المعانی، آلوسی، دار الحدیث، قاهره، جلد/۱۳ ص/۲۴۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا