تربیت، اخلاق و تزکیه

محاسبه نفس

محاسبه نفس

امام غزالی 

ای نفس کمی انصاف داشته باش ، اگر فردی یهودی به تو بگوید که فلان غذای
لذیذ برایت مضر است تو صبر نموده و ترکش می نمائی و این مشکل را تحمل می کنی ، آیا
قول نبیائی که موید به معجزات هستند و فرمان خداوندی و مضامین صحف آسمانی نزد تو
کمتر از آن است ؟ به کمبود عقل و کوتاهی علت تعجب است ! اگر طفلی در لباسهایت کژدمی
هست بدون خواسستن دلیل و بدون تفکر و تا خیر لباسهایت را بیرون می آوی ، آیا
ارزشگفته های مفقه انبیا ، علماء اولیاء و حکماء نزد تو از قول آن طفل کمتر است ؟!
و آیا آتش جهنم ، زنجیر ها ، گرزها و عذابش ، زقوم و طوق و سلاسل آن ، مار و کژدم
و دیگر حشرات سمی آن ، نزد تو نیش یک کژدم خفی تر است ؟! در صور تیکه اثرات نیش
زدن یک کژدم بیش از یک روز ادامه ندارد ، این روش عقلاء نمی باشد ، اگر حیوانات از
این حالت تو با خبر گردند بر تو خواهند خندید و ترا بباد تمسخر خواهند گرفت . پس
ای نفس اگر تو از همه اینها اطلاع داری و با آنها ایمان داری . پس علتش چیست که در
عمل سهل انگاری وسستی بکار می بری د صورتی که مرگ در سنگر انتظار می کشد و بدون
مهلت ترا خواهد ربود ، و فرض کن که بتو صد سال مهلت دادند ، آیا فکر می کنی کسی که
باید از گردنه ای عبور نماید قبل از آن در پائین کوه سواری اش را به چرا بگذارد ،
آیا ممکن است که از گردنه عبور نماید ، اگر چنین فکر نمائی بسیار نادان هستی ، در
مورد شخصی که برا ی تحصیل علم در سفر غربت برود و پس از بیکاری و وقت گذرانی چند
سال باین گمان که آخرین سال همه علوم را فرا گرفته و بر می گردد چهه فکر می کنی ؟
مسلما بر عقل او می خندی و بر این ذوق خرافاتی اش تمسخر می نمائی که در آن مدت
کوتاه یکساله چقدر علم می تواند دریابد ، یا منصب قضا را بدون تفقه در علوم فقط به
بکت توکل چگونه می توان به دست آورد ؟ و اگر فرضا این را بپذیریم که فعالیت در آخر
عمر نیز مفید است و به درجات بلند و بالائی می رساند پس اینهم ممکن است که این روز
، روز آخر عمرت باشد پس چرا در این روز در کارهای مشغول نمی باشی ؟ اگر فرضا
خداوند متعال هم بتو ابلاغ بکند که بتو مهلت داده شده پس چه چیزی مانع شتاب و
فعالیت است و علت امروز و فردا نمودن تو چیست ؟ در حقیقت علتش این است که برای تو
مخالفت و مبارزه با خواهشات نفس مشکل معلوم می شود زیرا اینکار مشقت زیادی دارد پس
آیا منتظر آنروزی هستی که مخالفت و مبارزه با نفس برایت آسان می گردد ؟ پس بدان که
خداوند متعال چنین روزی را نه پیدا نموده و نه پیدا خواههد نمود و راه جنت بوسیله
مشکلااتو نا گواریها احاطه گردیده است و مکاره در هیچ زمان برای نفس آسان نمی شوند
و این از محلات است و چه بسا که می گوئی فردا اینکار را خواهم کرد و نمیدانی
فردائی که در نظر داری به نسبت روز گذشته امروزت فردا است ، کاری که امروز نمی
توانی انجام بدهی بفردایش گذاشتن مشکلتر است زیرا شهوت مانند درختی تنه دار است که
انسان می خواهد او را از یشه بکند و امروز که از کندن آن خسته شده و بفردا موکولش
می سازد و بالفاظ دیگر مانند نوجوانی که امروز در حال جوانی نمی تواند درختی را
بکند و آنرا به سال آینده موکول میسازد در صورتیکه می داند هر چند درخت مدت بیشتری
باقی بماند محکمتر وریشه هایش منتشر تر می شود و از طرفی دیگر وا و نیروی شخصی که
می خواهد آنرا بکند ضعیف تر می شود پس مسلم است کاری را که در جوانی نتوانست انجام
بدهد در پیری چگونه خواهدتوانست انجام دهد ؟ زحمت پیری و مشقت ان چند برابر است ؟
تربیت و اصلاح گرگ عذابی است ،شاخه سبز را می توان کج نمود اما هر گاه خشکید و
مدتی از آن گذشت کج نمودنش غیر ممکن است بنا براین ای نفس اگر باین حقایق ایمان
داری و باز هم سهل انگاری نمائی پس چراادعای حکمت و دانش داری ؟ آیا بالاتر از این
حماقت وجود دارد ؟ ممکن است در جواب بگوئی مانع استقامت و صبر بر آلام و شهوت
پرستی است ، اگر این حرف واقعیت دارد پس تو چقدر کودنی ؟ و اگر تو راست می گوئی پس
چرا لذائذی را تلاش نمی کنی که از هر گونه کدورت و آلایش پاک اند ، و ابدی هستند ،
و ابن گونه نعمتها و لذائذ فقط در بهشت است ، اگر به خواهشات حریص هستی و لذائذ را
دوست داری باز هم باید به هوسهای نفس مخالفت می کردی ، زیرا چه بسا یک لقمه از
چندین لقمه محروم می سازد ، چه می گوئی ؟ در مورد مریضی که پزشک از نظر احتیاط او
را تا سه روز از آب یخ ممنوعع کده تا زودتر صحت یافته از آن بهره مند گردد اما
متاسفانه او برعکس در همین سه روز ممنوعه از آب یخ استفاده نموده خودش را برای
همیشه از لذت محروم می کند . آیا این دانائی است ؟ آیا برایش خودداری و صبر وتحمل
سه روز بهتر بود یا تحمل مرض همیشگی ؟ اصلا این مثال سه روز در مقابل عمردنیوی در
خور این نیست که در مورد عمر دنیوی در مقابل زندگی ابدی بهشت یا وزخ بان گردد ،
آیا می توان بگوئی که تحمل و ضبط هوسهای نفس در دنیا سخت تر و طولانی تر است نسبت
به عذاب آتش جهنم ؟ کسی که زحمت جزئی را نمی تواند تحمل کند عذاب خداوندی را چطور
می تواند تحمل کند ؟ م می بینم که تو ( ای انسان ) به دوعلت مهار نفست را آزاد
گذاشته ای یکی به علت ” کفر خفی ” دوم به علت ” حماقت صریح ” کفر
خفی این است که ایمان و یقینت نسبت به روز حساب و پاداش و مجازات خداوندی خیلی
ضعیف است . و حماقت صریح این است که به تدبیر مخفی و امهال مجرمین از طرف خدا توجه
نمی کنی و اعتماد و توقع بعفو و کرمش داری ! با توجه به این که در مورد یک تکه نان
، یک دانه گندم و یک کلمه حرفی که از زبان خارج شده بر خدا اعتماد نمی کنی بلکه در
تلاش آن هر نوع فعالیت و عرق ریزی را اعمال می کنی ! و بناراین همین جهالت مصداق
این ارشاد پیامبر اکرم (ص) می شوی ” الکیس من دان نفسه و عمل لمابعد الموت و
الحمق من اتبع نفسه هواها و تمنی علی الله المانی ” دانا کسی است که مواظب
نفسش است ( از او مواخذ ه می کند ) و برای زندگی پس از مرگ فعایت می کند و احمق
کسی است که نفسش تابع هوس استو از خدا توقات فراوانی دارد ؟ ای کاش ای نفس ! تو از
این دام ریز و نادیدنی زندگی دنیا با صبر و هوشیار می بودی و از شیطان فریب نمی
خوردی ، تو بر خودت باید رحم کنی ، و همین چیز را بتو دستور داده اند ، ببین خدا
را ، عمر گرانبهایت را ضایع نکن ، همین چند نفس معدود داری ، اگر لحظه ای را از
عمرت ضایع کردی گویا سهم بزرگی از سرمایه ات را تلف کردی ، پس صحت را پیش از مرض ،
فراغت را پیش از هجوم مشاغل ، مال و سرمایه را پیش از فقر و افلاس ، جوانی را پیش
از پیری و زندگی را پیش از مرگ غنیمت بشمر ، و برای آخرت بدرطول زندگی ات در آن
سرای آمادگی کن ، ای نفس هنگامی که فصل زمستان فرا می رسد برایش آمادگی نمکنی ؟
خوراک ، لباس و نفت و زغال یا هیزم جمع آوری نمی کنی ؟ آیا می توانی بدون تهیه و
سایل ذکر شده زمستان را بسر بری آیا فکر می کنی زمهریر جهنم ازسرمای زمستان کمتر
است هرگز نه ، نسبت ذره و آفتاب هم نیست ! همچنانکه دفع سرمای زمستان بدون لباسهای
گرم ووسایل سوخت ممکنم نیست بهمان نسبت نجات از جهنم بدون قلعه توحید و خندق
اطااعت و عمل غیر ممکن است ، و این لف خدا است که ترا به وسایل حفاظت آگاهی داد و
تهیه اش را برایت آسان کرد ، کرم این نیست که اصل عذاب را از تو بردارد زیرا این
برخلاف سنت خداوندی است دردنیا نیز سنت فطری خدا این است که زمستان را خلق نموده
برای نجات ازسرمای آن آتش را آفریده است .و ترا بوسیله دو سنگ یا چوب به روشن
نمودن آتش رهبری نموده است . تا  از این
راه طبیعی استفاده کنی و خودت را از سرما و یخ نجات بدهی همچنان که خریدن نفت ،
هیزم و لباسهای گرم بذمه خدا لزم نیست و خدا به آنها نیازی ندارد بهمان نسبت خدا
از عبادت و طاعت بندگان نیز مستغنی است ، این وظیفه و نیاز خود شما است که با
استفاده از وسایل آفریده خدا خودتان را نجات دهید ( من احسن فلنفسه و من اسا
فعلیها والله غنی عن العالمین )” هر که نیکی کند به نفع خودش و اگر بدی کند
بضررش می باشد خدا که نیاز بجهانیان ندارد ” واویلا بر تو ای نفس پرده جهات
را پاره کن و امور آخرت را به امور جهان قیاس کن ” فما خلقکم و لا بعثکم ال
کنفس واحده ” آفریدن همه شما در دنیا و آخرت مساوی است با آفریدن یک نفر
” کما بدانا اول خلق نعیده ” همانند با اول شما را بار دیگر می آفرینیم
” کما بداکم تعودون” همچنانکه بار اول شما را آفرید بار دیگر برمیگردید.
                      

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا