تربیت، اخلاق و تزکیه

استعاذه ( تحقیقی در معنا و مفهوم استعاذه )

استعاذه
( تحقیقی در معنا و مفهوم استعاذه )

رئوف
اصلاح جو

بدان
که هر چیزی را کمالی است ، ونرسیدن به آن مساوی است با ضایع شدن آن چیز . به نسبت
نباتات کمال آنست که رشت کافی را بنمایند وبعد از آن تولید دانه است . به نسبت
حیوانات هم به همین شیوه باید دارای رشت وتولید مثل باشند .

و
انسانهم به عنوان موجود برتر ـ در بین تمام موجوداتیکه ما می شناسیم ـ از این
قاعده مستثنی نیست .

نگاه
کردن به این مسئله ی مهم در جهانبینی توحیدی و آن نقطه ی کمالی که بشریّت با بری
رسیدن به آن تلاش کند ایفاء کردن نقش جانشینی خداوندوعبودیت وبندگی اوست .

بدین
معنی که انسان مسؤلیت دارد استعدادهای نهفته وخدادایش را کشف وپرورش داده و از
نعمتها ومنابع طبیعی که خالق هستی آنهارا در دل زمین به ودیعت گذاشته کمال استفاده
را نموده وزمین خدا را آباد نماید و همراه این استفاده و آبادگردانیدن این کره ی
خاکی ،  قلب خود را نیز از امرا ض درونی
پاک ونفس خود را مزکّی ومصفّی نمایند ، تا بتواند از امکانات واستعدادهای خدادادی
به نحو احسن و در راستای متحقّق نمودن مسئولیتش در زمین که همان کمال مدّنظر می
باشد استفاده نماید .

تمام
مخلوقات به استثنای انسان خیلی طبیعی مسیر خود را به سمت آن کمال تعیین شده می
پیمایند ، امّا بدین خاطر که در بین تمام مخلوقات انسان موجودی است مختار و  خالقش او را دربوتۀ آزمایش قرار داده است راه
رسیدن به کمال را باید به تلاش وجهد تمام به دست آورد . ودر برابر رسیدن یا نرسیدن
به آن کمال ثواب وعقاب را در روز رستاخیز 
متوجّه او می شود .

امّا
در راه رسبدن هر چیزی به کمال موانعی وجود دارند باید بر آنان غالب شد وموانع را
از سر راه برداشت .

با
ذکر این مقدّمه ی کوتاه با نگاهی قرآنی می پردازیم به سخن در باره ی یک مانع
خطرناک وخیلی قوی که در سر راه انسان در مسیر حرکتش به سوی کمال، با این امید که
همه ی ما علم کافی را نسبت به آن مانع به دست آوریم و با توکّل به خدا بتوانیم بر
آن مانع غالب شویم .

از
نگاه قرآن آن مانع موجود شری است به نام شیطان که دشمنی دیرینه ای با آدم
وفرزندانش را داشته ودارد ، بدین خاطر که سجده نکردنش برای آدم باعث رانده شدنو
دوری از رحمت خدا شد .وشیطان از همان لحظه در برابر خداوند سوگند یاد می کند که
آدم وذریّه اش را از مسیر صحیح منحرف می گرداند ، واولین کار خود را با وسوسه
کردن  به آدم وهمسرش اینکه از شجره ی
ممنوعه بخورند تا در بهشت خداوند جاویدانه بمانند اینجاست که خداوند در آخرین پیام
وکلامش با بشر ما را متذکّر می نماید و می فرماید :

یا
بنی آدمَ لا یَفتِننَّکم الشّیطانُ مِنَ الجَنَّهِ کما أَخرجَ أبویکم من الجنّهِ .
اعراف / ۲۷

ای
آدمیزادگان شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدر ومادرتان را فریفت .

 

تحقیق
لغوی :

(
اعوذُ ) :
از ریشه ی ـ
عَوَذَ ـ می باشد وبه دو معنی آمده است .

۱
ـ پناه بردن : به کسی از شرّ چیزی ،  یا از
دست کسی .

۲
ـ پیوستن ، چسپیدن ، نزد یک شدن ، گفته می ـ أطیبُ الّلحم عُوَّذُه ـ لذیذترین
گوشت آنست که به استخوان چسپیده است .

به
بچه شتری که به مادرش پناه برده باشد گفته می شود : ناقهٌ عائِذ  ـ عاذَ بِها ولدُها ـ

(
شیطان ):
 از ریشه ی ـ شَطَنَ ـ به معنی دور شدن  و تمرّد کردن .

گفته
می شود ـ شطَنَت داری من دارک ـ خانه ی من از خانه ی تو دور شده است .

در
زبان عرب به هر موجود متمرّدی شیطان گفتهمی شود . به انسان یا جِنّی که از اخلاق
وجنس خود تمرّد کرده باشد شیطان می گویند .فقط به ابلیس گفته نمی شود شیطان بلکه
به هر انس وجنّی که از رحمت  و هدایت
خداوند دور شده باشد واز قانون خداوند تمرّدکرده باشد شیطان گفته می شود . خداوند
می فرمایند : وکذالک جَعَلنا لِکُلِ نبیٍّ عدوّاً شیاطین الانسِِ والجن . دشمنانی
از انسانهای متمرِّد وجنّیان سرکش را در برابر هر پیامبری علم کردیم 

 ( رجیم ) :  سنگسار کردن
کسی را ، نا سزا گفتن ، فحش دادن ، ملعون ، نفرین شده . شیخ قرطبی می فرمایند :
الرّجم  ـ 
القتل واللّعن والطّرد و الشّتم ، ـ وقد قیل هذا کله .

لئن
لم تنته یا نوح لتکوننّ من المرجومین . گفتند : ای نوح اگر ( بدین رفتار وکردار )
پیان ندهی قطعاً جزو سنگساران ، نفرین شده گان ، طرد شده گان یا از دشنام شده گان
خواهی شد .

خداوند
عزّ و جلّ در کتاب آسمانی خود هشت بار به پیامبرش امر می فرماید : که به خدا پناه
ببر و امر به رسول خدا ( ص ) امر به امّتش نیز می باشد و فرد فرد امت در این آیات
مخاطب خداوند می باشند .

 با توکّل وتوفیق خداوند در این نوشته سعی ما بر
آنست که نظر خوانندگان محترم  را ـ به
اندازه ی وسع و توان خود ـ متوجّه معانی و اسرار استعاذه نمائیم ، با این امید که
همه ی خواهران و برادران بتوانند شیطان را از خود دفع نموده ، و راه رسیدن به کمال
را ـ با حذف این مانع در سر راه خود ـ هر چه مطلوب تر طی بنمایند .

بدان
که دشمنانی درونی و برونی در سر راه تو کمین کرده اند و برای انحراف افکار و سلوک
تو از هیچ ترفندی کوتاهی نمی نمایند ، وتو به عنوان فردی مؤمن به خداوند وروز
رستاخیز باید تمام تلاش خودت را بکار گیری 
تا دشمنانت را به خوبی شناسائی نموده و برای رو در رو شدن با آنها موضع
وموقفت را به خوبی مشخّص نمائی تا به اذن الله در میدان نبرد سرافراز وپیروز باشید
. 

دشمنان
برونی همان آدمهای دور از خدا و رسولش می باشند که تلاش آنها را جهت انحراف جوان
وپیر مسلمان مشاهده می نمائی که در کانالهای آسمانی و روزنامه و مجلات ، و به صورت
تشکّلهای حزبی تمام توان خود را بکار گرفته وشب روز و خستگی را نمی شناسند ودر راه
اهداف خود که ـ همان دور نمودن مسلمانان است از هدایت آسمانی ـ  دارند تلاش خستگی ناپذیری را تحمل می نمایند .

دشمنان
برونی نفس و شیطان هستند که فقط با چشم و نگاه قرآن و سنتی می توان کمینگاه های
این دشمنان پنهانی را تشخیص داد ، وباید متوجه این نکته باشیم که مسلمانان نمی
توانند بر دشمنان خارجی فائق آیند در درون خود بر نفس و شیطان چیره نشوند ، لذا می
طلبد که مؤمن در این راستا از هیچ تلاشی کوتاهی ننماید .

خداوند
درمورد دشمنان برونی می فرمایند : وقاتلوا فی سبیل الله الّذین یقاتلونکم . ودر
راه خدا بجنگید با کسانیکه با شما می جنگند .

ونسبت
به دشمن داخلی می فرماید : إنّ الشّیطان لکم عدوٌّ فاتّخذوه عدوّاً

وبدان
که خداوند مؤمنین را تنها نمیگذارد و به آنان را یاری می دهد در برابر دشمنان
برونی یاری خداوند را در ارسال ملائکه می بینیم یُمدِدکم ربّکم بخمسهمن الملائکه
مُسوِّمین . آل عمران / ۱۲۵  و خداوند نجات
بندگان مخلصش را از چنگ شیطان تضمین می نماید و خطاب به شیطان می فرماید : أنّ
عبادی لیس لک علیهم سلطان إلاّ مَنِ اتّبعک من الغاوین . حجر / ۴۲ 

رو
در رو شدن با دشمنان خارجی را جهاد اصغر گویند و مقابله با دشمن درونی جهاد اکبر ،
بدین خاطر که جهاد با نفس وشیطان خیلی مشکل تر می باشد .

بدان
اگر دشمنان خارجی بر مؤمن ظفر یابند متاع دنیوی را به تاراج می برند امّا چنانچه
دشمن درونی بر مؤمن ظفر یابد ایمانش را به تاراج می برد . وفرق زیادی است بین
ایمان ومتاع دنیوی .

اگر
مؤمن در برابر دشمنان برونی مغلوب گردد ودر همان راه کشته شود نزد خدای سبحان
دارای اجر وثواب است و در زمره ی شهیدان به حساب می آید . امّا اگر در برابر دشمن
درونی مغلوب گردی خسران مبین است و دوری از رحمت خدا .

استعاذه
نمودن شناختی است که فرد مؤمن به یکی از این دشمنان پیدا نموده ومی خواهد برای
مصون ماندن ونجات از شرّ این هیولای رانده شده از رحمت خدای رحمان به خالق هستی
پناه بگیرد .

 

قبل
از استعاذه نمودن به خداوند باید به این نکات توجّه نمائی :

۱
ـ اعتراف کن که در جلب منافع ودفع مضارّ از خود ناتوانی.

۲
ـ  باید اطمیان قلبی داشته باشی که تنها
خداوند سبحان قادر است منافع را برای تو جلب نماید وتنها اوست که بتواند مضرّرات
را از تو دور نماید .

۳
ـ الله را با صفت عالم بودن به احوال وخفایای درونیت بشناس و یقین داشته باش که
هیچ چیزی در آسمانها و زمین از خداوند پوشیده نیست .

۴
ـ الله را با صفت قادر بودن بر جمیع ممکنات بشناس و یقین داشته باش که تنها خداوند
قادر است تو را از تمام آفات وبلیّات مصون بدارد .

۵
ـ همراه فهم نمودن علم وقدرت خداوند در ضعف وناتوانی خودت  نیز در برابر مشکلات به دقّت تأمّل کن .

سپس
خاشعانه وخاضعانه از خدای قدیر وتوانا طلب نما که تو را از شرّ شیاطین انس وجن
پناه دهد و خودت را به خدا بسپار و بگو »: 
أعُوذُ باللّهِ مِنَ الشّیطانِ الرَّجیم .

 

لطایفی
از استعاذه

۱
ـ ( اعوذ بالله ) عروج مخلوق است به سوی خالق .

۲
ـ ( أعوذ ) اعتراف بنده است به نهایت عجز و نیازمندیش به خالق هستی  .

۳
ـ ( بالله ) اعتراف عبد است به فقر مطلق خود و غنا و بی نیازی مطلق خداوند واینکه
خداوند سبحان قادر است :

الف
ـ تمام منافع و خیرات را حاصل و مضار و بلیات را از انسان دور نماید .

ب  ـ  هیچ
کس بجز خداوند قادر به جلب منفعت ودفع مضرّت نیست .

اینچاست
که عبد از همه چیز و همه کس فرار می کند و به مفاد آیه ی ( ففرّوا الی الله ) خود
را در پناه الله قرار می دهد . و هنگامی که به او پناه می برد و خود را به آستان
رحمتش متّصل می نماید معنی واقعی استعاذه را فهم 
کرده است .

الله
سبحانه وتعالی می فرمایند : ولا تدعُ من دون الله ما لا یَنفعُک و لا یضُرُّک فإن
فعلت ذالک فإنک إذاً من الظّالمین و إن یَمسسک الله بضرٍ فلا کاشف له الاّ هو وإن
یُردکَ بخیرٍ فلا رادّ لفضله یُصیبُ به مَن یشاءُ من عباده و هو الغفور الرّحیم .
یونس / ۱۰۷ ـ ۱۰۶

وبه
جای خدا کسی یا چیزی را عبادت مکن وبه فریاد مخوان که به تو نه سودی می رساند و نه
زیانی اگر چنین کنی ( دعا و عبادت خودت را متوجّه آفریدگان سازی ) از ستمکاران
ومشرکان خواهی شد . واگر خداوند زیانی به تو برساند هیچ کس جز او نمی تواند آن را
برطرف گرداند . واگر بخواهد چیزی  به تو
برساند هیچکس نمی تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند . خداوند فضل ولطف خود را
شامل هر کس از بندگانش که بخواهد می کند ( وکسی نمی تواند مانع آن گردد ) واو
دارای مغفرت ومهر فراوان است .

بله
باید قبل از خدا شناسی خود را شناخت و  از
خود شناسی راه خدا شناسی را آموخت . و هر گاه توانستی فقر ، عجز ، وجهل و سایر
صفتها و نقصها و ناتوانیهایت را بشناسی آنوقت خواهی توانست به بی نیازی و توان و
علم و دیگر صفات کمال خداوند  پی ببری . و
این است معنی آن سخن شیرین نبیّ رحمت : من عرف نفسه فقد عرف ربّه . هر که خود ار
شناخت به راستی خدای خویش را نیز شناخته است .    

۴
ـ استعاذه پناه بردن به خدا و درخواست پناهندگی از اوست . واین مستلزم آنست که
ایمان داشته باشی که فقّط خدا ی علیم وخبیر به حال و وضع تو آگاه است و بجز او کسی
از تو با خبر نیست .

قل
لا یعلم من فی السّماوات و الارض الغیب الاّ الله وما یَشعُرو أیّّان یُبعَثون .

بگو
: کسانیکه در آسمانها و زمین هستند غیب نمی دانند جز خدا . و نمی دانند چه وقت بر
انگیخته می شوند    ( وقیامت فرا می رسد )
. نمل / ۶۵

قل
لا أملک لنفسی نفعاً و لا ضرّاً إلاّ ما شاءَ الله و لو کنت أعلم الغیب لاستکثرتُ
من الخیر و ما مُسّنیَ السّوء إن أن إلاّ نذیرٌ وبشیرٌ لقومٍ یُؤمنون . (ای رسول
خدا ) بگو : من مالک سود و زیانی برای خود نیستم مگر آن مقداری که خدا بخواهد و (
از راه لطف بر جلب نفع یا دفع شرّ مالک و مقتدرم گرداند ) اگر غیب می دانستم منافع
فروانی نصیب خود میکردم

(
چرا که با اسباب آن آشنا بودم ) و اصلاً شرّ و بلا به من نمی رسید ( چرا که از
موجبات آن آگاه بودم . حال که از اسباب خیرات وبرکات و از موجبات آفات ومضرّات بی
خبرم چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود ؟ ) من کسی جز بیم دهنده و مژده دهنده ی
مؤمنان ( به عذاب و ثواب یزدان ) نمی باشم . 
اعراف / ۱۸۸

۵
ـ انجام دادن عبادت به معنی واقعی ممکن ومیسّر نیست مگر اینکه قبلاً از شیطان فرار
کرده و به خداوند بزرگ پناه برده باشید  و
این است سِرِ  گفتن : أعوذ بالله من
الشیطان الرّجیم هنگام شروع عبادات .

۶
ـ قرآن کتابی است که در آسمان پاکان آن را مس می کنند و در زمین نیز باید پاکان
آنرا لمس نمایند و با زبان وقلب وبدنی نظیف آنرا تلاوت نمود .وبدین خاطر است که در
فقه اسلامی آمده است که در بعضی حالات آدمی نباید قرآن را مَس و تلاوت نماید .

قبل
از اینکه به خدمت کلام الهی بروی با قلبی پر از احساس نیاز به خدایت و با نهایت
خضوع در برابر خالقت اول بگو : أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم . چون ممکن است
قلبت به غیر از خداوند تعلق پیدا کرده باشد و آن طهارت ایمانی را و آن صفای روحی و
آن آماده گی را نداشته باشی ،  و بر زبانت
سخنی جاری شده باشد که مورد پسند خداوند نباشد و دهانت را با بر زبان آوردن سخنان
پوچ و بی معنی آلوده کرده باشی. پس قبل از هر چیز از اعمال و  حالات گذشته ات دور شو  و با نور ایمان درونت را جلا بخش و  از تمام مظاهر شرک جلی وخفی فاصله بگیر و زبانت
را از تمام آفاتها ی زبان پاک گردان و عظمت خدا را در قلبت تصور کن و اعضای وجودت
را از هر نوع نجاستی پاک گردان و  با ظاهر
و باطنی آراسته در خدمت قرآن زانو بزن وسپس به اذن خداوند شروع کن ….. واین است
سِرّ فرموده ی الله جلّ جلاله که می فرمایند : فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من
الشّیطان الرّجیم .

۷
ـ داستان آدم ابو البشر را به یاد آور آنگاه که شیطان برایش سوگند یاد کرد که برای
او دلسوزی می کند وبه او توصیه نمود اگر از این درخت بخورد در بهشت جاوید خواهد
ماند و او را فریفت و باعث شد که از بهشت خدا خارج شود . و با خود عهد بست که تمام
نوادگان آدم را نیز گمراه کند وگناهان را در جلو چشمشان شیرین نماید پس تو هم او
را دشمن قسم خورده تلقی کن و از شر او به خدای خود پنا ببر وبگو : أعوذ بالله
السمیع العلیم من الشیطان الرجیم .    

۸
ـ اینکه تنها به خدا پناه می بری وفقط می گویی اعوذ بالله درس توحید را به خوبی
یاد گرفته ای چون فقط خدا را آگاه به خود می دانی وتنها او را قدیر وقوی شناخته ای
ودیگران را مخلوقاتی پنداشته ای که خود نیازمند اینند خدا پناهشان دهد وخودشا
موجوداتی هستند پناه می جویند وخوب می فهمی که نمی توانند دیگران را پناه دهند .
وخلاصه وچکیده ی توحید همین است .

۹
ـ از اینکه برای نجات از شر شیاطین تنها به خدا پناه می بری ومی گوئی أعوذ بالله
،  مفهوم 
خطاب خدا به رسولش را به خوبی درک نموده ای : قل إنّی لا أملکُ لکم ضرّاً
ولا رشرا  .  قل لن یجیرنی من الله احدٌ ولن أجد من دونه
مُلتَحَداً إلاّ بلاغاً من الله ورسالاته ومن یعص الله ورسوله فإنّ له نار جهنّم
خالدین فیها أبداً . ای رسول ( ص ) بگو : من نمی توانم هیچگونه زیان وسودی به شما
برسانم . بگو : ( اگر من از خدا نافرمانی کنم ) هیچکس مرا در برابر خشم خدا پناه
نمی دهد ، وپناهگاهی ( برای حفظ خود از عذاب خدا ) جز خدا نمی یابم . ولیکن ( تنها
کاری که می توانم بکنم ) تبلیغ از سوی خدا و و رساندن پیامهای اوست …. هر کس که
خدا ورسولش نافرمانی کند نصیب او آتش دوزخ است و جاودانه در آن می ماند .

بله
پیامبران ایچنین خدای خود را شناخته اند و از خدای خود خوب این درس را گرفته اند
که هیچوقت مخلوق نمی تواند پناهگاهی برای مخلوق باشد . وفقط خالق آسمانها وزمین
است که پناهگاه همگان است .

امّا
در آیه یک استثناء وجود دارد و آن اینست که اعمال صالح می توانند انسان را از عذاب
خداوند پناه دهند . ملاحظه می فرمائید که عمل صالح در آیه به نسبت پیامبر به تبلیغ
رسالت تعبیر داده شده است . پس نتیجه می گیریم اعمال صالح  که وسیله ی تقرّب انسان به خدا می باشند در
همان حال پناهگاهی هستند برای مؤمن و او را از عذاب الهی محفوظ می دارند .

۱۰
ـ استعاذه کردن تو بدین معنی است که راضی نیستی در جوار شیاطین باشی و همانند
ابراهیم ( ع ) انزجار خود را از او اعلام می داری و از شیطان صفتان نیز متنفری

 

نگاهی
به استعاذه ی مقرّبان

مقربان
بارگاه خدا از هر چیزی که میان ایشان معبودشان فاصله می انداخت وآنان را از خداوند
دور می کرد به خدا پناه می بردند .

هنگامی
که حضرت نوح شیخ الانبیاء ( علیه السّلام ) از خداوند خواست پسرش کنعان را
از طوفان نجات دهد زیرا خداوند به او وعده داده بود که اهلش را از عذاب حفظ نماید
و حضرت نوح نیز گمان می کرد که کنعان به واسطه ی نسبت فرزندی که با او دارد از
خاندان اوست .

ونادی
نوحٌ ربَّهُ فقال ربّ إنّ ابنی من اهلی و إنّ وعدَک الحقُ و انت احکم الحاکمین .

نوح
پروردگار خود را به فریاد خواند وگفت : پروردگارا پسرم ( کنعان که امواج او را فرو
بلعیده است ) از خاندان من است ( وتو هنگامی به من دستور فرمودی خندان خود را سوار
کشتی کنم در اصل وعده ی حفظ خاندان مرا داده ای ) و وعده ی تو راست است ( و خلافی
در آن نیست ) وتو داورترین داورانی و دادگرترین دادگرانی .خداوند  اینچنین جواب این پیامبر عظیم الشّأن را داده
است : قال یا نوح إنّه لیس من أهلک إنّه عملٌ غَیرُ صالِح فلا تَسئلنِ ما لیس لک
به علم إنّی أعظُکَ أن تکون من الجاهلین .

خداوند
فرمود ای نوح پسرت از خاندان تو نیست چرا که او ( به سبب رفتار زشت و کردار پلشتی
که پیش گرفته است با تو فسنگها فاصله دارد وذات او عین ) عمل نا شایست است بنا
برین آنچه را از آن آکاه نیستی ( که درست یا نا درست ) از من مخواه تو را نصیحت می
کنم که از نادانان نباشی ) وندانی ( که در مکتب آسمانی پیوند بر اساس عقیده است نه
گوشت و خون ) .

نوح
( ع ) تسلیم خواست و اراده ی معبود شد ، و در نهایت ادب وخضوع  اینچنین فرمودند : قال إنّی أعوذ بک أن أسئلک
ما لیس لی به علم و الاّ تغفرلی و ترحمنی أکن من الخاسرین . نوح گفت پروردگارا از
اینکه چیزی را ( از این به بعد ) از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم خویشتن را در
پناه تو می دارم ( وعاجزانه از آستانت می خواهم که مرا از چنین لغزشهایی بدور داری
) اگر بر من نبخشایی و به من رحم ننمائی از زیانکاران خواهم بود . هود /۴۷ ـ
۴۵ 

توجّه
فرمائید که در آیه ی فوق نوح علیه السلام از اینکه  نجات پسرش را از خدا طلب کرده است در حالیکه سنت
وقانون خداوند براین جاریست  کسانیکه خود
اسباب نجات را بکار نگرفته باشند خداوند آنها را از عذاب خود نجات ندهد  ومی بایست حضرت نوح به این سنت خداوند آگاه وآن
درخواست را از خداوند نمی کرد وخداوند این را به عنوان نوعی جهل به اله و قوانین
حاکم بر هستی به نوح تذکر می دهند که : إنّی أعظک أن تکون من الجاهلین . ( البته
باید متوجه بود که جهل دارای مفهومی نسبی است به آن اندازه انسان به خدا وقوانینش
علم نداشته باشد جاهل است ، این قاعده به نسبت پیامبران هم صادق است این است که
خداوند خطاب به نوح می فرماید : إنّی أعظک أن تکون من الجاهلین )    و وقتی نوح متوجه عدم آکاهیش به این سنت
الهی  می شود به خداوند پناه می برد از
اینکه هر نوع عدم شناخت از خداوند وسنتهایش آدمی را از خالقش دور می نماید . امّا
نوح علیه السّلام می خواهد با استعاذه کردن خود را به خداوند نزدیک نماید .

به
جاست در اینجا ما نیز به شیخ الانبیاء علیه السّلام اقتداء نمائیم و از تمام
جهلهای که به خداوند و سنّتهایش که در این عالم هستی داریم ـ که به آن اندازه از
خدای خویش فاصله گرفته ایم ـ همراه تلاش جدی برای رفع جهل وعدم شناختهایی که داریم
همگام با نوح استعاذه نمائیم ودر برابر هر جهلی که داریم به خالق خویش پناه ببریم
و خود را به او نزدیک نمائیم  . وبا هم
بگوئیم :

اللّهم
إنّا نعوذ بک أن نکون من الجاهلین .

حضرت
موسی علیه السّلام
در آن
هنگام که در میان بنی اسرائیل قتلی رخ داده بود و قاتل مشخص نبود از قوم خود خواست
که بقره ای را ذبح نمایند تا کلید حل این مشکل شود . امّا بنو اسرائیل این کار را
عجیب پنداشتند ومتوجه نشدند این کار انبیاء است برخلاف آنچه انها تصور می نمایند
وبه موسی گفتند : أتتّخِذُنا هُزُواً . آیا ما را مسخره می کنی ای موسی . وموسی در
جواب می فرمایند : قال أعوذ بالله أن اکون من الجاهلین . گفت : به خدا پناه می برم
از ایکه از زمره ی جاهلان باشم ( ومردم مسخره و ریشخند نمایم ) .  

خداوند
در این قصّه ی قرآنی درسی دیگر را به ما می آموزد وما را متذکّر می کند که تمسخر و
ریشخند به دیگران اخلاق وسلوکی است غیر ربّانی که انسان را از خداوند دور می
گرداند وباید برای تقرّب به خداوند از آن فاصله گرفت وخود را در پناه خدا قرار داد
. اگر ما در آیه دقت کنیم موسی ( ع ) به قصد تمسخر با بنو اسائیل سخن نگفت بلکه
برداشت آنها صحیح نبود و موسی (ع) می فرمایند مسخره کردن به آدمیان باعث دوری از
خالق می شود که باید به خدا پناه برد .

فامّا
آیا ما متوجه هستیم که در سلوک اخلاقیاتمان چقدر با اخلاق قرآنی و ربّانی فاصله
داریم و در روز باید چند بار از اخلاق رزیله ای که از ما سر می زند باید به خدا
پناه ببریم . در این داستانهای قرآنی انبیاء را با آن عظمت می بینیم که از
کوچکترین تا بزرگترین جیزی که میان آنها و خداوند فاصله می اندازد استعاذه می کنند
. حالا بگو من و توی مسلمان چقدر باید اهل استعاذه باشیم .

ودر
روز باید چند بار بگوئیم : اللّهم إنّی أعوذ بک أن أکون من الجاهلین .

ودر
سوره ی غافر آمده است که موسی ( ع ) خطاب به فرعون و فرعونیان اینچنین می فرماید :
إنّی عُذتُ بربّی و ربّکم مِن کلّ مُتکبِر لا یُؤمنُ بِیومِ الحساب . من به
پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم از دست هر متکبّری که به روز حساب وکتاب
ایمان نداشته باشد .

وقتی
شیطان در وجود زن عزیز مصر قرار می گیرد و یوسف پیامبر در برابر آن آزمایش
الهی قرار می گیرد وشیطان می خواست با آلوده کردن یوسف به آن عمل غیر اخلاقی او را
از خداوند دور گرداند وزمینه ی انجام گناه برای یوسفی که در عنفوان شباب بود فراهم
نمود ویوسف را به نافرمانی خداوند دعوت کرد . امّا وقتی موضع گیری یوسف را در
برابر این عمل می نگریم اینست که می فرماید : معاذ الله .  پناه بر خدا . آیا شما خواهر و برادر مسلمان
وقتی شیطان گناهان را  در برابر دیدگانتان
شیرین می کند و شما را به انجام آن  دعوت
می کند می گوئید : معاذ الله   و روزی چند
بار این جمله را تکرار می کبید .

به
یادآور وقتی همسر عمران خالصانه نذر کرد تا آنچه را در شکم دارد خادم بیت المقّدس
نماید و وقتی نوزاد به دنیا آمد فهمید که دختر است فرمودند : ـ در حالیکه با خود
می گفت خدایا برای خدمت بیت المقّدس دختر همچون پسر نمی تواند مفید باشد ـ و إنّی
سَمّیتُها مریمَ و إنّی أُعیذها بکَ وذُرّیّتَها من الشّیطان الرّجیم .          آل عمران /۳۶

توجه
فرمائید مادر مریم در حالیکه در کنار یکی از انبیاء خدا زکریّا ( ع ) قرا دارد این
کلمات را بر زبان می آورد و در فهم صحیح آن زن موحد نمی گنجد ـ در حالیکه زکریّا
سرپرستی او را به عهده می گیرد ـ که بگوید این نوزاد را در پناه پیغمبرت  زکریّا قرار دادم بلکه می گویند خدایا من او را
مریم نام نهادم و او فرزندانش را در پناه تو می دارم .   

مریم
بنت عمران
را ـ در حین
تلاوت قرآن ـ با آن همه پاکی و تقوی نظاره می کنیم و او را در جوار بیت المقدس در
محراب عبادتش که در حال قیام و سجده است می بینیم ، مریمی که به گناه آلوده نشده
است ، و خداوند خود ایشان را برگزید و بر سایر زنان برتری داد ، و تا حدّی به
خداوند نزدیک بود که از جانب حق در محراب عبادتش به او روزی می رسید .

وقتی
فرشته ی خدا جبرئیل بر او ظاهر شد و مریم تصورش بر این بود که یک انسان است که به
خلوتگاهش آمده است در این لحظه ی حساس مریم الله را به حال خویش حاظر وناظر می
دانست و از خداوند به عنوان تنها ملجاء وپناهگاه یاد می کند و مَلکی را که به
تصوّر او انسانی است نیز متذکر می شود و فرمایند: إنّی أعوذ بالرّحمن منک إن کنت
تقیّا.( مریم لرزان و هراسان )  گفت : من
از ( سوء قصد ) تو ، به خدای مهربان پناه می برم . اگر پرهیزگار هستی ( بترس که من
به خدا پناه برده و او کس بیکسان است )

مریم
با آن قلب خاشعش خوب می داند که آلوده شدن به معصیّت چقدر انسان را از خدا دور می
گرداند وبا استعاذه کردنش می خواهد خود را به خدا نزدیک گرداند وطرف را نیز متوجّه
خدای رحمان کند شاید او هم به یاد الله بفتد و از خلوتگاهش بیرون رود . ونکته ی
دیگر اینکه می فرماید:  إن کنت تقیا . اگر
پرهیزگار هستی . مراد اینست که یاد آوری خدای رحمان افراد متّقی را سود می بخشد
وآنها را از انجام دادن گناه باز می دارد . و انسانهایی که متّقی نیستند واز خدا
نمیترسند و او را مراقب خود نمی دانند 
تذکّر اینها را چه سود .

 

استعاذه
ی رسول الله ( ص )

و
این هم رسول الله ( ص ) است که خداوند به کرّات به ایشان امر می فرمایند برای
محفوظ ماندن از شرّ شیاطین و هر چیز دیگری که باعث می شود میان آن حضرت و معبودش
فاصله ایجاد نماید به خدا پناه ببرد .

فإذا
قرأت القرآن فاستعِذ بلله مِن الشّیطان الرّجیم . إنّه لیس له سلطان ٌعلی الّذین
آمنوا وعلی ربّهم یتوکّلون . إنّما سلطانه علی الّذین یتولّونه والّذین هم به
مشرکون . نحل/ ۱۰۰ ـ ۹۸

هنگامی
که خواستی قرآن بخوانی ، از وسوسه های شیطان مطرود ( از رحمت یزدان ) به خدا پناه
ببر ( تا اهریمن تو را از فهم معنی قرآن وعمل بدان باز ندارد ) . ــ مراد اینست که
قبل از تلاوت قرآن بگو أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم ــبیگمان شیطان هیچگونه
تسلطی بر کسانی ندارد که ایمان دارند وبر پروردگارشان تکیه می نمایند . بلکه تنها
تسلط شیطان بر کسانی است که او را به دوستی می گیرند و به واسطه ی او شرک می ورزند
.

بعد
از اینکه خداوند به پیامبرش این آیه را ـ که جامع مکارم اخلاق است ـ وحی می نماید
: خُذِ العَفوَ وأمُر بالعُرف وأعرض عنِ الجاهلین . گذشت داشته باش و آسانگیری کن
وبه کار نیک دستور بده و از نادانان چشم پوشی کن . خطاب به او می فرمایند  :

و
إمّا یَنزغَنّک مِنَ الشّّیطانِ نزغٌ فاستعِذ بالله إنّه سمیعٌ علیم . اعراف / ۲۰۰

ـ
ای رسول خدا ـ اگر وسوسه ای از شیطان به تو رسید ( وخواست شما را از مسیر منحرف و
از هدف باز دارد ) به خدا پناه ببر ( وخویشتن را بدو بسپار ) او شنوای دانا است .

در
آیه ی بعدی تلاوت می کنیم : إنّ الّذین اتّقوا إذا مسّهم طائِفٌ مِنَ الشّیطانِ
تَذَکّروا فإذا هم مبصرون . پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه ای از شیطان می
شوند به یاد می افتبند ، و ( در پرتو یاد خدا و بخاطر آوردن دشمنانگی اهریمن )
بینا می گردند ( وآگاه می شوند که اشتباه کرده اند و از راه حق منحرف شده اند ، و
لذا شتابان به سوی حق بر می گردند ) …

 ابن حیان اندلسی رحمه الله در تفسیر بحر المحیط
نکاتی را در تفسیر این دو آیه  یاد آور می
شوند که به اختصار به آنها اشاره می شود .

۱ـخداوند
به نسبت پیامبر کلمه ی ـ نزغ ـ را به کار می برند .امّا به نسبت متقین کلمه ی ـ
مسّ ـ  را . که نزغ به کوچکترین حرکت گفته
می شود . و مسّ به معنی اصابه کردن ، یعنی پیامبر از کوچک ترین حرکت شیاطین فوری
متوجّه می شوند وبه خداوند پناه می برند و از کلمه ی نزغ اصابه ی شیاطین به پیامبر
فهم نمی شود . امّا به کار بردن مسّ اصابه کردن شیاطین را برای متّقین می رساند .

۲
ـ به نسبت پیامبر به صورت ( إن ) شرط بیان شده است که احتمال دارد واقع شود یا
نشود . امّا به نسبت متّقین به صورت جمله ی خبریه و (إذا ) که برای تحقیق یا ترجیح
است .

 و قل ربّ أعوذ بک من همزات الشّیاطین و أعوذ بک
رب ّأن یحضرون . مؤمنون /  ۹۸ ـ ۹۷

و
بگو : پروردگارا خویشتن را از وسوسه های اهریمنان ( و تحریکات ایشان به انجام گناه
) در پناه تو می دارم .و خویشتن را در پناه تو می دارم از اینکه اهریمنان با من (
در اعمال و اقوال وسایر احوال ) گرد آیند ( ومرا از تو غافل نمایند ) .

ودر
سوره ی فلق به پیامبر امر شده است که از شر آنچه خدا آفریده است همچون شب که جهان
را به زیر تاریکی می برد و همچنین از شر افسونگران و  حسودان و بدخواهان به خدا پناه ببرد .

ودر
سوره ی ناس از او می خواهد که از وسوسه های شیاطین جنّ و انس به پروردگار مالک و
معبود مردمان پناه ببرد و از او بخواهد که او را از این وسوسه ها محفوظ و مصون
بدارد .

از
أنس ابن مالکٍ ( رض ) روایت می شود : کانَ رسول الله صلّی الله علیه و سلم یقول :
اللّهم إنّی أعوذ بک من العَجزِ والکسل ، والجُبنِ و الهِرمِ و البُخلِ و أعوذ بک
من عذاب القبر و أعوذ بک من فتنهِالمحیا والممات . / متّفق علیه

پرودگارا
من از ناتوانی وتنبلی و بزدلی و پیری و بخل و عذاب قبر و فتنه ی مرگ و زندگی به تو
پناه می جویم .

 ابو هریره ( رض ) می فرماید : کانَ من دعاء
النّبی ( ص ) اللّهم إنی أعوذ بک من علم لا یَنفَع و من قلبٍ لایَخشَع و من نَفسٍ
لاتشبع و من دعوه لا یُستجابُ لها . / رواه ابن ماجه ، والتّرمذی  ، و النسائی . 
پروردگارا من از علمی که نفع نمی رساند و از دلی که از تو نمی ترسد و نفسی
که سیر نمی شود ودعائی که قبول نمی شود به تو پناه می برم .

بعد
از تأملّی در برابر استعاذه ی به این نتیجه می رسیم.

۱
ـ  انسان اگر در بالاترین مقام عبودیت هم
قرار بگیرد مخلوقی است از جلب منافع و دفع مضار ـ حتی از خودش ـ ناتوان است وباید
از قدرت مطلق الهی مدد جوید .

۲
ـ مؤمن هیچ کس یا هیچ چیزی را ـ با این فهم از استعاذه ـ تصور نمی کند که بتواند
انسانی را از  خدا پناه بدهد  الا عمل صالح نباشد . قل إنّی لَن یُجیرنی من
الله احدٌ ولَن أجِدَ مِن دونِه مُلتحَدا إلا بلاغاً من الله و رسالاته .

۳
ـ پیامبران و مقرّبان بدین خاطر که در خود شناسی و خدا شناسی از همه  عالم تر و عارف تر می باشند از دیگران   بر استعاذه کردن حریص ترند . 

۴
ـ هیچ کس از شر شیاطین در امان نیست و با ید برای محفوظ ماندن از شرشان تقوی را
پیشه کرد سپس به خداوند پناه برد .

 خواننده ی گرامی این بود خلاصه ای از آنچه
توانستیم از استعاذه استنباط کنیم و در اختیار شما قرار دهیم امیدوارم بتوانیم هرچه
بهتر دشمنان خود را که شیاطین می باشند شناسائی کنیم وآنها را دشمنان واقعی خود
تلقّی کنیم و خود را در جوار و پناه خداوند قرار دهیم تا به توفیق خداوند آنها
نتوانند در سر راه رسیدن ما به کمال مانعی ایجاد نمایند .

——————————————-

منابع:

۱
ـ تفسیر نور

۲ـ
تفسیر امام فخر الدّین رازی

۳
ـ تفسیر بحر المحیط

۴
ـ معجم المفهر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا