سياسي اجتماعي

دین در آمریکا

دین در آمریکا

دکتر حسین دهشیار:
ایالات متحده آمریکا که در عرصه هاى علمى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى و یا به عبارتى در رابطه با ابعاد خشن و لطیف قدرت جایگاهى متمایز و به دور از رقابت دارد در عین حال تجلى گر اقتدار و وجهه ذهنیت الهى نیز است. در فضایى که تمامى جنبه هاى مدرنیته در وسیع ترین ابعاد آن در برابر منظر قرار دارند، تأثیرگذارترین کلیت دینى در غرب را نیز نظاره گر هستیم.

آنچه به این اثربخشى اهمیت و جلوه خاص مى دهد طبیعى بودن یا به عبارتى بطنى بودن آن است. به جهت تأیید تاریخى، نیازى به درهم فروریزى و تخریب آن و یا بازآفرینى ایدئولوژیک دین در آمریکا احساس نشده است. در اروپا و بالاخص قسمت غربى آن که به الگوبردارى از ذهنیت حاکم بر انقلاب فرانسه پرداخت الزام تقبیح دین موضوعیت اجتماعى یافت. عملکرد دولت فرانسه در رابطه با منع سمبل هاى مذهبى نتیجه طبیعى دین ستیزى در گستره وسیعى از اروپا است.

در آمریکاى لاتین به جهت وسعت گستره بینش مذهبى در بین مردم عادى، ملهم شدگان از مفهوم مارکسیستى آگاهى کاذب به بازآفرینى انگاره هاى دینى در قالب «الهیات آزادیبخش» پرداختند. اما در آمریکا هیچ گاه ضرورتى براى به صلیب کشیدن مجازى انسان مذهبى در هیبت هستى زدایى دینى به مانند اروپا فرصت تبلور نیافت. در عین حال در کشورى که ۴۶درصد مردم مسیحى دوباره متولد شده هستند و ۹۰درصد آنان به خدا اعتقاد دارند و براى ۸۹ درصد آنان معجزه باورپذیر است، در هیچ برهه زمانى نیازى به بازآفرینى روایت هاى دینى به مانند آمریکاى لاتین احساس نگردید، چرا؟ در بین مهاجرین اولیه به آمریکا، تنها گروهى که به دلیل دغدغه هاى هستى شناسى و وجودشناسى به ترک اروپا اقدام کرد مذهبیون یا پیوریتن ها بودند.

پیوریتن ها که از ۱۶۲۰، سواحل شمال شرقى قاره جدید را موطن خود ساختند، به لحاظ ماهیت ارزشى محور مهاجرت به سرزمین جدید، فزونترین تأثیر و اثرگذارى در شکل گرفتن الگوهاى ارزشى و بنیان هاى ساختارى را داشتند. آمریکاى امروز به شدت متأثر از ملاحظات ارزشى، چشم اندازهاى فکرى، قالب هاى معنوى و بنیادهاى ایجاد شده به وسیله پیوریتن ها است.به همین دلیل است که مشاهده اینکه رئیس جمهور در آغاز جلسه کابینه به دعا بپردازد براى مردم آمریکا بسیار طبیعى و مطلوب جلوه مى کند. در حالى که تصور اینکه یک رهبر کشور اروپایى در سخنرانى هاى خود مداوماً در قالب اسطوره هاى دینى و تمثیل هاى مذهبى به تحلیل بپردازد بسیار دور از ذهن و غیرقابل قبول جلوه مى کند.

دین در آمریکا از اعتبار ارزشى و آبروى ساختارى برخوردار است. برخلاف اروپا دین در آمریکا از «ازدواج رسمى» با حکومت اجتناب ورزید. در آمریکا به لحاظ ذهنیت حاکم بر مذهبیون به جهت تجاربى که در انگلستان به دست آورده بود هیچ گونه استعدادى براى «نزدیکى انتخابى» دین و حکومت ایجاد نگردید، پیوریتن ها تجربه انقلاب شکوهمند در انگلستان را مناسب نیافتند و بدین روى به اتحاد با حکومت روى نیاوردند. اینان در ضمن تجربه انقلاب فرانسه را مطلوب در نظر نگرفتند و به جنگ با حکومت هم نپرداختند، با توجه به تجارب کشورهاى اروپایى بود که مذهبیون در آمریکا حرکت را بر دین استوار کردند که خود را آلوده سیاست هاى حکومت نکنند.

این نه به جهت مخالفت با حکومت بلکه براى دفاع از هویت انسان محور و قدرت ستیز کلیت دینى بود، به جهت این نگرش بود که با حمایت گسترده پیوریتن ها، نمایندگان حاضر در کنوانسیون قانون اساسى در سال ۱۷۸۷ در اولین ماده قانون اساسى به صراحت ذکر کردند که در آمریکا دین رسمى وجود ندارد. پیوریتن ها بر این اعتقاد بودند که ساختار حکومتى به لحاظ الزامات سیاسى باید پایبند «اخلاق موقعیتى» باشد و به همین روى این اجبار براى واحد سیاسى است که به استفاده ابزارى از دین بپردازد. در چنین صورتى پرواضح است که ایده هاى دینى قربانى نیازهاى موقت حکومت قرار بگیرند.

پیوریتن ها بر این باور بودند که ائتلاف رسمى بین کلیت مذهبى و حکومت به ضرورت طبیعت انسان و به لحاظ الزامات ساختارى، اقتدارگرایى را اجتناب ناپذیر مى سازد. در اروپا در قالب دینى رسمى ارتباط ابزارى بین حکومت و کلیت دینى شکل گرفت که این به حذف محوریت قدرت ستیزى و انسان نوازى دین در راستاى منافع حکومت که غالباً پایگاه و ملاحظات طبقاتى دارد منجر شد. پیوریتن ها در آمریکا با در نظر گرفتن ضرورت حفظ وجهه انسانى و ظلم ستیز دین بود که هر گونه ائتلافى را با حکومت به طور قانونى با ملحوظ داشتن منع ذکر دین رسمى در قانون اساسى منتفى کردند. دین در آمریکا از الحاق استراتژیک به حکومت بر اساس یک درک تاریخى اجتناب نمود. با توجه به این واقعیت است که دین بهره مند از یک ماهیت ارگانیک در جامعه بهره مند گشته است.

دین به طور رسمى در خدمت ضرورت هاى شرایطى حکومت قرار نگرفت و حکومت هم به جهت عدم وجود دین رسمى ضرورتى براى استفاده ابزارى از دین نیافت. دین در آمریکا از اعتبار هنجارى و مشروعیت بسیجى برخوردار است چرا که به تعارض و یا همکارى استراتژیک با حکومت نپرداخت. حکومت، ارزش هاى مذهبى را مطلوب یافت و بدین روى در راستاى انسجام اجتماعى به تقویت آن پرداخت. کلیت دینى هر زمان منافع مذهبى توجیه ساخت به حمایت از حکومت پرداخت، اما آنچه باید در نظر گرفت این واقعیت است که دین هیچگاه خودش را فاسد نساخت چرا که تنها هنگامى به تعارض و یا تقویت حکومت اقدام کرد که چارچوب دینى آن را عقلایى و انسانى تصویر کردند. بدین روى به لحاظ فقدان دین رسمى در آمریکا این فرصت براى حکومت ایجاد نشد که به نام دفاع از مذهب، بنیادى ترین ارزش هاى انسانى _ اخلاقى را به سخره بکشد و این ضرورت براى کلیت دینى حیات نیافت که به جهت حمایت از حکومت در برابر منع و تحریف اصول مذهبى اخلاقى توسط رهبران سیاسى سکوت اختیار کند.

منبع : شرق 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا