مطالب جدیدمقالات

خلاصه دین

خلاصه دین

نویسنده: : شیخ الإسلام ابن تیمیه / مترجم: عبدالسلام

خلاصه دین دو چیز می باشد:

اول اینکه: غیر از الله تعالی را پرستش ننمائیم.

دوم اینکه: او را همانگونه که تشریع نموده عبادت کنیم و به وسیله امورات بدعی او را عبادت ننمائیم همانگونه که فرموده است:

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ ‏

‏ترجمه : ‏

‏همان کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود . او چیره و توانا ، و آمرزگار و بخشاینده است .‏  [ملک: ۲

فضیل بن عیاض گوید: معنی آن خالص و صائب باشد. به او گفته شد معنی آنها چیست؟ جواب داد: عمل اگر خالص باشد ولی صائب نباشد قبول نمی‌گردد و هرگاه صائب باشد ولی خالص نباشد مقبول نیست حتی زمانی که هم خالص و هم صواب باشد. خالص آن است که برای خدا باشد و صائب این است که بر اساس سنت صورت گرفته باشد.

عمر بن خطاب در دعایش می‌گوید: «اللهم اجعل عملی کله صالحًا، واجعله لوجهک خالصًا، ولا تجعل لأحد فیه شیئًا» «پروردگارا عملم را همگی صالح گردان و آن را برای خود خالص نما و در آن شریکی قرار مده». این همان دین اسلامی است که خداوند رسولانش را به خاطر آن مبعوث و کتابهایش را به خاطر آن نازل کرده است و آن تسلیم شدن برای پروردگار واحد است، هرکس برای او تسلیم نگردد، از عبادتش روی برتافته است. خداوند متعال می‌فرماید:

وَکَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ‏

‏ترجمه : ‏‏این چنین ، فرمان پروردگارت بر کافران ( و مشرکانی که راههای ظلم و جنایت را با پای خود پیموده‌اند ، و با اراده خویش بر گناهکاریها و بزهکاریها اصرار و ابرام ورزیده‌اند ، اجرا شده است و ) تحقّق پذیرفته است ، و آن این که ایشان دوزخیانند .‏ غافر: ۶۰

 هرکس برای خداوند و دیگری تسلیم شود چنین فردی مشرک است و خداوند مشرکان را نمی‌بخشد چنانکه می‌فرماید:

إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاءُ وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بیگمان خداوند ( هرگز ) شرک به خود را نمی‌بخشد ، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد می‌بخشد . و هر که برای خدا شریکی قائل گردد ، گناه بزرگی را مرتکب شده است .‏ [نساء: ۴۸].

  لذا خداوند دارای حقی است که هیچ مخلوقی با او در آن شریک نیست. پس جز الله عبادت نمی شود و جز او نباید از کسی خوف داشت و جز برای او نباید تقوی پیشه کرد و تنها باید بر او توکل نمود و فقط باید او را طلبید و به فریادرسی خواند همانگونه که می‌فرماید:

«هرگاه از کار فارغ شدی در عبادت خدا بکوش و به سوی پروردگار خویش توجه نما».  [انشراح: ۷- ۸].

 و می‌فرماید:

 وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ  [اسراء: ۲۳]. «و پروردگارت امر کرده جز او را نپرستید».

 و می‌فرماید:

وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و هرکس از خدا و پیغمبرش پیروی کند و از خدا بترسد و از ( مخالفت فرمان ) او بپرهیزد ، این چنین کسانی ( به رضایت و محبّت خدا و نعیم بهشت و خیر مطلق دست یافتگان و ) به مقصود خود رسیدگانند .‏ [نور: ۵۲].

 پس اطاعت از آن خدا و رسولش و خوف و تقوی تنها از آن خداست. خداوند متعال می‌فرماید:

‏ وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللّهِ رَاغِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اگر آنان بدانچه خدا و پیغمبرش بدیشان داده است ( و قسمت ایشان کرده است ) راضی می‌شدند و می‌گفتند : ( دستور ) خدا ما را بسنده است و خداوند از فضل و احسان خود به ما می‌دهد و پیغمبرش ( بیش از آنچه به ما داده است این بار به ما عطاء می‌کند ، و ) ما ( به فضل و بخشایش پروردگار خود چشم دوخته و ) تنها رضای خدا را می‌جوئیم ، ( اگر چنین می‌گفتند و می‌کردند ، به سود آنان بود ) .‏ [توبه: ۵۹].

چنانکه می‌فرماید:

وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ‏

‏ترجمه : ‏

‏ چیزهائی را که پیغمبر برای شما ( از احکام الهی ) آورده است اجراء کنید ، و از چیزهائی که شما را از آن بازداشته است ، دست بکشید . از خدا بترسید که خدا عقوبت سختی دارد .‏ [حشر: ۷].

میزان، کتاب خدا و سنت رسولش می‌باشد:

 

حلال آن چیزی است که او حلال نماید و حرام آن چیزی است که او حرام گرداند، دین چیزی است که او تشریع گرداند. بنابراین هیچ فردی اعم از مشایخ و پادشاهان و علماء و حاکمان و تعلیم دهندگان و سائر مخلوقات حق خارج گشتن از آن را ندارند بلکه همگی مخلوقات لازم است به دین اسلام متدین باشند دینی که خداوند، پیامبرانش را برای آن مبعوث داشت که همگی در دین پایان دهند. رسولان و بزرگ اولاد آدم و امام و پیشوای پرهیزگاران و بهترین مخلوقات و شایسته‌ترین آنها محمد بنده خدا و رسولش ص جمع گردیده است، هرکس در هر مقام و موقعیتی که باشد در صورتی که دستوری بدهد باید آن را بر کتاب خدا و سنت رسولش عرضه داشت در صورت موافقت با آن قبول، و در غیر این صورت مردود می‌باشد همانگونه که در صحیحین آمده می‌فرماید:

 «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ»[۱]. «هرکس کاری را انجام دهد و دستور ما بر آن نباشد آن کار مردود است».

لذا مشایخ و علماء که در احوالات و اقوالشان، معروف و منکر و هدایت و گمراهی وجود دارد لازم است که آن را به خدا و رسولش برگرداند، هر آنچه را خداوند متعال و رسولش قبول کنند بپذیرند و آنچه را که خداوند متعال و رسولش رد کنند مردود دارند. در مورد تعلیم دهندگان و امثال آنها نیز همینگونه می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! از خدا ( با پیروی از قرآن ) و از پیغمبر ( خدا محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت او ) اطاعت کنید ، و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید ( مادام که دادگر و حقّگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند ) و اگر در چیزی اختلاف داشتید ( و در امری از امور کشمکش پیدا کردید ) آن را به خدا ( با عرضه به قرآن ) و پیغمبر او ( با رجوع به سنّت نبوی ) برگردانید ( تا در پرتو قرآن و سنّت ، حکم آن را بدانید . چرا که خدا قرآن را نازل ، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است . باید چنین عمل کنید ) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید . این کار ( یعنی رجوع به قرآن و سنّت ) برای شما بهتر و خوش فرجام‌تر است .‏  [نساء: ۵۹].

 و می‌فرماید:

کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏

‏مردمان ( برابر فطرت در آغاز از نظر اندیشه و صورت اجتماعی یک‌گونه و ) یک دسته بودند . ( کم‌کم دوره صِرف فطری به پایان رسید و جوامع و طبقات پدید آمدند و بنا به استعدادهای عقلی و شرائط اجتماعی ، اختلافات و تضادهائی به وجود آمد و مرحله بلوغ و بیداری بشریّت فرا رسید ) پس خداوند پیغمبران را برانگیخت تا ( مردمان را به بهشت و دوزخ ) بشارت دهند و بترسانند . و کتاب ( آسمانی ) که مشتمل بر حق بود و به سوی حقیقت ( و عدالت ) دعوت می‌کرد ، بر آنان نازل کرد تا در میان مردمان راجع بدانچه اختلاف می‌ورزیدند داوری کند ( و بدین وسیله مرحله نبوّت فرا رسید . آن گاه ) در ( مطالب و حقّانیّت ) کتاب ( آسمانی ) تنها کسانی اختلاف ورزیدند که در دسترسشان قرار داده شده بود ، و به دنبال دریافت دلائل روشن ، از روی ستمگری و کینه‌توزی ( و خودخواهی و هواپرستی ، در پذیرش و فهم و ابلاغ و اجرا کتاب ) اختلاف نمودند ( و مرحله اختلاف در دین و ظهور دینداران و دین‌سازان حرفه‌ای فرا رسید و زمینه بروز و سلطه طاغوت فراهم شد ) . پس خداوند کسانی را که ایمان آورده بودند ، با اجازه خویش ( که مایه رشد فکری و ایمان پاک و زمینه رستن از انگیزه‌های نفسانی و تمسّک کامل به کتاب آسمانی است ) به آنچه که حق بود و در آن اختلاف ورزیده بودند ، رهنمون شد ، و خداوند هر کسی را که بخواهد به راه راست ( که همان راه حق است ) رهنمود می‌نماید ( تا حق را از میان انحرافها و اختلافها دریابند ، و مرحله برگشت به دین راستین و حاکمیّت کتاب و شریعت فرا رسد ) .‏ [بقره: ۲۱۳].

از خداوند متعال خواهانیم که ما و باقی برادرانمان را به راه راست راهنمایی گرداند راه پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان آنها که مشمول نعمت پروردگار شدند و آنها چه خوب دوستانی هستند.

———————————————-

منبع: نصیحت های طلایی برای جماعت های اسلامی(فتوا در مورد اطاعت و بیعت) / تألیف: شیخ الإسلام ابن تیمیه  رحمه الله / مقدمه و تعلیق و تخریج احادیث: مشهور حسن سلمان /مترجم: عبدالسلام / نشر عقیده


[۱]– رواه البخاری و مسلم.

یک دیدگاه

  1. آنچه موجب جسارت ارائه این یادداشت گردیده عدم عنایت کارشناسان محترم دین و سیاست و حکومت و اخلاق به برخی واقعیات اظهرمن الشمس جاری در متن جامعه است که نهایتا منجر به دین گریزی و بلکه اسلام گریزی و بویژه شیعه گریزی در میان برخی اقشار بعضی جوامع شده است.
    در اینکه طبق نص متن آسمانی قرآن اکثر مردم (ولو در لباس وقالب کارشناس دین و محل رجوع سایر مردم) در غفلت وبازی با دنیا و مادیات و امیال ونفسانیات روزگار سپری می کنند بحثی نیست.
    اما آنچه مدنظر است وبه نظر می رسد عدم عنایت متولیان امر به آن در صورت عدم عمد ، اشتباهی است نابخشودنی، این است که علی الظاهر جامعه فعلی تشیع و نیز حکومت جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار آن دانسته یا ندانسته تیشه به ریشه دین و اسلام و تشیع می زند.
    شاید اعتراف به حقانیت سکولاریسم به مفهوم استقلال دین و حکومت از یکدیگر و عدم مقبولیت ترکیب حکومت دینی از سوی متولیات امور دین و حکومت بزرگترین خدمت به هردوی آن جریانها باشد.
    آنچه در حکومت جمهوری اسلامی ایران از آن بعنوان دین یاد می شود حداکثر بعنوان تعبیر متولیان این حکومت از دین اسلام قابل قبول است دقیقا به همان اعتبار ارزشی که منظور برخی حکومتهای غیردینی موسوم به دینی، از کلمات دین یا شرع و تعزیرات حکومتی بوده است.
    آری دین اسلام نیز مانند سایر مکاتب و ادیان، تعابیر متفاوتی داشته و منظور هر یک از شخصیتهای مختلفی منجمله پیامبر، ائمه، خلفا، علما، مراجع تقلید، سلاطین، والیان، مشاوران دینی سلاطین، سایرکارگزاران سلاطین، مفتیان، قضات و بالاخره هر یک از اقشار مختلف عوام الناس، از دین و احکام عملی آن و فرهنگ و اخلاق دینی، مفهوم خاصی بوده که این مفاهیم دارای وجوه اشتراک و افتراق زیادی با یکدیگر بوده و لزوما به مفهوم ثابت معین خاصی برنمی گردد.
    آنچه لازم العنایه است ضرورت پذیرش این واقعیت و عدم ادعای اطلاق و الصاق مفهوم دین به باورهای خود و تکفیر و اعدام جسمانی یا روحانی و شخصیتی سایرین مخصوصا از سوی قدرتمندان و حکام و کارگزاران ایشان است . در زمان جنگ جهانی دوم و حمله روس ها به ایران ، ضرب المثل معروفی بر سر زبان ما ترک های تبریز افتاده بود (گولوستان باغیندا سالدات منه بیر سیلی ووردی ماسکو دا استالیندن زهلم گئتدی) که حاکی از انتساب وتعمیم ناخودآگاه رفتارهای عوامل جزء یک سیستم به اصول مسلم تئوریسین ها و مدیران ارشد آن سیستم بوده و به وضوح، اقتضای عدم تخریب هویت سیستم را در تفکیک عوامل جزء و رفتارهای ایشان از اصل و اصول کلی سیستم می نمایاند.
    آنچه از کلمه دین در ذهن هرکسی متبادر است عبارت است از مجموعه آموزه های مستقیم و غیرمستقیم نظری و عملی شناساننده معینی از دین . که این در واقع مفهومی کاملا وابسته و مقید است به نظرات و اعمال آن شخص شناساننده اعم از پیغمبر یا خلیفه یا هر معرف دیگری از دین.
    و در واقع چیز ثابت و معین و مشخصی بنام دین وجود خارجی نداشته آنچه هست برداشت و تصویر معرف های دین از یک مفهوم ذهنی و انتزاعی بنام دین است. و فی الواقع دین موجودی است منتزع از معرفان دین و دینداران.
    و عدم پذیرش این حقیقت موجب فرو کاستن ارزش و قرب دین است در دراز مدت. اوصیکم و نفسی بتقوی الله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا