سياسي اجتماعي

دولت ها و رفاه اجتماعی

دولت
ها و رفاه اجتماعی

دولت
های گوناگونی در حال حاضر در سراسر جهان از لحاظ ساختار و ایدئولوژی وجود دارند که
هر کدام با توجه به مکتب فکری و آبشخورشان ، رفاه اجتماعی را مورد توجه یا بی
توجهی قرار داده اند. در این میان دیدگاه های مختلفی درباره به عهده گرفتن یا
نگرفتن این نقش توسط دولت بیان شده که در این نوشتار به آن اشاره می شود.

 

 

تاریخ
تحولات اقتصادی و عبور از فئودالیسم نشان می دهد با پیشرفت و توسعه اقتصادی و
گسترش صنایع و تمرکز گروه های متراکم کاری ، ضرورت توجه به تامین اجتماعی بتدریج
پدیدار و براساس آن زمینه های رفاه اجتماعی نیز به نحوی میسر شد که علاوه بر جبران
خطرها و حوادثی نظیر معلولیت ، پیری ، از کارافتادگی و دیگر حوادث ، موضوعات جدیدی
نظیر کاهش ساعت کار، جلوگیری از کار کودکان و تنظیم برنامه کار زنان باردار و
شیرده نیز در حیطه رفاه اجتماعی مطرح شد.

تصویب
اعلامیه حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ نیز مفاهیم جدیدی را در زمینه رفاه اجتماعی مطرح کرد
که عبارتند از :

۱- هر
فرد حق تامین اجتماعی دارد

۲- هر
فرد حق داشتن سطح زندگی کافی برای حفظ سلامت خود و خانواده اش را دارد

۳- هر
فرد هنگام بیکاری ، پیری ، ازکارافتادگی و دیگر پیشامدهای ناگوار ، حق تامین دارد

۴- زنان
و کودکان و گروه های آسیب پذیر حق دریافت کمک های خاص دارند.

رفاه
در جوامع سنتی عمدتا شامل اقدامات متفرق خیریه و تعاونی های ابتدایی به منظور کمک
به همنوع و در قالب همیاری ها و دگریاری ها برای تامین نیازهای اولیه خانواده ها و
گروه های محلی بود. بتدریج و بر اثر پیدایش روابط تولیدی و حاکمیت بازار و شرایط
کار در کارخانجات موضوع بیمه های اجتماعی مطرح و پس از آن موضوع تامین اجتماعی با
توجه به ابعاد حمایتی و جبرانی وسیع ، جایگزین بیمه های اجتماعی شد تا آثار
اقتصادی کلیه خطرات اجتماعی را جبران کند. با پیدایش تشکل های کارگری و ایجاد
قوانین و حقوق کار در محیطهای صنعتی و با هدف تامین منافع کارگران در قبال کلیه
خطرهای انسانی و شغلی ، علاوه بر نیازهای اولیه ، موضوع نیازهای ثانویه و امنیت
فردی نیز مطرح شد. در این مرحله رویکرد رفاه صنفی جایگزین رفاه فرد و خانواده و
گروه های محلی شد. با پیدایش جوامع مدرن با خصلت های شهرنشینی ، خانواده هسته ای و
نظام های اقتصادی پیچیده و کلان بتدریج نگرش های جدید رفاه اجتماعی به وجود آمد. مفهوم
و محتوای رفاه اجتماعی در طول چند دهه اخیر بسیار دگرگون شده است.

در
دهه ۱۹۷۰ گفته می شد رفاه اجتماعی مجموعه قوانین ، برنامه ها و خدمات سازمان یافته
ای است که هدف آن تامین حداقل نیازهای اساسی آحاد کشور است.

در
طول سال های دهه ۱۹۸۰ این مفهوم به نحوی تغییر کرد که رفاه اجتماعی به مجموعه
اقدامات و خدمات گوناگون اجتماعی به منظور ارضای نیازهای افراد و گروه ها در جامعه
و غلبه بر مسائل اجتماعی اطلاق می شد. از دهه ۱۹۹۰ رفاه اجتماعی به مجموعه شرایطی
تلقی می شود که در آن خشنودی انسان در زندگی مطرح است.

براساس
این نگرش ، رفاه اجتماعی مجموعه شرایطی است که در آن مسائل اجتماعی حل یا کنترل
شده ، نیازهای اولیه انسانی ارضا شده است و فرصت های اجتماعی به حداکثر رسیده اند.
مشاهده می شود تحول ایجاد شده در این مفهوم بسیار قابل توجه است ، یعنی رفاه
اجتماعی از پدیده هایی از جنس فعالیت و خدمات به پدیده هایی از جنس شرایط و حالات
تبدیل شده است.

علاوه
بر این ، مفاهیم جدیدی نظیر فرصت های اجتماعی و رضایت اجتماعی نیز به آن وارد شده
است.

بر
این اساس ، مفهوم رفاه اجتماعی را می توان در سطح افراد، خانواده ها، انجمن ها،
سازمان ها، اجتماعات محلی و به طور کلی جامعه در نظر گرفت.

این
مفهوم همچنین می تواند دربرگیرنده گروهی از کشورها، مناطق بین المللی یا جهان به
طور کلی باشد. در گذشته ، رفاه فقط در سطح خرد یعنی در سطح خانواده نگریسته می شد
و این نگرش گاه مفهوم رفاه را تا حد تامین حداقل موردنیاز یک فرد تقلیل داده اند. اصلاح
این نگرش به خودی خود موجب اصلاح برنامه های فقرزدایی خواهد شد و به جای تلاش برای
ارتقای وضع اقتصادی بعضی از افراد جامعه تا حد نزدیک شدن به سطح قابل قبول ، شرایط
و کیفیتی در سطح جامعه ایجاد می کند که مجموعه جامعه مسوولیت ارتقای اعضای خود را
به عهده گیرند. در تعریف این نوع رفاه اجتماعی ، ۳ مفهوم محوری وجود دارد:

حل
یا کنترل مسائل اجتماعی : مسائلی مانند خشونت ، بیکاری ، استعمال مواد مخدر، فقر و
خودکشی ، هم در طول زمان تحول پیدا می کنند و هم نگرش ها درباره آنها تغییر می کند.
آنچه معمولا در ارتباط با مسائل اجتماعی مطرح می شود شناخت و ادراک صحیح ، داوری
های منطقی و بالاخره راه حل هایی است که در مورد این مسائل به کار گرفته می شود. در
شرایط رفاهی این مسائل باید حداقل کنترل شده باشند.

تامین
نیازها : این مفهوم علاوه بر شمول آن بر ابعادی مانند نیازهای زیستی ، مسکن ،
آموزش و بهداشت ، نیازهایی را که برای زندگی منطقی و مناسب ضروری است نیز شامل می
شود.

تامین
فرصت های اجتماعی برابر : این مفهوم به معنی برابری فرصت ها در مقابل شغل ، آموزش
و ارتقای اجتماعی ، صرف نظر از موقعیت های فردی است و در صورت نابرابری فرصت ها
گرایش به روش های غیرمنطقی برای دستیابی به نیازها بروز خواهد کرد و این مشکل در
نهایت به گستردگی حوزه اول یعنی مسائل اجتماعی می انجامد. فقدان فرصت های عادلانه
و مبتنی بر شایستگی فردی یکی ازعلل مهم سوئرفتار اجتماعی است.

 

چشم
اندازهای اصلی رفاه‏

چشم
اندازهای اصلی رفاه را می توان شادکامی ، تامین ، ترجیحات ، نیازها، رهایی و
مقایسه های نسبی دانست ، یعنی دیدگاهایی وجود دارد که معتقد است هر یک از این
عوامل ، اصل بهتری برای توزیع کالاهای اجتماعی است و به عنوان معیار و محور آن
نظریه قرار می گیرد. شادکامی به حالتی عمومی و غالب تعبیر می شود، حالتی که لزوما
به احساس سرخوشی یا نشاطی خاص کاهش پذیر نباشد، حالتی که به عنوان رضایت یا خرسندی
از آن یاد می شود.تامین به معنای پیش آگاهی از این امر است که اوضاع و احوال یک
فرد در آینده نزدیک دستخوش نابسامانی نخواهد شد. شخصی که از امنیت درآمد، اشتغال و
مسکن برخوردار باشد، به روشنی در وضعیت رفاهی بهتری از شخصی قرار دارد که فاقد
امنیت خاطر شغلی باشد.

ترجیحات
به معنای این است که بگوییم شخصی که ترجیحاتش تحقق یافته است از شخصی که آرزوهایش
برآورده نشده ، از رفاه بیشتری برخوردار است.

جاذبه
تعریف رفاه در این معنا این است که مفهومی عرضه می دارد که بالقوه قابل اندازه گیری
است.

نیازها
این دیدگاه که برآورده شدن نیازها را مظهر رفاه بدانیم به سبب دلالت های مساوات
طلبانه آن ، در میان تحلیلگران سیاست اجتماعی مقبولیت دارد. دلیلش این است که
نیازها ظاهرا چیزی را توصیف می کنند که به طبیعت آدمی مربوط است و ضرورت بیشتری از
ترجیحات دارد، بنابراین کمتر فردگرایانه است.

نیازها،
بعلاوه به نوعی تعریف و اندازه گیری عینی میدان می دهند که به رفتارهای بازار
وابستگی ندارد.استحقاق بر نقطه ای مشترک بین مشارکت و پاداش دلالت دارد. محافظه
کاران امریکایی معمولا به عنوان مفهومی که مظهر وابستگی ذاتی جامعه است به استحقاق
استناد می کنند و بر همین مبنا معتقدند کسانی را که بیش از اندازه پاداش مشارکت
خود از جامعه می گیرند، می توان مجازات کرد. با این حال ، لیبرال ها استدلال می
کند که استحقاق ارزشی است که کمی کردن آن بسیار دشوار است و علاوه بر این بازارها
به سزاواری و تناسب برای فروش کار دارند نه به شایستگی و استحقاق.

مقایسه
های نسبی به این نکته توجه دارد که رفاه به نوعی با این خصلت آدمی که خود را مرتب
با دیگران مقایسه می کند، پیوند دارد. می توان گفت انواع اصیل و غیراصیل مقایسه
های رفاهی وجود دارد، اگرچه تشخیص این که کدامیک اصیل و کدامیک غیراصیل است کار
ساده ای نیست.

هر
یک از ۶ عنوان بالا با آنچه رفاه می نامیم نوعی ارتباط دارد؛ اما هیچیک به تنهایی
کافی و بسنده نیست.

 

منابع
:

۱- تونی
فیتز پتریک. نظریه رفاه. هرمز همایون پور. انتشارات گام نو و موسسه عالی پژوهش
تامین اجتماعی. چاپ دوم ۱۳۸۳.

۲- محمدجواد
زاهدی. توسعه و نابرابری. انتشارات مازیار. چاپ دوم ۱۳۸۵.

۳- میلتون
فریدمن. آزادی انتخاب. حسین حکیم زاده جهرمی. نشرفرزان. چاپ ۱۳۷۸.

۴- میلتون
فریدمن. سرمایه داری و آزادی. غلامرضا رشیدی. نشر نی. چاپ اول ۱۳۸۰.

۵- ایمون
باتلر. اندیشه های اقتصادی میلتون فریدمن. فریدون تفضلی. نشرنی. چاپ اول ۱۳۷۷.

۶- پیترکیویستو.
اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی. منوچهر صبوری. نشر نی. چاپ دوم.

 

محمدحسین
محمدی

منبع:جام
جم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا