سياسي اجتماعي

خاورمیانه در آستانه وضعیتی جدید

خاورمیانه
در آستانه وضعیتی جدید

نویسنده:
فهمی هویدی

 

از
شواهد و قرائن اینگونه بر می آید که منطقه خاورمیانه در آستانه وضعیتی جدید و
متفاوت از هفته های گذشته است ؛ البته هنوز وقت آن نیست تا در مورد “باز شدن
فضای بسته موجود” صحبت کنم، ولی می توانم مدعی آن باشم که نشانه های آغاز یک
وضعیت جدید وجود دارد و از جمله آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

 

ــ
گزارش سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا که نشان می دهد ایران فعالیت های هسته ای نظامی
ندارد ؛ به این معنا که در وضعیت کنونی تمامی هراس ها و نگرانی ها در خصوص پروژه
هسته ای ایران بی مورد است.

 

درست
است که گزارش سازمان اطلاعات ایالات متحده در خصوص فعالیت های هسته ای ایران، باعث
نمی شود تا نگرش آمریکا نسبت به ایران تغییر کند یا اینکه تصور کاخ سفید از تهران
به عنوان یک خطر جدی که باید از بین برود، دستخوش دگردیسی گردد ؛ ولی این نتیجه را
به دنبال دارد که بوش در صورت حمله نظامی به ایران، در مقابل کنگره و افکار عمومی
کشورش با تنگنا رو به رو شود. ضمنا بعد از انتشار این گزارش، دولت آمریکا برای کسب
موافقت شورای امنیت جهت صدور قطع نامه ای مبنی بر تشدید مجازات ها علیه ایران با
مشکل مواجه خواهد شد و این دقیقا همان چیزی بود که زلمای خلیل زاد، نماینده آمریکا
در سازمان ملل بدان اشاره داشت. پس اگر صدور قطع نامه ای جهت اعمال مجازات های
اقتصادی علیه ایران برای آمریکا مشکل است، دیگر تکلیف هر طرح دیگری از جمله نظامی
علیه تهران مشخص می باشد.

 

حداقل
تاثیری که می توان برای گزارش سازمان اطلاعات آمریکا در مورد فعالیت های هسته ای ایران
قائل شد، این است که گزارش مذکور تلاش های نظامی آمریکا جهت مقابله با ایران را
متوقف کرده و باعث شده است تا کاخ سفید در وضعیت کنونی اولویت درگیری نظامی با
تهران را از لیست اولویت های خود کنار بگذارد ؛ البته بعید نیست که بوش پسر در نهایت
تعیین تکلیف پرونده ایران را به فردی واگذار کند که در انتخابات آتی پیروز می شود،
به ویژه در این شرایط که محافل نظامی و چهره های برجسته سیاسی آمریکا مخالف تکرار
فاجعه عراق و انتقال این فاجعه از بغداد به تهران هستند.

 

شایان
ذکر است که بر اساس اطلاعات درز شده از آمریکا، جرج بوش نسبت به خطراتی که حمله به
ایران برایش در بر دارد، آگاه می باشد و برای آنکه به شکلی آبرومندانه از گزینه
حمله به تهران صرف نظر کند، تصمیم به انتشار چنین گزارشی گرفته است.

 

به
هر رو، گزارش مربوط به فعالیت های هسته ای ایران با هر هدف منتشر شده باشد ـ چه
آنکه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا به خاطر انجام مسئولیت خود در زمینه عدم تکرار
حادثه عراق این کار را کرده باشد یا آنکه بوش برای عقب نشینی آبرومندانه خود از گزینه
حمله، دست به چنین امری زده باشد ـ ولی امر مشهود آن است که این گزارش علنا پخش
شده و تاثیر خود را در بخش های مختلف گذارده است از سازمان ملل گرفته تا منطقه خلیج
فارس که دیگر نگرانی اش از بابت آغاز یک جنگ جدید از بین رفته است و اگر این حدس
درست باشد، پرسش هایی چند مطرح می شود که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره
کرد: پژواک گزارش برای ایران ـ در دو سطح داخلی و خارجی ـ چه خواهد بود ؛ یعنی اینکه
آیا انتشار چنین گزارشی را می توان به نفع احمدی نژاد، تیم همراه و اصولگرایانی
دانست که همیشه به او یاری می رسانند و آیا این امر باعث می شود تا وضعیت اصولگرایان
در انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران که در ماه مارس آتی برقرار می شود، بسیار
بهتر شود و آیا انتشار گزارش مذکور تاثیر خود را بر روی روابط ایران و آمریکا بر
جای خواهد گذاشت و آیا شکاف در دیوار جدایی میان آمریکا و ایران باعث می شود تا ما
شاهد همکاری میان آمریکا و ایران جهت برقراری آرامش در عراق و افغانستان و همچنین
کاستن از شدت محاصره ها علیه تهران باشیم؟

 

سوال
مهم دیگری که در همین زمینه مطرح می شود، آن است که در چنین حالتی موضع رژیم صهیونیستی
ـ به عنوان یکی از طرف های اساسی در مقابله با پرونده هسته ای ایران که البته بیش
از هر طرف دیگری از پیشرفت پروژه اتمی ایران رنج می برد ـ چه خواهد بود ؛ آیا آرام
شدن جبهه درگیری میان واشنگتن و تهران باعث می گردد تا این رژیم ـ نه تنها به خاطر
متوقف ساختن پروژه هسته ای تهران و تبدیل شدن به تنها قدرت منطقه ؛ بلکه به خاطر
بازگرداندن هیبت از دست رفته نظامی در جنگ لبنان ـ به صورت یکجانبه دست به حمله
نظامی علیه ایران بزند.

 

ـ  حل مسئله لبنان با تکیه بر توافق میان گروه های
مختلف سیاسی در این کشور ؛ در این نکته هیچ تردیدی نیست که مسئله لبنان هنوز و به
صورت کامل حل نشده است، زیرا تا این لحظه که در حال نگارش این مقاله هستم، تنها
مسئله حل شده مربوط به ریاست جمهوری این کشور است و هنوز هم موج اختلافات در مورد
ریاست دولت و برخی ابهامات سیاسی دیگر وجود دارد.

 

چیزی
که توجه به آن برای ما ضروری و مهم می نماید، آن است که پروژه آمریکا برای لبنان یک
هدف مشخص داشت که همان کمک به یک طرف علیه طرف دیگر بود و این امر در نهایت به خلع
سلاح حزب الله، جلوگیری از هر گونه ارتباط با دمشق، ضعف نقش ایران در منطقه و ایجاد
پیوند میان اسرائیل و لبنان جهت گسترش جبهه به اصطلاح میانه روی عربی می انجامید،
جبهه ای که رژیم صهیونیستی نیز در آن حضور دارد و اعضای آن برای حمله به ایران با
هم بسیج شده اند.

 

به
هر رو، طرح آمریکا برای لبنان به نقطه تحقق نرسید، زیرا آن تحول اصلی و محوری رخ
نداد یعنی آن طرفی که واشنگتن به دنبال چیرگی اش بر دیگر گروه های لبنانی بود،
موفق به پیروزی نشد ؛ بلکه طرف های لبنانی در مورد مسئله ریاست جمهوری به توافق رسیدند
و پیشرفت های قابل ملاحظه ای را نیز در مورد توافق در خصوص دولت و دیگر پرونده ها
داشته اند.

 

در این
میان نام بردن از طرفی لبنانی که موفق به فتیله پیچ کردن دیگری شده است، خارج از
توان ما است ؛ ولی می توان گفت که هیچ کدام از طرف های لبنانی شکست نخورده اند،
بلکه امید واشنگتن و تل آویو برای محاصره حزب الله و در هم کوبیدن اراده و قدرت این
حزب بر باد رفته است.

 

در یک
جمع بندی کلی باید گفت لبنان پیروز نهایی بوده است و نگرانی ها از بابت احتمال چیرگی
یک گروه لبنانی بر دیگر گروه ها و نتایج خطرناک آن نیز برطرف شده است.

 

ــ
فعال شدن خط ارتباط سیاسی میان امان و دمشق که اخیرا به طور کامل قطع شده بود. نمود
فعال شدن خط ارتباط مذکور را می توان در سفری دید که پادشاه اردن پیش از برگزاری
کنفرانس آناپلیس به دمشق داشت. از دیگر نمودها می توان به دیدار این هفته وزیر
امور خارجه سوریه با نخست وزیر اردن اشاره کرد که محل انجام آن شهر امان بود.

 

از
سرگیری مجدد روابط میان سوریه و اردن باعث می شود تا محاصره سیاسی که علیه دمشق
اعمال شده بود، شکسته شود و دفتر انتساب اتهامات به این کشور بسته گردد و مسیر برای
سوریه باز شود تا اینکه در زمینه های مختلفی همچون مسئله فلسطین و لبنان ایفای نقش
نماید. بعید نیست که سوریه بتواند در توافق میان گروه های لبنانی در خصوص انتخاب
شخص رئیس جمهور سهیم باشد.

 

ــ
استقبال ریاض از هیات عالی رتبه حماس به ریاست خالد مشعل که سیزده ماه به تعویق
افتاده بود و با وجود آنکه تماس ها و ارتباطات تلفنی میان رهبران حماس و مقامات
عربستان سعودی به عنوان ناظر تنظیم توافق نامه مکه ادامه داشت ؛ ولی بعد از
ماجراهای پانزدهم ژوئن سال جاری (۲۰۰۷) این ارتباطات وضعیت جدیدی به خود گرفت و به
وضعیت گذشته بازنگشت ؛ چرا که تیره شدن روابط میان دو طرف اساسی در دولت وحدت ملی
در نظر عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان به معنای زیر پا گذاشتن توافق نامه
مکه بود و تا آنجایی که بنده خبر دارم، در تماس هایی که میان رهبران حماس و مقامات
ریاض صورت گرفت برخی مسائل مورد تبیین قرار گرفت و دورنماهای امور سیاسی به بحث
گذارده شد که همین امر نیز باعث شد تا ریاض با استقبال از هیات حماس موافقت کند ؛
البته نمی توان صحبتی در مورد نتایج این دیدار داشت و تنها می توان گفت که این دیدار
بستری برای وصل کردن رشته قطع شده ارتباط میان حماس و ریاض است. ضمنا این خوش بینی
نیست اگر بگوییم که محور اساسی دیدار رهبران جنبش مذکور با مسئولان عربستانی ایجاد
یک بستر مناسب جهت از سرگیری گفتگوها میان فتح و حماس است که این امر می تواند از شدت
و حدت فاجعه ای که فلسطینیان گرفتار آن شده اند، بکاهد و سدی در مقابل تشدید اوضاع
فاجعه بار کنونی در غزه باشد.

 

مانعی
ندارد که موارد بالا را جز آرزوها و آمال بدانیم ؛ ولی اگر به نیمه پر لیون نگاه
کنیم، باید چشم امیدمان به شواهد و قرائن مثبتی باشد که از آن صحبت کردیم. هر کس
که در معادلات خود تنها منفی ها را در نظر داشته باشد، هرگز توجهی به مثبت ها
نخواهد داشت.

منبع
: مرکز اطلاع رسانی فلسطین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا