دعوت و داعی

فتنه ی سلاح در امر دعوت اسلامی

فتنه ی سلاح در امر
دعوت اسلامی

دکتر فتحی یکن /مترجم
:داود ناروئی

به طور حتم، از
زیانبارترین مظاهر افراط و تندروی، آن است که با استعمال نیرو و قدرت در تماس
باشد. چون در این صورت، به شکل بی رویه و غیر قابل کنترلی به حرکت در خواهد آمد و
مسلما” در چنین شرایطی آسیب آن بر اعضاء خلاصه نخواهد شد. بلکه همه ی جنبش را
از اساس، نابود خواهد نمود.

دیر زمانی است که عرصه
ی فعالیت های اسلامی، شاهد پدیده ی استفاده از نیرو و قدرت است. خاستگاه آن هم،
فقدان پایبندی و تعهد به مبانی و اصول شرعی سیاست، در زمان استفاده از قدرت می باشد.

در اثر همین پدیده، که
پیامد هر نوع فاجعه ای است مشکلات تلخ و ناخوشایندی گریبانگیر ما شد. در پی هر
حادثه ای، جنبش اسلامی، در معرض آزارها، مشکلات و سختی های گوناگونی قرار گرفت.
بروز این پدیده، گاه در اثر همانندی، تقلید و همرنگی با اعمال دیگران، صورت می پذیرد.

در این نوشتار مختصر،
خودم را ناگزیر می بینم، در برابر اساسی ترین شاخص های پیچیده، که با فرایند
استفاده از نیرو در تماس هستند، و در میان پیشگامان دعوت مورد اختلاف بوده و
اساسا” عامل مشکلات و بلاها و کشاندن جنبش به سمت نابودی و ویرانی می باشند،
اندکی درنگ کنم.

 

نخست: روشن نبودن هدف
از قدرت محوری:

پاره ای از مردم چنین
می پندارند که هدف از قدرت محوری جنبش، به معنی اثبات جنبه ی وجودی آن در عرصه ی
سرزمین های اسلامی است. پاره ای دیگر نیز چنین می پندارند که هدف از آن، جذب
جوانانی است، که هوس و عشق قدرت به سرشان می زند. جوانانی که بسا، اندیشه ها، ارزش
ها و مبانی خشک و ایده آلیستی نمی توانند برایشان جذاب و دلکش باشند. برخی دیگر،
نیز بر این باورند که هدف از قدرت مداری، به معنی پاسخگویی به هر گونه تجاوزی است،
که ممکن است علیه جنبش صورت پذیرد، این تجاوز اعمّ از آن است که از طرف یک حاکم و
زمامدار رخ دهد، و یا اینکه از طرف یک حزب و یا یک شخص.

چنین برداشت هایی که
می توانند هم جنبش و هم اعضاء آن را به سمت یک سری مشکلات و برخوردهای روزمره ای
سوق دهد، که گاه پایان ناپذیر هستند. این امکان هم وجود دارد که چنین تحولاتی جنبش
را از خط سیر اصلی آن منحرف کنند. و نقش اصلاحگرانه و پیامبر گونه ی آن را، که
تنها مجوز و توجیه کننده ی وجود و قوام آن است متوقف سازند.

بدون تردید، قدرت عملی
جنبش، باید محکوم و قابل کنترل باشد. نه اینکه به صورت بی رویه ای بر همه چیز حاکم
و مسلط باشد. مسلما” زمانی که قدرت به مثابه ی دینامیسم غالب و محرک حاکم در
می آید، سیر جنبش مختل می شود و تعادل امور به م می خورد و معیارها و ملاک ها محو
و نابود می شوند. از این رو، قدرت عملی باید، حجم و جایگاه محدودی، در چارچوب طرح
ها اشغال نماید. تا در نتیجه هماهنگ با سایر قوا، حجم و ساختار قدرت و دینامیسم
کارائی آن را شکل دهد. و بدین سان در تحولات، خدمات شایسته و ارزنده ای تقدیم
نماید.

مسلما” هدف از
قدرت مداری، محقق ساختن تحولات دینی، در جامعه از رهگذر اجرای اوامر خداوند، و
تطبیق قانون او و از سر گرفتن یک زندگی کاملا” اسلامی می باشد. چون خداوند می
فرماید:

(وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ ) بقره/۱۹۳

یعنی:« و با آنان
پیکار کنید تا فتنه‌ای باقی نماند و دین ( خالصانه ) از آن خدا گردد .»

و رسول خدا (ص) می
فرماید:

«أمرت أن أقاتل النّاس
حتّی یشهدوا أن لا اله الّا الله و أنّی رسول الله. فإذا قالوها، عصموا منّی
دماءهم و أموالهم إلّا بحقّها و حسابهم علی الله.»

ترجمه:« امر شده ام با
مردم تا بدانگاه بجنگم که شهادت بدهند معبودی جز خدای واحد وجود ندارد و من (محمد)
پیامبر خدا هستم. چون چنین کردند خون ها و مال های خود را از من مصون داشته اند.
جز به حق آن ها و حسابشان بر خدا است.»

استفاده از قدرت، باید
همیشه در این چارچوب قرار داشته و در خدمت این هدف باشد. هر گونه استفاده ی از
قدرت، که خارج از این چارچوب و در راستای مرامی جز این قرار داشته باشد،
طبعا” سیر جنبش را متوقف خواهد ساخت و رفته رفته آن را به سمت برخوردها و
موضع گیری های حاشیه ای و کم اهمیت، سوق خواهد داد که گاه منجر به نابودی جنبش
خواهد گردید.

در دوران رسول خدا (ص)
استفاده از قدرت به صورت واکنشی و عکس العمل های ناخواسته صورت نمی گرفت. بلکه تحت
قواعد و اصول مطالعه شده بر مبنای مقیاس ها و داده ای هماهنگ با ساختار، سیاست ها
و شگردهای هر مرحله شکل عملی به خود می گرفت. هر گونه تجاوزی که بر جماعت مسلمانان
و یا بر یک فرد مسلمان، صورت می پذیرفت، نمی توانست مبنا و مجوز اعلان جنگ و سلاح
به دست گرفتن و به پیکار رفتن قرار گیرد.

در دوران مکی، جماعت
مسلمانان و پیغمبر و پیشوای آنان در معرض تهاجمات و حملات گوناگون و آزارهها و
شکنجه های فراوانی قرار گرفتند. اما با این وصف، هیچگاه دستور صف آرایی و نبرد
صادر نگردید. چون که آن دوران، متعلق به مرحله ی آماده سازی پیشاهنگان بود. این
آماده سازی برای آن بود، تا کفایت ها و خلاقیت های لازم، برای یک برخورد دور و
دراز، مداوم و یکنواخت، که دستاورد آن پایان بخشیدن به رویارویی، درجهت مصلحت
اسلام بود در افراط فراهم آید.

از این رو، توجیه و
رهنمود پیغمبر (ص) در این مرحله، علی رغم شرایط دشوار و حساس، توجیهی بود که با
ساخت و اهداف آن هماهنگ و مطابق بود. خداوند در آن مرحله، این آیت را نازل فرمود:

(‏ فَاصْبِرْ إِنَّ
وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ ‏) روم/۶۰

« پس شکیبائی داشته باش . وعده خدا به طور مسلم حق است .
هرگز نباید کسانی که ایمان ندارند ، مایه خشم و ناراحتی تو گردند.»

نازل شدن این آیت، در
آن مقطع زمانی به خصوص یک فرمان خدایی و قاطع بود مبنی بر پایبندی به ساخت و
شگردها و سیاست های آن مرحله.

طبعا” انعکاس این
مقوله، بر دل های مؤمنان ساده و آسان نبود. امّا دعوت و مقتضیات و منافع آن،
خواستار همین چیز بود. و باید مصالح آن از هر گونه برداشت و اجتهاد شخصی و از هر
نوع سبک مغزی و بی پروایی فراتر می رفت.

روایت شده که
عبدالرحمن بن عوف، و تعدادی از صحابه در مکه نزد پیامبر خدا (ص) آمدند و گفتندک ای
رسول خدا، ما زمانی که مشرک بودیم، عزت و حرمت داشتیم ولی چون ایمان آوردیم، ذلیل
و خوار شدیم.

رسول خدا (ص) به آن ها
گفت:

_ أنّی أمرت بالعفو
.فلا تقاتلوا القوم.

یعنی: «امر شده ام که
از مردم درگذرم و عفو کنم. از این رو با مردم نجنگید.»

خباب بن أرت از جمله
کسانی بود که به وسیله ی آتش، داغ داده می شدند و شکنجه می گشتند. از او روایت شده
که گفت:

روزی نزد رسول خدا (ص)
آمدم. آن حضرت در سایه کعبه، به یک عبای پشمی تکیه داده بود. آن روزها ما مسلمانان
از ناحیه ی مشرکین سختی های فراوانی دیده بودیم.گفتم:

_ ای رسول خدا، چرا
برای ما دعا نمی کنی؟

رسول خدا (ص) در حالی
که چهره اش سرخ و دگرگون شده بود، نشست و گفت:

( لقد کان من قبلکم
لیمسّط أحدهم بأمساط الحدید ما دون عظمه من لحم و عصب. ما یصرفه ذلک عن دینه و
یوضع المنشار علی فرق أحدهم فیشقّ. ما یصرفه ذلک عن دینه و لیظهرنّ الله تعالی هذا
الأمر، حتّی یسیر الرّاکب من صنعاء إلی حضر موت. لا یخاف إلّا الله.)

ترجمه:« آن هایی که
پیش از شما بودند، گوشت و رگ برخی از آن ها به وسیله ی شانه های آهنی، شانه می شد.
امّا باز هم این باعث نمی شد او از دین خود منصرف شود. بر فرق سر برخی دیگر، ارّه
نهاده می شد و سرش شکافته می گردید امّا باز هم این امر سبب نمی شد او از دین خود
دست بردارد. مطمئن باشید خداوند کار دین را آن قدر بالا خواهد برد که یک فرد سوار
بر اسب مسیر صنعاء _حضرت موت را به پیماید بدون اینکه از کسی جز خدا بترسد.»

 

دوم: پایبند نبودن به
شرایط استفاده از قدرت:

اساسی ترین شرایط
استفاده از قدرت عبارتند از:

الف) صرف کوشش از طریق
ابزارهای دیگر و توسل به قدرت به عنوان آخرین راهکار. علماء اسلام بر این امر
اتفاق نظر دارند.

_ علامه جصّاص حنفی می
گوید: خداوند دستور داده قبل از نبرد مردم را به سوی حق فرا بخوانیم.

_ علامه زمخشری نیز می
گوید: باید از ساده ترین نقطه آغز بشود، و آن گاه اگر این عمل سودمند نبود به صورت
تدریجی به نقطه ی دشوارتر چنگ زده شود.

_ ابن عربی مالکی می
گوید: خداوند قبل از جنگ، دستور به صلح و آشتی داده است. و نبرد را برای زمانی در
نظر گرفته که بغاوت و و تجاوز صورت پذیرد.

امام قرطبی میز می
گوید: اگر از اله ی عمل منکر، به وسیله ی زبان امکان پذیر بود باید از آن استفاده
شود و اگر راهی جز کیفر و قتل باقی نماند آنگاه باید بدان متوسل گردید.اگر عمل
منکر بدون قتل ازاله ی شود، متوسل شدن به قتل و درگیری جایز نیست.

ب) واگذاری قضیه به
پیشوا و جماعت مسلمانان، نه به افراد و توده ی مردم. علامه قرطبی در این مورد می
گوید: امر به معروف از طریق استفاده ی از قدرت بدوش امراء و زمامداران است و از
طریق زبان وظیفه ی عالمان دین است و به وسیله ی قلب، کار ناتوانان می باشد.

_ افراد می توانند قبل
از وقوع منکر در صورتی که فساد بزرگتری از آن به بار ننشیند با استفاده از قدرت،
جلوی آن را بگیرند. امّا پس از اینکه منکری رخ داد، کار آن باید به امام و پیشوا
واگذار شود. علامه ی ابن نجیم می گوید: گفته اند: هر مسلمانی می تواند در زمان
وقوع معصیت از آن جلوگیری کند. ولی پس از آن، کسی جز حاکم و پیشوا نمی تواند اقدام
به چنین عملی نماید.

فقهاء تصریح کرده اند:
استفاده از قدرت و توسل به زور پس از انجام عمل نکر جرمی است که فرد اقدام کننده
باید مؤاخذه گردد.امام غزالی (رح) در این مورد یک قاعده ی کلی بیان می کند و می
گوید: عمل آحاد مردم تنها جلوگیری از وقوع عمل منکر است . مسلما” چون عمل
منکر، از این فراتر رفت و نیازمند کیفر و تعزیر و توبیخ گردید، زمامداران و
پیشوایان جامعه باید بدان اقدام کنند؛ نه آحاد جامعه.

ج) توسل به زور نباید
منجر به فساد و هرج و مرج گردد. در اثر آمده است:« عمل خیری را که از آن شرّی بر
می انگیزد رها کن! » و قاعده  و اصل شرعی
نیز از این قرار است: دفع مفاسد بر جلب منافع مقدم است.

 

اینک تصریحات علماء در
این خصوص:

_ امام قرطبی می گوید:
اگر شخص جز از طریق جنگ و سلاح به دست گرفتن، نمی توانست منکر را دفع نماید باید
از آن دست بکشد. چون این کار وظیفه ی زمامدار است زیرا که سلاح به دست گرفتن در
میان مردم، بیش از آنکه امر به معروف و نهی از منکر باشد مدخلی خواهد بود به
فراسوی هرج و مرج و مفاسد دیگر.

امام الحرمین در
شرح«صحیح مسلم» می گوید: اگر شخصی که مرتکب گناه کبیره می شود، چنانچه با ارشاد
زبانی از عمل خود دست نکشید، آحاد مردم می توانند جلوی دست او را بگیرند.البته این
تا زمانی است که قضیه منجر به جنگ و درگیری نشود. اگر چنین شد قضیه به زمامدار
مربوط می شود.

علامه زمخشری نیز می
گوید: دفع منکری که از طریق جنگ صورت گیرد، زمامداران و خلیفگان بدان اولویت
دارند، چون آن ها به کار سیاست بیشتر وارد هستند. وانگهی ابزارهای این عمل در دست
آنان است.

د) نباید از چارچوب
دیپلماسی خارج گردید:

آنچه سیاست شرعی و
دیپلماسی دینی را تشکیل می دهد ، از این قرار است:

_ پرهیز از برخورد با
دشمن، در صورتی که زنان و کودکان مسلمان را سپر خود ساخته بود. دیدگاه امام اوزاعی
و لیث همین است. چون خداوند می فرماید:

( لَوْلَا رِجَالٌ
مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ
فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّهٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی
رَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا
مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً )فتح/ ۲۵

« اگر مردان و زنان
مؤمنی را لگدمال نمی‌کردید که شما ایشان را نمی‌شناسید و از این راه عیب و عار و
زیان و ضرری ناآگاهانه به شما نمی‌رسید ،تا خدا هر که را بخواهد غرق رحمت خود
سازد. اگر از یکدیگر جدا می‌بودند ، کافران ایشان را به عذاب دردناکی گرفتار می‌کردیم

_ تعرض ننمودن به
افراد غیر محارب و مستغلات و اشیاء و امثال آن. چون رسول خدا (ص) فرموده است:

( أغزوا باسم الله فی
سبیل الله. قاتلوا من کفر بالله. أغزوا و لا تغدروا و لا تمثلوا و لا تقتلوا
ولیدا”.)

« به نام خدا، در راه
خدا بجنگید. با هر کسی که نسبت به خداوند کفر ورزیده بجنگید. بستزید و نیرنگ نزنید
و مثله نکنید و هیچ کودکی را مکشید.»

ابوبکر صدیق نیز زمانی
که سپاه اسامه را که به سوی شام در حال حرکت بود، چنین توصیه کرد:

« خیانت نکنید و نیرنگ
نزنید و از اموال غنیمت مدزدید و کسی را مثله مکنید. و کودکان، پیر مردان و زنان
را مکشید و درختان خرما را مکنید. و آتش مزنید درختان باردار را قطع مکنید.
گوسفندان، گاوان و شتران را جز برای خوردن مکشید. بزودی گذر شما بر مردمانی خواهد
افتاد، که خود را در صومعه ها و دیرها، برای عبادت محبوس نموده اند. آن ها را به
حال خودشان واگذارید.»

از عمر فاروق نیز ثابت
شده که گفته است:

« سالخوردگان، زنان و
کودکان را مکشید زمانی که به جایی یورش بردید، و دو صف در برابر هم قرار گرفتند،
از کشتن اینان پرهیز کنید.»

_ در معرض نابودی قرار
ندادن مسلمانان و در نظر گرفتن نیروی کمی و کیفی دشمن.

امام شافعی رحمه الله
می گوید: پیشوا باید فرماندهی جنگ را به کسی واگذارد که از نظر دینداری مورد
اعتماد است. و از نظر توانایی جسمی از شجاعت کافی برخوردار بوده و با آرامش و
بصیرت کامل، و بدون شتاب زدگی و سبک مغزی به تدبیر امور نظامی می پردازد. باید
فرمانده ی نظامی و سربازان را چنین توصیه کند: نباید به هیچ وجه مسلمانان را در
معرض نابودی قرار دهد. نباید از آنان بخواهد که به باروئی درز کنند، که امکان دارد
زیر آوار آن نابود شوند. ضمنا” نباید آنان را به داخل شدن در سیاه چال ها و
اماکن نامعلومی وادار کند، که امکان دارد در آنجا کشته شوند و نتوانند از خود دفاع
کنند. عموما” نباید مسلمانان را به جاهایی ببرد که باعث نابودی شان می گردد.»

ه) باید طبق سلسله
اولویت بندی ها باشد؛ فرآیند آماده سازی در اسلام، مطابق با سلسله ی اولویت بندی
ها است.در این مقوله هیچ گونه تساهل و کوتاهی روانیست. چون مقتضای راه راست، و سنت
رسول خدا (ص) همین چیز می باشد.

کتاب های فقه همه
اتفاق نظر دارند، که جهاد دارای شرایطی حتمی و گریز ناپذیر می باشد از آن جمله
است؟: مسلمان بودن، عاقل ، بالغ، آزاد، و مرد بودن ، سلامتی از نقص و بیماری و
مالک بودن نفقه. این مقوله حکایت از آن دارد که مسلمان بودن فرد در امر جهاد
اولویت دارد.دیگر اینکه پایبندی به تعهدات دینی، از پایبندی به تعهدات جهادی، لازم
تر است. چون که اولی، اصل و قاعده است و دومی، فرع و استثناء. طبیعت و ساختار
دوران مکی، تأکید بر این نکته دارد که دعوت به اسلام و پایبندی بدان، نسبت به جهاد
اولویت دارد.

_ اینکه امر جهاد، با
همه ی فضل و ارزشی که دارد، و پاداش بزرگی که نسبت بدان تعلق می گیرد، در آموزه
های دینی، جزو ارکان اسلام به شمار نیامده، تأکید بر این نکته دارد که ارکان اسلام
نسبت به جهاد اولویت دارند و مقوله ی جنگ و جهاد در اسلام، استثناء هستند، نه
قاعده. از جمله شرایط مبادرت ورزیدن به امر جهاد، کامل بودن ارکان اسلام است. نکته
ی فوق بیانگر این مطلب است که ترک جهاد باعث نقض اسلام نمی گردد در حالی که ترک هر
کدام از ارکان اسلام، منجر به نقض ایمان و اسلام می گردد.

_ ترتیب و نحوه ی
توصیف بندگان مؤمن در قرآن، بر مقوله ی اولویت بندی فوق صحه می گذارد خداوند می
فرماید:

( إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا
وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ
الصَّادِقُونَ ) حجرات/ ۱۵

« مؤمنان ( واقعی )
تنها کسانیند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده‌اند ، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود
راه نداده‌اند ، و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستاده‌اند و به جهاد
برخاسته‌اند . آنان درست و راستگویند .»

و می فرماید:

(‏ یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَهٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ
أَلِیمٍ ‏
& تُؤْمِنُونَ
بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ) حجرات/ ۱۱- ۱۰

« ای مؤمنان ! آیا شما
را به بازرگانی و معامله‌ای رهنمود سازم که شما را از عذاب بسیار دردناک دوزخ رها
سازد ؟ ( و آن این است که ) به خدا و پیغمبرش ایمان می‌آورید ، و در راه خدا با
مال و جان تلاش و جهاد می‌کنید …»

و ) باید آماده سازی،
سالم و ریشه ای باشد: بدیهی است که در اسلام، کیفیت بر کمیت حق تقدم دارد.آنچه
اهمیت دارد نحوه و نوعیت است، نه شماره ی انبوه افراد. خداوند چه نیکو فرموده است:

(کَم مِّن فِئَهٍ
قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللّهِ ) بقره/ ۲۴۹

«چه بسیارند گروههای
اندکی که به فرمان خدا ( توفیق نصیبشان شده است و ) بر گروههای فراوانی چیره شده‌اند

باز می فرماید:(
وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ
شَیْئاً وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم
مُّدْبِرِینَ ) توبه/ ۲۵

«  خداوند شما را در مواقع زیادی یاری کرد و در
جنگ حُنَین  بدان گاه که فزونی خودتان شما
را به اعجاب انداخت  ولی آن لشکریانِ
فراوان اصلاً به کار شما نیامدند و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد ، و از آن پس
،‌پشت کردید و پای به فرار نهادید.»

فرایند آماده سازی در
اسلام، به مثابه ی یک عکس العمل نیست، که در اثر مواقع و شرایط خاصی پدید آید. و
یا اینکه سبک مغزی و بی پروائی و خودرائی برخی افراد، مقتضی آن باشد. و یا اینکه
امور عاطفی و احساسی خارج از حوزه ی عقلانیت، دست اندر کار آن باشند. بلکه فرایند
آماده سازی به مثابه ی روشی ریشه دار و تکامل یافته با سیما و خطوط ویژه ی خود و
هماهنگ با نشانه ها، مراحل و اهداف مشخص خویش می باشد. این فرایند در دین خداوند،
دارای قواعد و مبانی ویژه ای است که باید آن ها را جستجو نمود. و بدان ها التزام و
تعهد داشت و چنگ زد.

امام شهید «حسن البنّا
» در «کنفرانس پنجم» به همین معنای واضح و و روش اشارت نموده و فرموده است:
برادران مسلمان! به ویژه کسانی که روح سلحشوری شما را فرا گرفته، و در به دست
آوردن نتیجه دچار شتابزدگی شده اید! این سخن بلند و پر طمطراق را از فراز این منبر
در این کنفرانس از من بشنوید! گام های مسیر شما ترسیم شده اند و مرزهای آن مشخص
گردیده اند … من هیچگاه از این مرزها و خطوط که کاملا” بدان دل بسته ام، و
قانع شده ام که بهترین راه رسیدن به هدف است، تخلف نخواهم ورزید. آری! شاید این
راه ممتد و طولانی باشد. اما راه دیگری جز آن وجود ندارد. بدون تردید مردانگی از
طریق شکیبایی، فعالیت مستمر و تلاش و کوشش مداوم آشکار می شود. هر کس از شما می
خواهد، میوه را قبل از رسیدن و فنچه را قبل از شکفتن بچیند، من یکی به هیچ وجه با
او نیستم. بدین جهت بهتر است او از این دعوت منصرف شود و دست بکشد و به دعوت و
جنبش دیگری بپیوندد. هر کس در کنار من، شکیبایی و تحمل به خرج دهد تا بذر کاشته
شده، سر بزند ، درخت بروید، میوه برسد، و زمان برداشت فرا رسد، بدون تردید پاداش
او نزد خداوند خواهد بود. مسلما” خداوند پاداش نیکوکاران را از ما دریغ
نخواهد داشت یا پیروزی و رهبری، یا شهادت و خوشبختی …

برادران! شما خواهان
رضایت و خوشنودی و پاداش خداوند هستید. قطعا” تا زمانی که در کار خود مخلص
باشید، این چیز برایتان تضمین شده است. خداوند مسئولیت نتایج فعالیت ها را به دوش
شما ننهاده است بلکه از شما خواسته با آمادگی کامل، و از روی صداقت و اخلاص عمل
نمائید. پس از این، یا ما در کار خود دچار خطا خواهیم شد که اجر مجتهدان را به خود
اختصاص خواهیم داد و یا اینکه راه درست را می پیماییم و به هدف نائل می شویم که
مسلما” اجر آن هایی را به دست خواهیم آورد که با اجتهاد خود راه درست را
پیموده اند. وانگهی! تجارب و اندوخته های گذشته و کنونی ثابت نموده اند، که خیر و
برکت تنها در راه شما نهفته است و جز با طرح ها و نقشه های شما، محصولی وجود
نخواهد داشت و ثوابی جز در عمل شما نهفته نخواهد بود. پس با کوشش ها و تلاش هایتان
ریسک نکنید و با شعار موفقیت خود شرطبندی نمایید. بکوشید که خداوند با شما است و
هیچگاه از اعمال شما نخواهد کاست و به راستی که موفقیت و پیروزی از آن اهل عمل و
کوشش است:

(وَمَا کَانَ اللّهُ
لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ)۹ بقره / ۱۴۳

 

ز ) باید از پاسخ گویی
به عکس العمل ها پرهیز نمود: چون نتیجه ی آن برای دین و دنیا مفسدت انگیز است. این
مقوله دارای چند خاستگاه می باشد:

_ شاید قدرت و
توانانیی جنبش هنوز کامل نشده؛ از این رو، احتمال آن می رود، جنبش در یک نبرد
نابرابر و نامناسب نابود و تصفیه گردد.

_ گاه احتمال آن می
رود حجم توانایی های دشمن به نسبت ما، چند برابر باشد. لذا باید از رویارویی با آن
پرهیز نمود بلکه می بایست ساخت توانایی ها را رشد داد و در انتظار فرصتی دیگر
نشست. در چنین شرایطی تنها چیزی که سودمند به نظر می رسد مانور دادن و از خدعه و
نیرنگ استفاده نمودن است.

_ گاه دشمنان متعدد در
مصاف هم قرار می گیرند. دشمنانی که تضعیف هر کدام به مصلحت دیگری است نه به سود
اسلام. بدین جهت برافروختن آتش جنگ در میان آنان، سودمندتر و نزدیک تر به ترفندهای
دشمن ستیزی است.

لازم به ذکر است که
هیچگاه بر عکس العمل ها، عقلانیت و تعادل گرایی تسلط ندارد؛ بلکه بیشتر عاطفه
گرایی و بی رویه بودن محرک آن ها است، که بی تردید پیامد آن چیزی جز شکست نخواهد
بود.

ح) ریسک ننمودن و در
معرض نابودی قرار ندادن مسلمانان در زمان نابرابری نیروها: در شرح «المقنع» آمده
است: جایز نیست مسلمانان از صحنه ی جنگ هر چند تصور کنند دارند نابود می شوند،
بگریزند. چون خداوند فرموده استک

(‏ یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ
تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ ‏) انفال/ ۱۵

«ای مؤمنان ! هنگامی
که با انبوه کافران ( در میدان نبرد ) روبرو شدید ، بدانان پشت نکنید ( و فرار
ننمائید ) .»

البته مشروط به اینکه
تعدا کفّار بیشتر از دو برابر مسلمانان نباشد:

چون خداوند می
فرماید:(فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَهٌ صَابِرَهٌ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ ) انفال/
۶۶

« اگر از شما صد نفر
شکیبا باشند ، بر دویست نفر غلبه می‌کنند.»

ابن عباس گفته است:
«هر کسی از مقابل دو نفر بگریزد گناه فرار شامل حال او می شود و اگر از مقابل سه
نفر فرار کند، گناه فرار از صحنه ی جنگ شامل او نمی گردد …»

در پایان بحث از
«بحران اسلحه» خودم را از ذکر یک نکته ناگزیر می بینم و آن اینکه این «بحران» شکاف
هایی در پیکره ی جنبش اسلامی پدید آورده که قابل التیام نیست. وانگهی! منجر به افت
ده ها جوانی شده، که قبل از ایمان، سلاح به دوش گرفته اند. و پیش از آنکه درس
اطاعت و نظم بگیرند، آموزش استفاده از قدرت دیده اند. بدین جهت سلاح بر آن ها حاکم
گشته و مظاهر فریبنده و نمادهای غیر منضبط و خارج از حوزه ی عقلانیت قدرت، آنان را
در یک پرتگاه هولناک انداخته است. فاعتبروا یا أولی الألباب …

——————————————————–

آسیب شناسی دعوت
اسلامی

مؤلف:فتحی یکن

ترجمه :داوود ناروئی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا