جوانانمطالب جدیدمقالاتمهارتهای زندگی

باورها و تصورات غلط در مورد ازدواج

باورها و تصورات غلط در مورد ازدواج
نویسنده: دکتر سید اصغر ساداتیان و دکتر ماهیار آذر

۱) به هر ترتیبی که شده است بایستی ازدواج کرد!
در گذشته برای بقای نسل و زنده ماندن ازدواج امری واجب و یک هدف بود و به همین دلیل حتی اگر فرد مناسبی پیدا نمی شد، فرد بایستی تن به هر ازدواجی می داد. اما امروزه فلسفه ازدواج نه یک هدف بلکه وسیله ای برای تکامل و از من درآمدن و به ما تبدیل شدن است.
امروزه هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که به دلیل مشکلات مالی و یا مسایل دیگر، دختری ۲۰ ساله به عقد پیرمردی ۵۰ ساله درآید و یا چون هنوز خواهر بزرگتر ازدواج نکرده است، خواهر کوچکتر ازدواج نکند.

۲) ازدواج حلال مشکلات فرد است!
اگر فردی گوشه گیر، منزوی و یا افسرده هستید و احساس تنهایی می کنید؛ اگر بی مسئولیت و سر به هوا هستید؛ اگر آدمی خشمگین و یا شکاک و یا خوش گذران هستید و یا اصولاً اگر دچار هر نوع اختلال روحی روانی و یا شخصیتی هستید، ازدواج نه تنها دارو نخواهد بود بلکه سمی است که نه تنها شما، بلکه زندگی دیگری را نیز به خطر می اندازد. اولین شرط برای یک ازدواج موفق و خوب، داشتن سلامت روحی روانی است. اگر فرد حداقل آدمادگی لازم برای ازدواج را نداشته باشد (بلوغ جسمی، عقلانی و احساسی عاطفی همراه با توانمندی نسبی اقتصادی) بدون شک با ازدواج مشکلات زندگی اش دو چندان خواهد شد و صدمات ناشی از آن چند صد برابر ناگوارتر از مجرد ماندن خواهد بود (چه برای خود فرد و چه برای همسر و جامعه).

۳) بچه باعث تقویت رابطه زناشویی و گرم کردن زندگی می شود!
بسیاری از مطالعات نشان داده اند که با بدنیا آمدن اولین بچه معمولاً فاصله میان زن و شوهر بیشتر (و نه کمتر) می شود و ثانیاً پرورش سالم یک کودک نیازمند محیطی آرام و عاری از تنش و همکاری و هماهنگی پدر و مادر است و اگر چه بدلیل احساس مسئولیت، حضور بچه باعث کاهش میزان طلاق می شود ولی در طولانی مدت چیزی جز زندگی باری به هر جهت و بی روح باقی نخواهد گذاشت. فرزند زمانی باعث گرمی بیشتر زندگی می شود که زوجین پیوند عاطفی و عمیقی با یکدیگر داشته باشند.

توجه: تا زمانی که مشکلات جدی زناشویی خود را حل نکرده اید و بطور عقلانی و عاطفی مطمئن نشده اید که زندگی اشتراکی تان پایدار خواهد ماند، بهتر است از فکر بچه دار شدن صرف نظر کنید.

۴) کلید پایداری و بقای زندگی زناشویی، شانس خوب و داشتن عشق رمانتیک است!
برخی اعتقاد دارند که ازدواج همچون یک هندوانه است که تا نبریدش (به اصطلاح وارد زندگی نشوید) معلوم نخواهد بود قرمز و خوشمزه است یا کال و بیمزه. بلی. اگر به پنجاه یا صد سال قبل برگردیم که در زمان سفره ی عقد خانم دیگری را به جای همسر انتخابی می نشاندند این حرف تا حدی صادق خواهد بود. اما به یمن پیشرفت های علمی (خصوصاً روانشناسی و جامعه شناسی)، پیشرفت های اقتصادی و تحولات فرهنگی اجتماعی این امکان فراهم شده است تا با آگاهی و ارتباط کوتاه مدت (همان دوران نامزدی) و در صورت لزوم مشاوره قبل از ازدواج در اکثر موارد دست به انتخاب درست جفت و همسر مناسب خود زد.
اگر چه اولین شرط یک ازدواج خوب و موفق وجود عشق رمانتیک است. (و به عبارتی دیگر، داشتن شوق و هیجان و کشش احساسی و جنسی به طرف مقابل) ولی برای تداوم و پایداری زندگی اشتراکی کافی نیست. زیرا همانطور که گفته شد این مرحله در بهترین شرایط بیش از یک سال تداوم نخواهد یافت (و در صورت طی مراحل بدرستی جای خود را به عشق واقعی خواهد داد). مهمترین مؤلفه های ثبات یک زندگی زناشویی (سوای از داشتن عشق رمانتیک در اوایل)، آگاهی، همدلی، همراهی، صمیمیت، ملاک ها و ارزشهای تقریباً یکسان و تعهد هستند.

۵) در ازدواج، مردان بیش از زنان منتفع می شوند!
اگر به ازدواج از دید امروزی نگاه کنیم و مورد بررسی قرار دهیم زن و شوهر هر دو به یک میزان ولی به نوعی متفاوت از زندگی اشتراکی بهره می برند. در مقایسه با مجردها، عموماً افراد متأهل طول عمر بیشتری داشته، خوشحال تر و سالمتر بوده و از نظر اقتصادی نیز در وضعیت بهتری قرار می گیرند. در مقابل سلامت بهتر شوهر، زن از امنیت اقتصادی بهتری برخوردار می شود.
متاسفانه بدلیل دانش پایین، حتی امروزه بسیاری از افراد تصور می کنند که در ارتباط جنسی مرد بیش از زن لذت می برد. در حالیکه کاملاً نادرست است. در واقع، اگر زن و شوهر از ویژگی های طبیعی و درست ارتباط جنسی مطلع باشند و باورهای غلط فرهنگی و خرافات را کنار بگذارند و با هم درست، صمیمانه و مهربانانه ارتباط برقرار کنند، زنها نه تنها کمتر بلکه چندین برابر مردان می توانند از ارتباط جنسی لذت ببرند.

۶) هر چه زن تحصیلاتش بیشتر باشد احتمال ازدواج کردن و خوشبختی اش کمتر می شود!
درست درست کاملاً برعکس، رمز خوشبختی آگاهی است. فرد تحصیل کرده از چهار «نون» نحث بشریت (نادانی، نیازمندی، ناتوانی و نگرانی) کمتری برخوردار است و می آموزد که چگونه درست فکر کند؛ تفاوت ها را بشناسد و بپذیرد؛ مخالف را درک و تحمل کند؛ چگونه مسایل و مشکلات را حل کند؛ از جادو و جمبل دوری و انتخاب درست تری بکند؛ بر اساس نیازمندی و نادانی و ناتوانی تسلیم هر خفت و خواری نشود؛ در مقابل ظلم و ستم بایستد و حق خود را بازستاند؛ و … و در کل، افراد تحصیل کرده عموماً خوشبخت تر هستند (هر چند که به دلایل زیادی افراد تحصیل کرده عموماً چند سالی دیرتر از افراد غیر تحصیل کرده ازدواج می کنند).

۷) افراد متأهل کمتر از افراد مجرد از ارتباط جنسی لذت می برند!
اگر زن و شوهر از آگاهی کامل برخوردار باشند و مشکلات جنسی و روحی و روانی خود را درست کنند و باورها و خرافات مرتبط با ارتباط جنسی را کنار بگذارند، لذت و رضایت روحی و جسمی ارتباط جنسی در حریم خانواده چندین برابر ارتباط جنسی خارج از آن خواهد بود. لذا اگر در زندگی مشترک خود روابط زناشویی تان به طور چشمگیر کاهش یافته است (مثلاً از هفته ای دو سه بار به هفته یا ماهی یکی دو بار) و در بحران خاصی قرار ندارید (مثلاً مرگ عزیزی) و بیش از یکی دو ماه ادامه یافته است، حتماً دنبال معالجه باشید (مشاوره خانوادگی).

۸) به دلیل تجربیات به دست آمده، معمولاً ازدواج مجدد بهتر از ازدواج قبلی خواهد بود!
اگر چه بسیاری از افراد ازدواج مجدد موفق تری دارند ولی در کل، میزان مشکلات زناشویی و طلاق در ازدواج های مجدد بیش از ازدواج اول است.

۹) او را عوض خواهم کرد!
با وجود توانایی، کنترل و هدایت خود، ما که نتوانسته ایم به خواسته ها و آرزوهایی که برای خودمان داشته ایم برسیم! چگونه انتظار داریم دیگری را تغییر دهیم (مگر اینکه به طور موقت و ظاهری طرز غذا خوردن یا لباس پوشیدن و رفتار با دیگران را تغییر بدهیم، ما نمی توانیم شخصیت و افکار انسان ها را تغییر دهیم). اگر قرار باشد در زندگی اشتراکی کسی تغییر کند آن شخص فقط خود ما هستیم. ما با تغییر خود در جهت درست می توانیم تفکر و احساس همسرمان نسبت به خود را تغییر دهیم و این شاید تنها عمل و کمکی است که شما در جهت بهبود رابطه می توانید انجام دهید (البته این تغییر نبایستی برخلاف اصول و ارزشهای اخلاقی و انسانی باشد).

توجه: اگر اصرار در تغیر همسرتان بکنید (حتی از روی عشق و محبت) مطمئن باشید تنها تغییری که ممکن است در او به وجود آورید این است که او را به یک آدم متقلب و ریاکار کامل تبدیل خواهید کرد.

۱۰) من همینی که می بینی هستم!
بسیاری از ما تصور می کنیم که یک دوست و عاشق واقعی کسی است که خوب و بد معشوق را با هم دوست داشته باشد و یا بپذیرد. خیر. حتی در مرحله ی ازدواج (عشق رمانتیک) فرد شیفته ی نکات و ویژگی های خوب و مثبت معشوق می شود و تا حدودی در برابر نکات منفی او چشم و گوش بسته می شود و بعد از این مرحله است که کم کم نکات منفی او چشم و گوش بسته می شود و بعد از این مرحله است که کم کم نکات منفی فرد جلوه گر می شوند و خوبی عاشق این است که این امید را دارد و به معشوق این فرصت را می دهد و کمک او خواهد بود تا نکات منفی خود را برطرف کند و نکات و ویژگی های مثبتش را افزایش دهد. به عبارت دیگر، همسر شما به همان میزان شما را دوست خواهد داشت (عشق می ورزد) که دوست داشتنی هستید (هر چه محاسن شما بیشتر باشد او شما را بیشتر دوست خواهد داشت). ریشه چنین اشتباهی در این است که بسیاری از ما عشق را یک نوع احساس تصور می کنیم نه یک برداشت و تفکر و به همین دلیل وقتی از اکثر زوجها خواسته می شود که چند ویژگی خوب و دوست داشتنی همسرشان را بیان کنند فقط از زیبایی و خوشگلی و یا حداکثر مهربانی (آن هم به غلط) نام می برند و چیز دیگری برای انگشت گذاشتن به عنوان محاسن خوب ندارند (و اگر هم داشته باشند بیشتر ویژگی های منفی هستند که همسرشان ندارند و نه محاسن، مثلا عصبانی نمی شود، دروغ نمی گوید و …). از آنجایی که می دانیم انسان به زیبایی معمولاً عادت می کند ولی به زشتی هرگز، لذا در چنین زوجینی چند ماه تا یکسال پس از ازدواج مشاهده می کنیم که دوستی، محبت و عشق میان آن دو بسیار کم رنگ شده است و غافل از این هستند که بایستی سوای از ظاهر چیزی برای دوست داشتن داشته باشند. اساساً فلسفه ازدواج همین ایجاد تغییرات مثبت و قدم برداشتن در مسیر تعامل و تکامل است.
توجه: بر روی بک ورقه کاغذ ده خصوصیت، رفتار و یا ویژگی که همسرتان به آن ها بهاء می دهد و آن ها را دوست دارد، لیست کنید (مثلاً نظافت، لباس و پوشش مناسب، اختصاص زمان برای با هم بودن، مسئولیت پذیری،محترمانه رفتار کردن، ابراز علاقه و محبت و …). دو مورد از آن ها را انتخاب کنید و هر روز برای مدت یک ماه آن ها را به طور صمیمانه برآورده کنید و ماه بعد دو مورد دیگر و الی آخر. در مدت کوتاهی نتایج خیره کننده آن را خواهید دید (عشق ساختن و شدن است نه فقط داشتن).

۱۱) زن و شوهر بایستی هر آنچه را در دل دارند به همسرشان بگویند.
برخی بر این باورند که چون زن و شوهر جفت و نیمه همدیگر هستند هر چه زوجین احساسات و افکار (چه مثبت و چه منفی) خود را با هم در میان بگذارند آن ها رابطه صمیمانه تر و عاشق تری خواهند داشت. این مسئله زمانی صادق خواهد بود که شروط زیر رعایت شوند:
قبل از هر یک انتقاد یا نکته منفی در مورد همسر بایستی حداقل به ۵ نکته و ویژگی مثبت او اشاره و مورد تحسین و ستایش قرار گرفته شده باشد. به عبارت دیگر، یک گفتار یا رفتار مخرب و منفی اثرات پنج گفتار و رفتار خوب و مثبت را ضایع می کند.
آیا اطلاعات و یا مطالب گفته شده نقش و تأثیری بر زندگی اشتراکی تان خواهد گذاشت؟ مثلا بیان مطالبی نظیر پارسال که خونه مامانم بودیم تو یه جوک گفتی که من خیلی خجالت کشیدم؛ یا: امروز که رفته بودم سوپری خرید یه نفر به من متلک گفت؛ یا: فلانی به من گفت که مامانم چطوری تونسته با پدر عصبی و ترش رو زندگی کنه و … کاملا بی مورد هستند.
اگر در رابطه با ظاهر همسرتان نکته منفی وجود دارد (مثلاً لباس، نوع آرایش و …) بهتر است انتقاد به صورت مثبت ابراز شود (مثلاً اگر همسرتان رژ قرمز زده و چندان مورد پسند شما نیست می توانید بگویید: به نظرم رژ قهوه ای خیلی خیلی زیباترت می کنه و یا با اون لباس … خوشگل تر می شی و …)

۱۲) در مشکلات زناشویی همیشه زن و شوهر هر دو مقصر هستند؛
اگر چه در بسیاری از موارد این موضوع صادق است ولی چنین منطقی در بسیاری از موارد می تواند بسیار احمقانه و مخرب باشد.  برای مثال در مواجه با خیانت یکی از زوجین، چنین استدلال می شود که حتماً همسر او کمی ها و کاستی هایی در مورد سکس و … داشته که موجب خطا و انحراف او شده است.
وظیفه ما در زندگی اشتراکی این است که کار خوب و درست خود را انجام دهیم و نه اینکه قصور و کوتاهی و یا حتی خطای دیگری مجوزی برای خطا و گناه دیگری شود (اول تکلیف زندگی اشتراکی خود را مشخص کنید و آنگاه که آزاد شدید هر کاری که دوست دارید انجام دهید).

۱۳) ازدواج مشارکت برابر (۵۰-۵۰) است.
اگر چه در کل و طولانی مدت ازدواج یک مشارکت و همکاری برابر است اما واقعیت های زندگی و افراد آنچنان پیچیده و غیرمترقبه هستند که در بسیاری از موارد پیروی از این اصل غیر ممکن می نماید. برای مثال، زمانی که یکی از زوجین شدیداً بیمار می شود، دیگری ممکن است بیش از ۹۰ درصد مسئولیت زندگی را به دوش بکشد و در زمانی دیگر طرف مقابل.
به همین ترتیب در مشکلات زندگی ممکن است فرد بر این باور باشد که من یک قدم خود را برداشته ام و حال نوبت طرف مقابل است. یا اینکه من چنین و چنان کارهایی را انجام داده ام و حال او باید جبران کند (اگر هم به زبان نیاورد حداقل در ذهن خود چنین استنباط و تفکری دارد). اصل کلی در این باره این است که ما بایستی در هر موردی کار درست و خوب خود با توانی صد در صدی انجام دهیم و منتظر جبران و یا حرکتی از طرف مقابل نباشیم (ممکن است کار خوب و درست ما این باشد که حتی اگر همسرمان حاضر نباشد ما خود به تنهایی به مشاوره رفته و اگر به این نتیجه رسیدیم که راه دیگری باقی نمانده، آنگاه خود را نجات دهیم).

۱۴) مشکلات زندگی زناشویی را باید در خود نگه داشت و با کسی در میان نگذاشت.
متأسفانه به دلیل سیستم فکری بسیاری از آقایان (نظیر این که همه چیز دان هستند و یا مسائل خانوادگی و خصوصی نبایستی با کسی در میان گذاشته شود) و بسیاری از خانم ها (ترس از آبرو یا خجالت کشیدن و یا این که مشکلات به مرور زمان کم رنگ خواهند شد)، زوجین زمانی به دنبال چاره و راه حل می گردند که یا دیر است و یا بسیار مشکل. به عنوان یک اصل کلی، هرگاه با مشکل و مسئله یا اختلاف زناشویی روبرو شدید و نمی دانید که کار درست چیست و یا راه حل و درایت تان کارساز نبود در اولین فرصت ممکن با یک فرد آگاه، بصیر، منصف و با تجربه مشورت نمایید. بهترین فرد برای این کار یک متخصص مشاوره ازدواج و خانواده است اما در مواردی والدین دو طرف نیز گاهی کمک کننده خواهند بود (به شرط این که آگاه، مهربان و منصف باشند).

توجه: طرح و درد دل مسائل خصوصی و خانوادگی با دوستی که از آگاهی و تخصص و تجربه کافی برخوردار نیست نه تنها مفید نیست بلکه تجاوز به حریم خصوصی همسرتان می باشد و معمولاً بیشتر زیانبار خواهد بود تا مفید و کمک کننده. زیرا ممکن است از آن سوء استفاده شود، توصیه های غلط داده شود، فرد مورد تأیید نادرست قرار گیرد و …
———————————————————–
منبع: چگونه زندگی مشترک خود را از نو و عاشقانه بسازیم /مؤلف: دکتر سید اصغر ساداتیان و دکتر ماهیار آذر /انتشارات: ما و شما ۱۳۸۹

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا