تربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدیدمقالات

پنج فاسد کننده قلب، معاشرت زیاد با مردم -۱

پنج فاسد کننده قلب، معاشرت زیاد با مردم -۱

نویسنده: امام ابن القیم الجوزیه / مترجم : محمد حسین احمدی تبار

چیزهایی که قلب را تیره می‌سازند

فاسدکننده‌های قلب عبارتند از: معاشرت بسیار با مردم، آرزوهای بی‌شمار، تعلق و دلبستگی به غیر خدا، سیری (پرخوری) و خواب.

این پنج مورد از بزرگ‌ترین عوامل فاسدکننده‌ی قلب هستند. زیرا قلب به وسیله‌ی نورش، حیات و توانمندی‌اش، سلامتی و عزم‌اش، چشم بینا و گوش شنوایش و دوری از عوامل سرگرم‌کننده و بازدارنده‌اش، به سوی خداوند و سرای آخرت حرکت می‌کند و راه و روش حقیقت، آفات نفس و اعمال و نیز راهزنان مسیر بندگی را کشف می‌کند. اما آن پنج مورد نور قلب را خاموش می‌سازند،‌ چشم بصیرتش را کور می‌کنند و گوش‌اش را کر می‌کنند و سایر توانمندی‌هایش را به ضعف می‌کشانند، سلامتی‌اش را به خطر می‌اندازد، عزمش را سست می‌نمایند،‌ همت‌اش را باز می‌دارند واو را به عقب می‌رانند. کسی که چنین چیزی را احساس نکند، قلبش مرده محسوب می‌شود و آن‌گاه مرده را از نیشتر مترسانش. آن پنج مورد او را از کمال باز می‌دارند و مانع رسیدن او به هدفی می‌شوند که به خاطر آن آفریده شده و همه‌ی نعمت‌ها، خوشبختی‌ها، شادی‌ها و لذت‌هایش در رسیدن به آن نهفته می‌باشد.

زیرا برای بندگان هیچ نعمت، لذت، شادی و کمالی نیست مگر به سبب شناخت و محبت خدا و آرامش یافتن از ذکر او و شادی و سرور از نزدیک شدن به او و شوق دیدار او.

این بهشتی است که در دنیا نصیب آنان می‌شود. در آخرت نیز نعمت و رستگاری خود را تنها در جوار پروردگار و در بهشت برین می‌یابند. پس دو بهشت موجود است؛ یکی در دنیا و دیگری در آخرت و تنها کسانی به بهشت جاویدان وارد می‌شوند که در دنیا به بهشت قدم گذاشته باشند.

شنیدم که شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه می‌گفت: در دنیا بهشتی است که هر کس وارد آن نشود به بهشت سرای آخرت راه نمی‌یابد.

عارفی گفته است: لحظات و احوالی بر قلب عارض می‌شود که اگر اهل بهشت نیز این‌گونه باشند، در زندگی خوبی به سر می‌برند.

یکی از محبان خداوند می‌گوید: بینوایان دنیا از دنیا رفتند، در حالی که از بهترین و لذت‌بخش‌ترین نعمت آن بهره‌مند نشدند. پرسیدند بهترین چیز در دنیا چیست؟ گفت: محبت خدا و انس با او و شوق دیدار او و روی آوردن به سوی او و چشم پوشیدن و روی گرداندن از غیر او.

هر کسی قلب زنده‌ای داشته باشد این را احساس می‌کند و شیرینی‌اش را می‌چشد.

آن پنج مورد شخص را از این نعمت محروم می‌سازند و مانعی در برابر قلب ایجاد می‌کنند و او را از ادامه‌ی حرکت باز می‌دارند و بیماری‌هایی بر او عارض می‌کنند که اگر به مداوای آن اقدام ننماید، باید از سرنوشت خود بترسد.

تنها در امور خیر با مردم معاشرت می‌کنیم

تأثیراتی که معاشرت زیاد با مردم بر جای می‌گذارد: انباشته شدن قلب از دود انفاس بنی آدم تا جایی که سیاه و تاریکی می‌شود، قلب را به آشفتگی، پریشانی، هم و غم، ضعف و سرگردانی دچار می‌سازد و بار سنگین دوستان و هم‌نشینان بد را که از حمل آن ناتوان است، بر او تحمیل می‌کند. پرداختن به آنان و اموراتشان او را از خود غافل می‌سازد و مصلحت‌ها و منافع خود را از دست می‌دهد و فکر و اندیشه‌اش در وادی خواسته‌ها و تمایلات آنان پراکنده و سرگردان می‌شود و چیزی از آن برای خدا و روز آخرت باقی نمی‌ماند.

هم‌چنین مجالست با مردم مصیبت‌های زیادی برای شخص به بار می‌آورد و نعمت‌هایی را از او باز می‌دارد و سبب نزول گرفتاری‌ها و بلاها شده و شخص را از نعمت‌ها محروم می‌سازد. آیا کسی هست که به هنگام کوچ از دارفانی بیشتر از حضرت علی‌بن ابی‌طالبt از هم‌نشینان بد و نالایق متضرر شده باشد.

این معاشرت‌های دنیوی که بر اساس دوستی‌های مادی و برآورده نمودن نیازهای یکدیگر صورت می‌پذیرد، در روز آخرت به دشمنی تبدیل می‌شوند و به سبب پشیمانی از معاشرت با یکدیگر دستان خود را گاز می‌گیرند، خداوند می‌فرماید: ﴿وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا * یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی﴾. «روزی که ستمکار دستان خود را به دندان می‌گزد و می‌گوید: ای کاش با رسول راهی برگزیده بودم. ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستی انتخاب نکرده بودم. او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (یاد حق) به سراغ من آمده بود».[۱] و می‌فرماید: ﴿الأخِلاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلا الْمُتَّقِینَ﴾. «دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزکاران».[۲] و حضرت ابراهیم خلیل خطاب به قومش گفت: ﴿إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ أَوْثَانًا مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ﴾. «شما غیر از خدا بت‌هایی برای خود انتخاب کرده‌اید که مایه‌ی دوستی و محبت میان شما در زندگی دنیاست، سپس روز قیامت منکر یکدیگر شده و یکدیگر را لعن می‌کنید و جایگاه (همه‌ی) شما آتش است و هیچ یار و یاوری برای شما نخواهد بود».[۳] وضعیت همه‌ی کسانی که با هدف خاصی با هم دوست می‌شوند، به همین صورت است، تا هنگامی که در رسیدن به آن هدف پشتیبان یکدیگر هستند، ‌همدیگر را دوست می‌دارند، اما هرگاه هدف از میان برداشته شود، پشیمانی، حزن و اندوه جای آن را می‌گیرد و دوستی به کینه و نفرت تبدیل می‌شود و دوستان به مذمت و سرزنش یکدیگر می‌پردازند. همان‌طوری که در زندگی دنیا می‌بینیم کسانی را که با هدف‌های دنیوی با هم همراه شده‌اند، پس از آن که بازداشت و مجازات شده‌اند، دوستی آنان به کینه و نفرت نسبت به یکدیگر تبدیل شده است،‌ در حالی که قبلاً یکدیگر را در باطل یاری نموده و همدیگر را به خاطر آن دوست داشته‌اند.

قاعده‌ی سودمند در رابطه با معاشرت این است که باید در کارهای نیک با مردم معاشرت نمود؛ مثل: جمعه و نمازهای جماعت، ایام عید، حج، علم‌آموزی و مجالس علم، جهاد، موعظه و … اما باید در کارهای شر و مباحات غیرضروری از آنان دوری گزیند و اگر بنا به ضرورت مجبور به اختلاط با مردم در شر و بدی شود و نتواند از آنان دوری گزیند، باید از موافقت و همدلی با آنان پرهیز کند و آزار و اذیت آنان را تحمل نماید، زیرا اگر یاور و پشتیبان آنان نباشد به او آزار می‌رسانند. در این صورت عزت و سرافرازی و محبت و ستایش مؤمنان و پروردگار را به دست می‌آورد، اما اگر همراه و موافق آنان شود، خواری و ذلت می‌یابد و مورد خشم، کینه و سرزنش مؤمنان و پروردگار جهانیان قرار می‌گیرد.

پس صبر بر آزار و اذیت آنان، سرانجام بهتر و نیکوتری به دنبال دارد. اگر بنده‌ای در امور مباح مجبور به هم‌نشینی با آنان شد، سعی نماید که در صورت امکان آن مجلس را به عبادت پروردگار تبدیل نماید و در این زمینه خودش را تشویق و قلبش را استوار و نیرومند سازد و به وسوسه‌های شیطانی که او را از این کار باز می‌دارد، توجه نکند، مثلاً به شخص بنمایاند که این کار ریا بوده و به خاطر آشکار نمودن علم و احوال درونی خود اقدام به آن می‌نمایی و چیزهایی از این قبیل. پس باید با شیطان بجنگد و از خدا طلب یاری نماید و تا می‌تواند بر مردم تأثیر نیکو بگذارد.

اما اگر از انجام چنین کاری باز بماند، باید قلبش را از میان آنان بیرون بکشد، یعنی جسماً در میان آنان اما قلب و روحش در جایی دیگر، جسم‌اش به آنان نزدیک اما قلبش دور از آنان باشد،‌ چشم‌اش در خواب اما قلبش بیدار باشد، به آنان بنگرد اما آنان را نبیند. سخنانشان را بشنود اما آن را درک و فهم نکند، زیرا قلبش در میان آنان نیست، بلکه آن را به سوی ملأ اعلی سوق داده است و به همراه روح‌های پاکیزه در عالم ملکوت به تسبیح پروردگار مشغول است. این امر برای افراد بسیار سخت و مشقت بار است و تنها بر کسانی آسان است که خداوند آن را بر آنان آسان گرداند. بنده باید با خدا راست بگوید، دائماً به او پناه ببرد و خاشعانه نیازش را به درگاه وی آورد و سر بر آستانش گذارد. تنها محبت صادقانه، ذکر دائمی قلب و زبان و دوری از مفسده‌های پنج‌گانه‌ی قلب، شخص را بر این امر یاری می‌نماید و شخص تنها با ساز و برگ و اندوخته‌ای نیکو و صالح و نیرویی از جانب خداوند و عزم و اراده‌ای واقعی و عدم دلبستگی به غیر خداوند به آن دست می‌یابد.

مقالات مرتبط:

پنج فاسد کننده قلب، معاشرت زیاد با مردم -۱

پنج فاسد کننده قلب، آرزوهای دور و دراز و خیالپردازی -۲

پنج فاسد کننده قلب، دلبستگی به غیر خداوند – ۳

 

 

—————————-

منبع : مدارج السالکین جلد ۱ / نویسنده: امام ابن القیم الجوزیه / مترجم : محمد حسین احمدی تبار / نشر آراس

[۱] . فرقان/۲۹ـ۲۷٫

[۲]. زخرف/۶۷٫

[۳] . عنکبوت/۲۵٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا